واژه BDSM شامل فعالیتهای جنسی باندیج، سلطهگری و سادومازوخیسم میشود. بسیاری از افراد فانتزیهایی دارند که شامل درجاتی از BDSM میشود یا تجربیاتی از این دست داشتهاند.
اما در BDSM چیزی در جریان است. فانتزیها با واقعیت تفاوت دارند و واقعیت لزوما به یک لایف استایل و سبک زندگی ختم نمیشود. غالبا کسانی که سادومازوخیسم را امتحان میکنند و کسانی که گاهی در بی دی اس ام شرکت میکنند یا حتی این روش را در سبک زندگی رابطههای خود گنجاندهاند و همچنین کسانی که درگیر روابط دنبالهدار و سریالی هستند، همه و همه زیر یک چتر جمع میشوند. البته این میتوانند گیج کننده باشد، خصوصا برای افرادی که مایل هستند بدانند به کدام یک از این دستهها تعلق دارند.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی پژوهش قرار دارد و در وبسایت مجله روانشناسی انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
جهت تبلیغات در وبلاگ اونتاشگال، در صفحه تماس به ما پیام دهید.
گرایش BDSM عموما در بسیاری از نشریههای معتبر «عالی و نرمال» جلوه داده شده و کسانی که چنین سبک زندگی یا روابطی دارند افراد سالمی شناخته میشوند. طرفداران BDSM عموما به مطالعهای برای اثبات این موضوع استناد میکنند (Wismeijer،2013). این مطالعه در هلند صورت گرفت و اثبات کرد «افراد حاضر در یک رابطه ارباب-بردهای کمتر عصبی هستند، باوجدانترند، برای تجربیات جدید پذیراترند، برونگراترند، سطوح بالاتری از سلامتی دارند، رد کردنهای حساس کمتر، در عین حال توافق پذیری کمتری دارند (این مورد اختصاصا درباره اشخاص با نقش دامیننت است). پژوهشگر از پنج ویژگی شخصتی اساسی (روان رنجورخویی، برونگرایی، پذیرای تجربه بودن، وجدان و سازگاری) و سایر سنجههای گزارش شده نظیر حساسیت به رد شدن، دلبستگی در رابطه و شادی برای استنتاج نتایج استفاده کرده است.
اگرچه مطالعه ویسمیجر به صورت روتین رفرنسدهی شده است، اندکی هم به محدودیتهای مطالعه هلندی (Dutch) اشاره کرده (McGreal, 2013). محققین به صراحت درباره محدودیت مطالعه خود و نتایج جهت دار آن صحبت میکنند. آنها میگویند شرکت کنندگان تحقیق همگی اعضای یک وب سایت هلندی عمومی بودهاند. گروه کنترل شرکت کنندگان اغلب زنانی انتخاب شده از یک مجله زنان معروف بودند. محققین میگویند: «سلامت فیزیولوژیک این ۴۳۴ نفر، اکثرا خانم، نمیتواند بازتابی از یک جامعه وانیلی باشد.»
این مسئله که BDSM طیف وسیع و مختلفی از فانتزیها را شامل میشود، به خوبی پذیرفته شده است، بنابراین به نظر میرسد سلامت روان این افراد هم میتواند تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشد. با وجود محدودیتها تحقیقات قابل اطمینانی در ژورنالهای بالینی در دسترس است اما تعداد اندکی از آنها به درک موضوع اصلی کمک میکنند. (Dunkley 2018)
بر اساس پژوهشی(deNeef 2019) صفات شختصیتی (مثل سطوح بالایی از پذیرش یا برونگرایی) و وقوع یک اختلال شخصیتی با سطوح بالای علاقهمندی به BDSM ارتباط دارند، هرچند که مدارک برای یک اختلال شخصیت واضح محدود هستند. همچنین به نظر میرسد سطوح احساس طلبی و تکانشگری در این مسئله دخیل باشد زیرا احتمالا این تمایلات اشخاص را به کاوش چیزهای جدید، بهتر، شدیدتر و دنیایی نامحدود راهنمایی میکنند.
مطالعات بر روی سواستفاده جنسی و BDSM نشان داد که شیوع گزارشات تجاوز جنسی در کودکی برای کسانی که بی دی اس ام میکنند (۸ درصد مردان و ۲۳ درصد زنان) در مقایسه با جامعه عادی (۳ درصد مردان و ۸ درصد زنان) بیشتر بود (Nordling 2000).
روابط BDSM بر اساس رضایت دو طرف شکل گرفتهاند و پارتنر سابمیسیو (ساب) با کمال میل اختیار خود را تمام و کمال تسلیم دامیننت (دام) میکند. ساب فرمانبردار امیال، پروتکلهای جنسی و دستورات دیگری است. مطمئنا سلطه پذیری محض لذت زیادی برای سابمیسیو به ارمغان میآورد؛ دامیننت نیز معمولا از این کنترل کردن لذت میبرد. بر اساس مطالعات، قدرت هسته اصلی روابط BDSM است؛ درد، باندیج و تحقیر ابزارها یا روشهایی برای دستیابی به آن وضعیت تقابل قدرت دوطرفه میباشد. (Cross 2018)
تمایلات جنسی انسان پیچیده است
هماهنگی جنسی میان زوجها رابطه را تحکیم کرده و صمیمیت مابین آنها را تقویت میکند. چه کسانی که روابط BDSM دارند و چه غیر از آن، اغلب این موضوع را تایید میکنند.
با این وجود بسیاری از اشخاص و زوجها هم با صمیمیت جنسی و هم احساسی یکدیگر در جدالند. اغلب این دو پروسه همزمان شده و در نقاط مختلفی در طول یک رابطه به یکدیگر برخورد میکنند. بیحوصلگی، خستگی، فقدان هیجان، خشم یا ضعف برقراری ارتباط، موازی پروسه یک رابطه داخل و خارج تخت خواب هستند. روابط جنسی اغلب حقیقت یک رابطه را بیان میکنند؛ اما گاهی نیز اینگونه نیست. بسیاری از زوجهایی که رابطه BDSM دارند، خارج از رابطه جنسی کاملا متفاوت هستند و تصدیق میکنند زندگی شان خارج از سکس کاملا بر مبنای اشتراک قدرت میان دوطرف است و نه برتری قدرت.
گاهی اشخاص در زندگی جنسی خود رفتاری را، خصوصا از سر بیرحمی انجام میدهند که باعث میشود احساس پوچی، هوس زیاد و بیزاری از خود داشته باشند. در حال حاضر تحقیر جنسی در دسترس است و حتی در دسترستر از الکل و شکلات؛ راه حلهای سریع در اطراف ما. این مسئله اغلب فرسودگی است، افسردگی عمیقتر و تقلیل هیجانی که سرانجامش خواستن فهم آن است که چه چیزی باعث میشود شخصی به سمت سکس پی در پی، بی پایان یا اجباری برود. این مشکلات میتواند در میان جامعه BDSM نیز ظهور کند.
یکی از مشکلات مهم و دور از چشم، وابسته به میزان علاقه و نیت دوطرف برای ورود به یک رابطه BDSM است. در واقع از آن جا که فعالیتهای BDSM کمی ریسکی بوده و احتمال آسیبی نهفته را در دل خود دارند و اجباری هستند، به اندازه رفتارهای شخصی که از رو بیپروائی یا به اجبار به فعالیتهای جنسی سنتی میپردازد «غیرنرمال» هستند.
بگذارید یک مثال فرضی بزنیم: جان، مدیرعامل شرکتی بزرگ در یک موسسه مالی محافظهکار و بینالمللی در اواخر میان سالی، یک دامیننت است. مکررا در یک وبسایت به دنبال علاقهمندان به BDSM میگردد و با استخدام نیروی جدید، همکاران و کارمندان فرمانبردار مشابه علاقه مندان به BDSM، محدودیتها را کنار میگذارد. او روزانه حداقل یک رابطه دارد و با افتخار درباره کسانی که سرویس او را طلب میکنند و زنانی که «خار و خفیف» شان میکند حرف میزند. او از سابمیسیوهای خیلی جوانتر از خود عکس میگیرد و با ادعای آن که اجازه این کار را گرفته، برای دوستانش میفرستد. او میگوید به عنوان یک دام «کارهای مهمی برای انجام دادن دارد» و زنان و زوجهای زیادی به دنبال رابطه با او هستند.
اما اگر فعالیتهای BDSM با یک زندگی جنسی مرتبط درهم آمیخته باشد چه؟ مثالی دیگر: دنیل و کارن زوجی در میانه ۳۰ سالگی هستند. هردوی آنها جزو هیئت رئیسه شرکت هستند. به مدت ۵ سال Solid Marriage داشتهاند، اهل گفت و گو هستند و میخواهند فانتزیهای کینکی خود را به زندگی جنسیشان وارد کنند. به کلابهای BDSM میروند و با چشم چرانی اندکی تحریک و فریفته میشوند. آنها از یک سکس شاپ لوازم BDSM میخرند. با نقشهای سنتیتر نیز احساس راحتی بیشتری میکند – دنیل دامیننت است و کارن ساب. در شرایط گوناگون دنیل کارن را میبندد، چشم هایش را با چشم بند میپوشاند، از گگ بالها استفاده میکند و با اسپنک ملایمی با یک پدل، تحریک همزمان کلیتوریسش و توقف کار هرزمان که کارن به ارگاسم نزدیک میشد، خود و او را تحریک میکند. در پایان اگر یکی یا هردو طرف ارگاسم نشده باشند جلسات BDSM خود را با سکسی سنتی به پایان میرسانند یا در آغوش یکدیگر دراز کشیده و درباره تجربه، لذت و رضایت خود از آن جلسه صحبت میکنند. گاهی فانتزیهای جدیدتری که آنها را به وجد میآورد را با یکدیگر به اشتراک میگذارند، گاهی فیلمهای سنتی یا پورن BDSM تماشا میکنند.
جان، در مثال اول، استخراجی از همکاران و زیردستان است و احتمالا نقش دامیننت کاوری برای نارسیسیسم (خودشیفتگی) اوست، انشار عکسهای یک ساب برهنه و باندیج شده میان دوستان نیز تاییدی بر این موضوع است. او احساس نیرومندی و کنترل را تجربه میکند. او میتواند زمینههای کم ارزش بودن و احساس عمیق عدم کفایت خود را زیر این مانوورهای دفاعی پوشانده و از بین ببرد.
دنیل و کارن دوست دارند به عنوان زوجی سالم، عاشق و اهل گفت و گو که به دنبال گسترش محدوده سکشوال خود هستند شناخته شوند. همانگونه که محققین میگویند، اختلاف قدرت در کنار شهوت و لذت جنسی میتواند هسته ی اصلی هیجان رابطه دنیل و کارن باشد. چون رابطه آنها بر پایه اعتماد و امنیت شکل گرفته، آنها به صورت روتین فانتزیهای خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند و میتوانند آنها را در فعالیتهای جنسی حقیقی خود دخیل کنند.
انجمنهای تحقیقاتی و بالینی به مقدار زیادی از تعریف فروید از سادو مازوخیسم به عنوان یک انحراف جنسی فاصله گرفتهاند. بیشتر شدن آزادی به بسیاری از افراد اجازه داده تا فانتزیهای شهوانی و موردعلاقه خود را در رابطه و زندگی جنسی به واقعیت بدل کنند. اما، مثل خیلی چیزهای دیگر در زندگی، آزادی با مسئولیت همراه است و نیازمند صداقت است.
نیاز به درک اهداف اعمال جنسی که ممکن است بیش از حد باشد یا به طور سیستماتیک برای پرکردن خلاءهایی از احساس کم ارزشی یا نیاز به بهره برداری و سواستفاده، محدود به جامعه جنسی عموم نیست و علاقهمندان به BDSM نیز باید در این مسائل آگاهی پیدا کنند.
منابع
* Cross, P. & Matheson, K. Understanding Sadomasochism. Journal of Homosexuality. Volume 50, January 2006, pages 133-66. * DeNeef, N. , Coppens, V. et. Al. Bondage-Discipline, Dominance-Submission and Sadomasochism (BDSM) From an Integrative Biopsychosocial Perspective: A Systematic Review. Sexual Medicine. Volume 7, Issue 2, June 2019, pages 129-144. * Dunkley, C. & Brotto, L. Clinical Considerations in Treating BDSM Practitioners: A Review. Journal of Sex & Marital Therapy. Volume 44, Issue 7, May 2018, Pages 701-712. * Luo, S. & Zhangb, X. Empathy in female submissive BDSM practitioners. Neuropsychologia. January 27, 2017. * McGreal, S. BDSM, Personality & Mental Health. psychologytoday.com Blog Post July 25, 2013. * Nordling N. & Sandnabba, K. & Santilla, P. The prevalence and effects of self-reported childhood sexual abuse among sadomasochistically oriented males and females. Journal of Child Sexual Abuse, Volume 9, Issue 1, August 2000, pages 53-63 * Wismeijer, A., & van Assen, M., Psychological Characteristics of BDSM Practitioners. Journal of Sexual Medicine. August 10, 2013, pages 1943-1952.
امور جنسی را بسیار پیچیده نکنید. این بخشی از غریزه ما است که برای بقا به آن نیاز داریم. سعی کنید با زاویه بازتری آن را نگاه کرده تا لذت بیشتری ببرید.
در این سالها در رسانهها تمرکز زیادی روی سیسی بویها بوده است. در روزنامه نیویورک تایمز نیز داستان تراژیک خودکشی کریک مورفی، شخصی که به عنوان یک پسر تحت درمان قرار گرفت تا دخترانگی خود را درمان کند، بیان شده است. تمام اینها نشان دهنده شروع رشد پذیرش رفتارهای سیسی در پسرهاست. من مایکل لاسالا به عنوان یک مرد گی و سیسی بوی سابق، این حرکت رشدی کوچک اما امیدوارکننده را تحسین میکنم. در این نوشته در مورد SissyBoys صحبت میکنیم.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی کانال چهارم، صداقت قرار دارد و یادداشت پروفسور دانشگاه ایالتی نیویورک در شهر آلبانی آمریکا، مایکل لاسالا در ژانویه ۲۰۱۱ در مجله معروف روانشناسی انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
جهت تبلیغات در وبلاگ اونتاشگال، در صفحه تماس به ما پیام دهید.
دانستن این مسئله که آسیبشناسی تمایل به نشان دادن خود به عنوان جنس دیگر از نظر فرهنگی محدود شده، مهم است. برخلاف جوامع غربی، فرهنگهای بومی وجود دارند که در آنها به افراد دارای تمایل به نشان دادن رفتار جنس مخالف احترام گذاشته، آنها را نشانه خرمندی و برتری معنوی میدانند.
