نگاهی به جنبش اجتماعی نسل جدید مردم ایران

زن زندگی آزادی

یک ماه از قتل ظالمانه مهسا امینی می‌گذرد. ژینایی که نامش کد و رمزی شد برای اتحاد مجدد مردم ایران. برخلاف جنبش‌های قبلی مردم ایران، این جنبش ترکیبی از اقشار مختلف و نیازهای متفاوت مردم است که شکلی اجتماعی برای تغییر رفتار و سیستم اجتماعی گرفته است. تغییر صرفا محدود به قانون و حکومت نمی‌شود و مشاهده می‌کنیم که برای مساله‌ای به اسم «حجاب»‌ مردم ایران از تمام تعاریف گذشته عبور کرده‌اند و آزادی پوشش را جامعه به رسمیت شناخته است. شما این محق را در تغییر رفتار خانواده‌های مذهبی نیز می‌توانید مشاهده کنید. و برای اثبات نهایی این سخن، می‌بایست نظرسنجی‌ها و تحقیقات مستقل صورت بگیرد.

برای نمونه در نظرسنجی سال ۱۳۹۳، ۴۲ درصد مردم حجاب را امری اختیاری می‌دانند[منبع] در حالی که این عدد بر اساس نظرسنجی مرکز پژوهش‌های مجلس سال ۱۳۹۴ بیان می‌کند که «صرفاً ۴۰ درصد از مردم از دخالت دولت در حجاب حمایت می‌کنند» [منبع] و در سال ۱۳۹۹ بر اساس نظرسنجی گمان، ۷۲ مخالف الزام حجاب در مراکز عمومی و از میان افراد معتقد به حجاب، صرفا ۵۱ درصد موافق اجبار و الزام آن در جامعه هستند. بدین ترتیب ۵۸٪ جامعه ایران، با هر تفکری، کاملا با حجاب اجباری مخالف است. [منبع] پیشنهاد می‌شود این گزارش تحلیلی فکت‌نامه را مطالعه کنید.

جامعه به بلوغ رسیده است

به باور من جامعه ایرانی امروز به بلوغ رسیده است. منظور از بالغ شدن یعنی انتخاب مسیر و باور به اینکه شایستگی انتخاب مسیر و حق انتخاب مسیر را دارد. زمانی این حق فقط برای برخی اقشار قابل باور بود و امروز فرقی ندارد شما در شهر زندگی کنید یا روستا، باسواد باشید یا بی سواد، والد باشید یا فرزند، همه به این باور که حق وجود دارد و آنچه که خرد جمعی می‌خواهد حق است، رسیده‌اند.

رسانه تاثیر بسیار زیادی بر این موضوع گذاشته است. تا ده سال پیش واژه «همجنسباز» خودنمایی می‌کرد و امروزه حتی مخالفین این گرایش از «همجسن‌گرا» استفاده می‌کنند و افراد خاکستری که باورهای مذهبی برای آن‌ها محترم است نیز، به این باور رسیده‌اند که انسان در انتخاب‌های خود آزاد است.

جامعه ایرانی امروز می‌داند چه چیزی نمی‌خواهد و می‌داند چگونه باید حق‌خواهی کند.

راهبر نامرئی جنبش ایران

بقا، رهبر و راهبر جنبش ایران است. امروز جامعه ایرانی بقا و وجود خود را در خطر می‌بیند. پدران بسیاری نگران از دست دادن فرزند دختر خود بدون هیچ دلیلی هستند، این نگرانی یعنی تهدید شدید بقا و موجودیت. تلاش امروز صرفا برای آزادی اجتماعی و حقوق مدنی نیست، به اصل و اساس زندگی مردم باز می‌گردد.

نسل جدید که در مقاله معرفی نسل زد به آن اشاره شد، از راهبران اصلی این جنبش هستند. این نسل حمایت خانواده خود را به همراه دارد و به راحتی کسی نمی‌تواند با آن‌ها مقابله کند.

مراقب امیدهای واهی باشیم

واقع گرا باشیم. حتی با وجود تغییر نظام سیاسی، زمان زیادی برای اصلاحات اساسی اقتصادی، قضایی، اجتماعی، سلامت و زیست محیطی لازم است. هم‌اکنون افراد بسیار زیادی دارای ثروت و قدرت هستند و شما به راحتی کوبای ۱۹۶۸ نمی‌توانید همه آن‌ها رو از کشور اخراج کنید. این افراد – چه صادق چه فاسد – از عوامل اصلی چرخش مالی هستند. صرفا تلاش برای کمی سوسیالیست کردن سیستم اقتصادی می‌تواند به بهبود معیشت همه جامعه در کشوری که تماما کاپیتالیستی بوده و هست، کمک کند.

جامعه همیشه باید مطالبه‌گر باشد و هیچوقت به کم قانع نشود، اما رسیدن به برابری واقعی، زمان لازم دارد. نمی‌توان همه چیز را یک شبه تغییر داد. باید تلاش کرد و در کشوری که از حداقل آزادی برای حفظ جان بهره‌مند بود، برای باورهای خود، سخت گفت.

با اینکه به بلوغ جامعه اشاره شد باز باید اطلاع رسانی کرد و آموزش داد. و از همه مهم‌تر وضع قوانین به شدت سخت‌گیرانه در جهت جلوگیری از افراطگرایی می‌تواند به تغییر رفتار افراد جامعه کمک کند. تغییر رفتاری در جهت احترام به حقوق دیگران و تلاش برای حفظ آزادی‌های مدنی و اجتماعی

اونتاشگال . مهر ۱۴۰۱ . تصویرسازی از هنرمند ایتالیایی، مارکو ملگرانتی

به نقل از وبسایت محسن رنانی:

آخرین تار موی [لینک]

دوستان هی می‌پرسند چرا در این زمانه بیم و امید ساکتی؟ راستش دو مطلب تحلیلی نوشته‌ام و کنار نهاده‌ام. آخر دیگر چه سخنی مانده است با حکومتی که نه گوشی برای شنیدن دارد و نه مهارتی برای دیالوگ؟ دیالوگ را رها کنید، با چهل سال حکمرانی هنوز مهارت سخن گفتنِ درست با جامعه را هم ندارد. آری چند دهه است که گفتنی‌ها توسط نخبگان فکری و مدنی گفته شده است، اگر می‌توانست، می‌شنید و اگر می‌خواست، گامی‌ برمی‌داشت.

و آخر چه می‌توان گفت با نسلی که چهل سال است از حکومت و از روشنفکران فقط حرف شنیده است و امروز تصمیم گرفته است خودش عمل کند. نسلی که قدرتمندانه با یک حرکت، کل صحنه بازی را تغییر داد و همه مرزها و محدودیت‌ها را جابه‌جا کرد و نشان داد که جامعه، همچنان زنده و پویا است و به وقت خودش برگه‌های آسِ خود را رو می‌کند. و مفتخریم به جامعه‌ای و نسلی که با رونمایی از ظرفیت‌های نهفته‌اش و آشکارسازی امیدهای وجودی‌اش، توانست یک‌شبه دریایی از امید روانشناختی‌ را نیز برای خودش خلق کند.

همیشه به ما گفته‌ بودند خون مظلوم خون خداست که برکت خواهد کرد و در دعاها خدا را به خون مظلوم سوگند دهید. اکنون چه برکتی عظیم‌تر از این که خون مهسای زیبای ایران، این همه انرژی و نشاط به جامعه تزریق کرد؟ بنگرید، نه تنها ملتی بلکه جهانی به‌پا خاسته است برای پاسداشت حرمت خون دختری که نماد تبعیض‌ بود، چون زن بود و کُرد بود و سُنی بود؛ و همه چیز مهیا بود که مرگ او درگمنامی فراموش شود. کاک امجد و باجی مژگان، می‌بینید چگونه جوانان از همه اقوام، زبان‌ها و مذاهب ایرانی، قیام کرده‌اند تا خون دختر مظلوم شما زنده بماند؟ برکت بر شما و برکت بر این نسل باد. این روزها ایران، خدایی‌ترین، عرفانی‌ترین و رویایی‌ترین روزهای سه دهه اخیر خود را تجربه می‌کند. شرم باد بر آنان که افسانه بی‌دینی را به این نسل می‌بندند و حجاب را که طبق آموزه‌هایی که خودشان به ما آموخته‌اند، نه جزء اصول دین است و نه جزء فروع دین، ابزار سرکوب این نسل کرده‌اند.

آری نسلی که قدرتمندانه برای خودش رهبر خلق می‌کند، اندیشه خلق می‌کند و راهکار خلق می‌کند، نیازی به رهنمودِ روشنفکران فرسوده و دانشگاهیان بی‌عملی چون من ندارد. او آنقدر قدرتمند است که همه خلاء‌ها را خودش جبران می‌کند.

