یک ماه از قتل ظالمانه مهسا امینی میگذرد. ژینایی که نامش کد و رمزی شد برای اتحاد مجدد مردم ایران. برخلاف جنبشهای قبلی مردم ایران، این جنبش ترکیبی از اقشار مختلف و نیازهای متفاوت مردم است که شکلی اجتماعی برای تغییر رفتار و سیستم اجتماعی گرفته است. تغییر صرفا محدود به قانون و حکومت نمیشود و مشاهده میکنیم که برای مسالهای به اسم «حجاب» مردم ایران از تمام تعاریف گذشته عبور کردهاند و آزادی پوشش را جامعه به رسمیت شناخته است. شما این محق را در تغییر رفتار خانوادههای مذهبی نیز میتوانید مشاهده کنید. و برای اثبات نهایی این سخن، میبایست نظرسنجیها و تحقیقات مستقل صورت بگیرد.
برای نمونه در نظرسنجی سال ۱۳۹۳، ۴۲ درصد مردم حجاب را امری اختیاری میدانند[منبع] در حالی که این عدد بر اساس نظرسنجی مرکز پژوهشهای مجلس سال ۱۳۹۴ بیان میکند که «صرفاً ۴۰ درصد از مردم از دخالت دولت در حجاب حمایت میکنند» [منبع] و در سال ۱۳۹۹ بر اساس نظرسنجی گمان، ۷۲ مخالف الزام حجاب در مراکز عمومی و از میان افراد معتقد به حجاب، صرفا ۵۱ درصد موافق اجبار و الزام آن در جامعه هستند. بدین ترتیب ۵۸٪ جامعه ایران، با هر تفکری، کاملا با حجاب اجباری مخالف است. [منبع] پیشنهاد میشود این گزارش تحلیلی فکتنامه را مطالعه کنید.
جامعه به بلوغ رسیده است
به باور من جامعه ایرانی امروز به بلوغ رسیده است. منظور از بالغ شدن یعنی انتخاب مسیر و باور به اینکه شایستگی انتخاب مسیر و حق انتخاب مسیر را دارد. زمانی این حق فقط برای برخی اقشار قابل باور بود و امروز فرقی ندارد شما در شهر زندگی کنید یا روستا، باسواد باشید یا بی سواد، والد باشید یا فرزند، همه به این باور که حق وجود دارد و آنچه که خرد جمعی میخواهد حق است، رسیدهاند.
رسانه تاثیر بسیار زیادی بر این موضوع گذاشته است. تا ده سال پیش واژه «همجنسباز» خودنمایی میکرد و امروزه حتی مخالفین این گرایش از «همجسنگرا» استفاده میکنند و افراد خاکستری که باورهای مذهبی برای آنها محترم است نیز، به این باور رسیدهاند که انسان در انتخابهای خود آزاد است.
جامعه ایرانی امروز میداند چه چیزی نمیخواهد و میداند چگونه باید حقخواهی کند.
راهبر نامرئی جنبش ایران
بقا، رهبر و راهبر جنبش ایران است. امروز جامعه ایرانی بقا و وجود خود را در خطر میبیند. پدران بسیاری نگران از دست دادن فرزند دختر خود بدون هیچ دلیلی هستند، این نگرانی یعنی تهدید شدید بقا و موجودیت. تلاش امروز صرفا برای آزادی اجتماعی و حقوق مدنی نیست، به اصل و اساس زندگی مردم باز میگردد.
نسل جدید که در مقاله معرفی نسل زد به آن اشاره شد، از راهبران اصلی این جنبش هستند. این نسل حمایت خانواده خود را به همراه دارد و به راحتی کسی نمیتواند با آنها مقابله کند.