برای قبایل خاص بومی آمریکا، مردی که مانند زنان رفتار میکند یا زنی که شخصیتی مردانه دارد به عنوان شخصی دارای «دو روح معنوی» دیده میشود و باور دارند قدرتهای عرفانی مرموز به او الهام شده است. به دنبال این واقعیت، در بسیاری از این فرهنگها والدین کودکان را به بازی کردن نقش جنسیت مخالف تشویق میکنند تا خانواده بتواند از مزایای داشتن عضوی مقدس بهرهمند شود و تستهای استادانهای به کار گرفته میشود تا مطمئن شوند پسری وانمود به دوجنسه بودن نمیکند.
به فرهنگ خود و امروز باز میگردیم. تصویر اینکه سرانجام دنیا عاقلانه رفتار کند و حداقل این مسئله را که پسری مانند دخترها رفتار کند را چالش بزرگی نبیند، خوشنود کننده است. البته اشتباه نکنید: هنوز به آن سطح آگاهی نرسیدهایم.
واکنشها و والدین
واکنش شدید، به ویژه برای شخصی با لاک ناخن پا یا دست، نشان میدهد که هنجارهای حاکم بر رفتار و ظاهر نقش جنسیتی هنوز چنان محکم در جامعه ما جا افتاده است که نقض شدن آن توسط برخی افراد، میتواند به شدت نگران کننده باشد. ما با زنانی که موهای کوتاه و صدای زخیمی دارند و لباسهای زمخت پوشیده و در کارگاههای ساختمانی کار میکنند مشکل داریم. همچنین احتمالا با مردانی که هنگام راه رفتن باسن خود را قر میدهند و لباسهای زنانه میپوشند غریبگی بیشتری خواهیم داشت (آیا این کار نوعی زن ستیزی است؟)
هنوز این مسئله به وضوح برای والدینی که چنین رفتارهایی را در فرزندان خود میبینند ناراحت کننده است. در مطالعه من بر روی ۶۵ شخص گی و لزبین و خانوادههای آنها، والدین مانند اکثریت ما بر این باور بوند که ویژگیها و رفتارهای زنان و مردان کاملا مجزا از هم بوده و برای هرجنس تعیین شدهاند و احتمالا این مسئله بر روی ناراحتی والدین هنگامی که متوجه رفتار دوجنسه در دختران و پسران خود میشوند تاثیر میگذارد. سازگاری والدین با گرایش جنسی فرزندان هنگامی دچار مشکل میشود که آنها رفتار و پوشش خود را به شکل جنس مخالف و مشابه کلیشههای رایج آن درآورند.
گاهی والدین فکر میکنند فرزندشان با انتخاب علنی گی بودن و نشان دادن آن، برای آنها مشکل ایجاد میکند. آنها به درستی میفهمند که در برابر بخشهای مختلف جامعه، نشان دادن شخصی به عنوان مرد زنانه مانند تکان دادن پرچم قرمزی در مقابل یک گاو عصبانی است. به گفته مادر یک پسر همجنسگرا: مانع علنی کردن گرایشاتش میشوم زیرا گاهی در این باره احساس نگرانی میکنم. انگار که بلند فریاد بزند «یکی بیاد منو اذیت کنه» میدانید که هتروسکشوالها چقدر پست فطرت هستند. بعضی از آنها وحشتناکند و از نظر من وقتی شما زرق و برق خود را نشان دهید، دقیقا دارید میگویید «من اینجا هستم» و این مرا نگران میکند.
به هرحال برای والدین دیگر یک مرد با رفتار زنانه تنها منجر به احساس ناراحتی و نه نگرانی درباره سلامت فرزند میشود. همانطور که مادری میگوید: «من اهمیتی نمیدهم شما هوموسکشوال هستید یا نه. من تنها مردانی را دوست دارم که مانند مردان رفتار میکنند.»
آلن، پدر دو پسر گی، احساس خوشبختی میکند که هیچکدام ازآنها رفتارهای زنانه از خود نشان ندادند اما درباره این که داشتن پسرانی زن صفت چقدر برای بعضی خانوادهها خجالتآور است صحبت میکند: مطمئنم اگر حتی یکی از پسرانم زرق و برقهای زنانه داشت مثل الان راحت نبودم و فرزندانم کاملا باعث خجالتم میشدند. حال آنها واقعا باعث سربلندی و افتخارند.
آلن ادامه میدهد: «فکر میکنم وقتی بچهها چنین رفتارهایی از خود نشان میدهند، والدین واقعا باید فوق العاده باشند که بتوانند آنها را بپذیرند… من فکر میکنم این رفتار نوعی جلب توجه است و تصور آن که بچه از از شاخههای خانواده اطلاع نداشته باشد و با خونسردی چنین رفتاری از خود نشان دهد سخت است… آنها اغلب فکر میکنند مسیر والدینشان بر رفتارهایشان اثر گذاشته است…. و حقیقت این است که فرزندان من به دلیل نداشتن چنین رفتارهایی کار را بسیار برایم راحت کردند.»
سیسی فوبیا
چیزی که حتی بیش از اینها برای من به عنوان یک مرد گی آزار دهنده است، «سیسی فوبیا» در بسیاری از افراد جامعه مردان گی است. مردان همجنسگرا معمولا از یکدیگر به عنوان «ملکههای بزرگ» یاد میکنند و به افراد باتم یا کسانی که هنگام سکس نقش منفعل را ترجیح میدهند انگ میزنند. با بررسی تبلیغات شخصی در سایتهای گی گوناگون، به نظر میرسد جمعیت زیادی از مردان همجنسگرا به دنبال مردان واقعی و بدون ویژگیهای زنانه هستند، به بیان دیگر مردسالاری در مدیا و پیامهایی که مردان همجنسگرا را هدف قرار داده اند، شهوانی جلوه داده میشود. فکر کردن به آن که بسیاری از مردان همجنسگرا به جای رهایی دادن خود از انتظارات نفش آهنین جنسیتی که برای ظلم به ما تعیین شده اند، آن را پذیرفته و به پرورش آن کمک میکنند دردناک است.
به هرحال، جنبشهای اخیر برای پذیرش و در آغوش گرفتن رفتارهای زنانه در پسران باعث خوش بینی است. شاید روزی خواهیم فهمید که رد یا تحقیر کردن یک شخص سیسی منجر به مشکلی فراتر از یک بیماری در جامعه و در مردان جوانی که چنین زندگی یا رفتاری را انتخاب میکنند میشود. امیدوارم جامعه زودتر همراهی کند.
زمانی کفش پاشنه بلند برای مردان بود. در دوره صفوی مردان با افتخار کفش پاشنه بلند به پا میکردند و هنوز نقاشیهای آن دوره به جا مانده است. رفتارها و نمادها ساخته جوامع هستند و با گذر زمان قابلیت تغییر دارند. افراد را با هر علاقه و گرایشی بپذیریم.
اونتاشگال . آذر ۱۳۹۹ . تصاویر از عکاس آمریکایی Leland Bobbé
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
آیا باید روابط آزاد و باز داشته باشید؟ این رابطه یعنی بی بند و باری و سکس با هر کسی در هر زمانی یا نه شرایط خاص خود را دارد؟ تأملات یک تک همسر و درمانگر حرفهای که در دهه ۱۹۸۰ بزرگ شد را میخوانید. مقالهای که میخوانید به خوبی شما را با ابعاد مختلف اوپن رلیشن – Open Relation آشنا میکند.
اول از همه، یک رابطه باز، که با عنوان رابطه غیر انحصاری نیز شناخته میشود، یک رابطه عاطفی است که از لحاظ جنسی غیر انحصاری است. این تعریف ممکن است اشارهای به تنوع طلبی داشته باشد اما بطور کلی اشاره به نوعی توافق در رابطه دو نفره است که طرفین آن با هم توافق کردهاند تا امکان صمیمیت و هم بستر شدن با افراد دیگر را نیز داشته باشند.
این مقاله با موضوع «کانال چهارم، صداقت» نوشته شده است. روابط چند نفره، تک پر بودن، خیانت کردن، هیزی، بی غیرتی، عشق خدایی، عشق بدون سکس و موارد این چنینی در میان آدمها بیشتر دیده میشود. در گذشته نیز گرایشهایی مانند کاکولدیم یا بیغیرتی وجود داشت اما به صورت عمومی کسی چیزی نمیگفت. به واسطه اینترنت امروزه بیشتر در این مورد صحبت میشود و زوجها با آن آشنایی دارند. از آنجایی که باور دارم ازدواج و رابطه داشتن به معنی محدودیت خودخواسته نیست، تصمیم گرفتم فعالیت موضوع جدید وبلاگ با عنوان «کانال چهارم، صداقت» را آغاز کنم.
مقاله فعلی به سبک ترجمه آزاد در وبلاگ منتشر میشود. نوشتههای ترجمه آزاد با هدف بیان واقعیتها از منابع معتبر ترجمه شدهاند. از دوست عزیزم میلادمسافر برای ترجمه، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید و یا پیشنهادی برای یادیگری دارید و حتی میتوانید در تصویرسازی به ما کمک کنید، کافیست در صفحه تماس و همکاری پیام بدهید.
این مقاله دسامبر ۲۰۱۹ توسط دکتر جان کیم LMFT در مجله معروف روانشناسی منتشر و در وبلاگ اونتاشگال به فارسی برگردانده شده است.
جهت تبلیغات در وبلاگ اونتاشگال، در صفحه تماس به ما پیام دهید.
یک رابطه تعدد گرا به معنای داشتن چندین شریک عشقی و عاطفی بطور همزمان است، البته با این شرط که همه افراد درگیر در رابطه از وجود یکدیگر اطلاع داشته و از حضور هم رضایت داشته باشند.
در واقع یک رابطه باز به این معنی است که شما هنوز یک شریک اصلی دارید اما هر دو میتوانند شرکای جنسی دیگری نیز داشته باشند. در یک رابطه باز همیشه اولویت اصلی، شریک اصلی شما است. او میتواند همسر یا دوست پسر و دوست دختر شما باشد.
چند نفری یا چند همسری یا Polyamory به این معنی است که شما روابط متفاوتی دارید که شامل روابط عاطفی و جنسی است. اولویتی وجود ندارد. هر دو رابطه (عاطفی و جنسی) تحت عنوان «تعدد گرایی اخلاقی» قرار دارن ، اما مترادف نیستند. می توانید آنها را ترکیب کنید یا یکی را بدون دیگری انجام دهید.
خب. من، دکتر جان کیم، هیچوقت در این نوع رابطه نبودهام. من در تمام زندگیام تنها در رابطهی با یک شریک بودهام. من حدس میزنم میتوانید بگویید من یک تک همسر گرای دائمی هستم، به همین دلیل است که این موضوع اضطراب فوری برای من ایجاد می کند!
اغلب فکر میکنم مردم به دلیل شغلم از من سوال میکنند که آیا به روابط آزاد زناشویی باور دارم یا نه، نه به این خاطر که لزوما فکر میکنند آنرا تجربه کردهام. آنها ممکن است بخواهند از من بشنوند که آیا این نوع رابطه از دیدگاه درمان مشکلات رابطه میتواند موثر باشد یا نه؟ و آیا میتواند همیشگی باشد؟
اما به هر حال من نمیتوانم بین آنچه که هستم و آنچه که میکنم تفاوتی قائل شوم. اما میتوانم انتخابهای دیگری داشته باشم، پس قبل از شروع به پاسخ لازم است مقدمهای را عنوان کنم.
مثل شما و دیگران تربیت شدم!
من هم مانند بسیاری از شما بزرگ شدهام. فکر میکردم یکی مانند خودم را در رابطه خواهم یافت، نذر میکردم، بچه دار میشدم و برای همیشه خوشحال و خوشبخت زندگی خواهم کرد. تنها با یک نفر و از همه خوشبختتر. این همان دورنمایی است که از عشق به نظر میرسد و همه دنبال آن هستند.
بعد بزرگ شدم و ازدواج کردم. من در مسیری که شبیه فیلمها و رمانها بود، حرکت کردم. من خیلی عادی و معمولی در قسمتی از کوههای ایالت اورگان مستقر شدم و زندگیام را شروع کردم. این ازدواج پنج سال به طول انجامید و ما طلاق گرفتیم. من از آن زمان در روابط بسیاری بودهام. سه سال اینجا سه سال آنجا! در همه آنها و به طرز خاص خودشان با انواع متفاوتی از عشق که مردم را برای همیشه تغییر میدهد، لذت بردم.
من یاد گرفتم که روابط ساختنی هستند و ژنتیکی به ارث برده نمیشوند. البته که کار سختی است اما آیا در این زندگی ارزش ندارد؟ همچنین، شما فقط نیمی از هر رابطهای هستید، مهم نیست که چقدر در مورد عشق آموختهاید یا تا چه اندازه به آن رسیدهاید ، فقط میتوانید نیمی از آن را کنترل کنید. سرانجام، من یاد گرفتم که وقتی تغییر میکنیم تعاریف و خواستههای ما هم تغییر میکنند. تعریف شما از عشق و آنچه از آن در دوره دبیرستان و دانشگاه میخواستید احتمالاً با تعاریف و آنچه امروز میخواهید متفاوت است و این خوب است، این یعنی زنده هستید.
این موضوع در مورد عشق و رابطه است. آنها سیمان خشک شده نیستند. آنها شکل پذیر و سازگار هستند. مانند مایعات همیشه در حال تغییر شکل هستند. این سبک تربیت، رسانهها، جامعه، فرهنگ و مذهب ما هستند که ما را متقاعد میکند که عشق و رابطه مانند سیمان خشک شده است و برای آنها یک تعریف و تنها یک تعریف درست وجود دارد.
به عنوان مثال، در تایلند پسران دست هم را میگیرند تا لباس بپوشند. سکس آزاد آزاد است. سفارش یک تجربه جنسی به همان اندازه ساده و معمول است که سفارش یک پیتزا پنیر! این رفتار و باور می تواند در قسمت دیگری از دنیا باعث تنبیه تا سر حد آسیب جسمی شود. دنیایی که شما در آن بزرگ شدهاید (یا اکنون در آن زندگی میکنید) مستقیماً روی برنامههایی که میخواهید بعنوان یک بزرگسال عملی کنید، تأثیر میگذارد. ما اغلب روشنفکر نیستیم. همه ما تا حدی برنامهریزی و از قبل تربیت شده هستیم. حتی اگر حبابهای خود را تغییر داده و از دنیای برنامهریزی شده خود فرار کرده باشیم (چه از نظر روحی و چه از نظر محل زندگی)، باقی مانده «بایدهایی» که با آنها رشد کردهایم، بر ما تاثیر میگذارند. این مسئله اضطرابی را که هنگام فکر کردن در مورد روابط آزاد یا سکس چند نفره به آن دچار می شویم را، توضیح میدهد.
خب، چه کار باید کرد؟ من میخواهم با استفاده از رویهای موسوم به «فرآیند فکر من»، نه تنها بعنوان یک درمانگر که هزاران داستان درباره رابطههای مختلف شنیدهام ، بلکه به عنوان فردی با تاریخچه مختصری در عشق که پیشتر به آن اعتراف کردم، پاسخ دهم. من احساس میکنم این کار صادقانهترین راه برای پاسخ به این پرسش است.