با حکومت نیز همه گفتنی‌ها گفته شده است، شاید تنها سخنی که باقی‌مانده است و می‌توان امروز بدون لکنت گفت این است که این نظام دارد شکست می‌خورد چون هیچگاه تئوری شکست نداشته است، فقط تئوری پیروزی دارد. آقایان، برای ماندن، باید تئوری شکست هم داشته باشید. با شیوه‌ها و اندیشه‌های گذشته، نمی‌توانید این نسل را مهار و با آن تعامل کنید. بنابراین برای حفاظت از خودتان و از کشور، تنها یک راه باقی مانده است و آن این که بپذیرید این قانون اساسی و این سامان سیاسی پاسخگوی این نسل و این جامعه نیست و لازم است بر اساس اقتضائات دنیای جدید و نسل جدید از نو بازنویسی و بازسازی شود. در این صورت، نخست باید نخبگان مستقل ملی و نمایندگان واقعی جامعه مدنی بویژه چهرگانی که جامعه به آنها اعتماد کرده است (سلبریتی‌ها) را به رسمیت بشناسید و با آنان گفت‌وگو کنید تا درباره سازوکاری اعتمادآمیز به توافق برسید. سازوکاری که در آن، شیوه تشکیل «شورای ملی بازنویسی قانون اساسی» به دقت تعیین شده باشد. بازنویسی‌ای که البته در چارچوب همین قانون اساسی کنونی به همه‌پرسی گذاشته خواهد شد. با پذیرش چنین فرایندی است که نخبگان و چهرگان می‌توانند برای اقناع جامعه وارد گفت‌وگو با آن شوند. شاید و تنها شاید با این راهکار بتوانید اعتماد جامعه را جلب کنید و آنان را آرام کنید تا تحولات ضروری، در امنیت و آرامش چهره بندد.

و البته تعلل نکنید، فرصت اندک است. اگر خون بیشتری ریخته شود و خشونت همه جا را فراگیرد، دیگر نخبگان و چهرگان نیز از جامعه جرأت نخواهند کرد با حکومت گفت‌وگو کنند و راه مصالحه ملی بسته می‌شود.

زنهار و زنهار که گمان نکنید که سرکوب می‌کنید و تمام می‌شود. گیرم که در این لحظه، این شور اجتماعی سرکوب شود، پایان که نمی‌یابد، بلکه به سانِ آتشِ زیرخاکستر خواهد ماند و انباشته‌تر خواهد شد. آنگاه با بزنگاه‌های ناگزیر آینده که پی‌در‌پی می‌رسند چه می‌کنید؟ آنگاه با لحظه جانشینی چه می‌کنید؟ لحظه‌ای که دیگر اقتدار کاریزما حضور ندارد که به دستگاه سرکوب انسجام دهد و وجدان اخلاقی نیروهای سرکوب‌ را اقناع کند. متوجه هستید که در آن لحظه که اقتدار کاریزما پایان می‌یابد جامعه بسانِ فنری که آزاد می‌شود همه انرژی‌های انباشته خویش را بیرون می‌ریزد؟ پس به خودتان و به ایران رحم کنید و تا اقتدار کاریزما هست، تحول را آغاز کنید. صمیمانه به جامعه بگویید که پیامش را شنیده‌اید. این آخرین تار مویی است که می‌توان به آن چنگ زد. والسلام.

محسن رنانی / ۱۱ مهر ۱۴۰۱


نوشته‌های روزمره،‌ خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

اینستاگرام وبلاگ . تلگرام . توییتر . اینستاگرام شخصی

حمایت مالی از وبلاگ اونتاشگال


پادکست اونتاشگال را از CastBoxApple PodcastSpotifyGoogle Podcast بشنوید.

مدیتیشن و ‌BDSM چقدر به هم نزدیک هستند؟ بی دی اس ام تراپی!

بی دی اس ام تراپی و شباهت های ارباب و برده با مدیتیشن و مراقبه

گرایش BDSM و مدیتیشن بیشتر از چیزی که فکرش را بکنید با یکدیگر ارتباط دارند! شلاق‌، دستبند، چشم بند، طناب، تازیانه زدن، اسپنک کردن از فعالیت‌های شاخص سادومازوخیسم هستند. احتمالا این‌ها فعالیت‌هایی نیستند که شما آن‌ها را در تنهایی و خلوت عرفانی خود وارد کرده و با مدیتیشن، آرامش،‌ مراقبه و آگاهی ذهن مرتبط بدانید. اما اگر از کسانی که با رضایت دوطرفه BDSM می‌کنند بپرسید (براساس تحقیقات BDSM و در زمینه سکس ذهن‌آگاهانه) به نظر می‌رسد بین این دو فعالیت ناهمخوان، ارتباطاتی وجود دارد.

به هر حال در عصر حاضر، تحقیقات BDSM در حال پیدا کردن شباهت‌هایی میان BDSM و ذهن‌آگاهی (mindfulness) و سایر انواع مدیتیشن است، خصوصا در زمینه افزایش آگاهی و آرامش بخشیدن به حالات ذهنی جدید و دگرگونی که پیش می‌آید. مدارک علمی در حال اثبات و پشتیبانی از چیزی هستند که بسیاری از افراد ماهر و باتجربه BDSM ذاتا می‌دانند: BDSM بشدت می‌تواند آرامش بخش باشد و با تاثیرات روانی مثبت فراتر از صرفا یک رضایت جنسی عمل کند. در این مقاله به بررسی نزدیکی و ارتباط مدیتیشن، آرامش ذهنی و روانی با سادومازوخیسم می‌پردازیم. این یادداشت پیرامون دیدگاه ‌‌ذهن‌آگاهی در روانشناسی است.

ذهن‌آگاهی یعنی: شما باور داشته باشید که از تفکرات، امیال، احساسات و علایق خود آگاه هستید. در واقع ذهن‌آگاهی یعنی شما احساسات درونی و افکار خود را در شرایط مختلف به خوبی حس کنید و بفهمید.


مقاله‌ای که مطالعه می‌کنید در دسته‌بندی پژوهش قرار دارد و در وبسایت Mashable انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلدا صورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر می‌گردد.

جهت تبلیغات در وبلاگ اونتاشگال، در صفحه تماس به ما پیام دهید.



برای افراد تازه وارد و کم تجربه، این تصور که BDSM را به عنوان یک موضوع شهوانی، بی نظم و خطرناک بدانند، رایج است. از فیلم فیفتی شید آف گری ممنونیم که BDSM را به عنوان امری بیمارگونه، پَست و ناسالم به جامعه نشان داد. آن‌ها چیزی کاملا متفاوت از واقعیت جامعه بی دی اس ام نشان دادند. نمی‌دانند که که رضایت مشتاقانه، صداقت و امنیت را افراد کینکی در اعمالی جای داده‌اند که اغلب شامل درد شدید اما کنترل شده هستند!

روانکاوان معاصر نظیر زیگموند فروید BDSM را چیزی بیشتر از یک اختلال روانی نمی‌دانند. اما تحقیقات جدید بارها و بارها نشان می‌دهند افراد فعال در این زمینه از نظرسلامت روانی کاملا مشابه افراد دیگرند. حتی برعکس، مطالعه‌ای [منبع] نشان داده است که این افراد به نسبت سایرین سطوح پایین‌تری از اختلالاتی نظیر افسردگی، اضطراب، PTSD، سادیسم و مازوخیسم بیمارگونه، پارانویا و اختلالات مرزی دارند، بر اساس مطالعه‌ای دیگر [منبع] آن‌ها حساسیت کمتری نسبت به رد شدن داشته و کمتر عصبی بودند، همچنین برای تجربیات جدید پذیراتر و با وجدان‌تر بودند و در مجموع رتبه well-being بالاتری نسبت افراد وانیلا یعنی بدون گرایشات کینکی گرفتند.

هرچه بیشتر ارتباط بین BDSM، ‌ذهن‌آگاهی، سایر انواع مدیتیشن و درد را بررسی می‌کنیم، فواید BDSM، خصوصا در زمینه استرس و اضطراب، برایمان عیان‌تر می‌گردد. حتی BDSM می‌تواند برای برخی به صورت بالقوه تجربه‌ای معنوی و متعالی باشد.

از آنجایی که کلیت جامعه BDSM به ایدئولوژی مذهبی یک دین خاص پایبند نیست، تمرین کردن و تلاش عرفانی، نقطه اشتراکی با سنت‌های مدیتیشن به وجود می‌آورد و از میان این باورها، درد یکی از آن‌ها است. هردو باور، پذیرش درد یا حتی یافتن آرامش و لذت در درد را در بر می‌گیرند.