شناخت و نحوه برخورد با نسل زد یا دهه هشتادیها
صحبتی با متولدین ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۰ که به نسل زد معروف هستند. دهه هشتادیها را چطور باید بشناسیم و درک کنیم؟ به عنوان پدر و مادر چنین نوجوانی چطور با اون برخورد میکنید؟
مطالعه این یادداشتمراقب امیدهای واهی باشیم
واقع گرا باشیم. حتی با وجود تغییر نظام سیاسی، زمان زیادی برای اصلاحات اساسی اقتصادی، قضایی، اجتماعی، سلامت و زیست محیطی لازم است. هماکنون افراد بسیار زیادی دارای ثروت و قدرت هستند و شما به راحتی کوبای ۱۹۶۸ نمیتوانید همه آنها رو از کشور اخراج کنید. این افراد – چه صادق چه فاسد – از عوامل اصلی چرخش مالی هستند. صرفا تلاش برای کمی سوسیالیست کردن سیستم اقتصادی میتواند به بهبود معیشت همه جامعه در کشوری که تماما کاپیتالیستی بوده و هست، کمک کند.
جامعه همیشه باید مطالبهگر باشد و هیچوقت به کم قانع نشود، اما رسیدن به برابری واقعی، زمان لازم دارد. نمیتوان همه چیز را یک شبه تغییر داد. باید تلاش کرد و در کشوری که از حداقل آزادی برای حفظ جان بهرهمند بود، برای باورهای خود، سخت گفت.
با اینکه به بلوغ جامعه اشاره شد باز باید اطلاع رسانی کرد و آموزش داد. و از همه مهمتر وضع قوانین به شدت سختگیرانه در جهت جلوگیری از افراطگرایی میتواند به تغییر رفتار افراد جامعه کمک کند. تغییر رفتاری در جهت احترام به حقوق دیگران و تلاش برای حفظ آزادیهای مدنی و اجتماعی
اونتاشگال . مهر ۱۴۰۱ . تصویرسازی از هنرمند ایتالیایی، مارکو ملگرانتی
به نقل از وبسایت محسن رنانی:
آخرین تار موی [لینک]
دوستان هی میپرسند چرا در این زمانه بیم و امید ساکتی؟ راستش دو مطلب تحلیلی نوشتهام و کنار نهادهام. آخر دیگر چه سخنی مانده است با حکومتی که نه گوشی برای شنیدن دارد و نه مهارتی برای دیالوگ؟ دیالوگ را رها کنید، با چهل سال حکمرانی هنوز مهارت سخن گفتنِ درست با جامعه را هم ندارد. آری چند دهه است که گفتنیها توسط نخبگان فکری و مدنی گفته شده است، اگر میتوانست، میشنید و اگر میخواست، گامی برمیداشت.
و آخر چه میتوان گفت با نسلی که چهل سال است از حکومت و از روشنفکران فقط حرف شنیده است و امروز تصمیم گرفته است خودش عمل کند. نسلی که قدرتمندانه با یک حرکت، کل صحنه بازی را تغییر داد و همه مرزها و محدودیتها را جابهجا کرد و نشان داد که جامعه، همچنان زنده و پویا است و به وقت خودش برگههای آسِ خود را رو میکند. و مفتخریم به جامعهای و نسلی که با رونمایی از ظرفیتهای نهفتهاش و آشکارسازی امیدهای وجودیاش، توانست یکشبه دریایی از امید روانشناختی را نیز برای خودش خلق کند.
همیشه به ما گفته بودند خون مظلوم خون خداست که برکت خواهد کرد و در دعاها خدا را به خون مظلوم سوگند دهید. اکنون چه برکتی عظیمتر از این که خون مهسای زیبای ایران، این همه انرژی و نشاط به جامعه تزریق کرد؟ بنگرید، نه تنها ملتی بلکه جهانی بهپا خاسته است برای پاسداشت حرمت خون دختری که نماد تبعیض بود، چون زن بود و کُرد بود و سُنی بود؛ و همه چیز مهیا بود که مرگ او درگمنامی فراموش شود. کاک امجد و باجی مژگان، میبینید چگونه جوانان از همه اقوام، زبانها و مذاهب ایرانی، قیام کردهاند تا خون دختر مظلوم شما زنده بماند؟ برکت بر شما و برکت بر این نسل باد. این روزها ایران، خداییترین، عرفانیترین و رویاییترین روزهای سه دهه اخیر خود را تجربه میکند. شرم باد بر آنان که افسانه بیدینی را به این نسل میبندند و حجاب را که طبق آموزههایی که خودشان به ما آموختهاند، نه جزء اصول دین است و نه جزء فروع دین، ابزار سرکوب این نسل کردهاند.
آری نسلی که قدرتمندانه برای خودش رهبر خلق میکند، اندیشه خلق میکند و راهکار خلق میکند، نیازی به رهنمودِ روشنفکران فرسوده و دانشگاهیان بیعملی چون من ندارد. او آنقدر قدرتمند است که همه خلاءها را خودش جبران میکند.
با حکومت نیز همه گفتنیها گفته شده است، شاید تنها سخنی که باقیمانده است و میتوان امروز بدون لکنت گفت این است که این نظام دارد شکست میخورد چون هیچگاه تئوری شکست نداشته است، فقط تئوری پیروزی دارد. آقایان، برای ماندن، باید تئوری شکست هم داشته باشید. با شیوهها و اندیشههای گذشته، نمیتوانید این نسل را مهار و با آن تعامل کنید. بنابراین برای حفاظت از خودتان و از کشور، تنها یک راه باقی مانده است و آن این که بپذیرید این قانون اساسی و این سامان سیاسی پاسخگوی این نسل و این جامعه نیست و لازم است بر اساس اقتضائات دنیای جدید و نسل جدید از نو بازنویسی و بازسازی شود. در این صورت، نخست باید نخبگان مستقل ملی و نمایندگان واقعی جامعه مدنی بویژه چهرگانی که جامعه به آنها اعتماد کرده است (سلبریتیها) را به رسمیت بشناسید و با آنان گفتوگو کنید تا درباره سازوکاری اعتمادآمیز به توافق برسید. سازوکاری که در آن، شیوه تشکیل «شورای ملی بازنویسی قانون اساسی» به دقت تعیین شده باشد. بازنویسیای که البته در چارچوب همین قانون اساسی کنونی به همهپرسی گذاشته خواهد شد. با پذیرش چنین فرایندی است که نخبگان و چهرگان میتوانند برای اقناع جامعه وارد گفتوگو با آن شوند. شاید و تنها شاید با این راهکار بتوانید اعتماد جامعه را جلب کنید و آنان را آرام کنید تا تحولات ضروری، در امنیت و آرامش چهره بندد.
و البته تعلل نکنید، فرصت اندک است. اگر خون بیشتری ریخته شود و خشونت همه جا را فراگیرد، دیگر نخبگان و چهرگان نیز از جامعه جرأت نخواهند کرد با حکومت گفتوگو کنند و راه مصالحه ملی بسته میشود.
زنهار و زنهار که گمان نکنید که سرکوب میکنید و تمام میشود. گیرم که در این لحظه، این شور اجتماعی سرکوب شود، پایان که نمییابد، بلکه به سانِ آتشِ زیرخاکستر خواهد ماند و انباشتهتر خواهد شد. آنگاه با بزنگاههای ناگزیر آینده که پیدرپی میرسند چه میکنید؟ آنگاه با لحظه جانشینی چه میکنید؟ لحظهای که دیگر اقتدار کاریزما حضور ندارد که به دستگاه سرکوب انسجام دهد و وجدان اخلاقی نیروهای سرکوب را اقناع کند. متوجه هستید که در آن لحظه که اقتدار کاریزما پایان مییابد جامعه بسانِ فنری که آزاد میشود همه انرژیهای انباشته خویش را بیرون میریزد؟ پس به خودتان و به ایران رحم کنید و تا اقتدار کاریزما هست، تحول را آغاز کنید. صمیمانه به جامعه بگویید که پیامش را شنیدهاید. این آخرین تار مویی است که میتوان به آن چنگ زد. والسلام.
محسن رنانی / ۱۱ مهر ۱۴۰۱
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
اینستاگرام وبلاگ . تلگرام . توییتر . اینستاگرام شخصی
پادکست اونتاشگال را از CastBox – Apple Podcast – Spotify – Google Podcast بشنوید.