با موضوعات بدیهی و پیش پا افتاده شروع کنیم
تا به حال این جمله را شنیده اید: «من هنوز در یک رابطه خوب با همسر/شریک زندگیام هستم اما با افراد دیگر هم رابطه جنسی برقرار میکنم.» خب؟ در این باره چه فکر میکنید؟
آقای آبری مارکوس، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز برای کتاب صاحب یک روز شوید تا صاحب زندگی باشید [آمازون]، که بصورت علنی رابطه تک همسری را ترک کرده و روابط خود را بطور کامل به رابطه باز تغییر داده است و تبدیل به فردی شده است که اکنون هست، میگوید «روزی این اخلاق را کنار گذاشته است که متوجه شد دوست دخترش بعد از تصمیمگیری برای باز کردن روابطشان ، با شخص دیگری خوابیده است». بله، احساساتی وجود خواهد داشت و بدیهی است که حسادت و صدمه دیدن هم ممکن است باشد!
همیشه از خودم یک سوال می پرسم: به فرض اینکه رابطه خودم را به یک رابطه باز تغییر دادم، چه میزان از احساسات ناشی از ضمیرناخودآگاه، میل کنترل بر رابطه، ناامنی، احساس مالکیت-تملک و «باید های تحمیل شده از ذهن» را تجربه خواهم کرد؟ وقتی به خودم فکر میکنم ، تقریباً همه آنها ممکن هستند. این ایده که دوست دختر من برای داشتن تجربه جنسی با شخص دیگری ملاقات کند باعث میشود احساس نا امنی کنم، که من کافی نیستم و اگر با فرد دیگری ملاقات کند که احساس بهتری از من داشته باشد، من را ترک خواهد کرد. بنابراین اگر من واقعاً با خودم و در این رابطه احساس امنیت میکردم، آیا ممکن بود رابطهام جور دیگری هم باشد؟ نمیدانم!
با این حال ، این احساسات واقعی هستند و هر دو نفر برای ایجاد یک رابطه آزاد باید با صداقت و صمیمیت تلاش کنند. در غیر اینصورت، عصبانیت و نارضایتی ایجاد خواهد شدو ناگهان میتواند به ناتوانی جنسی در یکی از طرفین منجر شود. تجربیات جنسی با دیگران باید یک توافق جدی و دوطرفه باشد و در انتها به ایجاد صمیمیت بیشتر و لذت بیشتر از رابطه برسد، در غیر اینصورت شبیه به خیانت خواهد بود. میدانم که به نظر دیوانه کننده است اما آدمها موجوداتی پیچیده هستند و من زوجهای زیادی را دیدهام که ا اول با چیزی موافق هستند ولی بعد از مدتی همان موضوع ویران کننده شده است. به عنوان مثال، سکس سه نفره یک فانتزی مشترک است که به ندرت با فانتزی که در خیالمان بازی میکنیم مطابقت دارد.
از فانتزی تا واقعیت
قطعاً یک فانتزی تخیلی برای یک رابطه باز وجود دارد. این ایده که شما میتوانید رابطه جنسی را با کسی در خارج از روابط خود برقرار کنید ممکن است مانند بلیط قرعه کشی به نظر برسد، به خصوص اگر از زمان دانشگاه با همان شخص بودهاید. بله، آرزو کردن و فانتزی ساختن کاملاً طبیعی است و حتی عادی است که شما مورد توجه سایر افراد قرار میگیرد، ولی این بدان معنی نیست که شما میخواهید با آنها رابطه برقرار کنید.
این نوع رابطه می تواند یک راه حل برای بهبود مجدد روابط شما یا جلوگیری از خیانت باشد. بله، بودن با شخص دیگری میتواند شما را به شریک زندگی خود نزدیک کند. بسیاری اوقات غرق میشویم زیرا فانتزیهای خودمان را تغذیه میکنیم. کنجکاوی طبیعی ما از بودن با شخص دیگری، ما را مجبور میکند به جای حضور در روابط خود، در فکرمان بودن با دیگران را تصور کنیم.
اگر فانتزی به واقعیت تبدیل شود، حباب میترکد و ما دیگر نیازی به حمل آن فانتزی نداریم. آنوقت میتوانیم حضور بیشتری در رابطه اصلی خود داشته باشیم و بارها با تجربه واقعی «مرغ همسایه غاز نیست» یا درک این موضوع که «چمن دیگران سبزتر نیست» بیشتر قدر روابط فعلی خود را بدانیم. به همین دلیل است که بسیاری از هم جدا میشوند، کاوش میکنند و دوباره به هم بر میگردند. و مانند سفر، مکانهای عجیب و غریب میتوانند تجربیات جدید و شگفت انگیزی را به شما منتقل کنند. اما در کنار آن میتواند باعث شود شما از خانه خود لذت بیشتری ببرید و دلتان برای بالشت خود تنگ شود!
برای ایجاد یک رابطه آزاد واقعی، هر دو طرف نه تنها باید آن را بپذیرند، بلکه شریکهای جدید زندگی خود را ترغیب میکنند تا تجربیات جدید جنسی جدیدی با دیگران داشته باشند. البته نیازی نیست که جزئیات را بدانید بلکه باید به جایی برسید که بخواهید شریک زندگیتان رابطه جنسی خود را با دیگران کشف کند. شما باید بخواهید آنها این تجربهها را به خاطر خودشان داشته باشند نه اجبار و تلاش برای کسب رضایت شما! این چیزی نیست که بسیاری از افراد توانایی ارائه آنرا به شریک زندگی خود داشته باشند. به اعتماد به نفس فوق العادهای نیاز دارد مهمتر از آن باید حد بالایی از اعتماد به یکدیگر و عزت نفس در خود، داشته باشید.
اگر بخواهم از دیدگاه معنوی (نه دینی و مذهبی) به این موضوع نگاه کنم، عشق پدیدهای بی انتها است. ما به عنوان انسان با یکدیگر در ارتباط هستیم و هر ارتباطی متفاوت و منحصر به فرد است. این روابط همان چیزی است که باعث ایجاد شخصیت ما میشوند، آنرا نابود میکنند و دوباره میسازند. این زندگی است و بدون آن تعریف انسان بودن ما زیر سوال میرود. تفاوتی ندارد که این ارتباط مبتنی بر دوستی باشد، مبتنی بر خون و خانواده باشد یا رابطه جنسی باشد. اتصال اتصال است. پس چرا باید خودمان را محدود کنیم؟ چرا نباید عشق را نیز با طیفهای مختلف آزمود؟ من معتقدم که ما نهایتاً افرادی را برای رابطه جذب میکنیم که آنها را میخواهیم و با این کار موجب تغییر در خود و دیگران میشویم. این چیزی است که زندگی را زیبا میکند. چرا باید این امر با سکس و عشق متفاوت باشد؟
اگر از نگاه بیولوژیکی به این موضوع نگاه کنی ، ما طوری طراحی نشدهایم که برای همیشه در کنار یک نفر باشیم. بدن ما یک سازه اجتماعی/اجتماعی با حصاری از شرم است که ما را از گمراهی باز میدارد. بدن ما هوسهای متنوعی دارد و ما موجودات کنجکاو هستیم. ما انسانها قدرت تخیل داریم و برای رسیدن به آنها، سخت کوش هستیم.
نتیجه گیری ها معمولاً با «بدیهی و مشخص است» همراه است. اما در این موضوع، شاید نتوان از آن استفاده کرد.
دو نفر نه تنها باید در این باره هم نظر باشند بلکه باید واقعاً با خود هم صادق باشند. آنها باید از خود بپرسند که آیا این قدرت و توانایی درونی را دارند که رفتاری عادی دارند در حالی که شریک زندگی خود را در رابطه جنسی با دیگران ببینند؟ نه تنها توان هضم آنرا داشته باشند بلکه اجازه ندهند این رابطه منجر به نابودی عشق، علاقه و زندگیشان شود. اگر این رابطه جدید به ترس، حسادت یا نفرت از شریک زندگی یا فردی که با او در رابطه است بدل گردد، احتمالاً نباید وارد این نوع رابطه شوید.
من دکتر جان کیم، اعتراف میکنم که هیچ روشی نبود که بتوانم این کار را در دهه بیست یا حتی سی زندگیام انجام دهم. من آن «ظرفیت» را نداشتم. من به اندازه کافی اعتماد به نفس یا احساس ارزشمندی نداشتم تا بتواند از من در برابر نابودی در این چنین رابطهای محافطت کند. من دوست داشتم که یک تابلوی جمع آوری امتیازات داشته باشم و آنرا هر شب در اتاق خواب به شریک زندگیام نشان دهم و بخاطر آن مورد تایید و تشویق قرار بگیرم. من همچنین نقشههای زیادی برای یک زندگی به شدت رمانتیک داشتم.
ما همه چیز خود را فقط و فقط به یک شخص اختصاص میدهیم، و این همان اشتباه بزرگ است که بهانهای برای خیانت به ما یا شریک زندگیمان خواهد داد. اما از همه مهمتر، من دیدگاهی معنوی در زندگی نداشتم. برای من، این تنها دلیلی بود که از یک رابطه باز اجتناب کردم. اگر من دیدگاهی معنوی به موضوع داشتم، به هر رابطه بعنوان فرصتی بی نظیر برای ارتباط عاطفی و جنسی نگاه میکردم. به عنوان فردی با نگاه معنوی و نه به عنوان فردی که با پیش آموزهها و ارزشهای منتقل شده از جامعه به خودم نگاه کرده بودم.
ممکن است تعجب کنید. اگر تجربههای جنسی با دیگران دارید، آیا نمیتوانید فضایی را برای ایجاد یک ارتباط عاطفی ایجاد کنید؟ آیا نمیتوانید رابطه اصلی خود را به خطر بیندازید؟ اصولاً، آیا شما با روال اصلی خود رولت روسی بازی نمیکنید؟ همه ما میدانیم که احساسات ما از منطق ما قویتر است. بنابراین فقط به این دلیل که منطقاً میگوییم اجازه نخواهیم داد که عاشق شخص دیگری شویم، به این معنی نیست که نخواهیم شد چگونه میتوان از این امر جلوگیری کرد، زیرا عشق مبتنی بر منطق نیست؟
بخشی از من میگوید شما نمیتوانید. شما با اهدافی مشخص وارد رابطهها میشوید اما مهم نیست که چقدر قوی باشید، هر نوع صمیمیت میتواند به عشق منجر شود. یک بوسه ساده میتواند روزها شما را به فکر کردن درباره آن شخص سوق دهد و باعث شود شما در روابط اصلی خود بی تفاوت باشید. این افکار میتوانند به احساسات طولانی مدت و واقعی تبدیل شوند. ممکن است بیشتر وقت خود را با روابط دیگر خود (غیر اصلی و شریک زندگی) نگذرانید اما قلب شما کجاست؟
اما بخش دیگری از من میگوید شما میتوانید عشق و شهوت را از هم جدا کنید. این وظیفه شماست که مرزها را ترسیم کنید تا روابط شما محدود به روابط جنسی باشد. شما میتوانید تصمیم بگیرید که چه کسی را دوست دارید و چگونه میخواهید آنها را دوست داشته باشید. تا زمانی که با خود و شریک زندگی خود صادق باشید، میتوانید این امر را کنترل کنید. البته این همیشه ساده نیست و باید تصمیم بگیرید که آیا میتوانید این نوع چالشهای جدی و سنگین را انجام دهید. بنابراین سؤال این است: آیا شما توانایی جدا کردن عشق از رابطه جنسی را دارید؟
عدالت در داشتن شریکهای زندگی چیست؟
چه می شود اگر یک نفر شریکهای زندگی زیادی داشته باشد و دیگری تعداد کمی داشته باشد یا هیچ کدام نداشته باشد؟ آیا این عادلانه است؟
ااگر تصمیم دارید رابطه خود را باز کنید، یک موضوع مهم و واقعی را باید در نظر بگیرید. برای برقراری رابطه آزاد مطمئن، نباید مقایسهای بین اینکه شریک زندگی و شما، هر کدام چه تعداد سکس دیگر دارید، وجود داشته باشد. این یک میدان امتیازدهی و امتیازگیری نیست!
معمولاً روابط باز به معنای بازی در زمین و یا اینکه شما چقدر در ایجاد رابطه توانمند هستید نیست. این کار در مورد آزاد بودن تجربههای جنسی دیگر است و باید سرزنده و جاری باشد. علاوه بر این، چه کسی به این نوع وقت و انرژی دست پیدا کرده است که بخواهد یا بتواند با بی نهایت انسان دیگر در رابطه عاطفی یا جنسی باشد؟ امیدوارم شما یا شریک زندگیتان نباشید!
سخن آخر، افراد و جامعه فکر میکنند روابط باز فقط به معنای آزادی سکس با افراد دیگر است. بنابراین اگر اینگونه است، چرا حتی در یک رابطه قرار میگیریم؟ اگر این اعتقاد شما باشد، باز کردن رابطهها برای شما مؤثر نخواهد بود. فرصتی در جهنم نیست. این کاتالیزوری خواهد بود که رابطه شما را خراب میکند.
من معتقدم برای ایجاد یک رابطه آزاد موفق، ابتدا باید زیربنایی ساخته شود. بدون این پایه و اساس کار نخواهد کرد. در اینجا چند پیشنهاد برای ایجاد یک رابطه آزاد موثر ارائه شده است:
رابطه فعلی و اصلی شما باید محکم باشد. اگر در حال حاضر در روابط خود مشکلی دارید، باز کردن آن و اجازه دادن به دیگران برای ورود، هیچ مشکلی را برطرف نمیکند. این باعث بدتر شدن آن خواهد شد. باز کردن رابطه به شما امکان میدهد که به جای تلاش برای حل مشکلات رابطه، از آن فرار کنید! یک رابطه آزاد نیاز به اعتماد به نفس زیادی دارد. اگر به شریک زندگی خود اعتماد نکنید، باز کردن رابطه شما تنها یک کلاهبرداری در رابطه اصلی شما خواهد بود. بنابراین باید در مورد اینکه چرا میخواهید رابطه خود را باز کنید، خیلی روشن فکر کنید کنید. آیا فرار از مشکلات فعلی است یا استقبال از مشکلات جدید یا حرکتی متفاوت در رابطه عاشقانه و محکم شما؟
هر دو نفر باید کاملاً با خود صادق باشند. آیا واقعاً این را برای خود میخواهید یا برای رضایت شریک زندگی این کار را انجام میدهید؟ این نمیتواند یک هدیه یا لطف باشد. این تنها به نارضایتی منجر خواهد شد. روابط آزاد وقتی وجود دارند كه هر دو طرف علاقه به برقراری روابط جنسی در خارج از تعاریف مرسوم خود را داشته باشند و با انجام آن توسط شریک زندگیش هم موافق باشند. اما دوباره، باید با خود کاملاً صادق باشید.