پیشنهاد مطالعه: چرا مغز از درد کشیدن لذت می‌برد؟

کسی را نرنجانید!

کارا دانکلی (Cara Dunkley)، روانشناس رسمی کتابخانه سلامت جنسی دانشگاه بریتیش کلمبیا (UBC)، عضوی از یک گروه تحقیقاتی است که دهه‌ها زمان صرف «تحقیقات ذهن‌آگاهی بر پایه تمرین مدیتیشن» به عنوان درمانی برای مشکلات جنسی گوناگون کرده ‌است. این پژوهش‌ها از درد مزمن همراه سکس گرفته تا اشتیاق آسیب‌زا و میل جنسی پایین را شامل می‌شوند.

او می‌گوید: «ذات و هسته ذهن‌آگاهی، توانایی تمرکز، استقرار و هدایت توجه است و به همین دلیل است که مزایای فوق العاده‌ای در بهبود احوالات، افسردگی، اضطراب، درد، فعالیت جنسی و همه‌ی این چیز‌ها دارد.»

سکس آگاهانه به خوبی می‌تواند توجه شما را از افکار منفی، خاطرات، حس‌های جسمی و درد، به سمت پذیرش بدون واکنش دادن به آن‌ها ببرد. در عوض اینگونه می‌توانید به خوبی روی لذت تمرکز کنید. تمرینات عمومی بر پایه ذهن‌آگاهی به خوبی به عنوان درمان مدیریت دردهای مزمن گوناگون پذیرفته شده‌اند. اما مطالعه‌ای در UBC [منبع] دریافت که آموزش اضافه کردن ذهن‌آگاهی در سکس به بیماران، به بهبود درد واژینال مزمن آن‌ها کمک کرد.

اشخاص کمی هستند که بهتر از فعالان BDSM بفهمند چگونه می‌توان درد را به لذت تبدیل کرد. به همین دلیل دانکلی تحقیق بر چگونگی این کار را شروع کرد و تئوری‌های گوناگونی را در زمینه مهم‌ترین حقایق بازی منتشر کرد. او اولین مطالعه موجود با موضوع «BDSM واقعا به پرورش ذهن‌آگاهی کمک می‌کند» را منتشر کرد. نتایج امید بخش بوده و نشان دادند افرادی که BDSM می‌کنند واقعا امتیاز بالاتری در اکثر زمینه‌های مرتبط با ذهن‌آگاهی روزانه، به معنای آوردن آگاهی لحظه‌ای به کارهای عادی، مثل غذا خوردن، به جای مدیتیشن رسمی و نشسته، کسب کردند.

دانکلی معتقد است ذهن‌آگاهی در پنج مهارت خلاصه شده است و هر کدام از این‌ها در BDSM می‌تواند برنامه و حالت اجرایی متفاوتی داشته باشد:

  1. مشاهده کامل و همه جانبه
  2. توصیف صادقانه
  3. واکنش آگاهانه
  4. قضاوت نکردن
  5. واکنش ندادن به تجربیات درونی

در جامعه BDSM عبارت «باتمbottom» شخصی را توصیف می‌کند که از نقش سابمیسیو لذت می‌برد و آماده پذیرش دستورات و فعالیت‌های مازوخیستیک است. در مقابل، افراد «تاپtop» کسانی هستند که در جلسه BDSM جایگاه دامیننت را دارند و دستورات را صادر کرده و درد می‌آفرینند.

برای هر دو نقش، تجربه اصول ذهن‌آگاهی می‌تواند تعیین کننده رابطه و تجربه‌ای امن برای داشتن حسی مثبت باشد.

 به گفته دانکلی: «روش ذهن‌آگاهیِ مشاهده‌ای، به توانایی توجه به تجربیات درونی و بیرونی مربوط می‌شود. تجربیاتی نظیر لمس کردن، احساسات، افکار را شامل می‌شود. افراد باتم و اسلیو باید از تجربیات درونی و وضعیت عاطفی خود در لحظه به لحظه یک جلسه BDSM آگاه باشند. این آگاهی درباره حس‌های جسمی نیز صادق است زیرا آن‌ها باید میان درد امن و دردی که می‌تواند منجر به آسیب واقعی شود تمایز قائل شوند. همچنین افراد تاپ و ارباب نیز باید با تمرکزی بسیار کنترل شده توجه خود را از بیرون معطوف به واکنش‌های احساسی و جسمی شخص باتم کنند و کارهای خود را به صورت کاملا آگاهانه اعمال کنند تا لذت خود را از دست ندهد.»

اما ارتباط میان BDSM و ذهن‌آگاهی با درد در اینجا به پایان نمی‌رسد. همزمان که دانکلی تمرکز خود را به عنوان موضوعی که بیشتر مَد نظر دانشمندان غربیست بر ذهن‌آگاهی قرار داده، دیگران شواهدی یافته‌اند که جذابیتی معنوی و متعالی نیز در BDSM وجود دارد، دقیقا مانند معنویتی که در سایر اشکال مدیتیشن شاهدش هستیم. شیوه‌ها و سبک‌های مختلفی از مدیتیشن وجود دارد، اما تنها بخش کوچکی از آن مثل ذهن‌آگاهی در آزمایشگاه‌ها بررسی شده است و همچنان محققین برای مطالعات بیشتر بر روی مزایای سلامتی گوناگون در تلاشند.

شکل‌های مختلف درد آگاهانه و آرامش در آن

برد ساگارین (Brad Sagarin)، پروفسور روانشناسی عمومی در دانشگاه ایلینوی شمالی و هدایت کننده گروه محققین علوم BDSM، می‌گوید: «مردم به دلایل مختلفی BDSM می‌کنند. برخی تنها برای ارضای میل جنسی معمول خود این کار را انجام می‌دهند. اما افرادی هستند که برای هیجان، هیجان محض و داشتن ارتباط عمیق‌تر با پارتنر خود و حتی رهایی از استرس به آن می‌پردازند. برخی حتی در ابتدا به دلایل معنوی BDSM را دنبال می‌کنند. در واقع، تیم محققین ما به دنبال وضعیت‌هایی از آگاهی گشتند که فعالیت‌های BDSM می‌توانند هم برای شخص باتم و هم تاپ مفید باشند.»

مطالعه آن‌ها دریافت که هر دو نقش می‌توانند وضعیت ذهنی منحصر به فردی را طی BDSM تجربه کنند. در واقع اشخاص باتم ورود به فضای ذهنی و خلسه‌ای را توصیف می‌کنند که مشابه آن را مدیتورهای معنوی با سابقه زیاد تجربه کرده‌اند.

ساگارین می‌گوید: «این فضا که در محاوره تحت عنوان «Subspace» شناخته می‌شود و افراد باتم طی جلسه BDSM به آن دست می‌یابند به شکل لذت، حالتی از پرواز و شناور بودن است، وضعیتی که در آن مرز میان خود و دیگران، خود و جهان را گم می‌کنند به حس آرامش و یگانگی خاصی می‌رسند»

در ضمن، دامیننت‌ها در فضای «Topspace» می‌توانند وارد چیزی تحت عنوان «جریان» یا «وضعیتی عمیق از توجه و تمرکز شدید هنگام انجام عملی به شکل مطلوب» شوند. این واژه اساسا لیبل علمی برای چیزیست که قهرمانان سطح بالا و کارآفرینان آن را «در ناحیه یا Flow» بودن تعریف می‌کنند.

برای کسانی که تا به حال شعف و آرامش subspace یا ارتباط عمیقی که میان پارتنرهای کینکی رخ می‌دهد را حس نکرده‌اند، ممکن است تمام این حرف‌ها عجیب به نظر آید. بدون شک می‌دانید در بسیاری از موارد تاریخی و فرهنگ‌ها، مناسک مذهبی و معنوی شامل درد شدید با هدف ابراز یگانگی با قدرتی بالاتر یا نیروی جهان انجام می‌شد.

شلاق زنی میان مسیحیان قرون وسطی عملی پذیرفته شده برای تطهیر، تنبیه و رستگاری بود. کاغذی با نوشته «درد مقدس» تشریفاتی مذهبی به نام Kuthu Ratheeb را توصیف می‌کند که در نواحی ساحلی مهم هند صورت می‌گرفت و طی آن افراد با ناخن، چاقو و چوب‌های نوک تیز سوراخ می‌شدند تا «وارد خلسه‌ای عرفانی شود و آگاهی نسبت به بدن خود را از دست داده و کاملا بر اتصال روح خود به خدا تمرکز کنند.» ساگرین خود شباهت‌های میان تاثیرات فیزیولوژیکی و روانی درد در روابط سادومازوخیستیک را با تشریفات مذهبی شدید مثل راه رفتن بر روی آتش و سوراخ کردن بدن مشاهده کرد.

