زندگی به سبک اونتاشگال . با گرایش دامیننت از سال ٢٠٠٩ . نکات آموزشی و خاطرات در زمینه سادومازوخیسم و تمایلات ارباب و برده
دسته: پژوهش
همزمان با مطرح شدن سوالات در زمینه ریشهها و علل علایق به سادومازوخیسم، پژوهشهای علمی در زمینه BDSM انجام شدهاند. از سال ۲۰۱۳ یعنی همزمان با انتشار کتاب بزرگ و مهم DSM نسخه پنج، که مهمترین مرجع برای روانشناسان در سراسر دنیا میباشد، گرایش ارباب و برده از دسته بیماران روانی خارج شد. مطالبی که در اینجا مطالعه میکنید حاصل تحقیقات و بررسیهای علمی است که بر روی افراد با گرایش BDSM انجام شده است.
سوال در مورد دنیای سادومازوخیست یا BDSM همچنان وجود دارد و بسیاری به دنبال شناخت بیشتری از آن هستند. اما برای افرادی که به تازگی میخواهند با آن آشنا شوند، مکس توبین به سراغ میسترس کارینا در لیورپول رفت تا با دنیای روابط ارباب و برده بیشتر آشنا شوید.
در این ویدئو مکس برای اولین بار خود را در اختیار دامیننتریکس یعنی ارباب با جنسیت خانم، قرار میدهد و در ادامه از دلایل لذت بردن از درد در انسانها در طول قرنها میگوید.
این ویدئو توسط باتلر ترجمه و از وبلاگ اونتاشگال منتشر میشود. اگر مشکلی در پخش دارید، در reels اینستاگرام و یا کانال تلگرام تماشا کنید.
افراد ماهر در BDSM به نوعی آرامش روانی در انجام فعالیتهای خود اشاره میکنند. این بار محققین به دنبال اثبات این موضوع رفتهاند و کشف کردهاند که تا چه اندازه مدیتیشن و سادومازوخیسم به یکدیگر نزدیک هستند.
شنیدن «اسپنک درمانی» برای افراد وانیلا که از خارج گود به این موضوع نگاه میکنند ممکن است عجیب، خشن و غیرقابل درک باشد، اما این کار به آرامش من کمک میکند و من تنها کسی نیستم که این را میگوید.
بسیاری از افراد پس از انجام بی دی اس ام، به یک آرامش خاص میرسند. دلیل این آرامش و سلامت روان پس از درد و لذتی عجیب چیست؟ چرا برخی از کسانی که در جامعه قدرتمند هستند، در خلوت به دنبال درد میروند؟
برای کسانی که هیچ آگاهی ندارند رابطه ارباب و برده، نوعی تجاوز است! اما در واقع BDSM رابطه اعتماد و گفتگو است. در این مقاله به پاسخ سوالهای خود در مورد این گرایش میرسید.
افرادی که هیچ شناختی از رابطه BDSM ندارند، به راحتی قضاوت میکنند و برچسب میزنند. در این مقاله حاصل یک تحقیق علمی است، به واقعیتهایی از زندگی افراد با گرایش ارباب و برده میپردازد.
سال ۲۰۱۹ در سایت Reddit سوال بالا رو از کاربران جامعه BDSM پرسیدم و همونطور که میشد حدس زد، پاسخها متنوع بود و با توجه به نوع فعالیت کاربران، فعالیت خوبی داشت. نگاهی به برخی جواب ها میندازیم. توضیحات خودم رو هم زیر هر نظر میدم.
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
گرایش BDSM و مدیتیشن بیشتر از چیزی که فکرش را بکنید با یکدیگر ارتباط دارند! شلاق، دستبند، چشم بند، طناب، تازیانه زدن، اسپنک کردن از فعالیتهای شاخص سادومازوخیسم هستند. احتمالا اینها فعالیتهایی نیستند که شما آنها را در تنهایی و خلوت عرفانی خود وارد کرده و با مدیتیشن، آرامش، مراقبه و آگاهی ذهن مرتبط بدانید. اما اگر از کسانی که با رضایت دوطرفه BDSM میکنند بپرسید (براساس تحقیقات BDSM و در زمینه سکس ذهنآگاهانه) به نظر میرسد بین این دو فعالیت ناهمخوان، ارتباطاتی وجود دارد.
به هر حال در عصر حاضر، تحقیقات BDSM در حال پیدا کردن شباهتهایی میان BDSM و ذهنآگاهی (mindfulness) و سایر انواع مدیتیشن است، خصوصا در زمینه افزایش آگاهی و آرامش بخشیدن به حالات ذهنی جدید و دگرگونی که پیش میآید. مدارک علمی در حال اثبات و پشتیبانی از چیزی هستند که بسیاری از افراد ماهر و باتجربه BDSM ذاتا میدانند: BDSM بشدت میتواند آرامش بخش باشد و با تاثیرات روانی مثبت فراتر از صرفا یک رضایت جنسی عمل کند. در این مقاله به بررسی نزدیکی و ارتباط مدیتیشن، آرامش ذهنی و روانی با سادومازوخیسم میپردازیم. این یادداشت پیرامون دیدگاه ذهنآگاهی در روانشناسی است.
ذهنآگاهی یعنی: شما باور داشته باشید که از تفکرات، امیال، احساسات و علایق خود آگاه هستید. در واقع ذهنآگاهی یعنی شما احساسات درونی و افکار خود را در شرایط مختلف به خوبی حس کنید و بفهمید.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی پژوهش قرار دارد و در وبسایت Mashable انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
برای افراد تازه وارد و کم تجربه، این تصور که BDSM را به عنوان یک موضوع شهوانی، بی نظم و خطرناک بدانند، رایج است. از فیلم فیفتی شید آف گری ممنونیم که BDSM را به عنوان امری بیمارگونه، پَست و ناسالم به جامعه نشان داد. آنها چیزی کاملا متفاوت از واقعیت جامعه بی دی اس ام نشان دادند. نمیدانند که که رضایت مشتاقانه، صداقت و امنیت را افراد کینکی در اعمالی جای دادهاند که اغلب شامل درد شدید اما کنترل شده هستند!
روانکاوان معاصر نظیر زیگموند فروید BDSM را چیزی بیشتر از یک اختلال روانی نمیدانند. اما تحقیقات جدید بارها و بارها نشان میدهند افراد فعال در این زمینه از نظرسلامت روانی کاملا مشابه افراد دیگرند. حتی برعکس، مطالعهای [منبع] نشان داده است که این افراد به نسبت سایرین سطوح پایینتری از اختلالاتی نظیر افسردگی، اضطراب، PTSD، سادیسم و مازوخیسم بیمارگونه، پارانویا و اختلالات مرزی دارند، بر اساس مطالعهای دیگر [منبع] آنها حساسیت کمتری نسبت به رد شدن داشته و کمتر عصبی بودند، همچنین برای تجربیات جدید پذیراتر و با وجدانتر بودند و در مجموع رتبه well-being بالاتری نسبت افراد وانیلا یعنی بدون گرایشات کینکی گرفتند.
هرچه بیشتر ارتباط بین BDSM، ذهنآگاهی، سایر انواع مدیتیشن و درد را بررسی میکنیم، فواید BDSM، خصوصا در زمینه استرس و اضطراب، برایمان عیانتر میگردد. حتی BDSM میتواند برای برخی به صورت بالقوه تجربهای معنوی و متعالی باشد.
از آنجایی که کلیت جامعه BDSM به ایدئولوژی مذهبی یک دین خاص پایبند نیست، تمرین کردن و تلاش عرفانی، نقطه اشتراکی با سنتهای مدیتیشن به وجود میآورد و از میان این باورها، درد یکی از آنها است. هردو باور، پذیرش درد یا حتی یافتن آرامش و لذت در درد را در بر میگیرند.
کارا دانکلی (Cara Dunkley)، روانشناس رسمی کتابخانه سلامت جنسی دانشگاه بریتیش کلمبیا (UBC)، عضوی از یک گروه تحقیقاتی است که دههها زمان صرف «تحقیقات ذهنآگاهی بر پایه تمرین مدیتیشن» به عنوان درمانی برای مشکلات جنسی گوناگون کرده است. این پژوهشها از درد مزمن همراه سکس گرفته تا اشتیاق آسیبزا و میل جنسی پایین را شامل میشوند.
او میگوید: «ذات و هسته ذهنآگاهی، توانایی تمرکز، استقرار و هدایت توجه است و به همین دلیل است که مزایای فوق العادهای در بهبود احوالات، افسردگی، اضطراب، درد، فعالیت جنسی و همهی این چیزها دارد.»
سکس آگاهانه به خوبی میتواند توجه شما را از افکار منفی، خاطرات، حسهای جسمی و درد، به سمت پذیرش بدون واکنش دادن به آنها ببرد. در عوض اینگونه میتوانید به خوبی روی لذت تمرکز کنید. تمرینات عمومی بر پایه ذهنآگاهی به خوبی به عنوان درمان مدیریت دردهای مزمن گوناگون پذیرفته شدهاند. اما مطالعهای در UBC [منبع] دریافت که آموزش اضافه کردن ذهنآگاهی در سکس به بیماران، به بهبود درد واژینال مزمن آنها کمک کرد.
اشخاص کمی هستند که بهتر از فعالان BDSM بفهمند چگونه میتوان درد را به لذت تبدیل کرد. به همین دلیل دانکلی تحقیق بر چگونگی این کار را شروع کرد و تئوریهای گوناگونی را در زمینه مهمترین حقایق بازی منتشر کرد. او اولین مطالعه موجود با موضوع «BDSM واقعا به پرورش ذهنآگاهی کمک میکند» را منتشر کرد. نتایج امید بخش بوده و نشان دادند افرادی که BDSM میکنند واقعا امتیاز بالاتری در اکثر زمینههای مرتبط با ذهنآگاهی روزانه، به معنای آوردن آگاهی لحظهای به کارهای عادی، مثل غذا خوردن، به جای مدیتیشن رسمی و نشسته، کسب کردند.
دانکلی معتقد است ذهنآگاهی در پنج مهارت خلاصه شده است و هر کدام از اینها در BDSM میتواند برنامه و حالت اجرایی متفاوتی داشته باشد:
مشاهده کامل و همه جانبه
توصیف صادقانه
واکنش آگاهانه
قضاوت نکردن
واکنش ندادن به تجربیات درونی
در جامعه BDSM عبارت «باتم – bottom» شخصی را توصیف میکند که از نقش سابمیسیو لذت میبرد و آماده پذیرش دستورات و فعالیتهای مازوخیستیک است. در مقابل، افراد «تاپ – top» کسانی هستند که در جلسه BDSM جایگاه دامیننت را دارند و دستورات را صادر کرده و درد میآفرینند.
برای هر دو نقش، تجربه اصول ذهنآگاهی میتواند تعیین کننده رابطه و تجربهای امن برای داشتن حسی مثبت باشد.
به گفته دانکلی: «روش ذهنآگاهیِ مشاهدهای، به توانایی توجه به تجربیات درونی و بیرونی مربوط میشود. تجربیاتی نظیر لمس کردن، احساسات، افکار را شامل میشود. افراد باتم و اسلیو باید از تجربیات درونی و وضعیت عاطفی خود در لحظه به لحظه یک جلسه BDSM آگاه باشند. این آگاهی درباره حسهای جسمی نیز صادق است زیرا آنها باید میان درد امن و دردی که میتواند منجر به آسیب واقعی شود تمایز قائل شوند. همچنین افراد تاپ و ارباب نیز باید با تمرکزی بسیار کنترل شده توجه خود را از بیرون معطوف به واکنشهای احساسی و جسمی شخص باتم کنند و کارهای خود را به صورت کاملا آگاهانه اعمال کنند تا لذت خود را از دست ندهد.»
اما ارتباط میان BDSM و ذهنآگاهی با درد در اینجا به پایان نمیرسد. همزمان که دانکلی تمرکز خود را به عنوان موضوعی که بیشتر مَد نظر دانشمندان غربیست بر ذهنآگاهی قرار داده، دیگران شواهدی یافتهاند که جذابیتی معنوی و متعالی نیز در BDSM وجود دارد، دقیقا مانند معنویتی که در سایر اشکال مدیتیشن شاهدش هستیم. شیوهها و سبکهای مختلفی از مدیتیشن وجود دارد، اما تنها بخش کوچکی از آن مثل ذهنآگاهی در آزمایشگاهها بررسی شده است و همچنان محققین برای مطالعات بیشتر بر روی مزایای سلامتی گوناگون در تلاشند.
شکلهای مختلف درد آگاهانه و آرامش در آن
برد ساگارین (Brad Sagarin)، پروفسور روانشناسی عمومی در دانشگاه ایلینوی شمالی و هدایت کننده گروه محققین علوم BDSM، میگوید: «مردم به دلایل مختلفی BDSM میکنند. برخی تنها برای ارضای میل جنسی معمول خود این کار را انجام میدهند. اما افرادی هستند که برای هیجان، هیجان محض و داشتن ارتباط عمیقتر با پارتنر خود و حتی رهایی از استرس به آن میپردازند. برخی حتی در ابتدا به دلایل معنوی BDSM را دنبال میکنند. در واقع، تیم محققین ما به دنبال وضعیتهایی از آگاهی گشتند که فعالیتهای BDSM میتوانند هم برای شخص باتم و هم تاپ مفید باشند.»
مطالعه آنها دریافت که هر دو نقش میتوانند وضعیت ذهنی منحصر به فردی را طی BDSM تجربه کنند. در واقع اشخاص باتم ورود به فضای ذهنی و خلسهای را توصیف میکنند که مشابه آن را مدیتورهای معنوی با سابقه زیاد تجربه کردهاند.
ساگارین میگوید: «این فضا که در محاوره تحت عنوان «Subspace» شناخته میشود و افراد باتم طی جلسه BDSM به آن دست مییابند به شکل لذت، حالتی از پرواز و شناور بودن است، وضعیتی که در آن مرز میان خود و دیگران، خود و جهان را گم میکنند به حس آرامش و یگانگی خاصی میرسند»
در ضمن، دامیننتها در فضای «Topspace» میتوانند وارد چیزی تحت عنوان «جریان» یا «وضعیتی عمیق از توجه و تمرکز شدید هنگام انجام عملی به شکل مطلوب» شوند. این واژه اساسا لیبل علمی برای چیزیست که قهرمانان سطح بالا و کارآفرینان آن را «در ناحیه یا Flow» بودن تعریف میکنند.
برای کسانی که تا به حال شعف و آرامش subspace یا ارتباط عمیقی که میان پارتنرهای کینکی رخ میدهد را حس نکردهاند، ممکن است تمام این حرفها عجیب به نظر آید. بدون شک میدانید در بسیاری از موارد تاریخی و فرهنگها، مناسک مذهبی و معنوی شامل درد شدید با هدف ابراز یگانگی با قدرتی بالاتر یا نیروی جهان انجام میشد.
شلاق زنی میان مسیحیان قرون وسطی عملی پذیرفته شده برای تطهیر، تنبیه و رستگاری بود. کاغذی با نوشته «درد مقدس» تشریفاتی مذهبی به نام Kuthu Ratheeb را توصیف میکند که در نواحی ساحلی مهم هند صورت میگرفت و طی آن افراد با ناخن، چاقو و چوبهای نوک تیز سوراخ میشدند تا «وارد خلسهای عرفانی شود و آگاهی نسبت به بدن خود را از دست داده و کاملا بر اتصال روح خود به خدا تمرکز کنند.» ساگرین خود شباهتهای میان تاثیرات فیزیولوژیکی و روانی درد در روابط سادومازوخیستیک را با تشریفات مذهبی شدید مثل راه رفتن بر روی آتش و سوراخ کردن بدن مشاهده کرد.
برخی از اعمال و فلسفههای مذهبی ناشی از مراقبه نیز عمداً با درد و رنج مقابله میکنند. راهبان بودایی که در زمستان وحشتناک کوههای تبت مدیتیشن میکردند و در پوششی از یخ میتوانستند دمای بدن خود را بالا ببرند و بدین ترتیب درد را از طریق سرما دریافت کنند.
نمونه مشابه مراسمهای مذهبی و دینی در کشور ایران که با درد و خون همراه است، وجود دارد و احتمالا شما متوجه شباهتهای این مراسمات مذهبی ایران با ادیان و کشورهای دیگر شدهاید.
مراقبه و مدیتیشن ذهنی در سادومازوخیسم
به گفته ساگارین: «کاری که درد میتواند انجام دهد این است که ذهن اشخاص را بر همان زمان و مکانی که در آن هستند متمرکز کند و شخص را دقیقا در لحظه حال قرار دهد، اینگونه آنها نمیتوانند به کارهای عقب افتاده یا کارهایی که تا هفته آینده باید تحویل دهند یا هر مسئولیت دیگری بیاندیشند. در واقع به شکلی متناقض تجربه منفی نرمال و عادی از درد در زمینه اعتماد و مثبت اندیشی میتواند به چیزی لذت بخش یا مفید تبدیل شود.»