یک سری از قوانین اساسی را وضع کنید. بدون قوانین، باز کردن روابط شما یک شیب بسیار نرم و خزنده برای نابودی همه چیز است. آنچه ضرر دارد عدم صداقت است و نه رابطه جنسی با دیگران. چه کسانی را میتوانیم اضافه کنیم؟ آیا شریک زندگی شما نیاز به تأیید دارد؟ چند بار میتوانید آنها را ببینید؟ چقدر به یکدیگر میگویید چه کسی را میبینید؟ اینها همه مواردی است که باید مورد بحث قرار گیرد یا اینکه افراد میتوانند دروغ بگویند و این بیشترین آسیب را برای هر رابطه دارد. شما میتوانید در یک رابطه آزاد باشید اما هنوز «بی تعهد» باشید و در صورت بدون صداقت بودن و یا شکستن قوانین، عواقب خیانت را تجربه خواهید کرد.
آنچه من جالب و هیجان انگیزتر از همه اینها میدانم این واقعیت است که ما شروع به انجام این صحبتها بین خودمان میکنیم. جهان در حال تغییر است. ما شروع به تعریف مجدد از آنچه ما را خوشحال میکند، هستیم. ما مدلهای قدیمی را زیر سوال میبریم. این اتفاق در هر زمینهای از زندگی، سلامتی، تناسب اندام، کار و اکنون عشق و رابطه جنسی در حال وقوع است. اما باورهای ما از مدلهای قدیمی عشق، ما را وادار به مقاومت در برابر تغییرات میکند، حتی در خود من به عنوان یک متخصص و روانشناس اینگونه است!
ازدواج و تک همسری کاملاً با باورهای دینی گره خورده است. پایه و اساس اینکه ما چه کسی هستیم، چه چیز درست است و چه چیز غلط، چگونه باید زندگی کنیم، همه در «بایدهایی» محکم پیچیده شدهاند. اگر آنها زیر سؤال بروند، پایه و اساس باورهای ما دچار اشکال خواهند شد و همه چیز پس از آن زیر سوال است. بنابراین مردم به سرعت این نوع رابطه را اشتباه میدانند. ممکن است هنگام خواندن این مقاله این احساس را داشته باشید. این یک نوع محافظت از باورها و اعتقادات خودمان است.
من در جایی از زندگیام هستم که دیگر نمیخواهم ترس یا مقاومت ذهنی و ناامنیهای خودم، مرا به دام بیندازد. من نسبت به هر آنچه در این دنیا ممکن است کنجکاو هستم. مطمئن نیستم، شاید چون کودکی در راه دارم و میخواهم برای نگاه به آینده و ساختن فردایی بهتر برای او نگاه جدیدی به زندگی پیدا کنم. یا شاید به دلیل بالغتر و مسنتر شدن من است و میدانم که باقی عمرم چقدر میتواند کوتاه باشد. اما بالاخره میخواهم نقشههای قدیمی را که هنوز در جیب پشتیام چیده شدهاند، شروع کنم. شروع به اهمیت دادن به کنجکاویها و پایان دادن به سرپوش گذاشتن روی میل به دانستن درباره چیزهای درون جعبه. به این دلیل که در چهل و شش سالی که در این سیاره زندگی کردم، یاد گرفتهام که هیچکس جز خود شما واقعاً نمیداند چه چیزی برای شما بهتر است. و البته «شما» به عنوان یک انسان همیشه در حال تغییر هستید. من علاقهمند به کنار گذاشتن برنامهریزیهای از قبل انجام شده برای ذهن خودم و ورود به یک چشم انداز معنوی جدید هستم که به من افق جدیدی ارائه میدهد تا دنیا را جور دیگری ببینم و به تکامل خود را ادامه دهم.
آیا روابط باز برای من موثر خواهد بود؟ نمیدانم. من خودم این تجربه را نداشته ام. اما من برای گفتگو درباره آن آماده هستم، در واقع گفتو درباره چیزی که قبلاً هرگز تمایلی به آن نداشتم!
در پایان روز، باید تصمیم بگیرید که چه نوع رابطهای را میخواهید و برای شما مؤثر است. تک همسری، چند همسری، باز یا ترکیبی از همه چیز. این زندگی شماست، این قلب شماست، بدن شماست و بدانید که میتوانید نظر خود را تغییر دهید و اشکالی ندارد. فقط باید با خود صادق باشید. این مهمترین چیز است – رابطه شما با خودتان فرقی ندارد مرد باشید یا زن.
جان کیم LMFT، سالها پیش وقتی که شروع به کار روی روشهای غیر متعارف رابطه کرد، پیشگام یک جنبش مربیگری آنلاین به نام JRNI Coaching شد. او همچنان سوار موتورسیکلت خود برای رسیدن به جلسات در سراسر لس آنجلس میشود و با مشتریانی در کافی شاپها، سالنهای ورزشی و پیادهروها ملاقات میکند. او نویسنده کتابهایی پر فروش است. همیشه گفتهام، صحبت کنید. درباره ابعاد مختلف احساسات خود بدون قضاوت و ترس، گفتگو کنید. هدف از زندگی، رسیدن به آرامش و لذت است. شما مسئول ساختن این آرامش هستید.
فتیشی یک نوع از تمایل شدید جنسی به اجسام بی جان یا به اجزای بدن گفته می شود که بطور معمول به عنوان اندامها یا اشیا جنسی تلقی نمیشوند. این رفتار ممکن است همراه با پریشانی یا انواع دیگری از اختلالهای شدید ملموس در ظاهر و رفتار افراد همراه شود.
این مقاله با اصطلاحات تخصصی روانشناسی نوشته شده است. اختلال به معنی مشکل داشتن در تعریف عام نیست و به یک ویژگی اطلاق میگردد. در این یادداشت تلاش شده است به تمام سوالات شما پیرامون فتیش به خصوص فتیش پا پاسخ داده شود.
ترجمه آزاد مجموعه مقالههایی در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی است که ترجمه و در وبلاگ منتشر میشود. این نوشتهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش سادومازوخیسم، از منابع معتبر ترجمه شدهاند. از دوست عزیزم میلادمسافر برای ترجمه، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید و یا پیشنهادی برای یادگیری دارید و حتی میتوانید در تصویرسازی به ما کمک کنید، کافیست در صفحه تماس و همکاری پیام بدهید.
این مقالهترجمه صفحه شرح فتیش در مجله معروف سایکولوژی است و در وبلاگ اونتاشگال به فارسی برگردانده شده است.
جهت تبلیغات در وبلاگ اونتاشگال، در صفحه تماس به ما پیام دهید.
اصطلاح «فتیشیسم» از واژه پرتغالی Feitico سرچشمه گرفته که معنای آن «شیفتگی وسواس گونه» است. بیشتر افراد ویژگیهای جسمی غیر جنسی را بطور خاص جذاب میدانند، مانند ساقهای پا یا بازوهای دیگران، و این نشان میدهد که سطحی از فتیش گرایی یک ویژگی طبیعی جنسی در انسان است. با این حال، تحریک شدن فتیشیستی ممکن است در هنگام اختلال در عملکرد طبیعی جنسی یا در رفتارهای اجتماعی، و یا وقتی که برانگیختگی جنسی بدون اجسام یا اندامهای مورد توجه و علاقه غیرممکن است، مشکل ساز شود.
بنا بر اطلاعات مندرج درDSM-5 (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی – نگارش پنجم، انجمن روانپزشکی آمریکا)، فتیش گرایی به عنوان شرایطی توصیف میشود که در آن استفاده مداوم، تکراری و یا وابستگی شدید به اشیا خاص (مانند لباس زیر یا کفش پاشنه بلند) یا تمرکز و توجه بیش از اندازه بر روی قسمتهای نرمال بدن (منظور قسمتهایی از بدن است که بطور معمول اندام جنسی تلقی نمیشود مانند پاها) باشد. در این اختلال فقط با استفاده از این شی یا تمرکز روی این قسمت از بدن، فرد میتواند رضایت جنسی کسب کند. در نسخههای اولیه DSM، اختلال فتیشی که در اطراف قسمتهای غیرجنسی بدن متمرکز است به عنوان جناحگرایی شناخته میشد. در آخرین نسخه، جناحگرایی (Partialism) به اختلال فتیشیستی تغییر پیدا کرده است.
از آنجایی که رفتارهای فتیشیستی در بسیاری از افراد معمولی در حال رشد دیده میشود، تشخیص اختلال جنینی فقط در حالتی صورت میگیرد که پریشانی روانی یا اختلال شخصیتی در زمینههای اجتماعی، شغلی یا سایر موضوعات مهم در نتیجه تمایل به فتیش وجود داشته باشد.
افرادی که به عنوان عشاق فتیش شناخته میشوند اما اختلال بالینی مرتبط که زندگی روزمره را به خطر بیندازد از خود بروز نمیدهند، بعنوان فتیش بدون تمایلات بیمارگونه در نظر گرفته می شوند که دارای یک تمایل فتیش هستند.
اشیا معمول در این گرایش شامل لباس زیر، کفش، دستکش، مواد لاستیکی و لباس چرمی است. قسمتهای بدن مرتبط با اختلال فتیشی شامل پا، انگشتان پا و مو است. فتیش به اجسام بی جان و اجزای بدن (مانند جوراب و پا) معمول و شایعتر هستند. برای برخی، صرفاً تصویری از جسمی که به آن تمایل فتیش دارند ممکن است موجب برانگیختگی جنسی شود، اگر چه برای بسیاری از افراد دسترسی به خود جسم یا اندام را ترجیح میدهند (یا به آن احتیاج دارند). افراد فتیشیست معمولاً برای رسیدن به رضایت جنسی، شی را نگه داری میکنند، لمس میکنند، میلیسند و یا بو میکشند و حتی از شریک جنسی خود میخواهد که در هنگام رابطه جنسی، جسم (مثل جوراب) را بپوشد.
فتیش به اجسام بی جان را می توان به دو دسته تقسیم کرد: فتیش به فرم و فتیش به محتوا. در فتیش فرم، شکل جسم مانند کفشهای پاشنه بلند دارای اهمیت است. در فتیش محتوا، جنس اشیا مانند ابریشم یا چرم از اهمیت برخوردار است. فتیشیستهای با تمایل به اشیا اغلب اشیا مورد نظر خود را جمع آوری میکنند.
فتیشگرایی در مردان بسیار شایعتر از زنان است. در واقع، DSM-5 عنوان میکند که تقریباً به طور انحصاری در مردان ظاهر میشود. این گرایش در رده کلی اختلالات پارافیلی قرار میگیرد، که به جذابیت شدید جنسی به هرگونه اشیا یا افراد خارج از تحریک دستگاه تناسلی با رضایت شریک زندگی بزرگسال اشاره دارد.
علائم فتیشیسم
اعمال جنسی افراد مبتلا به فتیش گرایی تقریباً تنها بر روی اشیا بیجان یا قسمتهای غیر جنسی بدن متمرکز شده است. بالغینی که فعالیتهای جنسی معمولی دارند – یا بزرگسالان دارای یک فتیش خاص هستند که باعث ایجاد پریشان رفتاری در آنها نمیشوند – ممکن است در بعضی مواقع توسط یک قسمت خاص بدن یا یک جسم خاص برانگیخته شده و آن را به بخشی از تعامل جنسی خود با شخص دیگر تبدیل کنند اما برانگیختگی جنسی آنها تنها منحصر به آن نباشد و از راههای معمول هم برانگیخته شوند. در بسیاری از موارد، فرد مبتلا به اختلال فتیشی فقط زمانی میتواند از نظر جنسی برانگیخته شود و به ارگاسم برسد که از فتیش خود استفاده کرده باشد و حالت دیگری برای وی وجود ندارد، که البته غالباً احساس سر افکندگی و ناراحتی از عدم توانایی تحریک جنسی با استفاده از محرکهای معمولی در آنها به چشم می خورد. در موارد دیگر، یک واکنش جنسی ممکن است بدون حضور فتیش، اما در سطح کمتر رخ دهد، که ممکن است باعث شرم یا ایجاد تنش در روابط گردد.
معیارهای تشخیصی اختلال فتیشی، همانطور که در DSM-5 فهرست بندی شده است، شامل موارد زیر است:
به مدت حداقل شش ماه، فرد دارای تخیلات شدید، افزایشی جنسی و تحریک کننده که شامل تمایل به اشیاء (مانند لباس زیر زنانه و کفش) یا تمرکز بسیار خاص روی قسمت(های) غیر جنسی بدن است.
تخیلات، فشارهای جنسی یا رفتارهایی که منجر به پریشانی چشمگیر یا اختلال در رفتار اجتماعی، شغلی یا شخصی میشود.
تمایل به اشیا فتیش که جزو لباسهای اختصاصی جنس مخالف نیستند و یا برای تحریک دستگاه تناسلی (مانند ویبراتور) طراحی نشدهاند.
دلایل فتیش
پارافيليا یا دگرخواهی جنسی مانند فتیش در دوران بلوغ شروع میشوند، اما تمایل به فتیش میتواند قبل از سن بلوغ در افراد ظاهر شده و افزایش یابد. هیچ دلیل قطعی برای اختلال فتیشی مشخص نشده است.
برخی از نظریه پردازان معتقدند که فتیش گرایی از تجربیات اولیه کودکی شکل میگیرد، که در آن یک شی به شکل قدرتمندی باعث برانگیختگی یا رضایت جنسی شده است. سایر نظریه پردازان یادگیری مسائل جنسی در دوران کودکی، اوایل نوجوانی و تخیلات در زمان خود ارضایی در سنین بلوغ را عامل آن میدانند.
تئوریهای یادگیری رفتار فردی اینطور نشان میدهند که اگر کودکی قربانی یا ناظر رفتارهای نامناسب جنسی بوده است، ممکن است آنها را ناخودآگاه یاد بگیرد و از آنها در جوانی یا بزرگسالی تقلید کند یا تاثیر بگیرد. تئوریهای اصلاح و جبران نشان میدهند كه این افراد ممكن است از تماسهای جنسی عادی در جامعه محروم شوند و برای جبران آن به روشها یا ابزارهای کمتر مورد قبول جامعه برای تجربههای جنسی روی بیاورند.
در مواردی که مربوط به مردان است، برخی از متخصصان اظهار داشتند که فتیش گرایی ممکن است ناشی از شک و تردید در مورد مردانگی، قدرت و یا ترس از طرد و تحقیر باشد. این تئوری می گوید افراد با استفاده از شیوه های فتیشیستی برای اعمال کنترل بر یک شیء بی جان، ممکن است خود را از احساس عدم کفایت محافظت کند یا آن را جبران کنند.
درمان فتیش پا
اختلالات فتیشیستی بسیار متداول و در موارد زیادی، بی ضرر هستند. مطابق تعریف DSM، آنها فقط باید زمانی بعنوان یک اختلال رفتاری شناخته شوند که باعث پریشانی یا اختلال در توانایی فرد در عملکرد عادی در زندگی روزانه شوند.
نکته: به هیچ عنوان خودسرانه و بدون مشورت با روانشناس خود دارو مصرف نکنید.