برخی از اعمال و فلسفه‌های مذهبی ناشی از مراقبه نیز عمداً با درد و رنج مقابله می‌کنند. راهبان بودایی که در زمستان وحشتناک کوه‌های تبت مدیتیشن می‌کردند و در پوششی از یخ می‌توانستند دمای بدن خود را بالا ببرند و بدین ترتیب درد را از طریق سرما دریافت کنند.

نمونه مشابه مراسم‌های مذهبی و دینی در کشور ایران که با درد و خون همراه است، وجود دارد و احتمالا شما متوجه شباهت‌های این مراسمات مذهبی ایران با ادیان و کشورهای دیگر شده‌اید.

لذت درد و بازی با نیپل

مراقبه و مدیتیشن ذهنی در سادومازوخیسم

به گفته ساگارین: «کاری که درد می‌تواند انجام دهد این است که ذهن اشخاص را بر همان زمان و مکانی که در آن هستند متمرکز کند و شخص را دقیقا در لحظه حال قرار دهد، اینگونه آن‌ها نمی‌توانند به کارهای عقب افتاده یا کارهایی که تا هفته آینده باید تحویل دهند یا هر مسئولیت دیگری بیاندیشند. در واقع به شکلی متناقض تجربه منفی نرمال و عادی از درد در زمینه اعتماد و مثبت اندیشی می‌تواند به چیزی لذت بخش یا مفید تبدیل شود.»

این هیچ تفاوتی با مدیتیشن که به شما اجازه می‌دهد با رهایی از آنچه هستید و آنچه نیاز دارید باشید تا از یورش استرس روزانه فرار کرده و تنها به عنوان شخصی در لحظه حال وجود داشته باشید، ندارد. همان گونه که BDSM درد را برای دستیابی به آگاهی از لحظه حال به کار می‌گیرد. این درد خوشایند و ارادی است. تفاوت عظیمی است میان تراپی‌های بر پایه ذهن‌آگاهی که برای مدیریت دردهای مزمن و بیمارانی استفاده می‌شود که کنترلی بر چه زمانی و چگونه تجربه کردن درد ندارد. با این وجود، هردو شامل توسعه مهارت توجه، پذیرش و رها ساختن احساسات منفی است که عموما به درد ربط دارند.

به بیان ساده، همانگونه که مدیتیشن و مراقبه به شما برای فرار از استرس روزانه کمک می‌کند، درد در BDSM نیز برای دستیابی به آگاهی در لحظه حال و فراموشی فشار و دردهای ذهنی کمک می‌کند. یک تجربه کاملا مشابه به دو شیوه متفاوت.

برای این که بتوانیم با قاطعیت بگوییم باتم‌ها چگونه به احساس شناور و سرشار از آرامش Subspace دست می‌یابند، تحقیقات بیشتری نیاز است. اما به گفته دانکلی:« چند ناحیه مختلف از مغز نشان دهنده رابطه بین درد و ذهن‌آگاهی است»

ثابت شده‌ترین نظریه به چیزی اشاره می‌کند که هنگام دویدن یک دونده، استفاده از مخدرهای هالوسینوژن و مدیتیشن عمیق رخ می‌دهد. اساس نظریه این است که وقتی از نظر شناختی فعالیتی را انجام می‌دهید (مثل تنبیه شدن با درد ناشی از دویدن طولانی مدت) سایر نواحی مغز که کمتر به این موضوع ارتباط دارند خاموش می‌شوند.

به گفته دانکلی: «بنابراین احتمالا جلسات BDSM حاوی درد نیاز به جریان خون اضافی را برای نواحی مهم‌تر مغز افزایش می‌دهند. این منجر به هدایت خون از مناطقی از مغز می‌شود که تقاضای کمتری دارند، مانند بخشی که اساساً وظیفه خودخواهی را بر عهده دارد. بنابراین می‌تواند افکار و عواطف مربوط به خود را محدود کند و به طور بالقوه این تغییرات را در آگاهی دادن و خلق آرامش، ایجاد کند.»

اگر آن ناحیه از مغز که مسئول مدیریت عملکرد وظایف روزانه ماست طی BDSM خاموش شود، قابل درک است که باتم‌ها Subspace را تحت عنوان گم کردن لذت بخش زمان، واقعیت و محدودیت توصیف می‌کنند. این حتی با نظریه دیگری که به تمام مزایای شناختی توصیف شده از نقش سابمیسیو در BDSM باور دارد، همخوانی دارد: به بیان ساده، این کار باعث می‌شود برای مدت کوتاهی از بار «کَسی بودن» جدا شوید.

تجربه BDSM می‌تواند به باتم‌ها یک رهایی موقت از فشارهای اجباری در زندگی را هدیه دهد. ساگرین می‌گوید: «توصیفات اینگونه نشان می‌دهد که نوعی فرار شگفت انگیز با پردازشی سطح بالاتر است مشابه آنچه تمام ما به عنوان انسان همیشه انجام می‌دهیم. این واقعیت که کسی یک مدیر ارشد یا یک مادر است و همه مسئولیت های سنگین شخص دیگر را از روی دوشش برمی‌دارد. این تسکین‌های موقتی می‌تواند به طور بالقوه منجر به عملکرد بهتر در زمان‌های دیگر شود.»

با وجود این که ارتباط BDSM و مدیتیشن با Subspace کاملا واضح است، Topspace نیز جنبه‌های گوناگون ذهن‌آگاهی و مناسک معنوی را شامل می‌شود. به گفته ساگرین: «تاپ‌ها باید واقعا هوش و توانایی‌های بالایی داشته باشند، اینگونه می‌توانند این اطمینان را ایجاد کنند که با ایمنی و مراقبت کامل کارشان را انجام می‌دهند.»

با این حال وضعیت جریانی که در بدن‌ سوراخ‌کن‌های مذهبی و تاپ‌ها در topspace توسط ساگارین مشهود بود، هردو نیازمند حضور در لحظه حال است. فقط به لحظه‌ای بیاندیشید که هنگام انجام کاری که خودتان مدیریتش کرده‌اید در راس قدرت هستید، چه یک بازی ویدئویی و کامپیوتری باشد، چه شغل، چه کاری خلاقانه، در آن لحظه تمام چیزهای دیگر دنیا محو شده و تنها شمایید و کاری که در دست دارید.

به گفته دانکلی: «شواهد نشان می‌دهد که این topspace عالی حالتی روانی است که شامل چالش و استفاده از مهارت‌ها، تمرکز شدید، حس دگرگونی زمان و از دست دادن خودآگاهی می‌شود و اشخاص تاپ می‌توانند در جلسه BDSM به این موارد دست یابند که این مهم نیازمند تمرکز ذهنی شدید است. باتم‌ها نیز ممکن است کمی از این حالت را تجربه کنند، مثلا هنگام حس درد ریتمیک شدید.»

هردو طرف در حال «مدیریت» درد در وضعیت‌هایی هستند که خارج از امر زندگی روزمره اما به شیوه‌های متفاوت قرار دارد. یکی با رسیدن به فضایی ذهنی که به او اجازه می‌دهد خود را کاملا تسلیم کند و اینگونه دردی جسمی را تحت عنوان فاقد شخصیت شدن یا حتی لذت تجربه کند. دیگری با فوق متمرکز بودن بر کمک به دیگری برای تجربه درد‌، وارد فضایی ذهنی ویژه‌ای می‌شود.

برخلاف چیزی که به نظر می‌رشد، تاپ‌ها واقعا شخص باتم را «تصرف» نمی‌کنند، بلکه همه چیز تا زمانی است که باتم تمایل و توان دارد و هروقت که بخواهد می‌تواند با گفتن کلمه ایمنی یا Safeword همه چیز را فورا متوقف کند. در عوض، تاپ‌ها چالش منحصر به فرد راهنمایی باتم‌ها برای تجربه دردی لذت بخش را تصرف می‌کنند.

درد بدون لذت

صادقانه بگویم، جنبه‌های بیشمار دیگری در BDSM وجود دارد که ارتباط کمتری به وابستگی و ذهن‌آگاهی دارند و همین‌ها هم در رسیدن به این وضعیت‌های لذت بخش کمک کننده‌اند.