این هیچ تفاوتی با مدیتیشن که به شما اجازه میدهد با رهایی از آنچه هستید و آنچه نیاز دارید باشید تا از یورش استرس روزانه فرار کرده و تنها به عنوان شخصی در لحظه حال وجود داشته باشید، ندارد. همان گونه که BDSM درد را برای دستیابی به آگاهی از لحظه حال به کار میگیرد. این درد خوشایند و ارادی است. تفاوت عظیمی است میان تراپیهای بر پایه ذهنآگاهی که برای مدیریت دردهای مزمن و بیمارانی استفاده میشود که کنترلی بر چه زمانی و چگونه تجربه کردن درد ندارد. با این وجود، هردو شامل توسعه مهارت توجه، پذیرش و رها ساختن احساسات منفی است که عموما به درد ربط دارند.
به بیان ساده، همانگونه که مدیتیشن و مراقبه به شما برای فرار از استرس روزانه کمک میکند، درد در BDSM نیز برای دستیابی به آگاهی در لحظه حال و فراموشی فشار و دردهای ذهنی کمک میکند. یک تجربه کاملا مشابه به دو شیوه متفاوت.
برای این که بتوانیم با قاطعیت بگوییم باتمها چگونه به احساس شناور و سرشار از آرامش Subspace دست مییابند، تحقیقات بیشتری نیاز است. اما به گفته دانکلی:« چند ناحیه مختلف از مغز نشان دهنده رابطه بین درد و ذهنآگاهی است»
ثابت شدهترین نظریه به چیزی اشاره میکند که هنگام دویدن یک دونده، استفاده از مخدرهای هالوسینوژن و مدیتیشن عمیق رخ میدهد. اساس نظریه این است که وقتی از نظر شناختی فعالیتی را انجام میدهید (مثل تنبیه شدن با درد ناشی از دویدن طولانی مدت) سایر نواحی مغز که کمتر به این موضوع ارتباط دارند خاموش میشوند.
به گفته دانکلی: «بنابراین احتمالا جلسات BDSM حاوی درد نیاز به جریان خون اضافی را برای نواحی مهمتر مغز افزایش میدهند. این منجر به هدایت خون از مناطقی از مغز میشود که تقاضای کمتری دارند، مانند بخشی که اساساً وظیفه خودخواهی را بر عهده دارد. بنابراین میتواند افکار و عواطف مربوط به خود را محدود کند و به طور بالقوه این تغییرات را در آگاهی دادن و خلق آرامش، ایجاد کند.»
اگر آن ناحیه از مغز که مسئول مدیریت عملکرد وظایف روزانه ماست طی BDSM خاموش شود، قابل درک است که باتمها Subspace را تحت عنوان گم کردن لذت بخش زمان، واقعیت و محدودیت توصیف میکنند. این حتی با نظریه دیگری که به تمام مزایای شناختی توصیف شده از نقش سابمیسیو در BDSM باور دارد، همخوانی دارد: به بیان ساده، این کار باعث میشود برای مدت کوتاهی از بار «کَسی بودن» جدا شوید.
تجربه BDSM میتواند به باتمها یک رهایی موقت از فشارهای اجباری در زندگی را هدیه دهد. ساگرین میگوید: «توصیفات اینگونه نشان میدهد که نوعی فرار شگفت انگیز با پردازشی سطح بالاتر است مشابه آنچه تمام ما به عنوان انسان همیشه انجام میدهیم. این واقعیت که کسی یک مدیر ارشد یا یک مادر است و همه مسئولیت های سنگین شخص دیگر را از روی دوشش برمیدارد. این تسکینهای موقتی میتواند به طور بالقوه منجر به عملکرد بهتر در زمانهای دیگر شود.»
با وجود این که ارتباط BDSM و مدیتیشن با Subspace کاملا واضح است، Topspace نیز جنبههای گوناگون ذهنآگاهی و مناسک معنوی را شامل میشود. به گفته ساگرین: «تاپها باید واقعا هوش و تواناییهای بالایی داشته باشند، اینگونه میتوانند این اطمینان را ایجاد کنند که با ایمنی و مراقبت کامل کارشان را انجام میدهند.»
با این حال وضعیت جریانی که در بدن سوراخکنهای مذهبی و تاپها در topspace توسط ساگارین مشهود بود، هردو نیازمند حضور در لحظه حال است. فقط به لحظهای بیاندیشید که هنگام انجام کاری که خودتان مدیریتش کردهاید در راس قدرت هستید، چه یک بازی ویدئویی و کامپیوتری باشد، چه شغل، چه کاری خلاقانه، در آن لحظه تمام چیزهای دیگر دنیا محو شده و تنها شمایید و کاری که در دست دارید.
به گفته دانکلی: «شواهد نشان میدهد که این topspace عالی حالتی روانی است که شامل چالش و استفاده از مهارتها، تمرکز شدید، حس دگرگونی زمان و از دست دادن خودآگاهی میشود و اشخاص تاپ میتوانند در جلسه BDSM به این موارد دست یابند که این مهم نیازمند تمرکز ذهنی شدید است. باتمها نیز ممکن است کمی از این حالت را تجربه کنند، مثلا هنگام حس درد ریتمیک شدید.»
هردو طرف در حال «مدیریت» درد در وضعیتهایی هستند که خارج از امر زندگی روزمره اما به شیوههای متفاوت قرار دارد. یکی با رسیدن به فضایی ذهنی که به او اجازه میدهد خود را کاملا تسلیم کند و اینگونه دردی جسمی را تحت عنوان فاقد شخصیت شدن یا حتی لذت تجربه کند. دیگری با فوق متمرکز بودن بر کمک به دیگری برای تجربه درد، وارد فضایی ذهنی ویژهای میشود.
برخلاف چیزی که به نظر میرشد، تاپها واقعا شخص باتم را «تصرف» نمیکنند، بلکه همه چیز تا زمانی است که باتم تمایل و توان دارد و هروقت که بخواهد میتواند با گفتن کلمه ایمنی یا Safeword همه چیز را فورا متوقف کند. در عوض، تاپها چالش منحصر به فرد راهنمایی باتمها برای تجربه دردی لذت بخش را تصرف میکنند.
درد بدون لذت
صادقانه بگویم، جنبههای بیشمار دیگری در BDSM وجود دارد که ارتباط کمتری به وابستگی و ذهنآگاهی دارند و همینها هم در رسیدن به این وضعیتهای لذت بخش کمک کنندهاند.
دانکلی میگوید: «پیش از تجربه درد در BDSM، حالت پیش درآمدی وجود دارد که شامل احساسات و روابط میان فردی، خاطرات تجربیات گذشته، احساس کنترل و اراده و احساس امنیت میشود. فاکتورهای متعدد مربوط به BDSM که کنار هم قرار میگیرند.زمینه احساسات و روابط میان فردی مثبت، تغییری نوروشیمیایی به واسطه تحریک جنسی که منجر به آزادسازی دوپامین و اکسی توسین میگردد، ارجحیت انتظارات مثبت از درد بر انتظارات منفی و احتمالا همین هاست که منجر به وضعیتی جدید از هوشیاری و ذهنآگاهی میگردد و در نهایت تاثیرش زمینهای را به وجود میآورد که در آن درد لذت بخش تلقی میشود.»
فارغ از چگونگی دستیابی به آن، در اینجا نتیجه اصلی این است که مردم راههای رسیدن به تعالی و آرامش درونی را از راههای مختلف فراوانی پیدا میکنند. لذتهای معنوی همه جا هستند و ممکن است صرفا به شکلی باشند که برای شما عجیب جلوه کند. پس ما چه کسی باشیم که بخواهیم روشی مثل BDSM یا سوراخ کردن بدن را قضاوت کنیم، آن هم در حالی که فعالان BDSM بسیاری از مزایای شناختی اینچنینی که مدیتیتورها از آن بهره مند هستند را گزارش میکنند. مزایایی نظیرکاهش استرس، بهبود حال و رهایی از درد.
در عین حال، مهم است که احتیاط کنید و واقعاً در نظر بگیرید که چه چیزی برای حضور مسئولانه درد به عنوان وسیلهای برای کاهش استرس یا صعود معنوی لازم است. هم ساگرین و هم دانکلی با این موضوع موافقند که، بدون رضایت، صحبت نکردن درباره لیمیتها و سایر پروتوکلهای ایمنی، انجام BDSM بیشتر به خودآزاری یا حتی شکنجه شباهت پیدا میکند. در واقع افرادی که با بریدن قسمتهایی از بدنشان خودآزاری میکنند نیز رهایی روانی مشابه و فرار از احساسات منفی به واسطه درد را گزارش میکنند، در حالی که هیچ روانشاسی این کار را پیشنهاد نمیدهد.
تفاوتهای زیادی بین خودآزاری و BDSM توافقی وجود دارد،
به گفته دانکلی: «برخلاف خودآزاری تفننی، مردم هنگامی BDSM میکنند که در وضعیت روانی مثبتی قرار داشته و حس خوبی نیز نسبت به خودشان دارند. بنابراین کسی که به عنوان یک فرصت تفریحی به BDSM میپردازد، شباهت بیشتری به کسی دارد که در باشگاه به سراغ استفاده از دستگاههای ورزشی مختلف از سر شوق میرود به جای آنکه صرفا به دنبال فراموشی حالتهای روانی منفی با تکرار مداوم یک تمرین باشد. سادومازوخیست تفریحی بیشتر به یک ماساژ بدن عمقی شباهت دارد که با وجود دردناک بودن همچنان حس خوبی داشته و ریلکس میکند.»
در پروتوکلهای صحیح BDSM، مرحلهای تحت عنوان «افترکر» وجود دارد که طی آن پس از پایان جلسه پارتنرها احساسات خود را با یکدیگر درمیان میگذارند، یکدیگر را بغل کرده و در آغوش میکشند، درباره حس خود نسبت به جلسه صحبت میکنند، این که آیا الان حالشان خوب است، آیا هرآنچه اتفاق افتاد را دوست داشتند، اگر نه، چه چیزی را دوست نداشتند یا هراحساس دیگری که وجود دارد. در مقابل، افرادی که با خودآزاری خود را رها میکنند اغلب پس از انجام کارشان درباره خود و کاری که کردهاند احساسات منفی دارند.
با این وجود، مخلوط کردن رهایی از استرس، معنویت و لذت با دردی عمدی قمار بزرگی است. به نظر میرسد که هیچ هماهنگی وجود ندارد، در حالی که این فعالیتها، چه در سنتهای مذهبی چه در BDSM، اغلب در بستر انجمنی قوی با قوانین بسیار سختگیرانه صورت میگیرد.
وقتی درباره ارتباط BDSM با ذهنآگاهی و رابطه درد با مدیتیشن صحبت میکنیم، سوالهای مهم زیادی هستند که بدون پاسخ باقی میمانند. اما آنچه واضح است این است که شما میتوانید آرامش مراقبهای را درهرجایی پیدا کنید: چه چهار زانو نشسته در میان رشته کوههای هیمالیا، چه در حال نوشیدن قهوه در دفترتان در حد فاصل بین چند ملاقات، یا حتی آویزان از سقف یک درمیان طنابهای باندیج و در دستان ارباب و صاحب خود باشید.
بسیاری از افراد مراسمهای مذهبی را با درد انجام میدهند. مثل دردی که به سینه، شانه و موارد مشابه وارد میکنند. اما آیا شما به دنبال ریشه علاقه آنها برای انجام چنین چیزهایی در کودکی میروید؟ همین دیدگاه را به BDSM وارد کنید. لزوما نباید علت بسیاری از چیزها کشف شود. تا جایی که کار شما به سلامت جسمی شما یا کسی آسیب وارد نکند، مشکلی در انجام آن نیست.
حافظ: ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند / در سر کار خرابات کنند ایمان را
خانم کیت اسلوان، نویسنده مطالب سکسی در دیلی میل و گلامور به ما میگوید: برای بسیاری از افراد «می خوای بزنمت؟» یک تهدید، یک تحریک خشونت آمیز و دعوت به دعوا در در یک مکان عمومی است. اما برای من تفسیر و مفهوم آن دیگری است، دوستم جورجیا با شیرینترین لحن صدا و در حالی که صورتش مملو از نگرانی بود این سوال را پرسید، مثل وقتی که سرما خورده ام و نظرم را درباره کمی سوپ مرغ میپرسد.
من گریان سرم را تکان دادم، ایستادم و روی مبل جورجیا خم شدم. این اولین باری نیست که جورجیا این پیشنهاد را میدهد، اخرین باری هم نخواهد بود که من قبولش میکنم. او پدلش را دست میگیرد و اولین ضربه با صدایی بلند و طوفانی بر باسنم مینشیند.
در چند مقاله به شرح جامعی نسبت به اسپنک یا درکونی زدن جنسی پرداختیم. در این مقاله شما از زبان یک نویسنده سلامت سکسی از تاثیر اسپنک بر زندگی شخصی او و کمک به بهبود سلامت روان وی، میخوانید.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی پژوهش قرار دارد و در وبلاگ کیت اسلوان انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
کیت اسلوان (Kate Sloan) ادامه میدهد: من تمام بعداز ظهر را بی وقفه در حال گریه بودم. بعد از ظهری که قرار بود دورهمی شادی باشد بخاطر من و روز افسردهام، به مجلس همدردی تبدیل شد. من گوش دوستانم را با صحبت کردن از روابطی که به انحراف کشیده شد، عقب ماندگیهای شغلی و دعواهای خانوادگی پر کردم، اما حقیقت این است که من ناراحتم چون مغزم برای ناراحت بودن تنظیم شده است. تیپ شخصیتی بایپولار یا دو قطبی من مثل خیلی اوقات دیگر بیدار شده و امشب خود را به شکل اشکهای بی پایان و میل به اسپنک کونم تا حد کبودی نشان میدهد.
همزمان که جورجیا با پدل به کونم ضربه میزند، دوستی دیگر دستان مرا نگه میدارد و یکی دیگر از دوستانم نیز به آرامی زیر گوشم میگوید «تو دختر خوبی هستی و به خوبی داری اسپنکت رو تحمل میکنی». دوستان من به خوبی با روش عجیب غریبی که من برای رهایی از ناراحتی و به دنبال آن افسردگی و اضطراب ترجیح میدهم، کنار آمدهاند و خیلی خوب میفهمند چیزی که حتی ذرهای کمک کند، ارزش انجام دادن را دارد.
زندگی با برنامه اسپنک
از سال ۲۰۱۴ (۲ سال پیش از نوشتن این مقاله) اسپنک جزئی از کینک موردعلاقه من، به عنوان مقدمه بازی یا رفتاری تحریک کننده شده است. اما در چند ماه اخیر هنگام ناراحتی و اضطراب به عنوان یک عمل و فعالیت حال خوب کن نیز از آن بهره بردم. اینگونه اسپنک شدن برای من کاربردی چندگانه دارد.
درد تمرکز مرا از ذهن رقابتیام بر بروی بدنم میبرد و از نظر روانی حس این را دارد که به خاطر افکار بدی که درباره خود داشتم دارم تنبیه میشوم. انگار تمام شک و نگرانی همراه با اشک یکباره از من خارج میشوند. شنیدن «اسپنک درمانی» برای افراد وانیلا که از خارج گود به این موضوع نگاه میکنند ممکن است عجیب، خشن و غیرقابل درک باشد، اما این کار به آرامش من کمک میکند و من تنها کسی نیستم که این را میگوید.
پژوهش در مورد اسپنک درمانی
مطالعه جدیدی که اخیرا از دانشگاه ایلینوی شمالی (Northern Illinois University) منتشر شده [خرید و تهیه] موضوعی را که بسیاری از کینکیها میدانند، تایید کرده: شرکت در فعالیتهای BDSM لذتی به وجود میآورد که شرایط روانی و ذهنی را تغییر میدهد. محققین پژوهش هفت زوج را از گروههای کینک محلی انتخاب کردند و به صورت تصادفی نقش «تاپ» یا «باتم» را در یک جلسه BDSM به آنها دادند. با توجه به علایق و شخصیت افراد این جلسات شامل فعالیتهای کینکی نظیر محرومیت حسی، باندیج و انواع مختلف درد مثل اسپنک میشد.