اختلالات فتیشی در طول زندگی یک فرد دارای شدت و تناوب در فشار یا رفتارهای ناهنجار هستند. در نتیجه، درمان مؤثر معمولاً طولانی مدت است. اگرچه DSM-5 درمان خاصی را مشخص نمیکند، اما روشهای موفقیت آمیز شامل اشکال مختلف درمانی و همچنین دارو درمانی (مانند درمان SSRI یا محرومیت از آندروژن) است. برخی از داروهای تجویزی ممکن است به کاهش تخیلات غیر ارادی مرتبط با اختلال فتیشی کمک کنند. این امر به بیمار اجازه می دهد تا به دلیل تمرکز بهتر، تاثیر بیشتر و سریعتری از جلسات مشاوره و درمان بگیرد.
به طور فزاینده، شواهد نشان میدهند که ترکیب دارو درمانی با درمان های روان شناختی – رفتاری می تواند مؤثر باشد، اگرچه تحقیقات در مورد نتیجه این روشهای درمانی بی نتیجه مانده است. یک رده از داروهای موسوم به آنتی آندروژنها میتوانند سطح تستوسترون را به طور موقت پایین بیاورند و در ارتباط با سایر روشهای درمانی برای اختلال فتیشی مورد استفاده قرار میگیرند. این دارو باعث کاهش فشار جنسی در مردان میشود و بنابراین میتواند تعداد دفعات تصور ذهنی تحریک کننده جنسی را کاهش دهند.
میزان تمایل جنسی در افراد بصورت دائمی ارتباطی با رفتارهای افراد دارای اختلال فتیش ندارد و همچنین مقادیر بالای تستوسترون در مردان آنها را مستعد دگرخواهی جنسی نمیکند. گفته میشود ، هورمونهایی مانند مدروکسی پروژسترون استات (Depo-Provera) و سیپروترون استات به کاهش سطح تستوسترون در گردش در بدن کمک میکنند که بطور بالقوه باعث کاهش تمایل جنسی و پرخاشگری خواهند شد که در ادامه ممکن است موجب کاهش در فراوانی نعوظ ناخواسته، تخیلات جنسی، خود ارضایی یا میل به تجاوز جنسی شوند که میتوانند به کاهش تمایلات فتیشی در فرد مبتلا به اختلالات فتیشی کمک کنند.
هورمونها به طور معمول در کنار درمانهای رفتاری و شناختی به کار میروند. داروهای ضد افسردگی مانند فلوکستین (Prozac) نیز ممکن است باعث کاهش انگیزه جنسی شوند اما نشان داده نشده است که به طور مؤثر خود تخیلات جنسی را هدف قرار میدهند.
برخی تحقیقات نشان میدهد که الگوهای شناختی – رفتاری ممکن است در معالجه افراد مبتلا به اختلالات پارافلیا مؤثر باشند. استفاده از محرک های انزجاری، بعنوان مثال، یکی از این راهها است که شامل استفاده از محرکهای منفی برای کاهش یا از بین بردن یک رفتار نا مناسب است. یک حالت استفاده از آن، به نام حساسیت نهانی، مستلزم به ایجاد آرامش در بیمار و به وجود آوردن شرایط برای تجسم صحنههایی از رفتارهای انحرافی است که به دنبال آن با ایجاد شرایطی برای تجسم تجربهها یا حسهای انزجار گونه است. رویکردی دیگر، که بعنوان شرطی گرایی شناخته میشود، درست مانند حساسیت نهانی است با این تفاوت که بجای تصور منفی، بیمار با شرایط واقعی منجر به احساس انزجار مواجه می شود (مانند رها کردن بوهای بد در محیط).
تکنیکهای بازسازی و درمان بر بازخورد فوری که به بیمار داده میشود متمرکز میشود تا رفتار فوراً تغییر کند. به عنوان مثال، ممکن است فرد به یک دستگاه بیو فیدبک متصل شود که به یک چراغ وصل شده باشد، سپس با تنظیم دستگاه و قرار دادن نورهای آزاردهنده در چراغ، به محض ارتعاش فرکانس هایمشخصی از مغز نور آزاردهنده به بیمار تابانده شود تا ناخودآگاه بیمار از تکرار تخیلات فتیشی جلوگیری کند. همچنین ممکن است آموزش خودارضایی به این افراد کمک کند تا بتوانند لذت حاصل از ارضاء شدن را در شرایط متفاوت از دسترسی به فتیشهای خود هم تجربه کنند.
American Psychiatric Association, Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, Fifth Edition
Baez-Sierra, D., Balgobin, C., & Wise, T. N. (2016). Treatment of Paraphilic Disorders. In Practical Guide to Paraphilia and Paraphilic Disorders (pp. 43-62). Springer International Publishing.
بسیاری از مردان، فتیش را بهانههای برای جلب توجه میکنند! مواردی که به عنوان درمان ذکر شدند، شرایط بسیار خاصی هستند که فرد را از تمام ابعاد زندگی محروم میکنند. در حالی که برای بسیاری از عشاق فتیش، این حالت بیشتر یک شهوت و لذت برای آنهاست تا اختلال در زندگی روزمره! اگر میخواهید یک فیت فتیش جذاب باشید، از بیان احساس خود مانند یک جنتلمن واقعی، سر باز نزنید!
اونتاشگال . خرداد ۱۳۹۹
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
برای کسانی که هیچ آگاهی ندارند این رابطه، تجاوز است! اما در واقع BDSM رابطه اعتماد و گفتگو است.
اعتماد کردن در بازیهای کودکان به این معناست که شخصی پشت دیگری میایستد، او با اعتماد به این که دوستش قبل از برخورد به زمین میگیردش، میافتد. در اعتماد کردن خطر وجود دارد، ریسک گرفته نشدن و آسیب دیدن. فردی که میافتد به فرد گیرنده اعتماد زیادی میکند. هنگامی که کودکی به اندازه کافی و کامل به دیگری اعتماد میکند و همانگونه که فکر میکردند، میگیردش، هردو در لحظه نشاطی را تجربه میکنند که در هیچ جای دیگری نمیتوان مثلش را داشت.
ترجمه آزاد مجموعه مقالههایی در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی است که ترجمه و در وبلاگ منتشر میشود. این نوشتهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش سادومازوخیسم، از منابع معتبر ترجمه شدهاند. از دوست عزیزم ماتیلدا برای ترجمه، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید و یا پیشنهادی برای یادیگری دارید و حتی میتوانید در تصویرسازی به ما کمک کنید، کافیست در صفحه تماس و همکاری پیام بدهید.
این مقالهتوسط دکتر مایکل کستلمن در مجله معروف سایکولوژی در ژانویه ۲۰۱۲ منتشر شده و در وبلاگ اونتاشگال به فارسی برگردانده شده است.
جهت تبلیغات در وبلاگ اونتاشگال، در صفحه تماس به ما پیام دهید.
مساله اعتماد کردن است
BDSM نیز هر رابطه دیگری است. این تخیل که رابطه ارباب و برده یعنی تجاوز، زنجیر و بند، عحیب است. در واقع، BDSM کاملا مساله اعتماد است. وقتی که اعتماد احتمال آسیب را کم میکند، نتیجه واقعا میتواند صمیمانه و اروتیک باشد.
چندین تعبیر برای BDSM وجود دارد: بازی قدرت یا دامیننت – سابمیسیو (DS) به این دلیل که یکی از پارتنرها کنترل دیگری را، حتی ظاهری و موقت، به دست میگیرد؛ سادومازوخیسم (SM) که شامل اسپنک، شلاق زدن یا سایر انواع شدید احساسات میشود؛ و باندیج و دیسیپلین (BD) که همان استقامت است. اما الان کلیتر و تنها درباره BDSM صحبت میکنیم.
بسیاری از افراد، BDSM را منحرفانه، غیرانسانی و بد میدانند. اما طرفدارانش از آن به عنوان عاشقانهترین، تربیت کنندهترین و صمیمانهترین نوع ارتباطات انسانی یاد میکنند. مردم معمولا بدون هرگونه گفتگو، تبادل نظر و ارتباطات عاطفی سکس دارند اما در روابط ارباب برده، شرکت کنندگان همیشه همه چیز را خیلی کامل و با صمیمیت و شفافیت مدیریت میکنند که رابطه ویژه و شهوانی را به وجود میآورد.
مارکی آلفونز فرانسوا دُ ساد – لئوپولد فون زاخر-مازوخ
هنر باستانی یونان به خوبی BDSM را به تصویر میکشد. کاما ساترا از اولین کتابها در زمینه سکس در هندوستان (۳۰۰ پس از میلاد) اسپنکهای اروتیک را جار میزند و منابع اروپایی از قرن ۱۵ میلادی به بعد را ثبت کردهاند. اما BDSM در قرن ۱۸ میلادی، هنگامی که برخی از فاحشه خانههای اروپا شروع به بانداژ، شلاق زدن و سایر تنبیهات میسترس بر روی اسلیو کردند، شکوفا شد.
در سال ۱۷۱۹ مارکی آلفونز فرانسوا دُ ساد (۱۸۱۴-۱۷۴۰) اولین رمان در زمینه SM را منتشر نمود. رمان ژوستین(ویکیپیدا)، که شامل اسپنک، شلاق زدن، گیرههای نیپل، و بانداژ و تحمل درد میشد. سپس واژه «سادیسم» از نام او گرفته شد و تا به امروز ادامه دارد. دُ ساد عاشق جنایتها جنون آمیز بود و این یکی از دلایلی است که اغلب مردم فعالیتهای جنسی که او رواج داد را دیوانگی میدانند.
در سال ۱۸۷۰ ، لئوپولد فون زاخر-مازوخ (۱۸۹۵-۱۸۳۶) رمان ونوس در پوستین(ویکیپدیا) را که درباره سلطه پذیری جنسی مردان بود، منتشر کرد. واژه مازوخیسم از نام او الهام شده است.
در سال ۱۹۰۵، فروید واژه سادومازوخیسم را تحت عنوان لذتی روانی ابداع کرد. راهنمای اورجینال تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-I 1952) سادیسم جنسی را به عنوان یک انحراف دستهبندی کرده بود. در نسخه دوم این راهنما در سال ۱۹۶۸ نیز همین را برای مازوخیسم گفت. و نسخه چهارم DSM-IV در سال ۱۹۹۴ BDSM را در لیست اختلالات روانی قرار داده بود. در نهایت در سال ۲۰۱۳ نسخه پنجم DSM-V رابطه و گرایش BDSM را از فهرست بیماریها و اختلالات روانی خارج کرد.
روابط ارباب و برده، تنها نوعی دیگر از بازیست
مدارک در دسترس نشان میدهد که جمعیت کثیری از طرفداران BDSM از نظر روانی سالم و از هر نظر نرمال هستند. بجز آن که آنها سکس عادی (وانیلا) را کاملا لذت بخش ندانسته و چیزی شدیدتر و صمیمیتر طلب میکنند. قبل از محکوم کردن BDSM، به یاد بیاورید که در گذشته نزدیک، سکس دهانی و همجنسگرایی نیز «انحراف» به حساب میآمد.
بین ۲ تا ۳ درصد از افراد بالغ آمریکایی، یعنی حدود ۵ میلیون نفر از جمعیت، تجربه BDSM را دارند. اغلب به طور گاه و بیگاه و حتی نیز به صورت ۲۴ ساعته در هفته. ضمنا، تقریبا ۲۰ درصد افراد بالغ نیز عکسها و داستانهای ارباب برده ای تحریک کننده میدانند. (آمار سال ۲۰۱۲ است و در سال ۲۰۲۰ آمار افرادی که تجربه کردهاند به نزدیک ۵۰ درصد رسیده است)
کلوبهای BDSM عمومی و خصوصی در هر منقطه وسیع شهری و روستایی آمریکا و اروپا وجود دارد. برخی شهرهای بزرگ نیز چند کلوب دارند.
BDSM هرگز سواستفاده نیست
اگر از BDSM زده شدهاید، به آن نپردازید. اما اصل BDSM در جامعه رخنه کرده است. هنری کیسینجر، سیاستمدار و دیپلمات معروف، قدرت را «برانگیزاننده جنسی نهایی» نامیده است. پادشاهان و ملتها همواره برای سلطهگری بر دیگری جنگیدهاند و در ورزش، بازیکانن برای «تحقیر» رقیب تلاش میکنند.
اما چه کسانی با درد از نظر جنسی تحریک میشوند؟ ساده بگوییم بسیاری از افراد که از سایر جهات کاملا نرمالند. دوباره به ورزش بیاندیشید: هنگامی که بازیکنان فوتبال بازی درخشانی انجام میدهند، هم تیمیها اغلب بر کونشنان یا پس کلهشان سیلی میزنند، یا بهشان مشت میزنند. آنها نیز این «سو استفاده» را به نشانه ستایش و توجه کاملا میپذیرند. یا یک کوهنورد را تصور کنید. شما آفتاب سوخته میشوید، خارها پاها را میخراشند و هنگامیکه به قله میرسید، داغون و پر از دردید اما هنوز شدیدا احساس نشاط میکنید.
متاسفانه، رسانهها دردی که سابمیسیوها تجربه میکنند را به طرز فاحشی تحریف کرده و بیشتر حالتی نمایشی به آن بخشیدهاند. در حالی که BDSM با دامیننتهای تربیت کننده و کاملا اخلاقی انجام میشود و هرگز سو استفاده نیست.
جستجوی هرچیزی در زمینه رابطه ارباب و برده به زبان فارسی شما را با انبوهی از محتوای قدیمی، تکراری و سراسر بی اعتبار مواجه میکند. با انتشار محتوای این وبلاگ در رسانههای اجتماعی، به کسانی که میشناسید اطلاعات واقعی و درست را ارائه کنید.
اونتاشگال
جی وایزمن، نویسنده کتاب SM 101 میگوید: «این رابطه همیشه بر مبنای رضایت طرفین است و تجاوز نیست.» شما برای تجاوز نیازی به نگهدارندهها، گگها یا شلاق ندارید. تجهیزات در دستان محبوب هیجان احساسی را بالا میبرد و به هر دو ظرف اجازه میدهد تا از رابطه، یا به بیان بهتر از «جلسه» به خوبی، تمیزی و با شهوت کامل لذت ببرند. هنگامی که ارباب در بازی دردی واقعی وارد میکند، کاملا مراقب، کنترل شده و متناسب با محدودیتهای سابمیسیو است.
سابها نظرات مختلفی درباره انواع درد دارند – برخی ترجیح میدهند آن را حس شدید بنامند – که لذت را برایشان به وجود میآورد. وایزمن میگوید: «آنها درد نیش زنبور یا مشتی بر صورت را کاملا مشابه دیگران تجربه میکنند و به همان مقدار از آن بیزارند.»