دانکلی می‌گوید: «پیش از تجربه درد در BDSM، حالت پیش درآمدی وجود دارد که شامل احساسات و روابط میان فردی، خاطرات تجربیات گذشته، احساس کنترل و اراده و احساس امنیت می‌شود. فاکتورهای متعدد مربوط به BDSM که کنار هم قرار می‌گیرند.زمینه احساسات و روابط میان فردی مثبت، تغییری نوروشیمیایی به واسطه تحریک جنسی که منجر به آزادسازی دوپامین و اکسی توسین می‌گردد، ارجحیت انتظارات مثبت از درد بر انتظارات منفی و احتمالا همین هاست که منجر به وضعیتی جدید از هوشیاری و ذهن‌آگاهی می‌گردد و در نهایت تاثیرش زمینه‌ای را به وجود می‌آورد که در آن درد لذت بخش تلقی می‌شود.»

فارغ از چگونگی دستیابی به آن، در اینجا نتیجه اصلی این است که مردم راه‌های رسیدن به تعالی و آرامش درونی را از راه‌های مختلف فراوانی پیدا می‌کنند. لذت‌های معنوی همه جا هستند و ممکن است صرفا به شکلی باشند که برای شما عجیب جلوه کند. پس ما چه کسی باشیم که بخواهیم روشی مثل BDSM یا سوراخ کردن بدن را قضاوت کنیم، آن هم در حالی که فعالان BDSM بسیاری از مزایای شناختی اینچنینی که مدیتیتور‌ها از آن بهره مند هستند را گزارش می‌کنند. مزایایی نظیرکاهش استرس، بهبود حال و رهایی از درد.

در عین حال، مهم است که احتیاط کنید و واقعاً در نظر بگیرید که چه چیزی برای حضور مسئولانه درد به عنوان وسیله‌ای برای کاهش استرس یا صعود معنوی لازم است. هم ساگرین و هم دانکلی با این موضوع موافقند که، بدون رضایت، صحبت نکردن درباره لیمیت‌ها و سایر پروتوکل‌های ایمنی، انجام BDSM بیشتر به خودآزاری یا حتی شکنجه شباهت پیدا می‌کند. در واقع افرادی که با بریدن قسمت‌هایی از بدنشان خودآزاری می‌کنند نیز رهایی روانی مشابه و فرار از احساسات منفی به واسطه درد را گزارش می‌کنند، در حالی که هیچ روانشاسی این کار را پیشنهاد نمی‌دهد.

تفاوت‌های زیادی بین خودآزاری و BDSM توافقی وجود دارد،

به گفته دانکلی: «برخلاف خودآزاری تفننی، مردم هنگامی BDSM می‌کنند که در وضعیت روانی مثبتی قرار داشته و حس خوبی نیز نسبت به خودشان دارند. بنابراین کسی که به عنوان یک فرصت تفریحی به BDSM می‌پردازد، شباهت بیشتری به کسی دارد که در باشگاه به سراغ استفاده از دستگاه‌های ورزشی مختلف از سر شوق می‌رود به جای آنکه صرفا به دنبال فراموشی حالت‌های روانی منفی با تکرار مداوم یک تمرین باشد. سادومازوخیست تفریحی بیشتر به یک ماساژ بدن عمقی شباهت دارد که با وجود دردناک بودن همچنان حس خوبی داشته و ریلکس می‌کند.»

در پروتوکل‌های صحیح BDSM، مرحله‌ای تحت عنوان «افترکر» وجود دارد که طی آن پس از پایان جلسه پارتنرها احساسات خود را با یکدیگر درمیان می‌گذارند، یکدیگر را بغل کرده و در آغوش می‌کشند، درباره حس خود نسبت به جلسه صحبت می‌کنند، این که آیا الان حالشان خوب است، آیا هرآنچه اتفاق افتاد را دوست داشتند، اگر نه، چه چیزی را دوست نداشتند یا هراحساس دیگری که وجود دارد. در مقابل، افرادی که با خودآزاری خود را رها می‌کنند اغلب پس از انجام کارشان درباره خود و کاری که کرده‌اند احساسات منفی دارند.

با این وجود، مخلوط کردن رهایی از استرس، معنویت و لذت با دردی عمدی قمار بزرگی است. به نظر می‌رسد که هیچ هماهنگی وجود ندارد، در حالی که این فعالیت‌ها، چه در سنت‌های مذهبی چه در BDSM، اغلب در بستر انجمنی قوی با قوانین بسیار سختگیرانه صورت می‌گیرد.

وقتی درباره ارتباط BDSM با ذهن‌آگاهی و رابطه درد با مدیتیشن صحبت می‌کنیم، سوال‌های مهم زیادی هستند که بدون پاسخ باقی می‌مانند. اما آنچه واضح است این است که شما می‌توانید آرامش مراقبه‌ای را درهرجایی پیدا کنید: چه چهار زانو نشسته در میان رشته کوه‌های هیمالیا، چه در حال نوشیدن قهوه در دفترتان در حد فاصل بین چند ملاقات، یا حتی آویزان از سقف یک درمیان طناب‌های باندیج و در دستان ارباب و صاحب خود باشید.

بسیاری از افراد مراسم‌های مذهبی را با درد انجام می‌دهند. مثل دردی که به سینه، شانه و موارد مشابه وارد می‌کنند. اما آیا شما به دنبال ریشه علاقه آن‌ها برای انجام چنین چیزهایی در کودکی می‌روید؟‌ همین دیدگاه را به BDSM وارد کنید. لزوما نباید علت بسیاری از چیزها کشف شود. تا جایی که کار شما به سلامت جسمی شما یا کسی آسیب وارد نکند، مشکلی در انجام آن نیست.

حافظ: ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند / در سر کار خرابات کنند ایمان را

اونتاشگال . مرداد ۱۴۰۰ – تصاویر از عکاس اوکراینی، Kostya Savvopulo

نوشته‌های روزمره،‌ خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

اینستاگرام وبلاگ . تلگرام . توییتر . اینستاگرام شخصی

حمایت مالی از وبلاگ اونتاشگال


پادکست اونتاشگال را از CastBoxApple PodcastSpotifyGoogle Podcast بشنوید.

شناخت و نحوه برخورد با نسل زد یا دهه هشتادی‌ها

نسل زد و فرزندان دهه هشتادی

در سال ٢٠٢٠ هستیم و نسل زد که تقریبا از سال ٢٠٠٠ به بعد متولد شده است، در آستانه بیست سالگی و عبور از مرحله نوجوانی و بلوغ قرار دارد. این نوجوانان که در ایران به دهه هشتادی معروف هستند، با نسل قبلی خود بسیار متفاوت هستند. سرعت تغییر معادلات در دنیا بسیار زیاد شده است. ۵ قرن پیش تغییر آداب و رفتار از یک نسل به نسل دیگر حداقل ١٠٠ سال طول می‌کشید. امروزه این تغییر آداب و اخلاق به کمتر از بیست سال یعنی در حد یک دوره نسلی کم شده است.

بسیاری از پدر و مادرها نه فقط در ایران که در سراسر دنیا به عدم درک نوجوان و فرزند خود اعتراف می‌کنند! فرزندانی که پر توقع هستند، بیشتر هویت مستقل میخواهند و به راحتی به هر بزرگتری چشم نمی‌گویند. به یاد بیاورید زمانی که این دهه هشتادی‌ها میتینگ کوروش راه‌انداختند، همه انگشت به دهان مانده که چقدر این بچه‌ها شجاع هستند و هیچ چیزی جز خودشان برای آن‌ها مهم نیست. واقعیت هم همین است. دنیا تغییر کرده و این نسل به دنبال هویت مستقل خود می‌گردد.

موضوع مهم، نحوه رفتار والدین، جامعه و شمایی که از ٢۵ سال عبور کردید با این نسل هست. آیا به دیده تحقیر به آن نگاه می‌کنید یا یک فرصت؟ آیا همه چیز را از دست رفته می‌بینید یا یک مرحله جدید و فرهنگ نو؟ مطالعه این نوشته را هم به دهه هشتادی‌ها پیشنهاد می‌کنم هم والدین آن‌ها. به نظر بهتر است متولدین ۱۳۷۶ به بعد را دهه هشتادی نامید.

نسل زد و موبایل

بستر توانمند برای نسل زد چیست؟

نسل زد یا دهه هشتادی‌ها، با اینترنت بزرگ شده‌اند. یک رسانه و شبکه ارتباطی که بدون هیچ حد و مرزی به شما در مورد نحوه زندگی یک پسر یا دختر همسن در کشورهای مختلف می‌گوید. به راحتی چند کلیک می‌شود از سبک زندگی یک دختر ۱۴ ساله در آمریکا، چین، ایتالیا و مصر با خبر شد. برای این نسل محدودیت جغرافیایی بسیار بی معنی است و زندگی مانند بالاشهری با لباس‌های برند را حق خود می‌دانند.