پژهش ترکیبی از خودگزارش دهی، تستهای شناختی و آنالیز شیمیایی نمونه بزاق شرکتکنندگان را به کار گرفت تا وضعیت روانی افراد ارباب و برده را قبل، حین و بعد از جلسه بررسی کند. محققین دریافتند با وجود این که سادومازوخیسم باعث افزایش هورمون کورتیزول آنها میشود که نشان دهنده افزایش استرس فیزیولوژیکال است، شرکتکنندگان در پژوهش بعد از جلسه BDSM احساس شادی روانی بیشتر و استرس کمتری را نسب به قبل از شروع جلسخ گزارش کردند. همچنین به سختی متوجه شدند هم افراد تاپ و هم باتم پس از جلسه به چیزی تحت عنوان «جریان یا Flow» نمره خیلی بالایی دادند.
به گفته روانشناس، میهالی سیکسسِنتمیهالی (Mihaly Csikszentmihalyi)، «جریان» وضعیتی روانی است که تحت عنوان «درون محدوده» نیز شناخته میشود. این وضعیت، حالت ذهنی فوق العادهای ایست که تا حدی با تمرکز روی وظیفه انجام شده و از دست دادن خودآگاهی و تحریف در تجربه زمان مشخص میشود. این «جریان» توسط موسیقیدانان حرفهای، نخبگان ورزشی، یوگیهای باتجربه که حرفهای مدیتیشن میکنند و هرکسی که در کاری که انجام میدهد آنقدر خوب است که خود را در آن گم میکند، مشاهده و گزارش شده است. این مطالعه جدید ادعا میکند از آنجایی که افراد کینکی اصطلاحات و واژههای مخصوص خود را برای شدت تجربیات یک جلسه دارند. یعنی بسته به انتخاب آنها، «فضای ساب subspace» و «فضای دام domspace » و شاید این نیز تنها نسخه و حالتی از همان «جریان» افسانهای است.
به گفته دکتر سیکسسِنتمیهالی، جریان مود و خلق و خوی افرادی که مرتب آن را تجربه میکنند بهبود میدهد. احتمالا به این دلیل است که افراد کینکی از مزایای سلامت روان بهره میبرند. مطالعهای در سال ۲۰۱۶ [تهیه و خرید] نشان داد افرادی که BDSM میکنند نسبت به افراد دیگر کمتر دچار افسردگی، اضطراب و دوقطبیتی میشوند. مطالعه دیگری در سال ۲۰۱۳ [مطالعه خلاصه] دریافت افراد کینکی در مقیاسهای معاشرت پذیری، وجدان، پذیرش تجربیات جدید و حال خوب عمومی نمرات بالاتری نسبت به افراد وانیلا کسب کردند. گفته میشود [منبع] احتمالا این فعالیتهای ارباب و بردهای باعث افزایش خودآگاهی و خودپذیرشی افراد کینکی شده است.
به هرحال، این که علاوه بر شناخت تمایلات جنسی خود، آن را بخواهید و تجربه کنید اعتماد به نفس و روح جویی بی حسابی میطلبد. اما احتمالا «جریان» آرامش بخشی که حین و پس از جلسات BDSM تجربه میشود دلیل دیگری باشد که افراد کینکی از این اثرات جانبی سالم لذت میبرند.
در اینجا مهم است اشاره کنم که کینک به خودی خود جایگزینی برای اعمال درمانی یا درمان مشکلات سلامت روان نیست. اما برای برخی افراد Neurodivergent که از کینک نیز لذت میبرند، BDSM و درمان باهم کمک کنندهاند.
عاشقان اسپنک، تنها نیستند
جیلیانکینان، نویسنده کتاب «سکس با شکسپیر» ارتباط میان عشقش به شاعر و فتیش اسپنک در طول زندگیاش را شرح میدهد. از آنجایی که افراد محدودی بی پرده درباره وسواس همه گیرشان نسبت به اسپنک نوشته اند، میتوان گفت تعداد افراد علاقه مند به اسپنک یا به اصطلاح اسپنکوفیلها خیلی کم نیست: حدود ۱ میلیون نفر از اعضای کینکی سایت Fetlife اسپنک را در لیست علاقه مندیهای خود نشان دادهاند. کینان به من گفت او به کینک خود به عنوان تمایل جنسی احترام میگذارد و این دقیقا مشابه کنترل هر تمایل جنسی دیگری میباشد. به گفته او: «یک شخص دگرجنسگرا ممکن است متوجه شود سکس به افسردگی و اضطرابش کمک میکند، در حالی که برای شخص دگرجنسگرای دیگر اینگونه نیست.»
این موضوع درباره افراد فتیش و اسپنک دوست نیز صدق میکند: همه نمی توانند برای حفظ مود خود از سکس استفاده کنند. برای افرادی مثل من کینک میتواند مانند یک سکس «استاندارد» صمیمی و تاییدکننده زندگی باشد. حتی اگر از دید افراد وانیلا اسپنک خشن و ترسناک بنظر بیاید. گاهی وقتی به یک دوست به معنای واقعی وانیلا، یا حتی یک تراپیست رسمی، میگویم که اسپنک اضطراب و افسردگی من را کم میکند، خیلی چپ چپ نگاهم کرده و میپرسند «اساسا این کار یک آسیب رساندن به خود نیست؟»
استیفن بیگز (Stephen Biggs)، روانپزشک در زمینه کینک، به من گفت اسپنک حتی اگر خیلی شدید انجام شود، با خودآزاری تفاوت دارد، زیرا در زمان اسپنک شما تنها نیستید. خوب است، BDSM توافقی با پارتنری شکل گرفته که میخواهد به شما لذت داده و حمایت کند، نه این که مشابه زمانی که به دنبال افسردگی دست به خودآزاری میزنید شما را نابود یا تنبیه کند. بیگز استدلال کرد که کینک باید مشابه هرگونه فعالیت هیجانی دیگری که برای اشخاص لذت بخش است دیده شود. او گفت: «این موضوع به نوعی برای قضاوت جالب به نظر میآید، برای من به عنوان یک تراپیست، شخصی که به دنبال یک اسپنک شدید است به اندازه افراد کوهنورد، بوکسور و چترباز قابل قضاوت است. به نظر میرسد که با موضع اخلاقی خاص فرد میتواند بسیار مغرضانه عمل کند.»
بیگز کینک خود را با مراجعینش به اشتراک میگذارد و برخی نیز حتی چیزی بیشتر از آن میخواهند. تمرین بر مبنای A D.C که «اسپنک برای حال خوب» نام دارد، پیشنهاد میکند «گوش دادن فعال و حمایت، اسپنک و ماساژ در افترکر و ایمنی، راهی غیرجنسی است برای کسانی که این کار را برای رشد و حال خوب خود مفید میدانند.» سرویس دهنده اصلی آنها، خانمی به نام Rev. Fisher، معاون و مشاور معنوی منصوب است که خود را «متعهد به کمک به افزایش آگاهی مردم از مزایای قدرتمند تحول و شادیهای اسپنک» میداند.
من از اول میدانستم که اسپنک شدن میتواند علائم سلامت روان مرا رهایی بخشد، اما بعد از صحبت کردن با دوستانم درباره این موضوع، متوجه شدم همانگونه که تحقیقات Ambler تایید میکند، اسپنک کردن نیز برای برخی افراد تاثیرات مشابه دارد. دوستم تیلور جی. میس (Taylor Mace)، یک عکاس پورن و نگهبان است و او متوجه شد «top space» (وضعیت روانی ک افراد بالادست هنگام اسپنک کردن تجربه میکنند یا به بیان دیگر دامیننت بودن در جلسه BDSM) به او در کنار آمدن با اضطراب و نگرانیهایش کمک میکند. او به من گفت: «در آن فضا عوامل حواس پرت کن خارجی خیلی کمتر هستند و این برای ذهن من که همیشه همزمان در هزارجاست خیلی خوبه.» او این حالت را با حس غرق شدن در یک کار مقایسه میکند، مثل آپدیت وبلاگش یا تمیز کردن خانه و در این حالت ذهن تنها معطوف به یک چیز میشود و تنها و تنها بر آن تمرکز میکند. به بیان دیگر او هنگام اسپنک کردن شخصی دیگر «جریان یا Flow» را تجربه میکند.
اسپنک پارتی با دوستان
من تیلور را اخیرا در جشن تولد بهترین دوستم بکس، در حال فعالیت دیدم. بکس (Bex) مازوخیست مغرور – که جنسیت مشخص نداشته و از ضمیر they/them استفاده میکند – برای تولد ۲۵ سالگی خود درخواست یک اسپنک پارتی داد. هر مهمان، از جمله من و تیلور، باید افتخار زدن ۲۵ ضربه به باسن میزبان را با هر ابزار دلخواه شامل انواع پدل، شلاق و ترکه که در بوفهای چیده شده بود، به او میدادیم. بکس اسپنک را به عنوان مرهمی بر اختلال اضطراب فراگیر خود میشناسد. او گفت:«هنگامی که اضطراب حس ناتوانی در انجام دادن هرکاری را به من میدهد، اسپنک شدن باعث میشود حس کنم میتوانم کاری شگفت انگیز انجام دهم. ممکن است برای بسیاری از اشخاص تحمل کردن این درد از سمت من بیش از حد یا دردناک به نظر بیاید، اما این کار برای من مایه تسلی بوده و بهم حس خفن بودن میدهد.»
و واقعا او مانند یک شخص خفن و باحال تولد اسپنکی خود را برگزار کرد. در مجموع آن بعدازظهر ۳۵۰ ضربه اسپنک و همزمان کمی قلقلک شد و خندید. وقتی ضربات تمام شد، دوستان او را روی نیمکت بغل کردند، با مهربانی سرش را نوازش کردند و به او شکلات دادند. «من احساس کردم آنها دوستم دارند، با خودم میگم: نگاه چقدر این آدما دوستت دارن که دارن این کارو باهات میکنن. فکر میکنم از جایگاه افراد وانیلا این موضوع خیلی عجیب به نظر برسه که که بگیم اونا خیلی منو دوس دارن که دارن منو میزنن! اما این احساسیه که من دارم. حس میکنم دیگران دارن عشق و توجهشون رو نثار من میکنن.»
اسپنک ابراز احساسات من درباره مسائل است. وقتی برای رهایی احساسی درخواست اسپنک میکنم و شخصی این کار را انجام میدهد، انگار دارد ماساژ، ارگاسم یا وعده غذایی خانگی بهم میدهد. میزان یکسانی از عشق، مراقبت و توجه در اسپنک دخیل است. اگر شخص دیگری از بیرون فکر کند این کار عجیب است، خب آنها مجبور نیستند به جمع ما بپیوندند. من هنوز اینجا خواهم بود، نفسم را حبس میکنم، باسنم کبود میشود و صورتم با آرامش شیرین subspace میدرخشد.
افرادی که در دنیای BDSM نیستند، ممکن است با اسپنک در حین سکس آشنا باشند اما هیچوقت به اسپنک به صورت مستقل و جدای از سکس و جذابیت جنسی فکر نکرده باشند. اسپنک تراپی با همین هدف دنبال میشود. به عنوان یک دامیننت، گاهی اوقات صرفا مایل به اسپنک کردن اسلیو هستم و نه انجام هر نوع رابطه جنسی. اسپنکی که به خاطر اشتباه اسلیو و به عنوان تنبیه برای وی در نظر گرفته شده است. با آرامش و لذت، اسپنک بکنید و اسپنک شوید!
اونتاشگال . خرداد ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
واژه BDSM شامل فعالیتهای جنسی باندیج، سلطهگری و سادومازوخیسم میشود. بسیاری از افراد فانتزیهایی دارند که شامل درجاتی از BDSM میشود یا تجربیاتی از این دست داشتهاند.
اما در BDSM چیزی در جریان است. فانتزیها با واقعیت تفاوت دارند و واقعیت لزوما به یک لایف استایل و سبک زندگی ختم نمیشود. غالبا کسانی که سادومازوخیسم را امتحان میکنند و کسانی که گاهی در بی دی اس ام شرکت میکنند یا حتی این روش را در سبک زندگی رابطههای خود گنجاندهاند و همچنین کسانی که درگیر روابط دنبالهدار و سریالی هستند، همه و همه زیر یک چتر جمع میشوند. البته این میتوانند گیج کننده باشد، خصوصا برای افرادی که مایل هستند بدانند به کدام یک از این دستهها تعلق دارند.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی پژوهش قرار دارد و در وبسایت مجله روانشناسی انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
گرایش BDSM عموما در بسیاری از نشریههای معتبر «عالی و نرمال» جلوه داده شده و کسانی که چنین سبک زندگی یا روابطی دارند افراد سالمی شناخته میشوند. طرفداران BDSM عموما به مطالعهای برای اثبات این موضوع استناد میکنند (Wismeijer،2013). این مطالعه در هلند صورت گرفت و اثبات کرد «افراد حاضر در یک رابطه ارباب-بردهای کمتر عصبی هستند، باوجدانترند، برای تجربیات جدید پذیراترند، برونگراترند، سطوح بالاتری از سلامتی دارند، رد کردنهای حساس کمتر، در عین حال توافق پذیری کمتری دارند (این مورد اختصاصا درباره اشخاص با نقش دامیننت است). پژوهشگر از پنج ویژگی شخصتی اساسی (روان رنجورخویی، برونگرایی، پذیرای تجربه بودن، وجدان و سازگاری) و سایر سنجههای گزارش شده نظیر حساسیت به رد شدن، دلبستگی در رابطه و شادی برای استنتاج نتایج استفاده کرده است.
اگرچه مطالعه ویسمیجر به صورت روتین رفرنسدهی شده است، اندکی هم به محدودیتهای مطالعه هلندی (Dutch) اشاره کرده (McGreal, 2013). محققین به صراحت درباره محدودیت مطالعه خود و نتایج جهت دار آن صحبت میکنند. آنها میگویند شرکت کنندگان تحقیق همگی اعضای یک وب سایت هلندی عمومی بودهاند. گروه کنترل شرکت کنندگان اغلب زنانی انتخاب شده از یک مجله زنان معروف بودند. محققین میگویند: «سلامت فیزیولوژیک این ۴۳۴ نفر، اکثرا خانم، نمیتواند بازتابی از یک جامعه وانیلی باشد.»
این مسئله که BDSM طیف وسیع و مختلفی از فانتزیها را شامل میشود، به خوبی پذیرفته شده است، بنابراین به نظر میرسد سلامت روان این افراد هم میتواند تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشد. با وجود محدودیتها تحقیقات قابل اطمینانی در ژورنالهای بالینی در دسترس است اما تعداد اندکی از آنها به درک موضوع اصلی کمک میکنند. (Dunkley 2018)
بر اساس پژوهشی(deNeef 2019) صفات شختصیتی (مثل سطوح بالایی از پذیرش یا برونگرایی) و وقوع یک اختلال شخصیتی با سطوح بالای علاقهمندی به BDSM ارتباط دارند، هرچند که مدارک برای یک اختلال شخصیت واضح محدود هستند. همچنین به نظر میرسد سطوح احساس طلبی و تکانشگری در این مسئله دخیل باشد زیرا احتمالا این تمایلات اشخاص را به کاوش چیزهای جدید، بهتر، شدیدتر و دنیایی نامحدود راهنمایی میکنند.
مطالعات بر روی سواستفاده جنسی و BDSM نشان داد که شیوع گزارشات تجاوز جنسی در کودکی برای کسانی که بی دی اس ام میکنند (۸ درصد مردان و ۲۳ درصد زنان) در مقایسه با جامعه عادی (۳ درصد مردان و ۸ درصد زنان) بیشتر بود (Nordling 2000).
روابط BDSM بر اساس رضایت دو طرف شکل گرفتهاند و پارتنر سابمیسیو (ساب) با کمال میل اختیار خود را تمام و کمال تسلیم دامیننت (دام) میکند. ساب فرمانبردار امیال، پروتکلهای جنسی و دستورات دیگری است. مطمئنا سلطه پذیری محض لذت زیادی برای سابمیسیو به ارمغان میآورد؛ دامیننت نیز معمولا از این کنترل کردن لذت میبرد. بر اساس مطالعات، قدرت هسته اصلی روابط BDSM است؛ درد، باندیج و تحقیر ابزارها یا روشهایی برای دستیابی به آن وضعیت تقابل قدرت دوطرفه میباشد. (Cross 2018)
تمایلات جنسی انسان پیچیده است
هماهنگی جنسی میان زوجها رابطه را تحکیم کرده و صمیمیت مابین آنها را تقویت میکند. چه کسانی که روابط BDSM دارند و چه غیر از آن، اغلب این موضوع را تایید میکنند.
با این وجود بسیاری از اشخاص و زوجها هم با صمیمیت جنسی و هم احساسی یکدیگر در جدالند. اغلب این دو پروسه همزمان شده و در نقاط مختلفی در طول یک رابطه به یکدیگر برخورد میکنند. بیحوصلگی، خستگی، فقدان هیجان، خشم یا ضعف برقراری ارتباط، موازی پروسه یک رابطه داخل و خارج تخت خواب هستند. روابط جنسی اغلب حقیقت یک رابطه را بیان میکنند؛ اما گاهی نیز اینگونه نیست. بسیاری از زوجهایی که رابطه BDSM دارند، خارج از رابطه جنسی کاملا متفاوت هستند و تصدیق میکنند زندگی شان خارج از سکس کاملا بر مبنای اشتراک قدرت میان دوطرف است و نه برتری قدرت.