شرکتکنندگان ابتدا بر سر «کلمه امن» به عنوان سیگنال توقفی که برده در هر زمانی میتواند بگوید توافق میکنند و پس از گفتن آن همه فعالیتها فورا متوقف میشود – حداقل تا زمانی که دربارهاش صحبت کنند و علت بیانش را رفع کنند و سپس با رضایت هر دو طرف ادامه دهند. یک کلمه امنیت معروف RED است.
برخی عبارات هرگز نباید به جای کلمه امنیت استفاده شوند: «بسه، نه، نکن» . چون معمولا التماس ساب به دام، هرچند واقعا منظورش توقف کار نباشد، بسیار لذت بخش است.
اگر اربابی به کلمات امن از پیش تعیین شده اهمیتی ندهد، به اعتماد برده اش تجاوز کرده و رابطه را نابود میکند. چنین افرادی از جامعه BDSM طرد میشوند.
سابمیسیوها هم قدرت دارند
هرچند که باتمها وانمود به پستی و بردگی میکنند، اما قدرت در دستان سابهاست. باتم و پایین دست میتواتد درخواست توقف دهند و تاپها متعهد هستند که فورا اطاعت کنند. ضمن این که تاپها نقش دامیننت را دارند، اما همچنین باید کاملا مراقب اسلیو و تربیت او باشند، کاملا مطابق لیمیتها رفتار کرده و هرگز از آنها نگذرند. بدین شکل BDSM این امکان را برای همه فراهم میکند تا با احساس امنیت و مراقبت کامل، قدرت و تسلیم شدن را تجربه کنند. افرادی که از روابط ارباب برده ای لذت میبرند میگویند نتیجه آن شهوتی عالی و شدید است.
یاد بگیرید!
قبل از امتحان کردن BDSM، باید ابزاری تهیه کنید. کتابی بخوانید، کلاسی بروید، از وبسایت یا کلوبی بازدید کنید.
برای رسیدن به جایگاهی قابل قبول در BDSM به مذاکرات زیادی نیاز دارید. وایزمن میگوید قبل از هر جلسه BDSM بازیکنها باید درباره همه جوانب آن، سیف ورد و لیمیتهایشان صحبت کنند.
اول، ببینید شما بیشتر به SM یعنی سادیسم و مازوخیسم علاقه دارید یا BD یعنی باندیج و دیسیپلین. اگر اولی، اسپنک برای اکثر افراد شروع خوبیست و اگر دومی، بستن چشمان ساب میتواند جالب باشد.
نویسندگان رابطه صمیمت را ارتباط عاطفی شفاف، بی پرده و همراه با خودآشکارسازی معنی میکنند. اما خیلی از افراد صمیمت و سکس را یکسان میدانند. برای صمیمیبودن باید سکسی باشیم و برعکس. اما تنها این نیست. کاملا ممکن است که شما با شخصی رابطه جنسی داشته باشید که به سختی وی را میشناسید و برایتان غریبه است.
اغلب زوجها درباره روابط عاشقانهشان خیلی صحبت نمیکنند و به همین دلیل صمیمت بینشان به مرور کاهش مییابد. اما BDSM کاملا نیازمند پیشرفت و صحبت کردن با جزئیات است. افراد باید از قبل برای هر جنبهای از جلسه برنامهریزی داشته باشند و پس از جلسه نیز آن را بسنجند. بسیاری از طرفداران سادومازوخیسم میگویند صحبت کردنهای قبل از جلسه صمیمی، اروتیک و مانند خود جلسات، متعادل کننده رابطه هستند. همچنین زوجهایی که از بازی قدرت موقتی لذت میبرند اما کاملا رابطه ارباب بردهای ندارند نیز از آن به عنوان تعدیل کننده رابطه جنسی وانیلی و غیر BDSM خود یاد میکنند چون مذاکراتی که برای جلسات انجام میدهند مثل تمرین بوده و صحبت کردن درباره سایر جنبههای جنسی زندگیشان را سادهتر میکند.
مهارتهایی که BDSM نیاز دارد شامل: اعتماد، ارتباط شفاف، پذیرفتن خود و پذیرایی دیگران میباشد. نداشتن این مهارتها میتوانند در زندگی شخصی رابطه عادی و جنسی شما را نیز بدون توجه به نوع گرایش و سکس تعدیل کنند.
هنگامی که به این نقل قول فکرمیکنم، ذهنم اقیانوسی از ایدههاست. آیا می توانیم درباره سلطنت ظالمانه خوب بودن بحث کنیم؟ آیا میل به ابراز احساسات منفی در روابط رومانتیک کمک کننده است؟ چگونه یک ناتوانی در تحمل درد یک ریسک، معیاری برای مشکلات روانی است؟ در این مقاله به برخی ریشههای مهم مازوخیسم میپردازیم.
ترجمه آزاد عنوان مجموعه مقالههایی در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی است که ترجمه و در وبلاگ منتشر میشود. این مقالهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش سادومازوخیسم، ترجمه شدهاند. از دوست عزیزم ماتیلدا که ترجمه این مقاله را انجام داده است، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید کافیست در صفحه تماس به من پیام بدهید.
این مقاله توسط مشاور زوجها، تود کاشدان، در آوریل ۲۰۱۴ در مجله معتبر روانشناسی امروز، نوشته شده و در وبلاگ اونتاشگال به فارسی برگردانده شده است.
شاید بتوانیم هر سه سوال را باهم ترکیب کنیم، یک باور عمیق، زیبا و ظریف در روانپزشکی این است که برتری لذت بر درد بر آنچه اغلب مردم انجام میدهند، اثر میگذارد. به همین دلیل است که کودکان هنگامی که وعده شاد مک دونالد خود را سفارش میدهند، سیب زمینی سرخ شده را بر بریدههای سیب درختی ترجیح می دهند. به همین دلیل است که کتابهایی با موضوع انگیزه شادی و عشق بهتر از موضوعات شکایت، درد و سایر رفتارهای آزاردهنده فروش میروند. هنگامی که میبینم این ایده چنین گسترده مورد پذیرش قرار گرفته است، ترجیح میدهم به شک و تردید روی بیاورم چرا که انسان موجودی بسیار پیچیده است و ناهمگونی بزرگی در آنچه که افراد را به سوی انجام یک عمل هدایت میکند، وجود دارد.
احساس پشیمانی در مورد علایق شخصی در فرد میتواند از تابوسازی در جامعه گرفته شده باشد و یا میل و رفتار جنسی که از فردی با علائم مشکلات ذهنی، آسیب جسمی، یا حتی دچار اختلال روانی، مرگ گرفته میشود یا حتی میل به رفتارهایی که با عدم رضایت طرف مقابل همراه است، درگیر میشود.
در اینجا سوالی برای صاحب نظران روانشناسی مطرح میشود: شما چگونه پریشانی ناشی از دیده شدن به عنوان منحرف توسط جامعه را از پریشانی درون نسلی تفکیک میکنید؟ از این گذشته، قسمتی از هویت ما را درونی شدن استانداردهای فرهنگی و رفتارهای تابو و هنجار شکل میدهد. همچنین با همه تشخیصهای روانپزشکی، ما همگی باید با این عقیده که خواه ناخواه همه افراد پریشانی مهم یا اختلالی کلینیکال را تجربه میکنند مقابله کنیم.
اما معنی کردن اختلال در زمینه سکس پیچیده است چرا که سکس معمولا به عنوان یک شاخص عملکرد روانشناختی سالم در نظر گرفته میشود که به رضایت و رفاه رابطه کمک میکند.
اما شما به رابطه ارباب و برده گرایش دارید.
اگر پس از درک واقعیت احساس گناه کنید که درگیر چنین رفتارهایی هستید چه؟
اگر آرزو کنید که کاش میتوانستید درباره تجربیات و امیال جنسی خود با دوستان و عزیزان خود صحبت کنید چه؟
اگر فردی کون شما را آنقدر کبود کند که فعالیت بدنی شما برای یک هفته آینده مختل شود چه؟
اگر صدمات بدنی متحمل شوید که نیازمند توجهات پزشکی است چه؟
اگر در فعالیتهای سکسی شرکت کنید که مورد رضایت شما نیستند و فقط به خاطر دستور ارباب انجامش میدهید چه؟
آیا این تجربیات به عنوان اختلال توصیف میشوند؟ خیر نیستند.
اینها مسایل کوچکی نیستند، همانطور که دکتر سوزان رایت در مجله علمی «Archives of Sexual Behavior» اشاره کردهاند:
شکایات قانونی و مشکلات در جامعه، عواقب شایع تبعیض و بیاحترامی نسبت به افراد دارای گرایش BDSM است. در دومین نظرسنجی ملی خشونت و تبعیض علیه اقلیتهای جنسی، درمجموع ۱۱۴۶(۳۷.۵٪) نفر از شرکتکنندگان بیان داشتند که مورد تبعیض قرار گرفتهاند یا نوعی از آزار یا خشونت جنسی که به خاطر گرایش آنها بوده است را تجربه کردهاند. در نتیجه ۶۰٪ از ۳۰۰۰ شرکت کنندگان بیان داشتهاند که خارج از علایق ارباب و بردهای خود نیستند. مشابه آنچه همجنسگرایان تجربه میکنند، استرس خروج اجباری و تلاش برای انکار گرایش خود، موجب پریشانی و اختلال در این افراد میگردد.
مطلب مشابهای نیز در ژورنال «the Journal of Psychology and Human Sexuality» توسط دکتر چارلز موزر و پگی کلین پلاتز منتشر شد:
این علایق جنسی آنها نیست که مشکل دارد، اما روشی که این علایق در آن تجلی میکنند و خود را نشان میدهد، بعضی مواقع میتواند مشکلزا بوده و محل تمرکز مناسبتری برای درمان باشد. سردرگمی روانپزشکی ناشی از علایق جنسی متفاوت منجر به تبعیض علیه همه افراد با گرایش خاص شده – افرادی که حداقل تا حدودی به دلیل ارتباط رفتارهای جنسیشان با روانپزشکی، شغلشان، حضانت فرزندانشان و ضمانتهای امنیتی شان را از دست دادهاند.
پروفسور روانشناسی اجتماعی، رویی بامیستر نظریهای دارد که میگوید: «مازوخیسم اساسا استراتژی است برای فرار از خود یا حداقل فرار از سطح بالایی از خودآگاهی»
به صورت تخصصیتر باید بگوییم: آگاهی از خود به عنوان یک هویت نمادین، شماتیک و انتخابی کنار گذاشته و با سطح پایینی از خود به عنوان بدن فیزیکی و مشخص برای احساسات ناگهانی یا با شخصیت جدیدی که با معانی سمبلیک دگرگون شده دارد جایگزین میشود. با این تعبیر مازوخیسم بیشباهت به تمرینات شدید فیزیکی (کراس فیت، ورزشهای سنگین)، سمزدایی یا مدیتیشن که هرکدام به کاستن کوتاه مدت از خودآگاهی میپردازند نیست. با این حال برخلاف این فعالیتها مازوخیسم وابسته به درد جسمی و لذت جنسی است.
مردم معمولا به دنبال فرار کردن از «جایگاه و فشار شخصیت و موقعیت خود» هستند. یعنی فرار از استرس، اضطراب و مسئولیتهای شخصی سخت اطراف، تصمیمات روزانه، تلاش برای نشان دادن و به جا گذاشتن تصویر مثبت از خود برای دیگران و رسیدن به موقعیتهای اجتماعی که اغلب خواستار آن میباشند.
آیا این موضوع میتواند درست باشد که افرادی که از حالات مازوخیسم رنج میبرند، سطوح بالاتری از استرس را برای این «فشار شخصیت و موقعیت خود» تجربه میکنند، یا به طور خفیفتر، بیشتر پیگیر انگیزه «فرار و رهایی از خود» هستند؟ به خصوص فرار از افکار و احساسات ناخواسته!
فروید مازوخیسم و کلا گرایش BDSM را اینگونه توصیف کرده است: قابل توجهترین نوع، از انواع انحرافات!
فروید باور داشته که سادیسم و مازوخیسم، هردو در تمام افرادی که BDSM انجام میدهند وجود داشته و همه این افراد لذت بسیاری از دادن و دریافت درد میبرند. سایر محققین دهه ۱۹۳۰ نیز این عقیده را دنبال کرده و در نهایت مازوخیسم را به آدمخواری، خون آشامی، قتل عام، نکروفیلی، صرع و سایر رفتارهای آزاردهنده جدی پیوند دادند.
دیگران با بیان این اعتقادات غیرمعمولی معتقدند که زنان بازمانده تروما (آسیب) که در BDSM شرکت میکنند به طور فعال در حال حفظ یک «سندروم ترومای زندگی» هستند که در آن این پویایی قدرتها باعث تحریک افراد آزار دهنده میشود.
با وجود تعداد کم تحقیقات در زمینه سلامت روانی کسانی که گرایشات BDSM دارند، مدارکی وجود دارد که نشان میدهد این افراد از نظر روانشناختی سالمتر از افراد دیگر هستند. دکتر آندریاس ویسمیر در تحقیقات سال ۲۰۱۳ بر روی ۹۰۲ شخص شرکت کننده در جلسات BDSM و ۴۳۴ شخص با گرایش سکس نرمال، متوجه شدند که در مقایسه با گروه کنترل، انجام دهندگان BDSM خود را کمتر عصبی و کمتر حساس به رد شدن و بیشتر برون گرا و پذیرا برای تجربیات جدید (ریسکپذیر) و حتی با وجدانتر نشان دادند.
این موضوع به خصوص برای کسانی که خود را دامیننت توصیف کرده بودند درست بود و این افراد از نظر روانشناختی سالمتر از سابمیسیوهای همتای خود بودند؛ اما حتی کسانی که خود را سابمیسیو توصیف کرده بودند نیز از نظر سازگاری روانشناختی از حیث عمومی بالاتر بودند.
این مطالعه یکی از بسیار مواردی است که نشان می دهد افرادی که گرایشات BDSM دارند لزوما از بیماری روانشناختی رنج نمیبرند. هرچند که درد یک هدف ابتدایی در بسیاری ار برخوردهاست اما آسیب و اهانت خیر!
از نقطه نظر تحقیقات اخیر کسانی که فعالیت BDSM انجام میدهند، از نظر تراپیستها و همچنین عموم جامعه، به میزان زیادی دارای ننگ هستند. برای اغلب افراد به نظر میرسد که BDSM یک سرگرمی جنسی شخصی و برخلاف اظهارات روانشناختی عرضه میشود و مشکلات آنها در حد مرد مجردی که به طور متوسط ۱.۷ بار در ماه سکس دارد، عادی است!
سالهاست در این کشور دانشهای روز دنیا در هر زمینه آکادمیک به خصوص علوم انسانی، عقب موندهاند و متخصصین ما متاسفانه با علم قدیمی، قضاوت امروزی میکنند. برای همین با ترجمه مقالات به روز سعی میکنیم مقداری از بار این ناآگاهی آکادمیک رو کم کنیم. امیدواریم شما خواننده محترم، عوامانه باور و انتخاب نکنید.