پر توقع بودن از ویژگی‌های بارز این نسل است. شخصا پر توقع بودن را یک ویژگی مثبت می‌دانم اما در اینجا صرفا به شرح ویژگی‌ها پرداختم و در این نوشته به قضاوت آن نمی‌پردازم. قانع کردن این فرزندان بسیار سخت‌تر است چرا که دنیای آن‌ها بسیار بزرگ‌تر از دنیایی است که پدر و مادرها نوجوانی خود را در آن سپری کردند.

نسل زد فرزند اینترنت است. فرزند ارتباطات که شبکه افراد مورد نیاز را خود می‌سازد و برای گفتگو با دوستان لزومی برای رفتن به منزل یکدیگر نمی‌بیند! همه چیز در گوشی خلاصه شده است و به راحتی با جستجو در مورد هرچیزی، مثال نقض برای حرف‌ها پیدا می‌کند.

یک نکته جالب برای نسل قبلی زد، تاثیرپذیری آن‌ها است. یعنی کسانی که در ۳۰ سالگی هستند نوع نگاه و تفکر آن‌ها نسبت به مسائل و مقایسه خود با دیگر جوامع، به نسل زد شبیه می‌شود. شاید در بسیاری از موارد به باورهای خود پایبند باشند، اما در چنین موضوعاتی، عمدتا تغییر کرده‌اند.

رومیناها در خانه پدری

خرداد ماه امسال بود که یک دختر ۱۳ ساله توسط پدر خود به قتل رسید. انگیزه قتل هم فرار ایشان توسط دوست پسر و تلاش برای زندگی بود که می‌خواستند بسازند. از محکومیت و دردناک‌بودن چنین قتلی بگذریم، ماجرایی مهم‌تر چرایی این شکاف بین پدر و فرزند است. اینکه یک پدر هیچ درکی از رفتار فرزند دهه هشتادی خود ندارد و وقتی او را خارج از مرزهای ذهنی مشخص شده خودش می‌بیند، اقدام به قتل می‌کند. با تفکری پیش می‌رود که برای هم‌نسلان پدر در دوره نوجوانی، کاملا ستایش برانگیز بود اما در این دوره کاملا محکوم و غیرقابل پذیرش.

دخترها و پسرهای نوجوان زیادی هستند که رابطه مورد نظر را خود مشخص می‌کنند. هرچقدر شکاف بین والدین و فرزندان بیشتر می‌شود، این نوجوانان از گوشی و اینترنت برای پر کردن تنهایی و خلوت خود استفاده می‌کنند. در اینجا منظور من محدود کردن فرزند به استفاده از گوشی نیست، بلکه به اهمیت صمیمیت و اعتماد بین فرزند و والدین اشاره می‌کنم.

رومینا و دیگر فرزندان این نسل که با محدودیت شدید خانواده‌ها در هر موضوعی رو به رو می‌شوند، مهمترین قربانیان این نسل هستند. هویت مستقل این فرزندان نسبت به دهه ۶۰ و ۷۰ تغییر کرده است و لازم است خانواده‌ها برای این تغییرات آماده شوند. ای کاش در مدارس و رسانه‌ها، چنین موضوعاتی آموزش داده می‌شود.

رپ دهه هشتادی‌ها

یکی از اتفاقات تلخ، ویدئو طنزی بود که سروش رضایی تهیه کننده سوری‌لند برای رپ خواندن نوجوانان دهه هشتادی ساخت. در این ویدئو به تمسخر این فرزندان پرداخته شد. بدون شک از نظر کیفی محتواهای تولید شده کاملا ضعیف بودند اما علت و انگیزه برای ساخت چنین رپ‌هایی چیست؟

نگاه این فرزندان محدود به یک کشور نمی‌شود. یکی از معروف‌ترین خوانندگان این نسل، بیلی ایلیش می‌باشد که از ۱۵ سالگی فعالیت هنری خود را شروع کرده است. او در سن ۱۸ سالگی سبک پوشش خود را دارد و طرفداران وی نوجوانان بسیار زیادی از سراسر دنیا را شامل می‌شود. تصور کنید ۱۵ سال دارید و خود را با چنین فردی مقایسه می‌کنید. چرا شما نباید معروف و مشهور و پولدار باشید؟

شخصا پیشنهاد می‌کنم اگر نوجوان شما در سن بلوغ تمایل به انجام کاری داشت، مهم نیست چقدر آن کار بیهوده باشد، حمایت کردن شما باعث رشد و بلوغ او می‌شود. اگر از نظر شما صدای او خوب نیست و رپ خوانی وی بی معنی است، بهتر است از او حمایت کند. در زمان مناسب این فرزند راه خود را پیدا می‌کند. یا به درستی خوانندگی را یاد می‌گیرد یا کنجکاوی وی ارضا شده و به دنبال کشف استعداد واقعی خویش می‌رود.

تظاهرات های نسل جدید

نسل زد دنیای سریع خود را دارد

همه چیز برای این نسل سریع است. به سرعت معروف شدن، به سرعت پولدار شدن،به سرعت پارتنر پیدا کردن، به سرعت سکس کردن و به سرعت دوستان را جایگزین کردن. صبر و بردباری در انجام کاری برای این نسل به خوبی تعریف نشده است. امروز یک هنرمند معروف می‌شود فردا کسی دیگر الگوی وی قرار می‌گیرد. از جانب خانواده این فرزندان به خوبی با مفهوم مسئولیت پذیری و تلاش برای به دست آوردن بیشتر، آشنا نشده‌اند. دلایل و ریشه‌های چنین چیزی در جامعه ایران بسیار زیاد است. به نظر من مهم‌ترین آن‌ها، فراهم کردن رفاه و آرامش زیاد توسط خانواده و عدم انگیزه سیاسی و اجتماعی در جامعه است.

به همین دلیل است که این نسل به دنبال راحت پولدار شدن می‌گردد. مقایسه خود با افرادی که پله‌های زیادی از او فاصله دارند، سبب افسردگی یا ایجاد انگیزه برای زندگی می‌شود!

هویت طلبی و برچسب‌سازی

نوجوانی آغاز انتخاب استقلال و هویت طلبی است. یک نوجوان خود را عضو یک گروه، دسته، سبک زندگی، گرایش دینی، گرایش جنسی و جایگاه اجتماعی می‌کند. بهترین راهکار برای والدین، آزاد گذاشتن و اطلاعات دادن به نوجوان است. اینکه یک دختر ۱۴ ساله دوست دارد رفتار مذهبی یا غیرمذهبی داشته باشد، باید محترم شمرده شود و به او حق انتخاب داده شود.

اما متاسفانه این استقلال طلبی ممکن است گاهی با خطاهای زیادی همراه شود. خطاهایی که به دلیل نو بودن هر یک از این موارد به وجود می‌آید. برای نمونه نوجوانان زیادی را می‌بینم که خود را آسکشوال یا بی‌جنس‌گرا می‌دانند. درک چنین چیزی نیازمند آزمایش، تحقیق روانشناسی و پزشکی است و صرفا انتخاب این برچسب به دلیل باحال بودن و منحصر کردن، فایده‌ای برای فرد ندارد. باز هم تکرار می‌کنم در چنین وضعیتی بهترین کار عدم قضاوت از جانب خانواده و بیان اطلاعات به فرزند است. به زودی خود نوجوان با آنچه که در وجود او درست است، آشنا می‌شود.

به عنوان یک پدر یا مادر، از فرزند نسل زد خود در هر شرایطی حمایت کنید. او آینه آرزوهای شما نیست. یک فرد مستقل است که باید به دنبال استعدادهای خویش برود.

نسل زد و BDSM

در حال حاضر گرایش سادومازوخیسم و BDSM بسیار جذاب است. بسیاری از افراد نوجوان به این سبک رابطه علاقه‌نشان می‌دهند. اما تجربه کردن در این سن برای آن‌ها می‌تواند خطرناک باشد.

نظر و تجربه شخصی که در گفتگو با نوجوانانی که چنین گرایشی را تجربه کرده‌اند می‌گوید، متاسفانه به دلیل ناآگاهی و بازی با احساسات توسط پارتنر بزرگتر، این افراد در این سن دچار ضربه‌های روحی می‌شوند. ممکن است استثنا وجود داشته باشد اما من در مورد کلیت ماجرا صحبت می‌کنم.

پسرها و دخترهای زیادی هستند که در این به دلیل نیاز به هم‌صحبت به دنبال ساب‌میسیو بودن می‌روند. این افراد اگر با پارتنر مناسب رو به رو نشوند، به نوعی مورد سواستفاده قرار می‌گیرند. در بعضی از کشورها فرد برای رابطه BDSM باید بالای ۲۱ سال باشد. یکی از علت‌های اصلی آن کامل‌تر شدن بلوغ جنسی و درک بهتر شرایط است. سعی کنید برای تجربه کردن عجول نباشید.

پیشنهاد اونتاشگال برای خوانندگان زیر ۲۰ سال وبلاگ

پیام‌های بسیار زیادی از نوجوانان و فرزندان نسل زد برای من ارسال می‌شود. از کسی که تمایل به پت گرگ بودن دارد تا کسی که هر روز به پاهای خانم‌های مختلف فکر می‌کند! اولین نکته‌ای که یادآور می‌شوم این است که «دنیا بسیار بزرگ است و قرار نیست شما در ۳۰ سالگی بمیرید». پس عجله نکنید. اگر با کسی دوست هستید و او تمایل به جدایی دارد، فکر نکنید آخرین پسر یا دختر روی زمین بود. همیشه می‌گویم تجربه کنید اما با یک شرط: عجول نباشید!

بزرگ‌تر ها افرادی نادان نیستند. هر فردی که از شما بزرگتر باشد روزی سن شما را تجربه کرده است اما به شیوه‌ای متفاوت. بهتر است با احترام با آن‌ها رفتار کنید و مخالفت خود را محترمانه بیان کنید. اگر در رابطه، طرف مقابل شما را اذیت کرد به خانواده خود پناه ببرید. اگر فکر می‌کنید خانواده برای شما خطرناک است، به یک دوست صمیمی یا فرد مورد اعتماد بگویید. اجازه ندهید از شما سواستفاده شود. اگر کسی به شما تعرض جنسی کرد حتما آن را بیان کنید.

به دنبال هدفی که هستید بروید. گرایش‌های جنسی خود را سرکوب نکنید و سعی کنید با آن کنار بیایید. خودارضایی هیچ ضرری برای شما ندارد فقط بهتر است کنترل شده باشد. سعی کنید با خانواده خود صمیمی‌تر شوید و خواسته‌های استقلال‌طلبانه خود را با ملایمت به آن‌ها بگویید. اگر هم فکر می‌کنید به هر یک از بخش‌های ‌BDSM گرایش دارید، به اندازه مطالعه کنید و در زمان و سن مناسب با فرد درست آن را تجربه کنید.

عزت نفس یعنی شما به آنچه که هستید افتخار کنید. سعی کنید برای خودنمایی جلوی دوستان، شخصیت و هویت خود را تغییر ندهید! اصلاح و تغییر شخصیت باید با میل و خواسته شخص شما باشد.

اونتاشگال . شهریور ۱۳۹۹

نوشته‌های روزمره،‌ خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

اینستاگرام وبلاگ . تلگرام . توییتر . اینستاگرام شخصی

حمایت مالی از وبلاگ اونتاشگال


پادکست اونتاشگال را از CastBoxApple PodcastSpotifyGoogle Podcast بشنوید.

سادیست یا دامیننت؟ معرفی شخصیت دامیننت

معرفی شخصیت دامیننت

کسانی که به تازگی با BDSM آشنا می‌شوند تصور می‌کنند سادیسم و دامیننت یکی هستند و هر دامیننتی باید سادیسم باشد و یا برعکس. در این نوشته به دنبال تعریف دامیننت هستم. در ابتدا به ساده‌ترین شکل ممکن به تعریف این دو می‌پردازم:

  • سادیست: کسی که از تماشای درد و فشار بر دیگران لذت ببرد.
  • دامیننت: کسی که از در اختیار گرفتن و کنترل دیگران لذت ببرد.

ابتدا مطالعه کنید: معرفی شخصیت سادیسم، چرا سادیست و دامیننت صفت شخصیتی هستند؟

دامیننت‌ها چطور فکر می‌کنند؟

افراد دامیننت یا سلطه‌گر در زندگی به دنبال هدایت افراد و راهنمایی آن‌ها هستند. این افراد گاهی تا جایی پیش‌روی می‌کنند که می‌خواهند شما را هر جور شده به بهشت ببرند! شخصیت دامیننت خودش را آگاه‌تر از دیگران می‌داند. به این آگاهی افتخار می‌کند و به راحتی وارد بحث با دیگران می‌شود. در ذهن دامیننت، قانع کردن دیگری بسیار مهم است. صحبت می‌کند، بحث می‌کند، منطقی می‌شود، استدلال می‌آورد و همه کاری می‌کند تا طرف مقابل بگوید «بله، شما درست می‌گویید».

دامیننت خود را شکارچی می‌داند و دوست دارد هر چیزی را که می‌خواهد، به دست بیاورد.هم می‌تواند در زمینه کاری و تجاری باشد و هم روابط عاطفی و احساسی و عاشقانه. و البته دامیینت با اخلاق و بی اخلاق وجود دارد. بعضی بر روی اصول و ادب و اخلاق جلو می‌روند و عده‌ای هیچ چیز جز به دست آوردن و رسیدن برای آن‌ها مهم نیست. اینجاست که دامیننت می‌تواند به سمت سادیست متمایل شود!

کلا نگاه دامیننت به دنیا، از بالا به پایین است. دامیننت یا سلطه‌گر برای تاثیر گذاری بر روی دیگران بسیار تلاش می‌کند و یکی از نقاط عجیب این شخصیت، نیاز داشتن به تایید و حمایت از جانب دیگران است! شاید این را بشوند به عنوان نقطه ضعف دامیننت تعریف کرد.

دامیننت با عزت نفس

عزت نفس یا Self Esteem، با اعتماد به نفس متفاوت است. اعتماد به نفس به این معناست که می‌توانی راحت حرف بزنی، خودت را نشان بدهی و کم نیاوری، اما عزت نفس یک تفاوت دارد. شخص با عزت نفس، به آن چیزی که هست و آنچه که دارد افتخار می‌کند و از بیانش نمی‌ترسد!

عزت نفس می‌تواند کمک بسیاری به حس قدرت و دامیننت شدن در زندگی بکند. عزت نفس به این معناست که اگر شخصی به شما هزاران توهین کند، به سادگی به او بگویید «اوکی ، روز خوش»! عزت نفس یعنی ترسی نداری از گفتن اینکه ماشین نداری. چرا؟ به هر علتی، مهم نیست. عزت نفس یعنی بتوانی به راحتی کوله خود را برداری و به هر نقطه‌ای برای گردش بروی البته بدون آنکه نیازی به توضیح دادن باشد یا از آنچه که ممکن است اتفاق بیوفتد ، بترسی! عزت نفس ، یکی از پایه های قدرت و دامیننت شدن است.

قدرت واقعی از تسلط بر خود حاصل می شود. از اینکه نسبت به آنچه هستی ، احساس شرم نکنی. قدرت یعنی بتوانی شخصیتِ خود را از هر چیزی تفکیک کنی و به دیگران نشان بدهی که هرکس مسئول خودش است. یعنی تو فقط مسئول خودت هستی و با قدرت کامل ، مسئولانه زندگی می‌کنی.

در اینجاست که شخص دامیننتِ دارای عزت نفس، به نقطه اوج قدرت و سلطه‌گری می‌رسد.قدرتی که از شکنجه، توهین، زور و فشار بر دیگران نیامده است.اصطلاحا گفته می‌شود که قدرت واقعی و مدیریت ، یعنی کنترل بر قلب‌ها! دامیننتِ با عزت نفس، کاریزماتیک می‌شود و دیگران برای او ارزش قائل خواهند بود. این شخصیت دامیننت، به دنبال قانع کردن دیگران نیست. حرفش را میزند، به خودش باور دارد و به تصمیمات و کارهای دیگران (تا جایی که به زندگی خودش و افراد یا چیزهایی که برای او مهم هستند، خدشه‌ای وارد نکنند) اهمیتی نمی‌دهد.

چنین شخصیت دامیننتی در خانواده، همان داماد جذاب، عروس با جنم، برادر قدرتمند و خواهر مستقل و توانمند است. همانطور که گفتم، هر شخصیتی نقطه ضعفی دارد. نقطه ضعفِ شخصیت دامیننت با عزت نفس، غرور بیش از حد و اطمینانِ زیاد به در کنترل بودن وضعیت است!

لذت دامیننت از سلطه‌گری در چیست؟

بر خلاف شخص سادیست که از زجر و التماس دیگران لذت می‌برد، شخص دامیننت به دنبال ستایش شدن و دیدنِ لذت بردنِ دیگری از خودش است. دامیننت از اینکه حس خوبی در دیگران ایجاد کند، خوشحال می‌شود. معلم دوست داشتنی، پدر حامی، مادر مشوق، دوست‌های همراه و پشتیبان نمونه‌هایی از شخصیت‌های دامیننت در اطراف ما هستند. دامیننت‌ها دنبال منفی بافی و بیان مشکل نیستند. شخصیت دامیننت نگاهش به مسائل و مشکلات، حل مساله است.

دامیننت برای حل مشکلات یا راهی پیدا می‌کند یا راهی می‌سازد. ارگاسم روانی دامیننت در کشف مسائل و حل کردن آنهاست. مخصوصا مسائل عاطفی و احساسی. این شخصیت از دیدن اینکه با مشاوره‌ها و پیشنهادات‌اش باعث حال خوبِ شما و بهتر شدن زندگی‌تان شده است، آرامش میگیرد. به محض اینکه دامیننت متوجه شود مخاطبش توجهی به او نمی‌کند ، یا دچار سادیسم می‌شود و با زور و فشار پیشروی می‌کند، یا همه چیز را رها می‌کند. می‌توان گفت دامیننت حتی می‌تواند گاهی اوقات خودش را ساب میسیو کند به این معنی که به راحتی بگوید «خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن» و به کل همه چیز را رها کرده و خودش را نجات دهد.

اگر دامیننت هستید و این مقاله را مطالعه می‌کنید، پیشنهاد میکنم به شما پیشنهاد می‌کنم برای آنکه همیشه حالتان خوب باشد، یک سری کارهای کوچکِ روزانه که از انجام‌شان حسابی لذت می‌برید مشخص کنید مانند من که هر روز یک پست در وبلاگ می‌نویسم و خوشحال از بالا رفتن عدد بازدید روزانه وبلاگم هستم!

دامیننت در رابطه BDSM

در رابطه ارباب و برده و این سبک زندگی، با دو مدل و سبک دامیننت رو به رو هستیم:

  • مدل اول، کسی که با یک پارتنرِ ساب میسیو رابطه دارد و میخواهد در سر تا سرِ زندگی، سلطه و دامینیشن داشته باشد.
  • مدل دوم، کسی که قدرت را صرفا برای سکس و پیرامون مسائل جنسی می‌خواهد.

وقتی در رابطه با یک خانم یا آقای دامیننت هستید، باید با خودتان رو راست باشید. اینکه آیا میخواهید مدیریت و مسئولیت هر چیزی با ایشان باشد یا خیر، تنها گاهی اوقات چشم بگویید. باید بگویم این مدل شما وارد یک رابطه مرد/زن سالارانه می‌کند. وقتی یک دامیننت تصمیمی می‌گیرد و برای انجامش روی حرف شما حساب کرده است، اگر پاسخی ندارید، مسئولیت انجام کار را کاملا به او بسپارید در غیر این صورت، این مسئله می‌تواند تأثیر زیادی بر رابطه شما بگذارد. برای مثال او می‌گوید «برای خرید به فلان پاساژ برویم؟» و شما در پاسخ می‌گویید «نمیدونم» که باعث خشم یا سرافکندگی او می‌شود! اگر ایدهای ندارید، پس مسئولیت را به او بدهید و مستقیما بگویید «هرچی شما بگی». دامیننت‌ها از اینکه ندانند دقیقا قرار است چه کار کنند، به شدت آشفته می‌شوند!

در رابطه ارباب و برده و تخت خواب، دامیننت باید به بهترین شکل ممکن خودش را کنترل کند. عصبانیت و خشم اصلا برازنده یک دامیننت نیست. یک دامیننت، باید به جای داد زدن، با چشمانش اسلیو را به زانو در بیاورد. در واقع با کنترل کردن و تحقیر کردن اسلیو، به او لذت می‌دهد. من به دامیننت‌ها پیشنهاد می‌کنم در جلسات BDSM، تا حد امکان لباس‌های‌شان را در نیاورند. یک ستِ کت و شلوار مشکی با تکه کوچک کروات یا دستمال قرمز، شما را به شدت جذاب‌تر نشان می‌دهد. در مورد خانم‌های دامیننت نیز، کفش پاشنه بلند چرمی مشکی با ته قرمز می‌تواند بسیار تحریک کننده باشد.

در رابطه ارباب و برده، دامیننت موفق کسی است که به after care اهمیت زیادی بدهد. ممکن است در یک جلسه BDSM، خودِ دامیننت به انزال نرسد و فقط ارگاسم روحی روانی شود اما قطعا اسلیو اش را به ارگاسم روحی، روانی و جسمی می رساند!

مطالعه بیشتر:‌ افترکر چیست و چرا ضرورت دارد؟

داریوش بزرگ، نمونه یک شخصیت دامیننت خالص

شناخت شخصیت‌های دامیننت خیلی راحت‌تر از شخصیت سادیست است. انتخاب داریوش به عنوان یک شخصیت دامیننت، صرفا به خاطر پادشاه بودن وی نبود. بلکه علت این انتخاب، پایه گذاریِ یک سیستم مدیریتی توسط او است که تا به امروز هم در دنیا ادامه دارد. هرچند در مورد نحوه انتخاب داریوش به عنوان پادشاه، هنوز هم سؤالاتی است اما او توانست پس از تاج‌گذاری و به عنوان شاه شاهان در نخستین اقدام، تمام شورش‌ها را سرکوب کند. رفتاری سادیسمی (زیرمجموعه دامیننت) که در کتیبه بیستون (ویکی‌پدیا) به خوبی آن را تعریف کرده است.

داریوش و وزرای او برای مدیریت بر ۲۴ منطقه که دارای تنوع قومی، زبانی، مذهبی و فرهنگی مختلف بودند، ساختار و نظام ایالتی را راه‌اندازی کرد. هر ایالت دین و آداب فرهنگی مستقل خودش را داشت و در تمام امپراتوری به آن احترام گذاشته می‌شد. هدف سیستم ایالتی، مدیریت بهتر و یکپارچه‌تر در کنار دادن مسئولیت به هر شخصیت و حس مدیریت بر سرنوشت خود در هر یک از ایالت‌ها، بود. یکی از رفتارهای مهم دامیننت‌ها، اختیار دادن و پاسخگو کردن هر مسئول است. داریوش نظام مدیریتی درختی از بالا به پایین را از تمدن عیلام به خوبی یاد گرفت و آن را به شکل پیشرفته‌ای ارتقا داده و در نظام هخامنشی راه‌اندازی کرد.

سیستم مدیریتی که هخامنشیان راه‌اندازی کردند به این شکل بود که هر ایالت یک ساتراپ (استاندار) داشت. برای نظارت بر استاندار یک نماینده ویژه با اختیارات نظارتی کامل در آن ناحیه بود که نامه‌هایی مستقل از نظر استاندار می‌نوشت و اگر این دو نامه اختلافی داشتند، استاندار احضار میشد. برای اطمینان از درستی حرف نماینده و استاندار، در هر ناحیه نیروهای اطلاعاتی و جاسوسی که در حکم گوش و چشم شاهِ شاهان بودند، وجود داشتند که به صورت مستقل اطلاعات ساتراپی یا ایالت رو به داریوش می‌فرستادند. برای سرعت عمل دادن به این ارتباطات، سیستم چاپار و جاده‌های پیشرفته و امن راه‌اندازی شد. این سیستم قوی مدیریتی که بر مبنای دامیننت و سلطه خالص است، پس از ۲۵۰۰ سال هنوز در دنیا اجرا می‌شود.

دامیننت‌ها از دیدن رضایت و آرامش مردم لذت می‌برند. این ماندگاری نام نیک و ستایش شدن برای دامیننت از هر چیزی رضایت بخش‌تر و لذت‌بخش‌تر است. برای همین داریوش با تمام انرژی و علاقه، پادشاهی و مدیریت کرد و در نواحی تحت امر خود، توسعه ایجاد نمود. متاسفانه این مدیریت در پادشاهان بعدی به خوبی ادامه پیدا نکرد و با دخالت مذهبی و افراط‌گرایی، زوال امپراتوری شروع شد اما هنوز تاثیر این سلطه‌گری و قدرت در دنیا وجود دارد.

نتیجه نهایی اینکه، یک دامیننت می‌تواند گاهی اوقات سادیست باشد اما سادیست‌ها لزوما دامیننت نیستند.

در این دو مقاله سعی کردم خارج از دنیای BDSM به معرفی شخصیت سادیست و دامیننت بپردازم. امیدوارم این تعاریف به درک بهتر گرایش سادومازوخیسم منجر شود.

اونتاشگال . اسفند ۱۳۹۸ . چهارشنبه سوری مبارک

نوشته‌های روزمره،‌ خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

اینستاگرام وبلاگ . تلگرام . توییتر . اینستاگرام شخصی

حمایت مالی از وبلاگ اونتاشگال


پادکست اونتاشگال را از CastBoxApple PodcastSpotifyGoogle Podcast بشنوید.