گاهی اشخاص در زندگی جنسی خود رفتاری را، خصوصا از سر بیرحمی انجام میدهند که باعث میشود احساس پوچی، هوس زیاد و بیزاری از خود داشته باشند. در حال حاضر تحقیر جنسی در دسترس است و حتی در دسترستر از الکل و شکلات؛ راه حلهای سریع در اطراف ما. این مسئله اغلب فرسودگی است، افسردگی عمیقتر و تقلیل هیجانی که سرانجامش خواستن فهم آن است که چه چیزی باعث میشود شخصی به سمت سکس پی در پی، بی پایان یا اجباری برود. این مشکلات میتواند در میان جامعه BDSM نیز ظهور کند.
یکی از مشکلات مهم و دور از چشم، وابسته به میزان علاقه و نیت دوطرف برای ورود به یک رابطه BDSM است. در واقع از آن جا که فعالیتهای BDSM کمی ریسکی بوده و احتمال آسیبی نهفته را در دل خود دارند و اجباری هستند، به اندازه رفتارهای شخصی که از رو بیپروائی یا به اجبار به فعالیتهای جنسی سنتی میپردازد «غیرنرمال» هستند.
بگذارید یک مثال فرضی بزنیم: جان، مدیرعامل شرکتی بزرگ در یک موسسه مالی محافظهکار و بینالمللی در اواخر میان سالی، یک دامیننت است. مکررا در یک وبسایت به دنبال علاقهمندان به BDSM میگردد و با استخدام نیروی جدید، همکاران و کارمندان فرمانبردار مشابه علاقه مندان به BDSM، محدودیتها را کنار میگذارد. او روزانه حداقل یک رابطه دارد و با افتخار درباره کسانی که سرویس او را طلب میکنند و زنانی که «خار و خفیف» شان میکند حرف میزند. او از سابمیسیوهای خیلی جوانتر از خود عکس میگیرد و با ادعای آن که اجازه این کار را گرفته، برای دوستانش میفرستد. او میگوید به عنوان یک دام «کارهای مهمی برای انجام دادن دارد» و زنان و زوجهای زیادی به دنبال رابطه با او هستند.
اما اگر فعالیتهای BDSM با یک زندگی جنسی مرتبط درهم آمیخته باشد چه؟ مثالی دیگر: دنیل و کارن زوجی در میانه ۳۰ سالگی هستند. هردوی آنها جزو هیئت رئیسه شرکت هستند. به مدت ۵ سال Solid Marriage داشتهاند، اهل گفت و گو هستند و میخواهند فانتزیهای کینکی خود را به زندگی جنسیشان وارد کنند. به کلابهای BDSM میروند و با چشم چرانی اندکی تحریک و فریفته میشوند. آنها از یک سکس شاپ لوازم BDSM میخرند. با نقشهای سنتیتر نیز احساس راحتی بیشتری میکند – دنیل دامیننت است و کارن ساب. در شرایط گوناگون دنیل کارن را میبندد، چشم هایش را با چشم بند میپوشاند، از گگ بالها استفاده میکند و با اسپنک ملایمی با یک پدل، تحریک همزمان کلیتوریسش و توقف کار هرزمان که کارن به ارگاسم نزدیک میشد، خود و او را تحریک میکند. در پایان اگر یکی یا هردو طرف ارگاسم نشده باشند جلسات BDSM خود را با سکسی سنتی به پایان میرسانند یا در آغوش یکدیگر دراز کشیده و درباره تجربه، لذت و رضایت خود از آن جلسه صحبت میکنند. گاهی فانتزیهای جدیدتری که آنها را به وجد میآورد را با یکدیگر به اشتراک میگذارند، گاهی فیلمهای سنتی یا پورن BDSM تماشا میکنند.
جان، در مثال اول، استخراجی از همکاران و زیردستان است و احتمالا نقش دامیننت کاوری برای نارسیسیسم (خودشیفتگی) اوست، انشار عکسهای یک ساب برهنه و باندیج شده میان دوستان نیز تاییدی بر این موضوع است. او احساس نیرومندی و کنترل را تجربه میکند. او میتواند زمینههای کم ارزش بودن و احساس عمیق عدم کفایت خود را زیر این مانوورهای دفاعی پوشانده و از بین ببرد.
دنیل و کارن دوست دارند به عنوان زوجی سالم، عاشق و اهل گفت و گو که به دنبال گسترش محدوده سکشوال خود هستند شناخته شوند. همانگونه که محققین میگویند، اختلاف قدرت در کنار شهوت و لذت جنسی میتواند هسته ی اصلی هیجان رابطه دنیل و کارن باشد. چون رابطه آنها بر پایه اعتماد و امنیت شکل گرفته، آنها به صورت روتین فانتزیهای خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند و میتوانند آنها را در فعالیتهای جنسی حقیقی خود دخیل کنند.
انجمنهای تحقیقاتی و بالینی به مقدار زیادی از تعریف فروید از سادو مازوخیسم به عنوان یک انحراف جنسی فاصله گرفتهاند. بیشتر شدن آزادی به بسیاری از افراد اجازه داده تا فانتزیهای شهوانی و موردعلاقه خود را در رابطه و زندگی جنسی به واقعیت بدل کنند. اما، مثل خیلی چیزهای دیگر در زندگی، آزادی با مسئولیت همراه است و نیازمند صداقت است.
نیاز به درک اهداف اعمال جنسی که ممکن است بیش از حد باشد یا به طور سیستماتیک برای پرکردن خلاءهایی از احساس کم ارزشی یا نیاز به بهره برداری و سواستفاده، محدود به جامعه جنسی عموم نیست و علاقهمندان به BDSM نیز باید در این مسائل آگاهی پیدا کنند.
منابع
* Cross, P. & Matheson, K. Understanding Sadomasochism. Journal of Homosexuality. Volume 50, January 2006, pages 133-66. * DeNeef, N. , Coppens, V. et. Al. Bondage-Discipline, Dominance-Submission and Sadomasochism (BDSM) From an Integrative Biopsychosocial Perspective: A Systematic Review. Sexual Medicine. Volume 7, Issue 2, June 2019, pages 129-144. * Dunkley, C. & Brotto, L. Clinical Considerations in Treating BDSM Practitioners: A Review. Journal of Sex & Marital Therapy. Volume 44, Issue 7, May 2018, Pages 701-712. * Luo, S. & Zhangb, X. Empathy in female submissive BDSM practitioners. Neuropsychologia. January 27, 2017. * McGreal, S. BDSM, Personality & Mental Health. psychologytoday.com Blog Post July 25, 2013. * Nordling N. & Sandnabba, K. & Santilla, P. The prevalence and effects of self-reported childhood sexual abuse among sadomasochistically oriented males and females. Journal of Child Sexual Abuse, Volume 9, Issue 1, August 2000, pages 53-63 * Wismeijer, A., & van Assen, M., Psychological Characteristics of BDSM Practitioners. Journal of Sexual Medicine. August 10, 2013, pages 1943-1952.
امور جنسی را بسیار پیچیده نکنید. این بخشی از غریزه ما است که برای بقا به آن نیاز داریم. سعی کنید با زاویه بازتری آن را نگاه کرده تا لذت بیشتری ببرید.
بدنامی کینک به اندازه عمل آن قدمت دارد. جامعه کینک یک مسیر دشوار برای عملکرد جنسی و هویت طبیعی و جدا از اتحاد با «انحراف یا اختلال جنسی» خود را تحمل کرده است. در گذشته، هویت یا تمایلات مرتبط با بی دی اس ام در دادگاههای طلاق، دادرسی های کیفری، شرایط استخدام و دادرسی ها حضانت کودک استفاده میشد. زمان آن است که کینک را از بار تاریخی شرم کینکی رها کنیم.
در این مقاله میخوانیم که چرا رابطه و گرایش BDSM نه تنها برای ارگاسم کامل شهوت مناسب است بلکه به سلامت ذهنی شما نیز کمک میکند.
ترجمه آزاد مجموعه مقالههایی در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی و سبک زندگی BDSM است که ترجمه و در وبلاگ منتشر میشود. این نوشتهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش سادومازوخیسم، از منابع معتبر ترجمه شدهاند. از دوست عزیزم آرتمیس برای ترجمه، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید و پیشنهادی برای یادیگری دارید یا میتوانید در تصویرسازی به ما کمک کنید، کافیست در صفحه تماس و همکاری پیام بدهید.
این مقاله در دسامبر ۲۰۱۷ در مجله معروف Play Boy منتشر و در وبلاگ اونتاشگال به فارسی برگردانده شده است.
پس از نبردی طولانی و دشوار، فهرست DSM-5 (راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی که در 2013 منتشر شد) کینک را از معیارهای تشخیصی حذف کرد و توضیح داد که کینک به تنهایی دلالت و نشانه بیماری ذهنی نیست. مطالعات بی شمار و مدارک محکمی جمع آوری کردند که کینک اگر هر چیزی باشد، یک ناسازگاری عادی در تمایلات جنسی انسان است و حتی میتواند سلامت ذهنی را نشان دهد. افراد کینکی امتیاز بالاتری از همتایان «وانیلا» در رضایت و لذت جنسی، تجربه پذیری، خود آگاهی، شادی و رهایی از کشمکش در روابط خود کسب کردهاند [منبع گزارش]. همچنین، طرفداران BDSM میزان بالاتری از افسردگی، تمایل به خشونت، پارانویا، عزت نفس کم، پریشانی یا استرس پس از سانحه را نسبت به وضعیت طبیعی جامعه نشان ندادهاند.
آشا گری (Asha Gray)، روان درمانگر حرفهای کینک و مشاور مجرب که بسیار با افراد و زوجهای کینکی میگوید: «یکی از تصورات اولیه اشتباه درباره کینک این است که بطور جدایی ناپذیر به ضربه جسمی، گره خورده است.» آشا به پلی بوی میگوید: «بسیاری از مردم اشتباهی فرض میکنند که اگر فردی کینکی است یعنی اتفاقی برای آنان افتاده است و به طریقی مورد بد رفتاری قرار گرفته اند.»
اغلب، فرضیات توسط رسانهها، ریشهدار کینکی در گذشته افراد مشکل دار تکرار میشود. برای مثال، کاراکتر دختر، مگی در فیلم منشی (Secretary – 2002) بعد از ورود به رابطه ارباب و برده عملکرد بلند مدت خود را در خودزنی و خیال پردازی خودکشی گونه توسط فرمان دیگری را اصلاح میکند و در فیلم پنجاه سایه گری (Fifty Shades of Gray – 2015)، کریستین گری، گرایشات جنسی خود را بعد از آزار جنسی دیدن توسط زنی مسنتر، پرورش میدهد.
شرمندگی بسیار در مورد رابطه BDSM ممکن است ناشی از سلامت ذهنی افراد حرفهای، احساس شود. یک تحقیق در سال ۲۰۰۸ توسط ائتلاف ملی برای آزادی جنسی انجام شد و آن نشان داد که نزدیک ۴۰٪ از پاسخ دهندگان تبعیض یا خجالت برای صحبت کردن با یک متخصص سلامت روانی درباره عملکردهای جنسی خود را تجربه کردهاند.
آیا افراد کینکی نیاز به درمان دارند؟
آشا گری میگوید: «فکر میکنم بسیاری از مشاوران هستند (که با جامعه کینکی در ارتباط نیستند و اصلا آن را درک نمیکنند) این روابط و کینک را یک مشکل به حساب میآورند یا حتی درمان افرادی که به شکل افراطی و سادیسمی در کینک فعال هستند را رد میکنند! و هنوز گاهی اوقات مردم فرض میکنند که این یک مشکل است که شما به دنبال حل کردن آن هستید». در واقعیت اما بیشتر افراد کینکی که بدنبال درمان و تراپی هستند برای دیگر دلایل دیگر به روانشناس مراجعه میکنند، برای نمونه درمان افسردگی، اضطراب، استرس و مشکلات و روابط خانوادگی چیزهایی هستند که برای آن به تراپیست مراجعه میکنند. به گفته گری و DSM-5، تا زمانیکه کینک منجر به درد زیاد یا مانع از زندگی عادی نشود، احتمالا به هر مشکل سلامت روانی بی ربط است.
کینک درمان یا جایگزینی برای درمان ندارد اما برخی از بازماندههای آسیب دیده، قدرتمند شدن و بازسازی خویش به وسیله کینک را پیدا کردهاند.
هنوز رابطه بین کینک و ضربه روحی، فریبنده است. برخی محققان نظریه دادند که کینک میتواند با حالتی گذرا، مسیری برای ذهنی درگیر و غسل جسمانی و تمرکز جدی مقایسه شود. دیگران کینک را به عنوان فعالیت تفریحی خطرناک یا خرده فرهنگ خلاقانه و سرچشمه جامعه و همراهی در جامعهای جدا شده، تصور میکنند. شاید بیش از همه جنجالی باشد که ادعای برخی افراد فعال در BDSM باشد که میگویند کینک خاصیت شفا بخشی به ویژه در آسیب جنسی دارد!
در حالیکه کینک به تنهایی شرط لازم برای علایق کینکی نیست، برخی از افراد حرفهای کینک گزارش دادند که با استفاده از بی دی اس ام برای سرتاسر آزار جنسی یا فیزیکی، احساسی قدیمی فعالیت میکنند. خانم Nicole Lane در مورد اینکه چطور بی دی اس ام به او برای درمان و بهبودی حاصل از یک تجاوز کمک کرد، در مجله Hello Giggles یک مقاله نوشته است. او بیان کرد که کنترل داستان در عوض تحت تاثیر قرار گرفتن برای تجاوز در مقابل او چیزی کمتر از «انقلاب درونی» نیست. گری تایید کرد که برخی از مراجعین که تجاوز جنسی را تجربه کردهاند از کینک برای بهبود احساسات خود استفاده میکنند.
برای همه افراد پیشنهاد نمیشود، اما برای برخی قربانیان تجاوز، رابطه BDSM میتواند به بهبود فشارها و تاثیرهای روانی حاصل از تجاوز، کمک کند. البته این درمان نیست اما میتواند به بازیابی قدرت قربانی تجاوز کمک کند.
آشا گری توضیح داد: «کینک جایگزینی برای درمان نیست اما برخی از بازماندههای آسیب دیده، قدرتمندسازی خود را بوسیله کینک پیدا کردهاند.» گری به عنوان باتم در جلسه کینکی برنامه ریزی شده، میگوید: «از اول تا آخر، شما مسئول هستید. پس میتوانید چیزی که آنها تحمل میکنند را دوباره تجربه کنید اما در مسیری لذت بخش تر و امن تر.» در آن صورت ساختار صحنه BDSM به عنوان محفظهای سراسری که برخی از بازماندگان میتوانند با غلبه بر آسیب خود پیروز شوند، تجربه کردن آن با توجه به رضایت طرفین با پارتنر مورد اعتماد و کمک به جایگزینی خاطرات منفی، خدمت میکند. جالب اینکه توجه و مراقبت فردی نزدیک، خبرگی و مهارت سطح بالا، رضایت واضح و روشن که نیازمند تعاملات سادومازوخیسمی سالم است و همه خصائص سلامت جنسی برای همه چه بی دی اس امی باشند چه نباشند را، دارد.
مهارت نقش مهمی در کینک دارد
کینک نیاز به مهارتهای متنوع و گستردهای دارد، و فقط دانستن نحوه شلاق زدن نیست. هرچند تصاویر رسانهها ممکن است آن را به عنوان سرگرمی و بازی (یا شلاق و دست بند) نمایش دهد، اما عرف اخلاقی کینک نیاز به خودآگاهی و احتیاط دارد. آشا گری میپرسد: «چگونه با افراد درباره قراردادها مذاکره میکنید؟ چگونه با نیازها، علایق و نگرانیهایخود برای پارتنر ارتباط برقرار میکنید؟ این موارد سوالاتی هستند که اگر میخواهید در کینک شرکت کنید، باید از خودتان بپرسید.»
قبل از اینکه برای پایانی پیچیده ریسک کنید، به آرامی شروع کنید و یک قرار در یک رستوران شیک بگذارید. وسایل را به خوبی بچینید و در دست بگیرید و قبل از اینکه ناگهان رابطهای شدید شروع کنید، به خوبی دیگری را بشناسید. به ویژه برای بازماندگان آسیب دیده در حال تمرین کینک (چه باتم و چه تاپ)، مهم است روسپیگری و تحریک را بشناسند و بطور موثر با آنهایی که برای پارتنری انتخاب شدهاند، ارتباط برقرار کنند.
به عبارت سادهتر: زمان آن است که کینک را از بار تاریخی شرم کینکی رها کنیم چرا که مانند دیگر علایق جنسی یا سبک متداول رابطه، رابطه ارباب و برده میتواند سلامت یا ناخوشی، خطرناک یا شفابخش باشد و همه اینها به اینکه کینک را چگونه و با چه کسی انجام میدهیم، بستگی دارد.
زمان زیادی را برای شناخت پارتنر خود اختصاص دهید. به عنوان یک دامیننت شما باید با هر اسلیو به یک شیوه خاص رفتار کنید تا از همه جوانب شما لذت ببرد. یک نسخه را نباید برای همه استفاده کنید و سعی کنید با مهارت تمام و انعطافپذیری، بهترین لذت و هیجان را در لحظه برای پارتنر خود خلق کنید.
اونتاشگال . مرداد ۱۳۹۹
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
هنگام بحث در زمینه BDSM شایعات، تابو و پورنهای زیادی وجود دارد. اما دانش حقیقی و کامل در این زمینه اندک بوده و این موضوع خجالتآور است،به این علت است که حتی با وجود تخمینهای محافظه کارانه و به سختی تنها ۲ درصد از کل جمعیت جهان درگیر BDSM هستند. یعنی مشابه جمعیت همجنسگرایان! در این مقاله به سوال بزرگ شما پاسخ میدهیم.
ریشه گرایش بردگی چیست و چرا من از درد لذت میبرم؟
ترجمه آزاد مجموعه مقالههایی در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی است که ترجمه و در وبلاگ منتشر میشود. این نوشتهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش سادومازوخیسم، از منابع معتبر ترجمه شدهاند. از دوست عزیزم ماتیلدا برای ترجمه، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید و یا پیشنهادی برای یادیگری دارید و حتی میتوانید در تصویرسازی به ما کمک کنید، کافیست در صفحه تماس و همکاری پیام بدهید.
این مقالهتوسط محقق علمی، جاشوا کریش در ژانویه ۲۰۱۶ منتشر و در وبلاگ اونتاشگال به فارسی برگردانده شده است.
سادومازوخیسم اغلب شامل سکسهای کینکی با طناب، شلاق و سایر وسایلی میشود که اگر درست استفاده نشوند نتیجه آن آسیبهای جدی خواهد بود. اغلب یکی از پارتنرها نقش تاپ و دامیننت را بر عهده گرفته و دیگری نقش سابمیسیو و باتم را میپذیرد. به هر حال، انسانها هزاران سال است که از باندیج، درد و تقابل قدرت در روابط جنسیشان استفاده میکنند. اما دانشمندان در گذشته BDSM را به عنوان یک شرایط روانی خاص معرفی میکردند. فروید آن را به عنوان وضعیت غیرطبیعی و ناجوری تعریف کرده (مانند اکثر انواع غیرعادی سکس) و حتی در سال ۱۹۸۷ سبک زندگی، یک عبارت عامیانه که گاهی برای توصیف روابط BDSM استفاده میشود، در ژورنال DSM III مشمول تشخیصهای بیمارگونه گشت.
اما دانشمندان مدرنتر شروع به بررسی دوباره و تغییر عقیده دربارهی BDSM کردهاند. حتی تیمی تحقیقاتی در زمینه دانش BDSM در دانشگاه ایلینوس شمالی تحقیقاتش را به فهمیدن آن که چگونه بدن و ذهنما به تحریکات غیر معمولی پاسخ میدهد، اختصاص داده است. بدین گونه که جوامع BDSM در حال پیدا کردن راههای جدید برای ارتباط برقرار کردن و ایجاد ارتباط جنسی با استفاده از فضاهای دیپ وب، سایتها و شبکههای اجتماعی تحت عنوان دارک نت هستند.
ریحانا در یکی از آهنگهایش میخواند «درد لذت من است، چون قابل سنجش نیست.» برخی دانشمندان تصمیم گرفتند ببینند این موضوع چقدر صحیح است و شروع به اندارهگیری موارد مختلفی در طرفداران این گرایش کردهاند. از فعالیتهای مغز گرفته تا سطح کورتیزول خون. در ادامه دانش فعلی درباره BDSM را مطالعه میکنید.
پس از این که دانشمندان شروع به پژوهش در این زمینه کردند، اولین سورپرایز برایشان این بود که BDSM میتواند غیرجنسی باشد. این بدین معنی نیست که این نوع از رابطه عموما شامل سکس نمیشود، اما تمایل به بازی درد – و در واقع سلطه گری و سلطه پذیری – لزوما برای تحریک جنسی نیست. بر اساس مطالعهای [منبع] که در سال ۲۰۱۴ انجام شده، طرفداران BDSM اغلب به همان دلیلی به این «سبک زندگی» علاقه دارند که سایر مردم فلفل تند میخورند، سوار ترن هوایی میشوند و یا کوهنوردی میکنند.
به گفته دکتر روی بامیستر، از دانشگاه کیس وسترن، سوال «چرا برخی مازوخیسم را بر کوه نوردی ترجیح میدهند» قابل مقایسه است با این سوال که «چرا برخی مردم چتربازی را بر کوه نوردی ترجیح میدهند». تصادفات عادت، فرصت و ارتباطات ممکن است نقش غیر مهم کلیدی بازی کند.
اخیرا مطالعه دیگری [منبع] در زمینه BDSM به مقایسه فیزیولوژی و روان علاقهمندان به این سبک و کسانی که فعالیاتهای دردناک اما غیرجنسی نظیر راه رفتن روی آتش، یا پیرسینگهای شدید بدنی انجام میدهند پرداخته و به تشابهات واضحی نیز دست یافته است: «طبق یافتههای ما صحنههای BDSM و فعالیتهای شدید هردو مسیرهای متفاوتی هستند برای دستیابی به حالی یکسان. در واقع راههای گوناگون به مقصدی یکسان.»
برای این مطالعه، پژوهشگران نمونههای شرکتکننده در فعالیتهای افراطی و BDSM را مورد آزمایش قرار دادند، آنها نمونههایی از کورتیزول (هورمون استرس) را از بزاق آنها برداشتند. نتیجه نشان داد که هم دامیننتها و هم سابمیسیوها سطوح قابل توجهی از آگاهی را تجربه میکنند. اغلب افزایش زیادی در هورمون کورتیزول را تجربه میکنند در حالی که همگی سطوح پایینتری از استرس را گزارش میکنند، (که در این صورت باید استرس بیشتری داشته باشند، نه کمتر). و در تستهای تشخیصی پس از آن، باتمها خیلی ضعیف ظاهر شدند، که نشان میدهد آنها کاملا وضعیت ذهنیشان را در طی تشریفات شدید تغییر داده و تحت تاثیر قرار میگیرند.
بسیاری از اینها کاملا متناسب است با آنچه طرفداران BDSM تحت عنوان «SubSpace» یعنی نوعی از نشئگی و خماری که باتم هنگام درد و تحقیر تجربه میکند. همچنین برخی از علاقهمندان به این موضوع، با اهداف فلسفی و فکری به آن میپردازند که بسیاری از آنها با هدف ورود به یک خلسه به این فعالیتهای شدید وارد میشوند.
عشق، کورتیزول و تستسرون
مطالعات پیشین درباره کورتیزول نشان میدهد این هورمون تنها به استرس مرتبط نبوده و در شرایطی با درگیری بالا، غافلگیرانه و غیرقابل پیش بینی، خارج از کنترل و جدید، به بیان دیگر BDSM توافقی، نیز افزایش مییابد. برای اثبات این مشاهده، دانشمندان به بررسی یک BDSM پارتی بزرگ پرداختند و مطالعاتشان را با ۵۸ شرکت کننده ادامه داده و سطح کورتیزول و تستسرون آنها را سنجیدند. آنها میخواستند بفهمند که آیا BDSM منجر به افزایش صمیمت بین زوجین گشته است، همچنین نشان دهند چگونه سطح برخی هورمونهای شاخص در پاسخ به سکسهای کینکی و غیرمعمول تغییر میکند.
آنها یافتند که اشخاص باتم نسبت به تاپها سطوح بالاتری از کورتیزول را در یک صحنه بازی داشتند. و این تا حدودی مورد انتظار بود، زیرا باتمها معمولا درد را تجربه میکنند بنابراین بدنشان تحت فشار قرار گرفته و این استرس را با افزایش سطح کورتیزول بروز میدهد. پس از تجربه یک لذت دوطرفه در رابطه، کاهش سطح این هورمون در هر دو طرف، تاپ و باتم، مشاهده میشود.
شگفت زدگی اساسی هنگامی بود که دانشمندان به بررسی هورمون تسترون یعنی هورمونی که فکر میکردند با سلطهگری مرتبط است، پرداختند. باتمها، و نه تاپها، بالاترین سطوح تستسترون را داشتند! دلایل اندکی برای این امر وجود دارد. بر اساس برخی حکایات، افرادی که در زندگی عادی، شغلی و روزمره شان سلطهگر هستند، ترجیح میدهند نقش باتم را در رابطه داشته باشند. یک احتمال دیگر این است که باتمها به طرز موثری از هر لحاظ در رابطه کنترل کنندهاند، شخص باتم برای وضع قوانین رابطه مذاکره میکند و در طی بازی نیز میداند هر زمان که بخواهد میتواند از کلمه امنیتش برای توقف بازی استفاده کند. این موضوع به خودی خود مقداری قدرت به همراه دارد که ممکن بر سطح تسترون خون اثر بگذارد. در فانتزی آنها سابمیسیو هستند اما در حقیقت، باتم خود سلطهگر است.
به هرحال، محققان به این نتیجه رسیدند که BDSM منجر به تغییر غیرمنتظره برخی هورمونهای شیمیایی در بدن – مانند برخی احساسات غیرمنتظره دیگر – میشود. شرکت کنندگانی که جلسه ارباب و بردهشان به خوبی پیش رفته بودند، صمیمت و نزدیکی بالاتری را پس از پایان رابطه گزارش کردند.
چه سطح هورمونها در BDSM تغییر کند، چه نکند، این موضوع اثرات فوق العادهای بر سلامت جسمی و روانی کسانی که برای ارضایشان یکدیگر را میبندند و شلاق میزنند دارد. «افزایش نزدیکی مرتبط با نمایش و مراقبت و توجه مشاهده شده در فعالیتهای سادومازوخیسمی در رابطه جلوه جدیدی از BDSM را، که کاملا بر اساس توافق و رضایت طرفین است و پتانسیل افزایش صمیمیت میان طرفین را دارد، نشان میدهد.»
این مغز شماست که در BDSM دخیل است
و پس از آن مغز، همان جعبه سیاه BDSM، را داریم. در حالی که تعداد زیادی مقاله در زمینه روانشناسی BDSM وجود دارد، تحقیقات نورولوژیکال اندکی بر این دسته از افراد انجام شده است و تصورش سخت است که چرا در اغلب زندانها MRI ندارند!
یکی از تنها مطالعاتی که مستقیما به علوم عصبی مربوط به BDSM اشاره داشت سال ۲۰۰۵ در ژورنال روانپزشکی بیولوژیکال [منبع] به چاپ رسید. محققین از MRI، تکنیکی که نواحی فعال مغز را بر اساس سطوح اکسیژن خون موجود در آن نواحی پررنگتر نشان میدهد، استفاده کردند و از افرادی که درگیر BDSM بودند (مشابه گروهی شامل افراد وانیلی) خواستند تا به عکسهای اروتیک و چندش آور نگاه کنند.در هر دو گروه، ساختارهای ذهنی مختلف (قشر ناحیه پیشانی، هیپوکامپها، تالاموس و آمیگدال) همگی در پاسخ به تفسیر عکسها ، هم اروتیک و هم چندش آور، پررنگ شدند و به این موضوع مربوط بودند.
نتیجه واضح است: احتمالا مسیر عصبی مشترکی میان چیزهایی که منجر به احساس ترس و چندش بودن میشود و چیزهایی که ما را از نظر جنسی تحریک میکنند وجود دارد.
طبق گفته محققین «بسیاری از ساختارهای لیمبیک و بالای آن نیز به طور مشابه طی سکس و کارهای نفرت انگیز تحریک میشوند.» این مطالعه تصویربرداری عصبی آشکار میکند که روند احساسات لذت بخش و فاقد لذت ساختارهای مشترکی در مغز را شامل میشوند.
اما از طرفی، کاملا نامعلوم است که چرا زنجیر و شلاقها منجر به تحریک برخی میشوند در حالی که برخی دیگر را نیز میترسانند.
برد سارگین، پروفسور روانشناسی و عضو تیم تحقیقاتی BDSM،میگوید: «مردم مختلف پاسخهای مختلفی به BDSM میدهند اما این نوع از مطالعات نمی تواند با اطمینان درباره این که چرا مردم به BDSM میپردازند صحبت کند. تفاوتهای بسیای در الگوهای فعالیت ذهنی است اما کاملا مشخص نیست که قضیه از چه قرار است!»
در طول سالها که با BDSM زندگی میکنم، بسیاری از من دلیل و ریشه این گرایش را میپرسند. هر بار به پاسخی رسیدم باز یک مثال نقض پیش آمد. واقعا در زمینه علوم روانشناسی نمیشود با قاطعیت صحبت کرد. پیشنهاد من این است که به جای درگیر شدن برای یافتن چرایی هر چیزی، از آن چیز لذت ببرید! زمان شما محدود است و فقط یک بار زندگی میکنید.
اونتاشگال . خرداد ۱۳۹۹
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
برای کسانی که هیچ آگاهی ندارند این رابطه، تجاوز است! اما در واقع BDSM رابطه اعتماد و گفتگو است.
اعتماد کردن در بازیهای کودکان به این معناست که شخصی پشت دیگری میایستد، او با اعتماد به این که دوستش قبل از برخورد به زمین میگیردش، میافتد. در اعتماد کردن خطر وجود دارد، ریسک گرفته نشدن و آسیب دیدن. فردی که میافتد به فرد گیرنده اعتماد زیادی میکند. هنگامی که کودکی به اندازه کافی و کامل به دیگری اعتماد میکند و همانگونه که فکر میکردند، میگیردش، هردو در لحظه نشاطی را تجربه میکنند که در هیچ جای دیگری نمیتوان مثلش را داشت.
ترجمه آزاد مجموعه مقالههایی در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی است که ترجمه و در وبلاگ منتشر میشود. این نوشتهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش سادومازوخیسم، از منابع معتبر ترجمه شدهاند. از دوست عزیزم ماتیلدا برای ترجمه، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید و یا پیشنهادی برای یادیگری دارید و حتی میتوانید در تصویرسازی به ما کمک کنید، کافیست در صفحه تماس و همکاری پیام بدهید.
این مقالهتوسط دکتر مایکل کستلمن در مجله معروف سایکولوژی در ژانویه ۲۰۱۲ منتشر شده و در وبلاگ اونتاشگال به فارسی برگردانده شده است.
مساله اعتماد کردن است
BDSM نیز هر رابطه دیگری است. این تخیل که رابطه ارباب و برده یعنی تجاوز، زنجیر و بند، عحیب است. در واقع، BDSM کاملا مساله اعتماد است. وقتی که اعتماد احتمال آسیب را کم میکند، نتیجه واقعا میتواند صمیمانه و اروتیک باشد.
چندین تعبیر برای BDSM وجود دارد: بازی قدرت یا دامیننت – سابمیسیو (DS) به این دلیل که یکی از پارتنرها کنترل دیگری را، حتی ظاهری و موقت، به دست میگیرد؛ سادومازوخیسم (SM) که شامل اسپنک، شلاق زدن یا سایر انواع شدید احساسات میشود؛ و باندیج و دیسیپلین (BD) که همان استقامت است. اما الان کلیتر و تنها درباره BDSM صحبت میکنیم.
بسیاری از افراد، BDSM را منحرفانه، غیرانسانی و بد میدانند. اما طرفدارانش از آن به عنوان عاشقانهترین، تربیت کنندهترین و صمیمانهترین نوع ارتباطات انسانی یاد میکنند. مردم معمولا بدون هرگونه گفتگو، تبادل نظر و ارتباطات عاطفی سکس دارند اما در روابط ارباب برده، شرکت کنندگان همیشه همه چیز را خیلی کامل و با صمیمیت و شفافیت مدیریت میکنند که رابطه ویژه و شهوانی را به وجود میآورد.
مارکی آلفونز فرانسوا دُ ساد – لئوپولد فون زاخر-مازوخ
هنر باستانی یونان به خوبی BDSM را به تصویر میکشد. کاما ساترا از اولین کتابها در زمینه سکس در هندوستان (۳۰۰ پس از میلاد) اسپنکهای اروتیک را جار میزند و منابع اروپایی از قرن ۱۵ میلادی به بعد را ثبت کردهاند. اما BDSM در قرن ۱۸ میلادی، هنگامی که برخی از فاحشه خانههای اروپا شروع به بانداژ، شلاق زدن و سایر تنبیهات میسترس بر روی اسلیو کردند، شکوفا شد.
در سال ۱۷۱۹ مارکی آلفونز فرانسوا دُ ساد (۱۸۱۴-۱۷۴۰) اولین رمان در زمینه SM را منتشر نمود. رمان ژوستین(ویکیپیدا)، که شامل اسپنک، شلاق زدن، گیرههای نیپل، و بانداژ و تحمل درد میشد. سپس واژه «سادیسم» از نام او گرفته شد و تا به امروز ادامه دارد. دُ ساد عاشق جنایتها جنون آمیز بود و این یکی از دلایلی است که اغلب مردم فعالیتهای جنسی که او رواج داد را دیوانگی میدانند.
در سال ۱۸۷۰ ، لئوپولد فون زاخر-مازوخ (۱۸۹۵-۱۸۳۶) رمان ونوس در پوستین(ویکیپدیا) را که درباره سلطه پذیری جنسی مردان بود، منتشر کرد. واژه مازوخیسم از نام او الهام شده است.
در سال ۱۹۰۵، فروید واژه سادومازوخیسم را تحت عنوان لذتی روانی ابداع کرد. راهنمای اورجینال تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-I 1952) سادیسم جنسی را به عنوان یک انحراف دستهبندی کرده بود. در نسخه دوم این راهنما در سال ۱۹۶۸ نیز همین را برای مازوخیسم گفت. و نسخه چهارم DSM-IV در سال ۱۹۹۴ BDSM را در لیست اختلالات روانی قرار داده بود. در نهایت در سال ۲۰۱۳ نسخه پنجم DSM-V رابطه و گرایش BDSM را از فهرست بیماریها و اختلالات روانی خارج کرد.
روابط ارباب و برده، تنها نوعی دیگر از بازیست
مدارک در دسترس نشان میدهد که جمعیت کثیری از طرفداران BDSM از نظر روانی سالم و از هر نظر نرمال هستند. بجز آن که آنها سکس عادی (وانیلا) را کاملا لذت بخش ندانسته و چیزی شدیدتر و صمیمیتر طلب میکنند. قبل از محکوم کردن BDSM، به یاد بیاورید که در گذشته نزدیک، سکس دهانی و همجنسگرایی نیز «انحراف» به حساب میآمد.
بین ۲ تا ۳ درصد از افراد بالغ آمریکایی، یعنی حدود ۵ میلیون نفر از جمعیت، تجربه BDSM را دارند. اغلب به طور گاه و بیگاه و حتی نیز به صورت ۲۴ ساعته در هفته. ضمنا، تقریبا ۲۰ درصد افراد بالغ نیز عکسها و داستانهای ارباب برده ای تحریک کننده میدانند. (آمار سال ۲۰۱۲ است و در سال ۲۰۲۰ آمار افرادی که تجربه کردهاند به نزدیک ۵۰ درصد رسیده است)
کلوبهای BDSM عمومی و خصوصی در هر منقطه وسیع شهری و روستایی آمریکا و اروپا وجود دارد. برخی شهرهای بزرگ نیز چند کلوب دارند.
BDSM هرگز سواستفاده نیست
اگر از BDSM زده شدهاید، به آن نپردازید. اما اصل BDSM در جامعه رخنه کرده است. هنری کیسینجر، سیاستمدار و دیپلمات معروف، قدرت را «برانگیزاننده جنسی نهایی» نامیده است. پادشاهان و ملتها همواره برای سلطهگری بر دیگری جنگیدهاند و در ورزش، بازیکانن برای «تحقیر» رقیب تلاش میکنند.
اما چه کسانی با درد از نظر جنسی تحریک میشوند؟ ساده بگوییم بسیاری از افراد که از سایر جهات کاملا نرمالند. دوباره به ورزش بیاندیشید: هنگامی که بازیکنان فوتبال بازی درخشانی انجام میدهند، هم تیمیها اغلب بر کونشنان یا پس کلهشان سیلی میزنند، یا بهشان مشت میزنند. آنها نیز این «سو استفاده» را به نشانه ستایش و توجه کاملا میپذیرند. یا یک کوهنورد را تصور کنید. شما آفتاب سوخته میشوید، خارها پاها را میخراشند و هنگامیکه به قله میرسید، داغون و پر از دردید اما هنوز شدیدا احساس نشاط میکنید.
متاسفانه، رسانهها دردی که سابمیسیوها تجربه میکنند را به طرز فاحشی تحریف کرده و بیشتر حالتی نمایشی به آن بخشیدهاند. در حالی که BDSM با دامیننتهای تربیت کننده و کاملا اخلاقی انجام میشود و هرگز سو استفاده نیست.
جستجوی هرچیزی در زمینه رابطه ارباب و برده به زبان فارسی شما را با انبوهی از محتوای قدیمی، تکراری و سراسر بی اعتبار مواجه میکند. با انتشار محتوای این وبلاگ در رسانههای اجتماعی، به کسانی که میشناسید اطلاعات واقعی و درست را ارائه کنید.
اونتاشگال
جی وایزمن، نویسنده کتاب SM 101 میگوید: «این رابطه همیشه بر مبنای رضایت طرفین است و تجاوز نیست.» شما برای تجاوز نیازی به نگهدارندهها، گگها یا شلاق ندارید. تجهیزات در دستان محبوب هیجان احساسی را بالا میبرد و به هر دو ظرف اجازه میدهد تا از رابطه، یا به بیان بهتر از «جلسه» به خوبی، تمیزی و با شهوت کامل لذت ببرند. هنگامی که ارباب در بازی دردی واقعی وارد میکند، کاملا مراقب، کنترل شده و متناسب با محدودیتهای سابمیسیو است.
سابها نظرات مختلفی درباره انواع درد دارند – برخی ترجیح میدهند آن را حس شدید بنامند – که لذت را برایشان به وجود میآورد. وایزمن میگوید: «آنها درد نیش زنبور یا مشتی بر صورت را کاملا مشابه دیگران تجربه میکنند و به همان مقدار از آن بیزارند.»
شرکتکنندگان ابتدا بر سر «کلمه امن» به عنوان سیگنال توقفی که برده در هر زمانی میتواند بگوید توافق میکنند و پس از گفتن آن همه فعالیتها فورا متوقف میشود – حداقل تا زمانی که دربارهاش صحبت کنند و علت بیانش را رفع کنند و سپس با رضایت هر دو طرف ادامه دهند. یک کلمه امنیت معروف RED است.
برخی عبارات هرگز نباید به جای کلمه امنیت استفاده شوند: «بسه، نه، نکن» . چون معمولا التماس ساب به دام، هرچند واقعا منظورش توقف کار نباشد، بسیار لذت بخش است.
اگر اربابی به کلمات امن از پیش تعیین شده اهمیتی ندهد، به اعتماد برده اش تجاوز کرده و رابطه را نابود میکند. چنین افرادی از جامعه BDSM طرد میشوند.
سابمیسیوها هم قدرت دارند
هرچند که باتمها وانمود به پستی و بردگی میکنند، اما قدرت در دستان سابهاست. باتم و پایین دست میتواتد درخواست توقف دهند و تاپها متعهد هستند که فورا اطاعت کنند. ضمن این که تاپها نقش دامیننت را دارند، اما همچنین باید کاملا مراقب اسلیو و تربیت او باشند، کاملا مطابق لیمیتها رفتار کرده و هرگز از آنها نگذرند. بدین شکل BDSM این امکان را برای همه فراهم میکند تا با احساس امنیت و مراقبت کامل، قدرت و تسلیم شدن را تجربه کنند. افرادی که از روابط ارباب برده ای لذت میبرند میگویند نتیجه آن شهوتی عالی و شدید است.
یاد بگیرید!
قبل از امتحان کردن BDSM، باید ابزاری تهیه کنید. کتابی بخوانید، کلاسی بروید، از وبسایت یا کلوبی بازدید کنید.
برای رسیدن به جایگاهی قابل قبول در BDSM به مذاکرات زیادی نیاز دارید. وایزمن میگوید قبل از هر جلسه BDSM بازیکنها باید درباره همه جوانب آن، سیف ورد و لیمیتهایشان صحبت کنند.
اول، ببینید شما بیشتر به SM یعنی سادیسم و مازوخیسم علاقه دارید یا BD یعنی باندیج و دیسیپلین. اگر اولی، اسپنک برای اکثر افراد شروع خوبیست و اگر دومی، بستن چشمان ساب میتواند جالب باشد.
نویسندگان رابطه صمیمت را ارتباط عاطفی شفاف، بی پرده و همراه با خودآشکارسازی معنی میکنند. اما خیلی از افراد صمیمت و سکس را یکسان میدانند. برای صمیمیبودن باید سکسی باشیم و برعکس. اما تنها این نیست. کاملا ممکن است که شما با شخصی رابطه جنسی داشته باشید که به سختی وی را میشناسید و برایتان غریبه است.
اغلب زوجها درباره روابط عاشقانهشان خیلی صحبت نمیکنند و به همین دلیل صمیمت بینشان به مرور کاهش مییابد. اما BDSM کاملا نیازمند پیشرفت و صحبت کردن با جزئیات است. افراد باید از قبل برای هر جنبهای از جلسه برنامهریزی داشته باشند و پس از جلسه نیز آن را بسنجند. بسیاری از طرفداران سادومازوخیسم میگویند صحبت کردنهای قبل از جلسه صمیمی، اروتیک و مانند خود جلسات، متعادل کننده رابطه هستند. همچنین زوجهایی که از بازی قدرت موقتی لذت میبرند اما کاملا رابطه ارباب بردهای ندارند نیز از آن به عنوان تعدیل کننده رابطه جنسی وانیلی و غیر BDSM خود یاد میکنند چون مذاکراتی که برای جلسات انجام میدهند مثل تمرین بوده و صحبت کردن درباره سایر جنبههای جنسی زندگیشان را سادهتر میکند.
مهارتهایی که BDSM نیاز دارد شامل: اعتماد، ارتباط شفاف، پذیرفتن خود و پذیرایی دیگران میباشد. نداشتن این مهارتها میتوانند در زندگی شخصی رابطه عادی و جنسی شما را نیز بدون توجه به نوع گرایش و سکس تعدیل کنند.
هنگامی که به این نقل قول فکرمیکنم، ذهنم اقیانوسی از ایدههاست. آیا می توانیم درباره سلطنت ظالمانه خوب بودن بحث کنیم؟ آیا میل به ابراز احساسات منفی در روابط رومانتیک کمک کننده است؟ چگونه یک ناتوانی در تحمل درد یک ریسک، معیاری برای مشکلات روانی است؟ در این مقاله به برخی ریشههای مهم مازوخیسم میپردازیم.
ترجمه آزاد عنوان مجموعه مقالههایی در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی است که ترجمه و در وبلاگ منتشر میشود. این مقالهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش سادومازوخیسم، ترجمه شدهاند. از دوست عزیزم ماتیلدا که ترجمه این مقاله را انجام داده است، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید کافیست در صفحه تماس به من پیام بدهید.
این مقاله توسط مشاور زوجها، تود کاشدان، در آوریل ۲۰۱۴ در مجله معتبر روانشناسی امروز، نوشته شده و در وبلاگ اونتاشگال به فارسی برگردانده شده است.
شاید بتوانیم هر سه سوال را باهم ترکیب کنیم، یک باور عمیق، زیبا و ظریف در روانپزشکی این است که برتری لذت بر درد بر آنچه اغلب مردم انجام میدهند، اثر میگذارد. به همین دلیل است که کودکان هنگامی که وعده شاد مک دونالد خود را سفارش میدهند، سیب زمینی سرخ شده را بر بریدههای سیب درختی ترجیح می دهند. به همین دلیل است که کتابهایی با موضوع انگیزه شادی و عشق بهتر از موضوعات شکایت، درد و سایر رفتارهای آزاردهنده فروش میروند. هنگامی که میبینم این ایده چنین گسترده مورد پذیرش قرار گرفته است، ترجیح میدهم به شک و تردید روی بیاورم چرا که انسان موجودی بسیار پیچیده است و ناهمگونی بزرگی در آنچه که افراد را به سوی انجام یک عمل هدایت میکند، وجود دارد.
احساس پشیمانی در مورد علایق شخصی در فرد میتواند از تابوسازی در جامعه گرفته شده باشد و یا میل و رفتار جنسی که از فردی با علائم مشکلات ذهنی، آسیب جسمی، یا حتی دچار اختلال روانی، مرگ گرفته میشود یا حتی میل به رفتارهایی که با عدم رضایت طرف مقابل همراه است، درگیر میشود.
در اینجا سوالی برای صاحب نظران روانشناسی مطرح میشود: شما چگونه پریشانی ناشی از دیده شدن به عنوان منحرف توسط جامعه را از پریشانی درون نسلی تفکیک میکنید؟ از این گذشته، قسمتی از هویت ما را درونی شدن استانداردهای فرهنگی و رفتارهای تابو و هنجار شکل میدهد. همچنین با همه تشخیصهای روانپزشکی، ما همگی باید با این عقیده که خواه ناخواه همه افراد پریشانی مهم یا اختلالی کلینیکال را تجربه میکنند مقابله کنیم.
اما معنی کردن اختلال در زمینه سکس پیچیده است چرا که سکس معمولا به عنوان یک شاخص عملکرد روانشناختی سالم در نظر گرفته میشود که به رضایت و رفاه رابطه کمک میکند.
اما شما به رابطه ارباب و برده گرایش دارید.
اگر پس از درک واقعیت احساس گناه کنید که درگیر چنین رفتارهایی هستید چه؟
اگر آرزو کنید که کاش میتوانستید درباره تجربیات و امیال جنسی خود با دوستان و عزیزان خود صحبت کنید چه؟
اگر فردی کون شما را آنقدر کبود کند که فعالیت بدنی شما برای یک هفته آینده مختل شود چه؟
اگر صدمات بدنی متحمل شوید که نیازمند توجهات پزشکی است چه؟
اگر در فعالیتهای سکسی شرکت کنید که مورد رضایت شما نیستند و فقط به خاطر دستور ارباب انجامش میدهید چه؟
آیا این تجربیات به عنوان اختلال توصیف میشوند؟ خیر نیستند.
اینها مسایل کوچکی نیستند، همانطور که دکتر سوزان رایت در مجله علمی «Archives of Sexual Behavior» اشاره کردهاند:
شکایات قانونی و مشکلات در جامعه، عواقب شایع تبعیض و بیاحترامی نسبت به افراد دارای گرایش BDSM است. در دومین نظرسنجی ملی خشونت و تبعیض علیه اقلیتهای جنسی، درمجموع ۱۱۴۶(۳۷.۵٪) نفر از شرکتکنندگان بیان داشتند که مورد تبعیض قرار گرفتهاند یا نوعی از آزار یا خشونت جنسی که به خاطر گرایش آنها بوده است را تجربه کردهاند. در نتیجه ۶۰٪ از ۳۰۰۰ شرکت کنندگان بیان داشتهاند که خارج از علایق ارباب و بردهای خود نیستند. مشابه آنچه همجنسگرایان تجربه میکنند، استرس خروج اجباری و تلاش برای انکار گرایش خود، موجب پریشانی و اختلال در این افراد میگردد.
مطلب مشابهای نیز در ژورنال «the Journal of Psychology and Human Sexuality» توسط دکتر چارلز موزر و پگی کلین پلاتز منتشر شد:
این علایق جنسی آنها نیست که مشکل دارد، اما روشی که این علایق در آن تجلی میکنند و خود را نشان میدهد، بعضی مواقع میتواند مشکلزا بوده و محل تمرکز مناسبتری برای درمان باشد. سردرگمی روانپزشکی ناشی از علایق جنسی متفاوت منجر به تبعیض علیه همه افراد با گرایش خاص شده – افرادی که حداقل تا حدودی به دلیل ارتباط رفتارهای جنسیشان با روانپزشکی، شغلشان، حضانت فرزندانشان و ضمانتهای امنیتی شان را از دست دادهاند.
پروفسور روانشناسی اجتماعی، رویی بامیستر نظریهای دارد که میگوید: «مازوخیسم اساسا استراتژی است برای فرار از خود یا حداقل فرار از سطح بالایی از خودآگاهی»
به صورت تخصصیتر باید بگوییم: آگاهی از خود به عنوان یک هویت نمادین، شماتیک و انتخابی کنار گذاشته و با سطح پایینی از خود به عنوان بدن فیزیکی و مشخص برای احساسات ناگهانی یا با شخصیت جدیدی که با معانی سمبلیک دگرگون شده دارد جایگزین میشود. با این تعبیر مازوخیسم بیشباهت به تمرینات شدید فیزیکی (کراس فیت، ورزشهای سنگین)، سمزدایی یا مدیتیشن که هرکدام به کاستن کوتاه مدت از خودآگاهی میپردازند نیست. با این حال برخلاف این فعالیتها مازوخیسم وابسته به درد جسمی و لذت جنسی است.
مردم معمولا به دنبال فرار کردن از «جایگاه و فشار شخصیت و موقعیت خود» هستند. یعنی فرار از استرس، اضطراب و مسئولیتهای شخصی سخت اطراف، تصمیمات روزانه، تلاش برای نشان دادن و به جا گذاشتن تصویر مثبت از خود برای دیگران و رسیدن به موقعیتهای اجتماعی که اغلب خواستار آن میباشند.
آیا این موضوع میتواند درست باشد که افرادی که از حالات مازوخیسم رنج میبرند، سطوح بالاتری از استرس را برای این «فشار شخصیت و موقعیت خود» تجربه میکنند، یا به طور خفیفتر، بیشتر پیگیر انگیزه «فرار و رهایی از خود» هستند؟ به خصوص فرار از افکار و احساسات ناخواسته!
فروید مازوخیسم و کلا گرایش BDSM را اینگونه توصیف کرده است: قابل توجهترین نوع، از انواع انحرافات!
فروید باور داشته که سادیسم و مازوخیسم، هردو در تمام افرادی که BDSM انجام میدهند وجود داشته و همه این افراد لذت بسیاری از دادن و دریافت درد میبرند. سایر محققین دهه ۱۹۳۰ نیز این عقیده را دنبال کرده و در نهایت مازوخیسم را به آدمخواری، خون آشامی، قتل عام، نکروفیلی، صرع و سایر رفتارهای آزاردهنده جدی پیوند دادند.
دیگران با بیان این اعتقادات غیرمعمولی معتقدند که زنان بازمانده تروما (آسیب) که در BDSM شرکت میکنند به طور فعال در حال حفظ یک «سندروم ترومای زندگی» هستند که در آن این پویایی قدرتها باعث تحریک افراد آزار دهنده میشود.
با وجود تعداد کم تحقیقات در زمینه سلامت روانی کسانی که گرایشات BDSM دارند، مدارکی وجود دارد که نشان میدهد این افراد از نظر روانشناختی سالمتر از افراد دیگر هستند. دکتر آندریاس ویسمیر در تحقیقات سال ۲۰۱۳ بر روی ۹۰۲ شخص شرکت کننده در جلسات BDSM و ۴۳۴ شخص با گرایش سکس نرمال، متوجه شدند که در مقایسه با گروه کنترل، انجام دهندگان BDSM خود را کمتر عصبی و کمتر حساس به رد شدن و بیشتر برون گرا و پذیرا برای تجربیات جدید (ریسکپذیر) و حتی با وجدانتر نشان دادند.
این موضوع به خصوص برای کسانی که خود را دامیننت توصیف کرده بودند درست بود و این افراد از نظر روانشناختی سالمتر از سابمیسیوهای همتای خود بودند؛ اما حتی کسانی که خود را سابمیسیو توصیف کرده بودند نیز از نظر سازگاری روانشناختی از حیث عمومی بالاتر بودند.
این مطالعه یکی از بسیار مواردی است که نشان می دهد افرادی که گرایشات BDSM دارند لزوما از بیماری روانشناختی رنج نمیبرند. هرچند که درد یک هدف ابتدایی در بسیاری ار برخوردهاست اما آسیب و اهانت خیر!
از نقطه نظر تحقیقات اخیر کسانی که فعالیت BDSM انجام میدهند، از نظر تراپیستها و همچنین عموم جامعه، به میزان زیادی دارای ننگ هستند. برای اغلب افراد به نظر میرسد که BDSM یک سرگرمی جنسی شخصی و برخلاف اظهارات روانشناختی عرضه میشود و مشکلات آنها در حد مرد مجردی که به طور متوسط ۱.۷ بار در ماه سکس دارد، عادی است!
سالهاست در این کشور دانشهای روز دنیا در هر زمینه آکادمیک به خصوص علوم انسانی، عقب موندهاند و متخصصین ما متاسفانه با علم قدیمی، قضاوت امروزی میکنند. برای همین با ترجمه مقالات به روز سعی میکنیم مقداری از بار این ناآگاهی آکادمیک رو کم کنیم. امیدواریم شما خواننده محترم، عوامانه باور و انتخاب نکنید.
افرادی که هیچ شناختی از رابطه BDSM ندارند، به راحتی قضاوت میکنند و برچسب میزنند. در این مقاله حاصل یک تحقیق علمی است، به واقعیتهایی از زندگی افراد با گرایش ارباب و برده میپردازد.
ترجمه آزاد مجموعه مقالههایی در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی است که ترجمه و در وبلاگ منتشر میشود. این نوشتهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش سادومازوخیسم، از منابع معتبر ترجمه شدهاند. از دوست عزیزم ماتیلدا برای ترجمه، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید و یا پیشنهادی برای یادیگری دارید و حتی میتوانید در تصویرسازی به ما کمک کنید، کافیست در صفحه تماس و همکاری پیام بدهید.
این مقالهتوسط مایکل آرن در مجله معروف سایکولوژی در فوریه ۲۰۱۷ منتشر و در وبلاگ اونتاشگال به فارسی برگردانده شده است.
در ابتدا باید بگویم ما به دنبال تایید ایدهها و نظرات اشتباه زیگموند فروید یا ای.ال جیمز نویسنده کتابهای Fifty Shades of Gray در زمینه سکس نیستیم. هرچند نادیده گرفتن و انکار تاثیرات انها بر جامعه احمقانه خواهد بود. البته تئوریها و درمانهای فروید همگی ریشه در زن ستیزی و عقاید وی داشت، اما او دست به انجام کاری زد که هیچ یک از روانشناسان حرفهای غرب پیش از او انجام نداده بودند. او به وضوح درباره سکس و رشد هویت جنسی صحبت کرد که این امر زمینه را برای دنیا و حرفه سکس تراپی حال حاضر ما فراهم کرد. بر همین اساس اکنون ما میتوانیم راحتتر درباره سکس صحبت کنیم و فضایی داریم برای یاری رساندن به مراجعین و کار کردن بر روی نگرانیهای مربوط به سکس آنها.
خانم ای.ال جیمز نیز کاری مشابه برای دنیای BDSM، بانداژ، سلطهگری و سلطهپذیری، سادیسم و مازوخیسم انجام داده است. او فضای گفتگوی بزرگتری را پیرامون این طرز کار و تمایلات اروتیک گشوده است. این تقریبا همان نکته مثبت حاصل شده از کتاب های جیمز و سری فیلمهای مربوط به آن است. البته این بحثها و مکالمات پیرامون BDSM زمان بیشتری نیاز دارند.
این نکته را در نظر داشته باشید که فروید عقاید خود را بر مبنای نتایج تحقیقات در آن دوره قرار نداد و همین باعث درک اشتباه بسیاری از مخاطبین او از مسائل گشت، برای ای.ال جیمز نیز چنین است و بسیاری از مخاطبین در مورد اینکه BDSM چه چیزهایی است و چه چیزهایی نیست، دچار اشتباه شدهاند.
درک غلط
درک غلط درباره بی.دی.اس.ام چیز جدید نیست، از این رو برخی از سوالات پرتکرار را برای شما میآوریم:
چه تیپ شخصیتهایی در BDSM شرکت میکنند؟
آیا این افراد از خانوادههای سو استفادهگر و بد دهن بودهاند؟
چرا شخصی باید تمایل به شرکت در یک رابطه BDSM داشته باشد؟
آیا BDSM سو استفاده جنسی است؟
آیا روابط BDSM سرد، غیرصمیمی، کنترلکننده یا سو استفاده کننده هستند؟
افرادی که BDSM میکنند چه احساساتی را قبل از بازی، طی و پس از آن تجربه میکنند؟
برای کمک به افزایش فهم و فراهم کردن پاسخ این سوالات ما یک مطالعه و تحقیق با بیش از ۲۰۰ شرکت کننده با گرایش BDSM انجام دادیم. افراد از طریق شبکههای آنلاین و ناظران حرفهای بررسی میشدند.
تحقیقات
اطلاعات از طریق بررسی آنلاین ۱۲ سوال کیفی درباره انگیزشهای شخصی و تجربیات شرکت در BDSM، همچنین در قالب سه ابزار روانشناسی انجام شد:
پرسشنامه تجربیات رابطه صمیمی که حالت دلبستگی را می سنجد. دانلود ECR-S
پرسشنامه مقیاس تجربیات ناسازگار کودکی، که میزان آسیب در کودک را میسنجد. دانلود ACE
پنج پرسشنامه بزرگ که صفات شخصیتی را می سنجد. دانلود BFI
با استفاده از این معیارها ما توانستیم برای بسیاری از سوالهای بالا، پاسخی بیابیم. یافتههای ابتدایی ما در ادامه ذکر شدهاند و همچنان در حال نوشتنشان هستیم و قصد داریم آنها جهت چاپ به ژورنالهای علمی مناسب ارسال کنیم.
چرا به سادومازوخیسم علاقه دارم؟
چرا شخصی باید تمایل به شرکت در یک رابطه BDSM داشته باشد؟ افرادی که BDSM میکنند چه احساساتی را قبل از بازی، طی و پس از آن تجربه میکنند؟
سوال های کیفی درباره انگیزه افراد پرسیده شد. بسیاری از شرکت کنندگان بیان داشتند که قبل از جلسه بیدیاسام، هیجان و انتظار بسیار زیاد و قابل پیشبینی نبودن چند دقیقه بعد برایشان جذاب است. هیجان و لذت در طول انجام کارها در جلسه و موجی از وابستگی عمیق به پارتنر پس از پایان جلسه، در آنها به وجود میآید. پس از جلسه در خود احساس قدرت بیشتر، توانمندی خاص و هویت و شخصیت مستقل میکنند.
آیا این افراد از خانوادههای سو استفادهگر و بد دهن بودهاند؟
با توجه به سنجش ACE ، هیچ تفاوت معناداری میان افراد با گرایش BDSM و افراد عادی در زمینه تجربه آسیب کودکی نطیر احساس فراموش شدگی کردن، طلاق یا جدایی از والدین، سو استفاده توسط والدین یا زندگی با اعتیاد به مواد و الکل پیدا نکردیم.
چه تیپ شخصیتهایی در BDSM شرکت میکنند؟
با توجه به تست BFI متوجه شدیم که افراد با گرایش BDSM به طرز محسوسی نمره بالاتری در مقیاس «ریسکپذیری و کسب تجربههای جدید» نسبت به سایر افراد داشتند. به بیان دیگر این گروه در مقایسه با نمونههای افراد نرمال که در BFI مطرح شده، عادی شناخته شدهاند.
آیا روابط BDSM سرد، غیرصمیمی، کنترلکننده یا سو استفاده کننده هستند؟
در آخر با توجه به معیار ECR-S ما فهمیدیم که هیچ تفاوتی در میزان اضطراب و اجتناب در بین افراد حاضر در BDSM نیست. این بدان معناست که شرکتکنندگان در BDSM در زمینه ناراحتبودن در داشتن صمیمت رابطه بیش از دیگران مورد انتظار نیستند. بلکه آنها نیازمند انجام دادن تقلیدی از نوع فیلم جاذبه مهلک-Fatal Attraction نیستند.
به طور خلاصه افرادی که در BDSM شرکت میکنند بیش از دیگران ویژگیهای شخصیتی بیمارگونه یا سبک دلبستگی ناامن یا تجربههای منفی در کودکی ندارند، برخلاف تصورات که اغلب آنها احساسات منفی و خشونت را تجربه می کنند یا بوسیله انگیزههای آسیبزا به این گرایش میل میکنند، این افراد سالم هستند.
یافته های ما با بسیاری از آنچه که در سهگانه Fifty Shades of Gray ارائه شده مخالفت میکند. به علاوه نتیجههای ما مطابق بسیاری از تحقیقات پیشین و حال حاضر درباره فعالیتهای BDSM نشان میدهد هیچ ارتباطی میان BDSM و آسیبهای جسمی و روحی پیشین افراد وجود ندارد. این فیلم شاید برای برخی سرگرمی خوبی باشد اما نویسنده با به تصویر کشیدن کریستین گری به عنوان یک چهره معمایی، اجتناب ناپذیر و ناتوان در داشتن صمیمیت در خارج از سادومازوخیسم به دلیل تجربه آزار کودکی، صدمه بدی را با لکه دار کردن و بیمارگونه پنداشتن افراد دارای گرایش بیدیاسام، به این جامعه زده است.
تحقیقات ما نشان میدهد افرادی که با شوق و شدت بیشتری BDSM میکنند تنها به طور خاص به عنوان نمونهای از جامعه به یکدیگر پیوستهاند و اصلا به این معنا نیست که در کودکی از آزار رنج بردهاند. به علاوه تنها ویژگی شخصی معنا داری که آنها دارند، پذیرایی بیشتر برای تجربههای جدید است که آن ها را روشن فکر و ریسکپذیرتر میکند.
شرکت کنندگان در BDSM به جای گزارش زجر و درد، از احساس لذت، هیجان، خودتوانمند سازی، اصالت و وابستگی شدید به پارتنرشان در طی این رابطه صحبت میکنند. در نتیجه ما باور داریم که Fifty Shades of Gray با آوردن آگاهی زیادی درباره BDSM منافعی را فراهم کرده است، اما تحقیقات ما نشان میدهد که زمان آن است که تمام افسانهها و تصورات غلط درباره رابطه ارباب و برده را کنار بگذاریم.
فکر میکنم تحقیقات علمی در زمینه BDSM به اندازه کافی منتشر شدن. امیدوارم به بهانه اینکه اینجا ایرانه و خارج فرق داره، به دنبال رد فکتهای علمی نباشید. از ماتیلدا بابت ترجمه مقاله تشکر میکنم.
وقتی برای اولین بار با کسی که نمیشناسین بیرون میرین و اصطلاحا قرار یا Date میگذارید، آیا در مورد BDSM صحبت میکنین و خودتونو به عنوان دامیننت، سابمیسیو یا سوییچ معرفی میکنین؟
سال ۲۰۱۹ در سایت Reddit سوال بالا رو از کاربران جامعه BDSM پرسیدم و همونطور که میشد حدس زد، پاسخها متنوع بود و با توجه به نوع فعالیت کاربران، فعالیت خوبی داشت. نگاهی به برخی جوابها میندازیم. توضیحات خودم رو هم زیر هر نظر میدم.
خانمی با گرایش سوییچ اینطور میگه:
من حتما صبر میکنم تا طرفو مقابل رو یکم بیشتر بشناسم. نباید کسی که آشنایی نداره با BDSM رو همون اول این شکلی ترسوند. سینما و رسانه میتونه تاثیر زیادی روی درکش از BDSM واقعی بذاره. به نظرم بهتره چند بار با هم بیرون بریم، کمی بیشتر همدیگه رو بشناسیم بعد کم کم راجع به BDSM و اهمیتی که برامون داره صحبت کنیم
فکر میکنم الان یک کلمه بگی رابطه ارباب و برده طرف تا حدودی آشنایی داره!
آقایی هم معتقده:
اگه یه جزو لاینفک و ضروری زندگی جنسیتون هست احتمالا باید راجع بهش صحبت کنید. صبر کنید اول ببینید با هم مچ هستین یا نه. و اگه قسمت زیادی از شخصیت و زندگیتونو BDSM شکل میده، اصلا نیازی به صبر کردن نیست
دقیقا اگر براتون خیلی مهمه باید خودسانسوری نکنید.
کاربر دیگهای که جالبترین نظر رو داد معتقده:
اگه ازقبل راجع به BDSM صحبت نکرده باشیم اصلا قراری در کار نخواهد بود.
واقعا، چرا وقتمون رو تلف کنیم؟
خانم دیگهای با گرایش اسلیو:
Dan Savage مقاله نویس جنسی و پادکستر معتقده بعد چند تا قرار بحث BDSM رو بیارید وسط. البته برا اینکه سریع بتونین وانیلاها رو از کینکیها تشخیص بدین میتونین تو همون قرار اول راجع بهش حرف بزنین.
برای کسانی که نمیخوان کراششون زود بترسه بهترین راه حل هست.
کاربری با گرایش سابمیسیو:
هر وقت کارتون به سکس کشید، احتمالا همون موقع بهترین زمانه. بعضی وقتا سکس توی همون قرار اول هم شکل میگیره.
شخصا خیلی موافقش نیستم!
آقایی با گرایش دامیننت:
من یکی که به اندازه کافی تو پروفایلم سرنخ دادم تا طرف بفهمه چی به چیه و فقط کسی میاد که علاقه مند باشه به BDSM.
ایده ساده و هوشمندانهای هست!
کاربری هم که اکانتشو بعدتر پاک کرد نوشت:
قرار اول؟ نه اصلا اصلا. رفیق، باید در مورد چیزهای ساده صحبت کنی. مثل هدف زندگی و دلیل رابطه و این چیزا، اگر خوش شانس باشید میتونید در مورد رفیقا و دوستان هم صحبت کنید. اما خب مهمه تو قرار اول کور نباشیم. کجا با هم آشنا شدید؟ توی چت یا توی تیندر یا محل کار. چند وقته با هم صحبت میکنید. اینا مهمه
نظر جالبی بود که میدونیم برای خوانندگان وبلاگ حل شده است این مساله.
خانمی با گرایش سابمیسیو بیان میکن:
فقط اگه بحثش پیش بیاد شروع میکنم. به نظرم نیازی نیست حتما طرف بدونه من به BDSM علاقه دارم. در واقع میتونم وانیلا هم باشم!
در این مورد باید یک مقاله جداگانه بنویسم. شخصیتهای دامیننت و سابمیسیوی که نمیخوان BDSM فراتر از تختشون باشه.
و یک خانم ایرانی میگن:
من ۳۳ سالمه، سویچم و بیشتر از ۱۵ ساله با این تمایلات زندگی میکنم. تجربهم از صحبت در موردش خیلی متفاوت بوده. اول، بستگی به مخاطب داره و حتی سن و سالش و اینکه چقدر این ترمها براش آشنا باشن دوم، وقتی گفتم سابم خیلی نترسیدن و شوک نشدن و خوششون هم اومده. برخورد پسر وانیلا با دام ولی یه جور دیگهست. اونجا قشنگ میترسن میکشن کنار
این هم جز همون موارد قضاوت عجولانه هست. بعضی افراد بدون اینکه به دنبال کسب تجربه برن، سریع قضاوت میکنند، برچسب میزنن و عقب میرن.
و این کاربرالبته نظر دیگه ای داره:
فقط اگه توی FetLife باهاش آشنا شده باشم.
سایت FetLife شبکه اجتماعی علاقهمندان به BDSM هست.
نظر شما چیه؟ آیا میشه در قرار اول در موردش صحبت کرد؟ خواهش میکنم نگید در ایران امکانپذیر نیست. به لطف اینترنت خیلی چیزها تغییر کرده.
یک مجموعه مقاله در زمینه آموزش رابطه، شخصیت شناسی BDSM و سبک زندگی در این زمینه در وبلاگ ترجمه میشود. این مقالهها با هدف بیان واقعیتها، دسترسی به منابع معتبر و درک بهتر گرایش، در موضوع ترجمه آزاد منتشر میشوند. از دوستانی که در امر ترجمه به من کمک میکنند، سپاسگزارم. اگر شما هم میخواهید در ترجمههای بعدی همراه باشید کافیست در صفحه تماس به من پیام بدهید.
این مقاله توسط آقای دکتر مت هاستن، در شماره مارس ۲۰۱۶ مجله روانشناسی – سایکولوژی، نوشته شده است و به صورت ترجمه آزاد، به فارسی برگردانده شده است.
محققان در زمینه شهوت و میل جنسی توضیح میدهند که تحقیقات در این زمینه چگونه میتواند ما را با واقعیتهای سکسی زندگی آشنا کند.
تخیل رایج: مردها همیشه بیشتر میخواهند!
تصور رایج میگوید مردان همیشه سکس را بیشتر میخواهند و در واقع زن و شوهر هر دو تصمیم میگیرند که با شور و شوق فراوان زندگی خود را در کنار یکدیگر ادامه دهند. چند سال بعد به صورت ناگهان اختلافی بین آنها ایجاد میشود و در نتیجه یکی از دو شریک میلی بیشتری نسبت به مسائل جنسی دارد و آن فرد باید حتما مرد باشد، درست است؟
خیر اینطور نیست. به گفته کریستین مارک مدیر آزمایشگاه ارتقا سلامت جنسی در دانشگاه کنتاکی، در یک رابطه طولانی مدت زن و مرد به یک اندازه ممکن است شریک با تمایل کمتر جنسی در زندگی باشند. او ادامه میدهد که چنین شکافی در تمایل و میل جنسی بین زوجها، یک مشکل معمولی و نرمال در روابط است، هرچند ممکن است در فراز و نشیبهایی قرار بگیرد اما گذشت زمان میتواند شهوت بین زوجین را دوباره افزایش دهد و آگاهی به اینکه اینگونه نوسانات کاملا طبیعی است ممکن است به آنها کمک کند تا با وجود چنین اختلافاتی، بهتر با یکدیگر رفتار کنند.
تخیل: قرصهای صورتی تنها امید هستند
قرصهای صورتی برای افزایش میل جنسی در خانمها به کار میرود. به گفته دکتر لری بروتو مدیر آزمایشگاه سلامت جنسی در دانشگاه بریتیش کلمبیا، میل جنسی کم در خانمها هم میتواند پاسخگوی سکس باشد چرا که جسم خانمها کاری را انجام میدهد و در ذهن آنها چیز متفاوتی میتواند وجود داشته باشد. به نظر او تاثیر داروی Flibanserin که برای خانمهای با میل کم جنسی ساخته شده است، هنوز مبهم است و بهتر افراد برای درمان میل جنسی به روانشناس مراجعه کنند.
دکتر بروتو میگوید: ما نشان دادهایم که مراقبت ذهنی و بالا بردن سطح آگاهی میتواند باعث افزایش میل جنسی و ایجاد شوق در رابطه جنسی گردد. البته این میل کم جنسی با افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین همراه است.
تخیل: اول میل جنسی و شهوت میآید سپس سکس و رابطه
خانم دکتر نیکول پراس روانشناس و بنیانگذار موسسه تحقیقاتی مستقل LLC میگوید: میل و اشتیاق جنسی در هنگام مشاهده و حضور شریک زندگی ایجاد شده و خود را نشان میدهد. به همین دلیل برخی از متخصصان، افراد افسرده در یک رابطه را به انجام سکس ترغیب میکنند. او ادامه میدهد که شما نمیتوانید دست روی دست بگذارید و صبر کنید تا همه چیز خوب شود. اگر پورن نگاه نمیکنید و فانتزی سکسی نمیسازید، انگیزه شما باید شریک زندگیتان باشد.
در رابطه اگر شما واقعا دنبال سکس هستید، چگونه باید بدانید؟ زوجین ممکن است فکر کنند شنیدن «بله» به معنی شروع سکس است و تلاش خود را برای تحریک طرف مقابل به سرعت شروع کنند، اما اگر اینطور هم نشد نگران نباشید. به صورت تدریجی و آرام دوباره تحریک کردن پارتنر خود را شروع کنید.
تخیل: بازی قدرت و کنترل کردن، غیر عادی است!
اگرچه دامیننت و سابمیسیو یا همان سلطهگری و تسلیم شدن ممکن است تصاویر شلاق و اسارت را یادآوری کند اما جذابیت و هیجان قدرت در رابطه جنسی بسیار زیاد و گسترده است.
مترجم: توضیحات مربوط به این بخش بیشتر به فرهنگ آمریکایی و داستانهای مربوط به اونجا نزدیک بود. در این وبلاگ در مورد روابط و گرایشهای ارباب و برده زیاد نوشته شده که میتونید به صفحه آموزش رابطه ارباب و برده مراجعه کنید. اصل متن برای علاقهمندان در اینجا قرار گرفته است.
In categorizing massive amounts of data on web users› erotic search and consumption habits—a task chronicled in the book A Billion Wicked Thoughts—computational neuroscientists Ogi Ogas and Sai Gaddam concluded that a continuum exists between, say, fans of BDSM porn and readers of romance novels (in which protagonists surrender to macho men). «In most mainstream porn and erotica,» Ogas says, «one partner is clearly in control.»
این مقاله با توجه به درخواست شما برای آگاهی در مورد سکس نوشته شده است. از صبا بابت کمک به ترجمه تشکر میکنم.
همانطور که گفتم یک سری مقالات علمی از ژورنالهای معتبر رو به صورت ترجمه آزاد منتشر میکنیم. دوست عزیزم MPress6 این ترجمه رو انجام دادند. این مقاله نوشته آقای دکتر مایکل کاستلمن متخصص و سکس تراپ است. شما هم برای همکاری میتونید در صفحه تماس به من پیام بدید.
افرادی که از BDSM لذت میبرند، به اندازه افراد معمولی از سلامت جنسی و احساسی برخوردارند. آنها افرادی عادی هستند که فقط ازماجراجویی و رابطهای هیجان انگیزترلذت میبرند. هیچ کس نمی داند چه زمانی بشریت رابطه سادومازوخیسم را کشف کرد، اما هنر یونان و روم باستان آنچه را که به نظر میرسد به تصویر میکشد.
در سال ۱۹۰۵، زیگموند فروید اظهار داشت که «سادومازوخیسم» نشان دهنده neurosis یا اختلال عصبی حاد است و برای بیش از یک قرن، متخصصان بهداشت و روان با فروید هم عقیده بودند. اولین نسخه کتاب انجمن روانپزشکی آمریکا یعنی دفترچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-I,1952) ،سادیسم جنسی را «انحراف» طبقه بندی نموده و دفترچه (DSM-IV,1994) بیدیاسام را به عنوان یک اختلال روانی ذکر کرد. اما در سال ۲۰۱۳، بر اساس صدها مطالعه قرن بیست و یکم، دفترچه جدید (DSM-V,2013) گرایش BDSM را از لیست بیماریهای روحی خود حذف نمود و این گرایش را راه دیگری برای هیجان انگیزتر کردن رابطه بین افراد دارای تعادل روانی خواند.
تحقیقات جدید
اخیرا محققان ایتالیایی با هدف «کاهش ننگ ناشی از BDSM»، تحقیقاتی انجام دادهاند که طی آن تمایلات جنسی ۲۶۶ نفر ایتالیایی در بازه سنی ۱۸ تا ۷۴ سال با میانگین سنی ۴۱ سال که از BDSM لذت میبرند، مورد مطالعه قرار گرفت. آنها همچنین ۲۰ مرد و زن وانیلا با میانگین سنی مشابه را مورد بررسی قرار دادند.
نتیجه این تحقیق نشان میدهد که این دو گروه دارای احساسات مشابه در خصوص تمایلات جنسی خود بودهاند اما علاقهمندان به BDSM پریشانی و آشفتگی سکسی کمتر و در کنار آن رضایت شهوانی بیشتری را تجربه کردهاند.
چقدر BDSM محبوب است؟
در سال ۲۰۱۵، محققان دانشگاه ایندیانا تعداد ۲۰۲۱ فرد بالغ آمریکایی را مورد بررسی قرار دادند. بسیاری اظهار کردند که بعضی از عناصر BDSM را امتحان کردهاند: اسپنک (۳۰٪) ، رول پلی (۲۲٪) ، بانداژ (۲۰٪) و شلاق زدن (۱۳٪).
در سال ۲۰۱۷، دانشمندان بلژیکی تعداد ۱۰۲۷ فرد بالغ بلژیکی را مورد مطالعه قرار دادند. تقریبا نیمی از آنها (۴۷٪) گفتند BDSM را امتحان نموده و ۱۳٪ بیان داشتند که به صورت مرتب «انجام میدهند». ۸٪ گفتند که نسبت به تمایلات جنسی BDSM «متعهد» بوده و ۶۹٪ از شرکتکنندگان اعتراف کردند که دارای فانتزیهای BDSM هستند حتی برخی به شکلی افراطی!
نقش سینما در به تصویر کشیدن واقعیت رابطه سادومازوخیسم
سری فیلمهای Fifty Shaded of Gray که اقتباسی از کتابی به همین نام نوشته خانم ای.ال.جیمز است، داستان دامیننت میلیاردر ۲۸ سالهای به نام کریستین گری را روایت میکند که با یک دانشجوی خجالتی ادبیات انگلیسی با گرایش سابمیسیو به نام آناستازیا استیل آشنا میشود. با فروش ۱۵۰ میلیون دلاری این کتابها و فروش حدودا یک میلیارد دلاری سه گانه Fifty Shades of Grey فروش طناب هم به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرد! با توجه به اینکه میزان آگاهی عموم مردم از BDSM بعد از سری فیلمهای پنجاه سایه خاکستری افزایش پیدا کرد، در یک نوشته جداگانه به بررسی نقاط ضعف و قوت این فیلم میپردازیم.
آیا افراد با تمایلات BDSM از سلامت روانی برخوردارند؟
تحقیقات نشان میدهد که افراد با تمایلات BDSM اگر نه کمتر اما بیشتر از عموم مردم هم دارای مشکلات روانشناختی نیستند و هیچگونه اختلال روانی منحصر به تمایلات کینکی در خود ندارند. درواقع، نتیجه تستهای روانشناختی استانداردی که توسط یک محقق لس آنجلسی روی صدها فرد با تمایلات BDSM انجام شد نشان میدهد که تمام آنها از نظر روانی سالم هستند.
در تحقیق دیگری، محققان استرالیایی تعداد ۱۹۳۷۰ نفر در محدوده سنی ۱۶ تا ۵۹ سال را مورد بررسی قرار دادند. در بین ۲.۲ درصد از مردان و ۱.۳ درصد از زنانی که خود را متعهد به BDSM دانستهاند ، همگی از نظر روانشناختی سالم بوده و هیچ سابقه نامتناسبی از سواستفاده جنسی در دوران کودکی یا هرگونه آسیب جنسی نداشتهاند.
دانشمندان دانشگاه ایلونوی نیز با نمونهگیری قبل و بعد از بزاق ۵۸ فرد با تمایلات BDSM متوجه شدند که میزان هورمون استرس (کورتیزول) بعد از جلسات BDSM به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.
محققان هلندی تستهای شخصیتی استاندارد را به ۹۰۲ نفر با گرایش BDSM و ۴۳۲ نفر در گروه کنترل یا همان افراد وانیلا دادند. هر دو گروه به یک اندازه از نظر روانشناختی سالم تشخیص داده شدند اما افراد با گرایش BDSM «آرامتر، با وجدانتر، برونگراتر، پذیراتر نسبت به کسب تجربههای جدید و نسبت به طرد شدن، کمتر حساس بودند». جالب اینجاست کسانی که از نظر سلامت ذهنی بیشترین امتیاز را کسب کردند دامیننتها، سپس سابمیسیوها و در جایگاه آخر گروه کنترل یا همان افراد وانیلا بودند!
و در آخر، محققان در دانشگاه آیداهو از ۹۳۵ نفر با تمایلات کینکی پرسیدند که BDSM برای آنها چه معنی دارد و نتیجه این بود: آزادی شخصی (۹۰٪)، ماجراجویی (۹۱٪)، خود بیانی (۹۱٪)، کاهش استرس (۹۱٪)، احساسات مثبت (۹۷٪) و مهمتر از همه، اوج لذت جنسی (۹۹٪).
منابع تحقیقات و آمارها
Botta, D. et al. “Are Role and Gender Related to Sexual Function and Satisfaction in Men and Women Practicing BDSM?” Journal of Sexual Medicine (2019) 16:463.
Connolly, P. “Psychological Functioning of Bondage, Discipline, and Sad-Masochism (BDSM) Practitioners,” Journal of Psychology and Human Sexuality [now the International Journal of Sexual Health] (2006) 18:79.
Daleiden, E.L. et al. “The Sexual Histories and Fantasies of Youthful Males: A Comparison of Sexual Offending, Non-Sexual Offending, and Non-Offending Groups,” Sexual Abuse: A Journal of Research and Treatment (1998) 10:195.
Olivera, W. et al. “Unconventional Sexual Behaviors and their Associations with Physical, Mental, and Sexual Health Parameters: A Study in 18 Large Brazilian Cities,” Revista Brasiliera de Psiquiatria (2010) 32:264.
Pascoal, P.M. et al. “Sexual Satisfaction and Distress in Sexual Functioning in a Sample of the BDSM Community: A Comparison Study Between BDSDM and non-BDSM Contexts,” Journal of Sexual Medicine (2015) 12:1052.
Richters, J. et al. “Demographic and Psychological Features of Participants in Bondage, Discipline, Sado-Masochism, or Dominance and Submission (BDSM): Data from a National Survey,” Journal of Sexual Medicine (2008) 5:1660.
Sagarin, B.J. et al. “Hormonal Changes and Couple Bonding in Consensual Sado-Masochistic Activity,” Archives of Sexual Behavior (2009) 38:186.
Wismeijer, A.A. and M.A. Van Assen. “Psychological Characteristics of BDSM Practitioners,” Journal of Sexual Medicine (2013) 10:1943.
این نوشته یکی از بهترین ترجمههای این وبلاگ بود. از MPress6 بابت ترجمه کمال تشکر رو دارم.