افرادی که هیچ شناختی از رابطه BDSM ندارند، به راحتی قضاوت میکنند و برچسب میزنند. در این مقاله حاصل یک تحقیق علمی است، به واقعیتهایی از زندگی افراد با گرایش ارباب و برده میپردازد.
ترجمه آزاد مجموعه مقالههایی در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی است که ترجمه و در وبلاگ منتشر میشود. این نوشتهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش سادومازوخیسم، از منابع معتبر ترجمه شدهاند. از دوست عزیزم ماتیلدا برای ترجمه، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید و یا پیشنهادی برای یادیگری دارید و حتی میتوانید در تصویرسازی به ما کمک کنید، کافیست در صفحه تماس و همکاری پیام بدهید.
این مقالهتوسط مایکل آرن در مجله معروف سایکولوژی در فوریه ۲۰۱۷ منتشر و در وبلاگ اونتاشگال به فارسی برگردانده شده است.
در ابتدا باید بگویم ما به دنبال تایید ایدهها و نظرات اشتباه زیگموند فروید یا ای.ال جیمز نویسنده کتابهای Fifty Shades of Gray در زمینه سکس نیستیم. هرچند نادیده گرفتن و انکار تاثیرات انها بر جامعه احمقانه خواهد بود. البته تئوریها و درمانهای فروید همگی ریشه در زن ستیزی و عقاید وی داشت، اما او دست به انجام کاری زد که هیچ یک از روانشناسان حرفهای غرب پیش از او انجام نداده بودند. او به وضوح درباره سکس و رشد هویت جنسی صحبت کرد که این امر زمینه را برای دنیا و حرفه سکس تراپی حال حاضر ما فراهم کرد. بر همین اساس اکنون ما میتوانیم راحتتر درباره سکس صحبت کنیم و فضایی داریم برای یاری رساندن به مراجعین و کار کردن بر روی نگرانیهای مربوط به سکس آنها.
خانم ای.ال جیمز نیز کاری مشابه برای دنیای BDSM، بانداژ، سلطهگری و سلطهپذیری، سادیسم و مازوخیسم انجام داده است. او فضای گفتگوی بزرگتری را پیرامون این طرز کار و تمایلات اروتیک گشوده است. این تقریبا همان نکته مثبت حاصل شده از کتاب های جیمز و سری فیلمهای مربوط به آن است. البته این بحثها و مکالمات پیرامون BDSM زمان بیشتری نیاز دارند.
این نکته را در نظر داشته باشید که فروید عقاید خود را بر مبنای نتایج تحقیقات در آن دوره قرار نداد و همین باعث درک اشتباه بسیاری از مخاطبین او از مسائل گشت، برای ای.ال جیمز نیز چنین است و بسیاری از مخاطبین در مورد اینکه BDSM چه چیزهایی است و چه چیزهایی نیست، دچار اشتباه شدهاند.
درک غلط
درک غلط درباره بی.دی.اس.ام چیز جدید نیست، از این رو برخی از سوالات پرتکرار را برای شما میآوریم:
چه تیپ شخصیتهایی در BDSM شرکت میکنند؟
آیا این افراد از خانوادههای سو استفادهگر و بد دهن بودهاند؟
چرا شخصی باید تمایل به شرکت در یک رابطه BDSM داشته باشد؟
آیا BDSM سو استفاده جنسی است؟
آیا روابط BDSM سرد، غیرصمیمی، کنترلکننده یا سو استفاده کننده هستند؟
افرادی که BDSM میکنند چه احساساتی را قبل از بازی، طی و پس از آن تجربه میکنند؟
برای کمک به افزایش فهم و فراهم کردن پاسخ این سوالات ما یک مطالعه و تحقیق با بیش از ۲۰۰ شرکت کننده با گرایش BDSM انجام دادیم. افراد از طریق شبکههای آنلاین و ناظران حرفهای بررسی میشدند.
تحقیقات
اطلاعات از طریق بررسی آنلاین ۱۲ سوال کیفی درباره انگیزشهای شخصی و تجربیات شرکت در BDSM، همچنین در قالب سه ابزار روانشناسی انجام شد:
پرسشنامه تجربیات رابطه صمیمی که حالت دلبستگی را می سنجد. دانلود ECR-S
پرسشنامه مقیاس تجربیات ناسازگار کودکی، که میزان آسیب در کودک را میسنجد. دانلود ACE
پنج پرسشنامه بزرگ که صفات شخصیتی را می سنجد. دانلود BFI
با استفاده از این معیارها ما توانستیم برای بسیاری از سوالهای بالا، پاسخی بیابیم. یافتههای ابتدایی ما در ادامه ذکر شدهاند و همچنان در حال نوشتنشان هستیم و قصد داریم آنها جهت چاپ به ژورنالهای علمی مناسب ارسال کنیم.
چرا به سادومازوخیسم علاقه دارم؟
چرا شخصی باید تمایل به شرکت در یک رابطه BDSM داشته باشد؟ افرادی که BDSM میکنند چه احساساتی را قبل از بازی، طی و پس از آن تجربه میکنند؟
سوال های کیفی درباره انگیزه افراد پرسیده شد. بسیاری از شرکت کنندگان بیان داشتند که قبل از جلسه بیدیاسام، هیجان و انتظار بسیار زیاد و قابل پیشبینی نبودن چند دقیقه بعد برایشان جذاب است. هیجان و لذت در طول انجام کارها در جلسه و موجی از وابستگی عمیق به پارتنر پس از پایان جلسه، در آنها به وجود میآید. پس از جلسه در خود احساس قدرت بیشتر، توانمندی خاص و هویت و شخصیت مستقل میکنند.
آیا این افراد از خانوادههای سو استفادهگر و بد دهن بودهاند؟
با توجه به سنجش ACE ، هیچ تفاوت معناداری میان افراد با گرایش BDSM و افراد عادی در زمینه تجربه آسیب کودکی نطیر احساس فراموش شدگی کردن، طلاق یا جدایی از والدین، سو استفاده توسط والدین یا زندگی با اعتیاد به مواد و الکل پیدا نکردیم.
چه تیپ شخصیتهایی در BDSM شرکت میکنند؟
با توجه به تست BFI متوجه شدیم که افراد با گرایش BDSM به طرز محسوسی نمره بالاتری در مقیاس «ریسکپذیری و کسب تجربههای جدید» نسبت به سایر افراد داشتند. به بیان دیگر این گروه در مقایسه با نمونههای افراد نرمال که در BFI مطرح شده، عادی شناخته شدهاند.
آیا روابط BDSM سرد، غیرصمیمی، کنترلکننده یا سو استفاده کننده هستند؟
در آخر با توجه به معیار ECR-S ما فهمیدیم که هیچ تفاوتی در میزان اضطراب و اجتناب در بین افراد حاضر در BDSM نیست. این بدان معناست که شرکتکنندگان در BDSM در زمینه ناراحتبودن در داشتن صمیمت رابطه بیش از دیگران مورد انتظار نیستند. بلکه آنها نیازمند انجام دادن تقلیدی از نوع فیلم جاذبه مهلک-Fatal Attraction نیستند.
به طور خلاصه افرادی که در BDSM شرکت میکنند بیش از دیگران ویژگیهای شخصیتی بیمارگونه یا سبک دلبستگی ناامن یا تجربههای منفی در کودکی ندارند، برخلاف تصورات که اغلب آنها احساسات منفی و خشونت را تجربه می کنند یا بوسیله انگیزههای آسیبزا به این گرایش میل میکنند، این افراد سالم هستند.
یافته های ما با بسیاری از آنچه که در سهگانه Fifty Shades of Gray ارائه شده مخالفت میکند. به علاوه نتیجههای ما مطابق بسیاری از تحقیقات پیشین و حال حاضر درباره فعالیتهای BDSM نشان میدهد هیچ ارتباطی میان BDSM و آسیبهای جسمی و روحی پیشین افراد وجود ندارد. این فیلم شاید برای برخی سرگرمی خوبی باشد اما نویسنده با به تصویر کشیدن کریستین گری به عنوان یک چهره معمایی، اجتناب ناپذیر و ناتوان در داشتن صمیمیت در خارج از سادومازوخیسم به دلیل تجربه آزار کودکی، صدمه بدی را با لکه دار کردن و بیمارگونه پنداشتن افراد دارای گرایش بیدیاسام، به این جامعه زده است.
تحقیقات ما نشان میدهد افرادی که با شوق و شدت بیشتری BDSM میکنند تنها به طور خاص به عنوان نمونهای از جامعه به یکدیگر پیوستهاند و اصلا به این معنا نیست که در کودکی از آزار رنج بردهاند. به علاوه تنها ویژگی شخصی معنا داری که آنها دارند، پذیرایی بیشتر برای تجربههای جدید است که آن ها را روشن فکر و ریسکپذیرتر میکند.
فیلم Fifty Shades of Darker عکس از DOANE GREGORY
شرکت کنندگان در BDSM به جای گزارش زجر و درد، از احساس لذت، هیجان، خودتوانمند سازی، اصالت و وابستگی شدید به پارتنرشان در طی این رابطه صحبت میکنند. در نتیجه ما باور داریم که Fifty Shades of Gray با آوردن آگاهی زیادی درباره BDSM منافعی را فراهم کرده است، اما تحقیقات ما نشان میدهد که زمان آن است که تمام افسانهها و تصورات غلط درباره رابطه ارباب و برده را کنار بگذاریم.
فکر میکنم تحقیقات علمی در زمینه BDSM به اندازه کافی منتشر شدن. امیدوارم به بهانه اینکه اینجا ایرانه و خارج فرق داره، به دنبال رد فکتهای علمی نباشید. از ماتیلدا بابت ترجمه مقاله تشکر میکنم.
یک مجموعه مقاله در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی در این زمینه در وبلاگ ترجمه میشود. این مقالهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش، در موضوع ترجمه آزاد منتشر میشوند. از دوستانی که در امر ترجمه به من کمک میکنند، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید کافیست در صفحه تماس به من پیام بدهید.
این مقاله توسط آقای دکتر مت هاستن، در شماره مارس ۲۰۱۶ مجله روانشناسی – سایکولوژی، نوشته شده است و به صورت ترجمه آزاد، به فارسی برگردانده شده است.
محققان در زمینه شهوت و میل جنسی توضیح میدهند که تحقیقات در این زمینه چگونه میتواند ما را با واقعیتهای سکسی زندگی آشنا کند.
تخیل رایج: مردها همیشه بیشتر میخواهند!
تصور رایج میگوید مردان همیشه سکس را بیشتر میخواهند و در واقع زن و شوهر هر دو تصمیم میگیرند که با شور و شوق فراوان زندگی خود را در کنار یکدیگر ادامه دهند. چند سال بعد به صورت ناگهان اختلافی بین آنها ایجاد میشود و در نتیجه یکی از دو شریک میلی بیشتری نسبت به مسائل جنسی دارد و آن فرد باید حتما مرد باشد، درست است؟
خیر اینطور نیست. به گفته کریستین مارک مدیر آزمایشگاه ارتقا سلامت جنسی در دانشگاه کنتاکی، در یک رابطه طولانی مدت زن و مرد به یک اندازه ممکن است شریک با تمایل کمتر جنسی در زندگی باشند. او ادامه میدهد که چنین شکافی در تمایل و میل جنسی بین زوجها، یک مشکل معمولی و نرمال در روابط است، هرچند ممکن است در فراز و نشیبهایی قرار بگیرد اما گذشت زمان میتواند شهوت بین زوجین را دوباره افزایش دهد و آگاهی به اینکه اینگونه نوسانات کاملا طبیعی است ممکن است به آنها کمک کند تا با وجود چنین اختلافاتی، بهتر با یکدیگر رفتار کنند.
تخیل: قرصهای صورتی تنها امید هستند
قرصهای صورتی برای افزایش میل جنسی در خانمها به کار میرود. به گفته دکتر لری بروتو مدیر آزمایشگاه سلامت جنسی در دانشگاه بریتیش کلمبیا، میل جنسی کم در خانمها هم میتواند پاسخگوی سکس باشد چرا که جسم خانمها کاری را انجام میدهد و در ذهن آنها چیز متفاوتی میتواند وجود داشته باشد. به نظر او تاثیر داروی Flibanserin که برای خانمهای با میل کم جنسی ساخته شده است، هنوز مبهم است و بهتر افراد برای درمان میل جنسی به روانشناس مراجعه کنند.
دکتر بروتو میگوید: ما نشان دادهایم که مراقبت ذهنی و بالا بردن سطح آگاهی میتواند باعث افزایش میل جنسی و ایجاد شوق در رابطه جنسی گردد. البته این میل کم جنسی با افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین همراه است.
تخیل: اول میل جنسی و شهوت میآید سپس سکس و رابطه
خانم دکتر نیکول پراس روانشناس و بنیانگذار موسسه تحقیقاتی مستقل LLC میگوید: میل و اشتیاق جنسی در هنگام مشاهده و حضور شریک زندگی ایجاد شده و خود را نشان میدهد. به همین دلیل برخی از متخصصان، افراد افسرده در یک رابطه را به انجام سکس ترغیب میکنند. او ادامه میدهد که شما نمیتوانید دست روی دست بگذارید و صبر کنید تا همه چیز خوب شود. اگر پورن نگاه نمیکنید و فانتزی سکسی نمیسازید، انگیزه شما باید شریک زندگیتان باشد.
در رابطه اگر شما واقعا دنبال سکس هستید، چگونه باید بدانید؟ زوجین ممکن است فکر کنند شنیدن «بله» به معنی شروع سکس است و تلاش خود را برای تحریک طرف مقابل به سرعت شروع کنند، اما اگر اینطور هم نشد نگران نباشید. به صورت تدریجی و آرام دوباره تحریک کردن پارتنر خود را شروع کنید.
تخیل: بازی قدرت و کنترل کردن، غیر عادی است!
اگرچه دامیننت و سابمیسیو یا همان سلطهگری و تسلیم شدن ممکن است تصاویر شلاق و اسارت را یادآوری کند اما جذابیت و هیجان قدرت در رابطه جنسی بسیار زیاد و گسترده است.
مترجم: توضیحات مربوط به این بخش بیشتر به فرهنگ آمریکایی و داستانهای مربوط به اونجا نزدیک بود. در این وبلاگ در مورد روابط و گرایشهای ارباب و برده زیاد نوشته شده که میتونید به صفحه آموزش رابطه ارباب و برده مراجعه کنید. اصل متن برای علاقهمندان در اینجا قرار گرفته است.
In categorizing massive amounts of data on web users› erotic search and consumption habits—a task chronicled in the book A Billion Wicked Thoughts—computational neuroscientists Ogi Ogas and Sai Gaddam concluded that a continuum exists between, say, fans of BDSM porn and readers of romance novels (in which protagonists surrender to macho men). «In most mainstream porn and erotica,» Ogas says, «one partner is clearly in control.»
این مقاله با توجه به درخواست شما برای آگاهی در مورد سکس نوشته شده است. از صبا بابت کمک به ترجمه تشکر میکنم.
همانطور که گفتم یک سری مقالات علمی از ژورنالهای معتبر رو به صورت ترجمه آزاد منتشر میکنیم. دوست عزیزم MPress6 این ترجمه رو انجام دادند. این مقاله نوشته آقای دکتر مایکل کاستلمن متخصص و سکس تراپ است. شما هم برای همکاری میتونید در صفحه تماس به من پیام بدید.
افرادی که از BDSM لذت میبرند، به اندازه افراد معمولی از سلامت جنسی و احساسی برخوردارند. آنها افرادی عادی هستند که فقط ازماجراجویی و رابطهای هیجان انگیزترلذت میبرند. هیچ کس نمی داند چه زمانی بشریت رابطه سادومازوخیسم را کشف کرد، اما هنر یونان و روم باستان آنچه را که به نظر میرسد به تصویر میکشد.
تصاویری از درون معبد ویپینگ در ایتالیا – ۴۹۰ پیش از میلاد
در سال ۱۹۰۵، زیگموند فروید اظهار داشت که «سادومازوخیسم» نشان دهنده neurosis یا اختلال عصبی حاد است و برای بیش از یک قرن، متخصصان بهداشت و روان با فروید هم عقیده بودند. اولین نسخه کتاب انجمن روانپزشکی آمریکا یعنی دفترچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-I,1952) ،سادیسم جنسی را «انحراف» طبقه بندی نموده و دفترچه (DSM-IV,1994) بیدیاسام را به عنوان یک اختلال روانی ذکر کرد. اما در سال ۲۰۱۳، بر اساس صدها مطالعه قرن بیست و یکم، دفترچه جدید (DSM-V,2013) گرایش BDSM را از لیست بیماریهای روحی خود حذف نمود و این گرایش را راه دیگری برای هیجان انگیزتر کردن رابطه بین افراد دارای تعادل روانی خواند.
تحقیقات جدید
اخیرا محققان ایتالیایی با هدف «کاهش ننگ ناشی از BDSM»، تحقیقاتی انجام دادهاند که طی آن تمایلات جنسی ۲۶۶ نفر ایتالیایی در بازه سنی ۱۸ تا ۷۴ سال با میانگین سنی ۴۱ سال که از BDSM لذت میبرند، مورد مطالعه قرار گرفت. آنها همچنین ۲۰ مرد و زن وانیلا با میانگین سنی مشابه را مورد بررسی قرار دادند.
نتیجه این تحقیق نشان میدهد که این دو گروه دارای احساسات مشابه در خصوص تمایلات جنسی خود بودهاند اما علاقهمندان به BDSM پریشانی و آشفتگی سکسی کمتر و در کنار آن رضایت شهوانی بیشتری را تجربه کردهاند.
چقدر BDSM محبوب است؟
در سال ۲۰۱۵، محققان دانشگاه ایندیانا تعداد ۲۰۲۱ فرد بالغ آمریکایی را مورد بررسی قرار دادند. بسیاری اظهار کردند که بعضی از عناصر BDSM را امتحان کردهاند: اسپنک (۳۰٪) ، رول پلی (۲۲٪) ، بانداژ (۲۰٪) و شلاق زدن (۱۳٪).
در سال ۲۰۱۷، دانشمندان بلژیکی تعداد ۱۰۲۷ فرد بالغ بلژیکی را مورد مطالعه قرار دادند. تقریبا نیمی از آنها (۴۷٪) گفتند BDSM را امتحان نموده و ۱۳٪ بیان داشتند که به صورت مرتب «انجام میدهند». ۸٪ گفتند که نسبت به تمایلات جنسی BDSM «متعهد» بوده و ۶۹٪ از شرکتکنندگان اعتراف کردند که دارای فانتزیهای BDSM هستند حتی برخی به شکلی افراطی!
نقش سینما در به تصویر کشیدن واقعیت رابطه سادومازوخیسم
سری فیلمهای Fifty Shaded of Gray که اقتباسی از کتابی به همین نام نوشته خانم ای.ال.جیمز است، داستان دامیننت میلیاردر ۲۸ سالهای به نام کریستین گری را روایت میکند که با یک دانشجوی خجالتی ادبیات انگلیسی با گرایش سابمیسیو به نام آناستازیا استیل آشنا میشود. با فروش ۱۵۰ میلیون دلاری این کتابها و فروش حدودا یک میلیارد دلاری سه گانه Fifty Shades of Grey فروش طناب هم به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرد! با توجه به اینکه میزان آگاهی عموم مردم از BDSM بعد از سری فیلمهای پنجاه سایه خاکستری افزایش پیدا کرد، در یک نوشته جداگانه به بررسی نقاط ضعف و قوت این فیلم میپردازیم.
آیا افراد با تمایلات BDSM از سلامت روانی برخوردارند؟
تحقیقات نشان میدهد که افراد با تمایلات BDSM اگر نه کمتر اما بیشتر از عموم مردم هم دارای مشکلات روانشناختی نیستند و هیچگونه اختلال روانی منحصر به تمایلات کینکی در خود ندارند. درواقع، نتیجه تستهای روانشناختی استانداردی که توسط یک محقق لس آنجلسی روی صدها فرد با تمایلات BDSM انجام شد نشان میدهد که تمام آنها از نظر روانی سالم هستند.
در تحقیق دیگری، محققان استرالیایی تعداد ۱۹۳۷۰ نفر در محدوده سنی ۱۶ تا ۵۹ سال را مورد بررسی قرار دادند. در بین ۲.۲ درصد از مردان و ۱.۳ درصد از زنانی که خود را متعهد به BDSM دانستهاند ، همگی از نظر روانشناختی سالم بوده و هیچ سابقه نامتناسبی از سواستفاده جنسی در دوران کودکی یا هرگونه آسیب جنسی نداشتهاند.
دانشمندان دانشگاه ایلونوی نیز با نمونهگیری قبل و بعد از بزاق ۵۸ فرد با تمایلات BDSM متوجه شدند که میزان هورمون استرس (کورتیزول) بعد از جلسات BDSM به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.
محققان هلندی تستهای شخصیتی استاندارد را به ۹۰۲ نفر با گرایش BDSM و ۴۳۲ نفر در گروه کنترل یا همان افراد وانیلا دادند. هر دو گروه به یک اندازه از نظر روانشناختی سالم تشخیص داده شدند اما افراد با گرایش BDSM «آرامتر، با وجدانتر، برونگراتر، پذیراتر نسبت به کسب تجربههای جدید و نسبت به طرد شدن، کمتر حساس بودند». جالب اینجاست کسانی که از نظر سلامت ذهنی بیشترین امتیاز را کسب کردند دامیننتها، سپس سابمیسیوها و در جایگاه آخر گروه کنترل یا همان افراد وانیلا بودند!
و در آخر، محققان در دانشگاه آیداهو از ۹۳۵ نفر با تمایلات کینکی پرسیدند که BDSM برای آنها چه معنی دارد و نتیجه این بود: آزادی شخصی (۹۰٪)، ماجراجویی (۹۱٪)، خود بیانی (۹۱٪)، کاهش استرس (۹۱٪)، احساسات مثبت (۹۷٪) و مهمتر از همه، اوج لذت جنسی (۹۹٪).
منابع تحقیقات و آمارها
Botta, D. et al. “Are Role and Gender Related to Sexual Function and Satisfaction in Men and Women Practicing BDSM?” Journal of Sexual Medicine (2019) 16:463.
Connolly, P. “Psychological Functioning of Bondage, Discipline, and Sad-Masochism (BDSM) Practitioners,” Journal of Psychology and Human Sexuality [now the International Journal of Sexual Health] (2006) 18:79.
Daleiden, E.L. et al. “The Sexual Histories and Fantasies of Youthful Males: A Comparison of Sexual Offending, Non-Sexual Offending, and Non-Offending Groups,” Sexual Abuse: A Journal of Research and Treatment (1998) 10:195.
Olivera, W. et al. “Unconventional Sexual Behaviors and their Associations with Physical, Mental, and Sexual Health Parameters: A Study in 18 Large Brazilian Cities,” Revista Brasiliera de Psiquiatria (2010) 32:264.
Pascoal, P.M. et al. “Sexual Satisfaction and Distress in Sexual Functioning in a Sample of the BDSM Community: A Comparison Study Between BDSDM and non-BDSM Contexts,” Journal of Sexual Medicine (2015) 12:1052.
Richters, J. et al. “Demographic and Psychological Features of Participants in Bondage, Discipline, Sado-Masochism, or Dominance and Submission (BDSM): Data from a National Survey,” Journal of Sexual Medicine (2008) 5:1660.
Sagarin, B.J. et al. “Hormonal Changes and Couple Bonding in Consensual Sado-Masochistic Activity,” Archives of Sexual Behavior (2009) 38:186.
Wismeijer, A.A. and M.A. Van Assen. “Psychological Characteristics of BDSM Practitioners,” Journal of Sexual Medicine (2013) 10:1943.
این نوشته یکی از بهترین ترجمههای این وبلاگ بود. از MPress6 بابت ترجمه کمال تشکر رو دارم.
یک مجموعه مقاله در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی در این زمینه در وبلاگ ترجمه میشود. این مقالهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش، در موضوع ترجمه آزاد منتشر میشوند. از دوستانی که در امر ترجمه به من کمک میکنند، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید کافیست در صفحه تماس به من پیام بدهید.
این مقاله توسط آقای دکتر جرمی نیکلسون، نویسنده مجموعه مقالات با عنوان دکتر جذاب در مجله روانشناسی – سایکولوژی، نوشته شده است و به صورت ترجمه آزاد، به فارسی برگردانده شده است.
چگونه با رشد دامیننت و پرستیژ در خود، برای زنان جذابتر شویم؟
این سوال پیش میآید که آیا مردان دامیننت برای زنان و خانمها جذابتر هستند یا مردان با پرستیژ؟
در پاسخ باید بگیم یک سری ویژگیهای کلی هستند که زنان از پارتنر و شریک خودشون انتظار دارند. مثل شخصیت، رفتار، وقار، سبک صحبت کردن، تحصیلات، جایگاه شغلی و کلا مسائلی که ریشه در قدرت داره. با این وجود هنوز برخی از سردرگمیها در مورد ویژگیهای آقایان در نظر خانمهای مختلف باقی مونده که به عنوان مثال میتوان گفت آیا خانمها مردان دامیننت و سلطهگر که مسئولیت و رهبری رو به عهده دارند می پسندند؟ و یا اینکه مردان با استعداد و پرستیژ که مورد توجه و احترام همگان قرار دارند رو در نظر میگیرند؟!
در واقع باید بگیم، چه نوع مردی و با چه ویژگی، رابطه مورد نظرشون رو بهشون میده؟
سلطه و منزلت، انگیزه و هدف برای بقا و تولید مثل!
در غریزه انسانها و حیوانات، بقا و تولید مثل یک عامل مهم برای ایجاد ارتباط بوده است. برای همین، قدرت تاثیر بسیار زیادی در نمایش توانایی بقا و تولید مثل دارد. بر اساس یک تحقیق از دنیل کروگر و کری فیتزجرارد، برای پاسخ به این سوال به این نتیجه رسیدیم که دو نوع مرد قدرت طلب وجود دارد:
نوع اول مردان سلطه گر و دامیننتی که با استفاده از مهارت اجتماعی بالای خود و نشان دادن قدرت بر دیگران، اقتدار خویش را به نمایش میگذارند.
نوع دوم مردان با پرستیژ و منزلتی که از طریق نفوذ اجتماعی، دانش و ویژگیهای خاص، جایگاه خود را اثبات میکنند و در میان هم سن و سالان خود از درجه و جایگاه برجستهای برخوردارند.
برای تحقیق در مورد این خصوصیات، کروگر و فیتزجرارد، توصیفاتی در خصوص یک مرد دامیننت و با پرستیژ در اختیار شرکت کنندگان پژوهش قرار میدهند. از شرکتکنندگان خواستند که توضیحات مختلف و سوالهای پرسیده شده را با جوانب ظاهری و اینکه آیا این رفتار به یک زن مربوط میشود یا مرد، مطابقت دهند و اینکه این رفتارها برای یک رابطه و مدت زمان آن، چقدر جذاب هستند.
یافتههای این مطالعات نشان میدهد که هم شرکت کنندگان مرد و هم زن، دامیننت و سلطه گر را با چهرهای مردانه درک میکنند در عین حال مرد با پرستیژ از چهرهای نسبتا زنانهتر برخورد است. همچنین معتقدند رابطه با مردان با پرستیژ طولانیتر از رابطه با مردان دامیننت است.
بنابراین نتیجه میگیرند اگر دنبال یک رابطه کوتاه مدت سالم هستید بهتر است روی مردان دامیننت بیشتر تمرکز کنید و اگر به دنبال رابطه طولانی و پایدارتر، روی مردان با پرستیژ مترکز شوید. هرچند یک مرد میتواند هر دو این ویژگیها را همزمان و با هم داشته باشد.
تمرکز بر روی دامیننت یا پرستیژ؟
بنابراین بسته به علاقه و خواسته شما ممکن است توجه و تمرکز به هر یک از موارد زیر به شما کمک کند:
مردان سلطهگر به طور کلی با جذابیتهای رفتاری مثل کارهای جسورانه، نمایش زبان بدن، ایجاد تماس چشمی نیرومند، ایجاد اعتماد و اطمینان در روابط احساسی و رومانتیک و با اعتماد به نفس بالای خود همراه با تکیه بر ویژگیهای مردانه از جمله استایل بدنی و زندگی خاص خود خواهان لمس عاشقانه پارتنر هستند و هر آنچه که میخواهند رو به دست می آورند.
مردان با منزلت با ایجاد جذابیتهای شناختی مثل تیپ خاص، نمایش ثروت و حرکتهای غیرمنتظره، مشخص میشوند که دارای سبکی منحصر به فرد با نمایش مهارت و استعدادهای ویژه خود هستند. آنها معمولا افرادی مسلط در مکالمه هستند و میتوانند از کلمات برای جذب افراد به خوبی بهره ببرند. آنها در منزلت دادن به شریک خود پایبند و از آنها بسیار سپاسگزارند و اونچه را که میخواهندبه شکلی غیر مستقیم و به صورت رویکردی قانع کننده بیان میکنند.
مردان دامیننت در روابط BDSM خیلی میتوانند خوب و موفق باشند. مردان منزلتطلب و دارای جایگاه اجتماعی عموما روابط وانیلا دارند. هرچند دسته سومی از مردان هم هست. مردان دامیننت با پرستیژ! پارتنر شما میتونه در این دسته باشه و به باهاش رابطه طولانی و خاصی رو تجربه کنید.
دامیننت: سلطه گری، قدرت سلطه. پرستیژ: منزلت و جایگاه اجتماعی ممنون از صبا خانم بابت ترجمه متن اصلی. من در انتها نوشته رو سادهسازی و مفاهیم رو آسونتر کردم..
اونتاشگال . اسفند ۱۳۹۸
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید