رابطه لانگ دیستنس برای زوجهایی که با یکدیگر کیلومترها فاصله دارند، تبدیل به یک چالش شده است. زوجهایی که از یکدیگر دورند باید برای حفظ جذابیت و علاقه در رابطه به سختی تلاش کنند. افرادی که میخواهند به خوبی رابطه خود با پارتنرشان را حفظ کنند، به دنبال راههایی خواهند گشت که آتش رابطه داغ بماند. روشهای زیادی وجود دارد وزوجهای خلاق همواره میتوانند راههای ارتباطی جالبی پیدا کنند، حتی وقتی در کنار یکدیگر حضور ندارند. در این نوشته برخی از این راهکارها را به شما آموزش میدهیم.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی کانال چهارم، صداقت قرار دارد و در وبسایت Kinkweekly انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
در دنیای شبکههای اجتماعی، گم شدن در دنیای روابط پیامکی خیلی آسان است. مردم به خاطر عدم گفتگوی زنده به تدریج از یکدیگر دور میشوند. برخی از پیامها در میان چت گم میشوند. برقراری تماس تلفنی برای همه کسانی که رابطه لانگ دیستنس دارند مفید است. شنیدن صدایی سکسی هنگام نیمه شب بسیار هوس برانگیز است. همچنین با تماسهای تلفنی میتوان طرف مقابل را از عشق خود مطمئن کرد.
در تماسهای تلفنی بی پروا باشید. اجازه بدهید طرف مقابل علایق جنسی خود را بگوید و شما حتی اگر خیلی خجالتی هستید، با شنیدن و نالههای سکسی، به او لذت بدهید.
۲. سکس تویهای کنترلی
چیز دیگری که به افراد با رابطه لانگ دیستنس کمک میکند، سکس تویهای ریموت کنترلی است، خصوصا ویبراتورها. خوب بودن سکس تویها برای ویدیوکال اصلا چیز عجیبی نیست. تماشا کردن یکدیگر با یک ویبراتور کنترلی و تجربه صمیمیت با وجود فاصله کار آسانی است. همیشه باید برای ابراز صمیمیت میان زوجها راهی وجود داشته باشد، برای همین هم استفاده از سکس تویهای کنترلی ضروری است، چون رابطه را تقویت میکند.
۳. باهم فیلم دیدن
در عصر حاضر تماشای فیلم با یکدیگر خیلی آسان است. شما میتوانید همزمان با تماشای فیلم درباره آن با یکدیگر صحبت کنید. میتوانید از اپلیکیشنهایی استفاده کنید که یک فیلم را برای هردوی شما همزمان پلی میکنند و حتی در طول فیلم دیدن در واتساپ با یکدیگر چت کنید.
۴. ویدیوگیمهای واقعیت-مجازی
انجام بازیهای واقعیت مجازی با یکدیگر نیز میتواند به رابطه جذابیت دهد. بازیهای خیلی متنوعی برای علاقه مندان به واقعیت-مجازی وجود دارد.
در مورد بازیهای اکشن و بازیهای شبیه سازی ، هیچ کمبودی در زمینه بازی وجود ندارد. زوجها هنگامی که در تجربیات واقعیت-مجازی غرق میشوند میتوانند حس کنند صمیمانه در یک اتاق کنار یکدیگر نشسته اند و با یکدیگر ارتباط دارند.
۵. ویدیوکال / رقصیدن با یکدیگر هنگام دوری
ویدیوکال به شما شانس دیدن یکدیگر را میدهد. حتی اینگونه میتوان یکدیگر را اغوا کرد. کمی عشوه یا کم کردن لباسها در حین تماس میتواند ترن آن بزرگی باشد که درهای یک بعد از ظهر تحریک کننده را میگشاید.
۶. پیامهای سکسی
این تحریک از راه دور میتواند توسط پیامهای متنی نیز ایجاد شود. ارسال پیامهای عاشقانه به یکدیگر در طی روز خوب است، اما چند پیام کنایه آمیز سکسی میتواند به افزایش هیجان و شوق رابطه کمک کند.
این کار عالی است، چون علی رغم ساده و کوتاه بودن به خوبی به پارتنرتان میفهماند دارید به او فکر میکنید. پیام سکسی تغییری در صبح بخیر و شب بخیر معمولی است. در روابط لانگ دیستنس سطح انگیختگی را افزایش میدهد و شهوت را تقویت میکند.
۷. نامه نوشتن
زوجهایی که خارج از گود فکر میکنند زیبایی نامه نوشتن را میبینند. آنها میدانند که میتوانند نامهها زیبای خلاقانهای به یکدیگر ارسال کنند که بسیار عمیقتر از یک پیام متنی است. نوشتن و دیزاین نامه زمان زیادی میبرد. این تلاش شما را نشان میدهد. نامه نگاری هنری گم شده در دنیای عشق امروزی است. ابراز و توصیف احساساتتان در یک نامه میتواند پارتنرتان را تحریک کند. امکان داشتن یک نامه که میتوان در یک جعبه خاطرات همیشه نگهش داشت.
۸. ارسال هدیه به یکدیگر
استفاده از شرکت پست و ارسال هدیه به یکدیگر نیز ایده خوبی است. ارسال هدیهای سورپرایزی میتواند حرارت یک رابطه لانگ دیستنس را افزایش دهد. پکیج یک ویبراتور کنترلی و کمی شکلات یا نوار موسیقی موردد علاقه پارتنرتان میتواند راهی بسیار موثر در هیجان انگیز کردن رابطهای رومانتیک باشد. هر شخصی دوست دارد هدیه دریافت کند و به دیگران هدیهای بدهد که مورد استفاده او باشد و این راهی عالی برای برقراری ارتباط با دیگران است.
۹. موسیقی
گوش دادن به موسیقی به همراه یکدیگر چیزی است که به شدت رابطه را دلنشین میکند. برخی اپلیکیشنها این امکان را میدهد پلی لیستی تهیه کرده و با یکدیگر به اشتراک بگذارید. ویدیوکال کنید و هردو با اهنگ مورد علاقه تان برقصید. آهنگهای عاشقانهای که به اشتراک میگذارید بهترین لحظات رابطه شما را میسازد.
۱۰. سفرهای برنامه ریزی شده/سفرهای ناگهانی
لازم نیست تمام جنبههای یک رابطه برنامه ریزی شده باشد. بی برنامگی نمک زندگی و دنیای رابطه است. گاهی خوب است که بدون برنامه ریزی یکدیگر را ملاقات کنید. سفر کردن برای ملاقات یکدیگر میتواند جریان یک رابطه لانگ دیستنس را حفظ کند. گاهی خوب است که یکی در خانهاش بماند و دیگری برای ملاقاتش سفر کند. وقتی برنامه سفر میچینید، هیجان شما برای رسیدن به مقصد و دیدن یکدیگر بسیار زیاد میشود.
بدون شک میدانید که رابطه لانگ دیستنس هنگامی کارآمدتر است که بتوانید حتی بدون تماس فیزیکی و نزدیکی جسمی، یکدیگر را از لحاظ جنسی تامین کنید. استفاده از یک ویبراتور ریموت کنترلی میتواند تمام چیزی باشد که شما برای این تامین هیجان و لذت نیاز دارید. بی پروا باشید و جنبههای جنسی را به راحتی وارد مکالمات خود کنید. یک دختر و پسر جوان حق برانگیختن احساسات جنسی خود با پارتنرش را دارد.
اونتاشگال . آبان ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
هنگام فرارسیدن زمان دریافت قلاده، شک در آماده بودن برای آن میتواند احساس وحشتی با خود داشته باشد. برای بسیاری، سنگینی این تصمیم مانند پذیرش یک درخواست ازدواج است و نیاز به فکر و آمادگی زیادی دارد. به همین دلیل در این نوشته درباره نکات پذیرش قلاده صحبت میکنیم و این که آن قلاده چه معنا و تاثیری در شما و رابطهتان خواهد داشت.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی آموزش رابطه ارباب و برده قرار دارد و در وبسایت SubmissiveGuide انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
لونا کی.ام: قلاده نمادی از پذیرش سلطه است. این پذیرش میتواند در حد یک جلسه، یک هفته، یک مدت زمان مشخص یا برای کل طول زندگی باشد. اما تنها این نیست! پوشیدن قلاده در میان جامعه میتواند یک نماد فشن و مد نیز باشد. ابزاری راحت و علامتی از نقش شما در BDSM به دیگران میشود. با وجود تمام این حرفها، قلاده نمادی شخصی است و میتواند هر معنایی که شما در نظر دارید را شامل شود.
چوکر نیز در دسته لوازمی که دور گردن بسته میشود قرار میگیرد و معادلی ملایمتر برای قلاده به حساب میآید.
در این صورت، اگر قلاده میتواند به هر معنایی باشد که ما میخواهیم، چرا بسیاری از ابراد دائما درباره آن بحث میکنند، از معنا و مفهوم گرفته تا مرجع خرید و الی آخر؟ خب، چون معنای غالب حائز اهمیت است و از لحاظ ارزش، برای کسانی که از آن استفاده میکنند ممکن است از حلقه ازدواج نیز با ارزشتر باشد. هرگاه شخصی این موضوع را تکذیب میکند، بحث پیش آمده و عقاید اشخاص را به چالش میکشد و این منجر به بحث و دعوای بیشتر میشود. به هر حال، من نمیخواهم چنین کنم. من آماده پذیرش نقطه نظر همه هستم چون همه آنها صحیح هستند.
قلاده یا چوکر برای شما چه مفهومی دارد؟
خوب است که وقتی برای اولین بار با قلاده آشنا شدید، درباره معنا و مفهوم آن برای خودتان فکر کنید. پذیرش قلاده تصمیم بزرگی است و حتی هنگامی که هنوز سابمیسیو بدون پارتنر هستید، میتوانید درباره آن بیاندیشید. مثل این که پیش از ازدواج درباره مفهوم حلقه ازدواج فکر کنید. خب؟ هیچ فرقی ندارد. اگر نیاز داشتید از منابع مختلف درباره قلاده مطالعه کنید. با دامیننتها و سابمیسیوهای دیگر درباره قلاده صحبت کنید. درک کنید که اهمیت آن برای شما در چیست. اینگونه هنگامی که وارد رابطه شده و با پیشنهاد قلاده رو به رو شوید، یک قدم جلو خواهید بود.
در یک رابطه نیز، خوب است که از شخص مقابل درباره مفهوم قلاده برای او بپرسید. اگر او قلاده را در حد یک ابزار بازی بداند و نگاه شما به آن، نماد توافقی طولانی مدت باشد، مشکلاتی پیش خواهد آمد. بنابر این همان ابتدا تکلیف آن را مشخص کنید. در غیر این صورت تعجبی نخواهد داشت او تنها هنگام بازی قلادهاش را بپوشد و هرگز درک نکند که شما تمام مدت میخواهید آن قلاده را ببینید.
آماده شدن برای یک قلاده
هنگامی که در یک رابطه و یک نقطه هستید، کار رابطه آغاز میشود. به شخصه فکر میکنم قلاده نباید در شروع رابطه داده شود، دقیقا همان گونه که در شروع رابطه حلقه نامزدی یا تعهد را از کسی نمیپذیرم. متوجهم که روشهایی هستند که از سیستمهای ترتیبی قلاده کردن استفاده میکنند، اینگونه که شما با قلادهای ابتدایی، قلاده تربیت یا هر نوع دیگری از قلاده شروع میکنید و در طول رابطه و همچنان که رشد مییابید، قلادههای بهتری میگیرید. من هیچ تجربهای از این سیستم ندارم و به تنهایی نمیتوانم درباره آن صحبت کنم. این سبک برای برخی از روابط سادومازخیسم کارآمد و دوست داشتنی است و به نظر رابطهای سخت و بسیار قانونی میآید.
دوباره میخواهم مقایسهای میان بودن در یک رابطه متعهد و ازدواج به عنوان گام منطقی بعدی انجام دهم. چگونه خودتان را برای آن مرحله آماده میکنید و چگونه میفهمید که زمان مناسبش رسیده؟ خب، شناخت صمیمیت با آن شخص، دوست داشتن او، احساس ارتباط و اتصال به او، و حضور در زندگی اش شروع خوبی است. آیا شما بهترین وجه از یکدیگر را آشکار میکنید؟ آیا میتوانی خود را برای مدت طولانی در کنار این شخص تصور کنی؟ همچنین، آیا تو یک کتاب باز هستی؟ میتوانی تمام جزئیات خودمانی، فانتزیها و نگرانیهایت را بدون ترس از قضاوت با او به اشتراک بگذاری؟ آیا تعهدی در برابر سخت کوشی برای پیشرفت رابطه داری؟
چگونه میفهمید آماده هستید؟
پس از پاسخ دادن به سوالات فوق درباره تعهد خود و پارتنرتان به رابطه، به خوبی میتوانید تشخیص دهید برای وزن یک قلاده آماده هستید یا نه. واقعا میتواند وزن داشته باشد. مسئله این نیست که آیا دامیننتتان آماده است، یا آیا رابطه به آن نقطه رسیده، من از شما میپرسم، همین الان، آیا تو برای مسئولیتهای یک قلاده آمادهای؟
وظیفه اصلی یک سابمیسیو تبعیت به شکلهای مختلف است. در یک رابطه، سلطه پذیری را در قالب سرویس دادن به دامیننت پیاده میکنید، به گونهای که هردو نفع ببرید. در یک قلاده، تنها ممکن است از شما پرسیده شود چقدر به این کار تمایل داری. شما به صورت همیشگی در برابر دامیننتی که در حال خدمت به او هستید متعهد خواهید بود. اگر خود را تماما متعهد به اجرای دستورات او نمیبینید، اگر دائما از خود سوال میپرسید یا او را به چالش میکشید، احتمالا آماده قلاده شدن توسط این شخص نیستید.
من تمام سابها را تشویق میکنم که وقتی به این نقطه در رابطه خود رسیدند، واقعا درباره اش فکر کنند، واقعا زمانی را صرف سنجش کنند و ببینند آیا با هدف درست شدن مشکلات میخواهند قلاده ببندند یا با هدف احساس امنیت بیشتر (هیچ کدام از این اتفاقات نخواهد افتاد). شما با پوشیدن یک قلاده نمیتوانید مشکلات رابطه را حل و فصل کنید. همچنین پیش از دریافت قلاده باید به آن احساس امنیت رسیده باشید.
درخواست قلاده
در برخی از موقعیتها، سابمیسیو میتواند از دامیننت درخواست قلاده کند. وقتی به خوبی یکدیگر را بشناسید و درباره مفهوم قلاده با یک دیگر هم عقیده باشید، شاید آموخته باشید که دامیننت شما دوست دارد سابمیسیو برای دریافت قلاده التماسش کند. در این شرایط، سابمیسیو برای تحت مراقبت و راهنمایی دیگری بودن احساس نیاز شدید میکند و آرزو میکند میتوانست تا ابد به او خدمت کند.
دقیقا همانگونه که در دنیای افراد وانیلی، پیشنهاد ازدواج یا رابطه از سمت زن نادر است، درخواست قلاده کردن چیز نرمالی نیست. اگر از شما انتظار میرود طلب قلاده کنید، کلماتی از اعماق قلبتان پیدا کنید. درخواست خود را خالصانه و حقیقی بیان کنید. وفاداری خود را ابراز کنید، داستانی از ارتباط دو نفره منحصر به فرد خود بگویید و سپس درخواستتان را بیان کنید.
دریافت قلاده
برای بسیاری از سابمیسیو و اسلیوها، دریافت قلاده شرایطی منحصر به فرد است. برای برخی، این کار به معنای جشن جدی شدن رابطه و تعهدی است که در شرف رخداد است. یک مراسم قلاده کردن رسمی، اتفاقی است که گاهی رخ میدهد.
هیچ راه صحیح یا غلطی برای قلاده شدن نیست. یک مستر ترجیح میدهد سابمیسیو زانو زده باشد و قلادهاش را ببندد. همین. اگر میخواهید میتوانید مراسمی رسمی یا غیررسمی برگزار کنید. میتواند شخصی و دونفره باشد یا در مقابل جمعی از دوستان و خانواده. برای کسانی که به مراسمی رسمیتر علاقه دارند، پیشنهادات دیگری هست.
به این دسته پیشنهاد میکنم مراسم عروسی نمادینی برگزار کنند. در نهایت، شما به شیوهای خیلی خاص و اغلب برای همیشه به شخص دیگری متعهد میکنید. پس چرا از مراسمی هیجان انگیز و شخصی سازی شده بهره نگیرید؟ میتوانید از هر بخشی از یک مراسم عروسی که دوست دارید استفاده کنید و همه چیز را همانگونه که خودتان میخواهید ترتیب دهید.
سختی قابل پذیرش
قلاده کلاسیک، بندی چرم با حلقهای D شکل است که به دور گردن بسته میشود. اما همه قلادهها اینگونه نیستند. به تعدا روابط انتخابهای مختلف برای قلاده وجود دارد. چیزی که خاص است این است که هر قلاده برای شخصی که آن را دریافت میکند یا میدهد منحصر به فرد و خاص است. لازم نیست این موضوع علنی شود و مجبور نیستید همه جا آن را بپوشید.
سایر انواع مدل قلاده:
حلقههای استیل ضدزنگ
گردنبند طلا یا نقره
زنجیرهای شکم
پیرسینگ
حلقه یا دستبند
چوکرهای چرمی
تتو
قلاده میتواند مرحله مهمی از رابطه ارباب و برده شما باشد. برخی افراد از قلاده برای کنترل کردن و نمایش قدرت استفاده میکنند و برخی دیگر برای Pet Play و بازی با پیشی یا توله سگ خود! از آن لذت ببرید و بازی خود را با قلاده هیجانانگیزتر کنید.
اونتاشگال . مهر ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
یک مرد و دو خانم که سه نفری زندگی میکنند، این سه نفر خبر دادهاند که در انتظار فرزند هستند و تاکید کردند که «سه والد از دو والد بهتر است.» این نوشته تجربه یک زوج از چندهمسری مدرن است.
آدام لایونز (Adam lyons) از نگاه مجله Sun به «خوشبخت ترین مرد جهان» نام گرفته است زیرا همزمان با دو دوست دختر خود خانم بروک شِد(Brook Shedd) و جین شالاخوا (Jane Shalakhova) زندگی میکند. در حال حاضر آقای لایون دو سال است که پدرِ فرزند خانم «بروک شِد» است، اما الان منتظر پسری از شالاخواست.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی کانال چهارم، صداقت قرار دارد و در ماه می ۲۰۱۷ در نیویورک پست انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
«رابطه تریسام، که نیازمند بزرگ ترین سایز تخت خواب است، باور کنید بچه جدید، که در جولای متولد خواهد شد از این رابطه منفعت خواهد برد. این که همهمون باهم مامان-بابا میشیم و بچهها رو باهم بزرگ میکنیم خیلی شیرینه. ما یک مدت طولانی این موضوع صحبت کردیم و همه خود را والد بچهها میدانیم. با حضور بچهها، رسما القاب ما پدر، مادر و مادر است. برای ما رابطه سه نفره از دو نفره بهتر است.»
در واقع، علاقهمندان به تریسام باور دارند که این ترکیب غیرنرمال میتواند آیندهی روابط و والدگری باشد.
لایونز، کسی که شرکت مشاوره بازرگانی شخصی خود به نام Psychology Hacker را دارد، ناپدری اولیور، پسر ۷ ساله شد از رابطه پیشینش نیز هست. او میگوید:
«رابطه سه نفر به درد ما میخورد، چون مدیریت کارهای خانه از این بهتر نمیشود. بسیاری از دوستان ما رابطه دونفره نرمال و فرزند، کار و بسیاری مسئولیتهای دیگر دارند و من تقلایشان برای مدیریت زندگی را میبینم. دونفره خیلی سخت است. اما با سه والد، همیشه یک نفر برای مراقبت از بچهها هست، در نتیجه هیچوقت به یکدیگر غر نمیزنیم چون یک عالمه وقت داریم.»
«منطقی است که با سه نفر هندل کردن این مسئولیتها سادهتر است – ما مسئولیتها را با یکدیگر تقسیم میکنیم، به نحوی که با شخصیت جنسیمان نیز تناسب داشته باشد.»
«وقتی بروک، جین و من برای اولین بار کام اوت (اعلام عمومی) کردیم، خیلیها با اطمینان گفتند این رابطه ادامه نخواهد یافت. اما الان پنج سال است که باهمیم، رابطه ما جوگیری یا فاز نیست، بلکه خانوادهای واقعی هستیم، با فرزندانی سالم و شاد. پسرمان اولیور حتی متوجه نمیشود چه چیز خانوده ما غیرعادی است. این باید آینده روابط باشد، جایی که مردم بتوانند از عشقی که بینشان وجود دارد به هرشکلی که میخواهند لذت ببرند. سه شخص و سه والد واقعا برای ما عالی است.»
مادر آینده، شالاخوا، ۲۷ ساله است و با لایون در شرکتش همکار است، میگوید:
«تا زمانی که متوجه نشده بودم بچهداری سه نفره چقدر راحتتر است اصلا دلم بچه نمیخواست. قبلا که دوست پسر داشتم هیچ وقت دلم نمیخواست و به بچهدار شدن اهمیتی نمیدادم. هنگامی که بزرگ شدم همواره فکر میکردم با بچهدار شدن به برده آن کودک تبدیل میشویم؛ همانگونه که والدین بسیاری را در حال دست و پنجه نرم کردن با این موضوع میبینیم. اما با زندگی با آدام و بروک و تماشای بزرگ شدن فرزندشان با سه والد در اطرافش – فهمیدم که ما نیز به عنوان خانواده میتوانیم این کار را انجام دهیم.»
«با سه والد این کار بسیار شدنی است. با سه والد، همچنان میتوانیم زندگی اجتماعی خود را داشته باشیم، برای یکدیگر زمان بگذاریم و وظایف والدگری را با یکدیگر تقسیم کنیم، اینگونه مثل مادران کمخواب معمول به ته خط نمیرسیم.»
«با دو پارتنر، کمک زیادی وجود دارد و من هیچگاه مجبور نیستم فرزندم را نزد کسی که نمیشناسم تنها بگذارم. فکر میکنم والدگری خوب ما یکی از سکسیترین ویژگیهای رابطهمان است. توصیف آدام و جین در کنار بچهها و چگونگی تقسیم وظایف غیرقابل باور است. بدون شک ما فرزندان بیشتری میخواهیم و من خیلی دوست دارم با برگزاری مراسم عروسی مشارکتم را به آدام و جین نشان دهم.»
لایون، شالاخوا و جین در خانه بزرگی در آستینِ تگزاس با یکدیگر زندگی میکنند. آنها دوخانه جداگانه نزدیک هم دارند – که یکی از آنها به عنوان دفتر کاری استفاده میشود و شد نیز از آن به عنوان مدرسه خانگی استفاده میکند و قصد دارد تمام کودکان تریو (trio) را در آنجا تعلیم دهد.
شالاخوا که بایسکشوال نیز هست، میگوید: «ما عاشق زندگی و کار با یکدیگریم – خانه خانوادگی تا دفتر کارمان تنها یک دقیقه پیاده روی دارد. لایون و من میتوانیم در دفتر دیدارهایی داشته باشیم و با شد و بچهها برای نهار به خانه برگردیم. این کار به ما اجازه میدهد زمان بیشتری با یکدیگر بگذرانیم. من عاشق این هستم که به خانه بیایم و بوسهای از شد، دانته و اولیور بگیرم. بارداری من برنامه ریزی شده بود. ما برای بچهدار شدن در تلاش بودیم – حس میکنم این اتفاق دقیقا در زمان درست رخ داد و سهنفره والد بودن خیلی جالب است.»
«اما بروک نقش اولیه مادری را دارد – او مراقب بچه هاست و در خانه به آنها درس میدهد.»
آدام، جین و بروک
شِد، کسی که پاره وقت در شرکت لایون کار میکند، میگوید:
«من و آدام همیشه میخواستیم فرزندانمان در خانه تحصیل کنند. هردوی ما در مدرسه شاگرد ممتاز بودیم چون درسها بسیار آسان بودند. ما میخواستیم شانس موفقیت حقیقی و دریافت توجه فراوان را به فرزندانمان بدهیم. اولیور میتواند بخواند، بنویسد و چیزهایی فراتر از کوریکولوم عادی مدارس را متوجه شود.»
«جین و آدام هنوز یک دختر میخواهند، برای همین هم توافق کردیم که آنها حتما باید دوباره بچهدار شوند. اما من واقعا دوست دارم با آدام و جین ازدواج کنم. با وجود این که قانونی نیست، چیزی است که همیشه خواهانش هستیم. هرچند حفظ رابطه هرسهمان با خانوادهها و دوستان یکدیگر اهمیت بالایی دارد.»
لایون میگوید: «در حال حاضر هیچ برنامه مشخصی برای عروسی نداریم اما به آن فکر میکنیم. پیش از آن و پیش از زایمان شد باید شد، جین و بچهها را به انگلستان ببرم. میخواهم تولد فرزندم را با عزیزانم در بریتانیا جشن بگیریم.»
لایون، شد و شالاخوا میگویند دوست دارند چهاروالدی را نیز در زندگی جنسی خود تجربه کنند.
لایون میگوید:«روابط ما هنوز باز (Open Relation) است و خارج از چهارچوب سه نفره خود نیز سکس داریم، اما اگر بخواهم صادق باشم، دیگر خیلی زمانی برای این کار نداریم. ما با بچهها تخلیه شده و شادیم. هنوز هم پذیرای موقعیتهای فان هستیم. مطمئنم اگر بخواهیم شخص جدیدی را به رابطه مان اضافه کنیم میتوانیم.»
شالاخوا اضافه میکند: « مطمئنا ما هنوز هم برای باهم به strip club رفتن زمان میگذاریم. به آنجا رفته و حسابی خوش میگذرانیم. با سه نفر، شرکت در فعالیتهای فان و تفریخی آسان است. ما همیشه حواسمان هست که زمانی را به خوشگذارنی با یکدیگر اختصاص دهیم و قرارهای هفتگی شبانه داریم.آدام، بروک و من هنوز در یک تخت مشترک خیلی بزرگ باهم میخوابیم – هنوز هم با سه نفر خیلی گرم و عرقی میشود!»
سبک زندگی چند همسری یا رابطه باز چند نفره با آنچه به عنوان «چند همسری سنتی و دینی» شناخته میشود، متفاوت است. در این سبک بیشتر بر آزادی افراد و عدم محدودیت در روابط جنسی تاکید میشود اما چند همسری سنتی بیشتر نگاهی حمایتگرایانه دارد هرچند بعضی افراد صرفا به دنبال لذت جنسی آن هستند. مقایسه چند همسری مدرن یا سنتی در یک مقاله شرح داده میشود.
اونتاشگال . مهر ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
خانم ریان پفیوفر میسترس و نویسنده موضوعات سکسی هستند که پس از گذراندن یک دوره کلاس سکس و فمدام برای میسترسها به اشتراک تجربه خود پرداختهاند. دورهها و کلاسها آموزشی برای دامیننتها، به ماهرتر شدن این افراد کمک بسیار زیادی میکند. در این یادداشت ۱۰ نکته مهم که در کلاس فمدام میآموزید و در هر رابطهای به دردتان میخورد را به شما میگوییم.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی آموزش مهارت در رابطه ارباب و برده قرار دارد و در وبسایت Kinkly انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
ریان پفیوفر: در سال گذشته به حرفه سکس آنلاین پرداختم. صرف نظر از پیشه نویسندگی سکسی، خیلی بخش مهمی از زندگی حرفهای من نبوده است. اما همه چیز بهتر از تصوراتم پیش رفت. من خیلی آدم کمالگرایی نیستم، اما میخواهم بهترین تجربه ممکن را به مشتریهایم بدهم. من از کمک گرفتن از افراد حرفهای ابایی ندارم و صرف هزینه برای یادگیری خوشحالم میکند.
چندین سال در جامعه کینکیها بودم اما میخواستم بیاموزم چگونه قدرتم را به شکل زنی قوی و صاحب اختیار بروز دهم. خصوصا هنگامی که اشخاص جدیدی را در فضای مجازی هدایت میکنم، جایی که فانتزیهای زن سالاری و فمدام بسیار پر طرفدار است و درخواستهای زیادی برای آن وجود دارد.
من موسسه pan-eros را پیدا کردم. یک مرکز محلی برای سکس مثبت، دورهای مجازی را پیشنهاد میکرد. دوره «فمدام مدرن – ساخت روابطی بر پایه هدایت زنان با تدریس خانم مادام پوش» را دیدم و فورا ثبت نام کردم. در ادامه نکات مهمی که من در این کلاس آموختم و میتواند به شما و پارتنرهایتان کمک کند تا رابطهای بهتر و سالمتر چه در داخل چه در خارج تخت خواب داشته باشید را برای شما نوشتهام.
یک: ایجاد ارتباط نیازمند تلاش است
مادام پوش میگوید روابط کینکی ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته، فقط بازی و سرگرمی نیست.
«حدودا ۱۵٪ زمان صرف بازی و جلسات کینکی میشود، ۸۵٪ باقی مانده به مهارتهای ارتباطی اختصاص دارد.»
بزرگترین وظیفه یک میسترس، کمک کردن به دیگران است، به نحوی که هر روز حس بهتری درباره خود داشته باشند.
دو: با نقشها به شیوهای احترام آمیز بازی کنید
میسترس پوش پیشنهاد میکند به جای آن که انحصارا در قالب یک زن یا مرد به نقشها نگاه کنید، بینشی مشارکتی داشته باشید. درست است که شخصیت پارتنرتان بیشتر زن یا بیشتر مرد است (و دوست دارد با همان عنوان شناخته شود)، اما مهم است که تمام وجههای شخصیت او را در نظر بگیرید.
بازی کردن با نقشها به شیوهای احترام آمیز ایرادی ندارد از آزاردهنده بودن، پرهیز کنید.
سه: برای اصل خود فضایی ایجاد کنید
پوش پرسید: «فمدام مدرن چیست؟»
و پاسخ داد: «این دقیقا همون چیزیه که میخواهید باشید.»
«ما مجبور نیستیم با هر تیپ شخصیتی منطبق باشیم. فمدامی باشید که خودتان میخواهید.»
این موضوع در سایر روابط نیز صدق میکند. به گفته میسترس پوش: «فضایی که ایجاد کنید که در آن میتوانید اصالتا خودتان باشید. شما میتوانید روابطی داشته باشید همانگونه که خودتان میخواهید.»
چهار: روابط موردعلاقه تان را تعریف کنید
مادام پوش دوست دارد ویژن برد یا همان تابلوی تجسم بسازد. او پیشنهاد میکند: «روابط موردعلاقه خود را تعریف کنید. سپس بازگردید و با دید واقع نگرانه چیزهایی که میتوانید در زندگی حقیقی خود بیان دارید را فیلتر کنید.»
پیش بروید و عکس بیانسه و آنجلینا جولی را بر تابلوی خود بچسبانید. ممکن است جنبههای متفاوتی از شخصیت آنها وجود داشته باشد که میخواهید در شخصیت خود داشته باشید. همچنین در کتابها و وقایع تاریخی جستجو کنید.
او میپرسد: «انرژی که از این کتابها یا وقایع تاریخی میخواهی چیست؟» برای رابطهای که میخواهید تصویر سازی کرده و نقشه ترسیم کنید.
پنج: خودتان را دوست بدارید
مادام پوش میپرسد: «آیا امروز به خودتان ابراز علاقه کردهاید؟»
«اگر خودتان فکر نکنید که به درد نخور هستید و مستحق قضاوت شدن، دیگران چگونه جرئت میکنند چنین کاری انجام دهند؟»
او پیشنهاد میکند یادداشت و آلارمی در گوشی خود تنظیم کند. بارها و بارها به خودتان یادآوری کنید که خود را دوست دارید. حتی بیشتر پیش رفته و با صدای بلند این را بگویید. «من فکر میکنم اظهار داشتن موضوعات بسیار اهمیت دارد.»
شش: خود را اولویت قرار دهید
مادام پول یادآوری میکند: «اگر فنجان شما پر نباشد نمیتوانید از آن به کسی ببخشید.»
«به عنوان یک دامیننت وظیفه شما نسبت به سابمیسیو این است که خود را اولویت قرار دهید. شما باید از خود مراقبت کنید تا بتوانید مراقب دیگری باشید – این مراقبت هم شامل موارد روحی و معنوی می شود و هم به لحاظ جسمی اهمیت دارد.
اولویت قرار دادن خود به معنای عدم مراقبت از دیگران نیست. این کار به خوبی کمک میکند تا بتوانید ورژن بهتری از خودتان باشید و آن را به دیگران نشان دهید.
هفت: گوش کنید، واقعا گوش کنید
هنگامی که به پارتنر خود گوش میدهید، سعی کنید از ریاکشنهای فوری و تکان دادن زانوی خود خودداری کنید. مادام پوش میگوید: «با تمام بدن خود گوش دهید.» خیلی از چیزها به زبان گفته نمیشود، به حرکات و زبان بدن او دقت کنید.
این فقط به گفتگوی شما کمک نمیکند، بلکه برای بهبود صمیمت و رابطه خود نیز لازم است. به لحن صحبت و تن صدایشان دقیق توجه کنید. او میگوید: «من میدانم که پارتنرم میتواند یک جمله را با سه تن صدای متفاوت بیان کند و میتوانم دقیقا به شما بگویم که هریک از این تنها چه معنایی دارد.» دلیل اغلب مشکلات در زندگی، عدم ارتباط صحیح است.
هشت: به دنبال پشتیبان در خارج از رابطه خود بگردید
مادام پوش تشویق میکند دوستانی داشته باشید که در کنارتان هستند و فضایی برای مشارکت فراتر از پارتنر خود. برای او این بدان معناست که مثلا عضو جمعیتهای مثل سیاه پوستان یک ناحیه و گروههایی شود که ویژگیهای مشترک دارند، بنابراین میتوانند درباره تجربیات مشابه صحبت کنند.
«گاهی نیاز داریم با افراد پشتیبانمان درباره پارتنر خود صحبت کنیم.» من اغلب شاهد این موضوع هستم، وقتی شخصی، چه ساب و چه دام، وارد جامعه میشوند، پارتنری پیدا کرده و خود را با آن ایزوله میکنند. اینگونه پس از پایان رابطه هیچ رابطه دوستانه با اشخاص دیگر نداشته و چند برابر بیشتر احساس تنهایی میکنند. این مسئله در تمامی روابط دیگر نیز صدق میکند.
نه: پذیرش سرویس
سابمیسیو دوست دارد به دامیننت سرویس دهد، دوست دارد احساس کند در کاری به او نیاز است. مادام پوش اشاره میکند در جامعه ما زنان به صورت پیش فرض نقش پرستار و مادر دارند. «این نقشها ریشه عمیقی در درون ما دارند و گاهی خروج از آنها سخت است.» گفتن جمله «من هیچ کاری برای تو انجام نخواهم داد» آسان است، اما مادام پوش شرط میبند که انجام میدهید. «من شرط میبندم شما بدون ان که خودتان بفهمید تمام این کارها را برای سابمیسیو خود انجام میدهید.»
«بنابراین، چیزهایی که ممکن است برای شما بیش از حد به نظر برسد، کارهایی است که پارتنرتان از انجام دادنش برای شما لذت میبرد.»
ده: در گفت و گو پیش قدم باشید
بجای آن که منتظر پیش آمدن فرصت باشید، تاریخی را در تقویم برای صحبت و بررسی تعیین کنید. در آخرین سه شنبه هرماه، او و پارتنرش با یدیگر شام خورده و آزادانه صحبت میکنند. «این روشی موثر برای دادن فضایی ایمن به پارتنرتان است تا درباره چیزهایی با شما صحبت کند که به آنها آگاه نبوده یا از لحاظ احساسی شرایط گفتنش را نداشته.»
اگر شانس شرکت در کلاسهای آنلاین آموزش BDSM را داشتید، حتما این کار را بکنید و با ما نیز به اشتراک بگذارید. هر چقدر از تجربههای دگیران استفاده کنیم، باز هم کم است. ماهرتر شدن نیازمند یادگیری و تجربه بیشتر است.
اونتاشگال . شهریور ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
اگر میخواهید بزرگترین عضو جنسی هرکس را تحریک کنید باید بدانید که از تحریک ذهن شروع میشود! برای شهوتی کردن یک نفر باید ذهن او را ابتدا تحریک کنید. در حالی که بسیاری از ما تنها به تحریک بصری و فیزیکی پارتنر خود توجه میکنیم، یادگیری سکسی صحبت کردن میتواند معاشقه را خیلی جذابتر پیش ببرد. نحوه رفتار و صحبت کردن خود را بهبود بخشید و بلافاصله تاثیر آن را در سکسی بهتر ببینید.
برای بسیاری از ما درتی تاک (Dirty Talk) خیلی طبیعی نیست. ممکن است اولین بار که امتحانش کردیم احساس منزجرکننده زشتی کرده باشیم یا فقط از گذشتن این کلمات ناجور در دهانمان چندشمان شده باشد. در واقع سکسی صحبت کردن تمرین میخواهد، فهمیدن این که چه چیزی برای ما و پارتنمان سکسی است و از چه واژههایی باید استفاده کنیم. در اینجا ربکا بلانتون ۷ نکته برای دسترسی به خطوط درونی گفتگوی سکسی شما و تحریک پارتنر را بیان میکند.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی سکس چت قرار دارد و توسط ربکا بلانتون در وبلاگ یک یونیکورن انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
ربکا بلانتون: اگر در سکسی حرف زدن تازه کار هستید، آرام شروع کنید. یک یا دو پیام بفرستید. سعی کنید تنها از یک یا دو جمله هنگام بوسیدن پارتنر خود استفاده کنید. شاید فقط کمی پر سر و صداتر بودن هنگام سکس کافی باشد. اگر معمولا ساکت هستید، قبل از شروع جملات اصلی کمی «آآه» و «اوممم» بگویید. مهارت سکسی صحبت کردن ممکن است کمی زمان بر باشد بنابراین طبیعی است که خیلی آرام شروع کنید و ببینید چه حسی دارد.
دو: درتی تاک خود را شخصی سازی کنید
همه افراد با حرفهای یکسان تحریک نمیشوند. دقیقا مثل اعمال سکسی فیزیکی، هرکس اولویتها و علایق خاصی دارد که با آنها تحریک یا خنثی میشود. زمانی را صرف فهمیدن این کنید که چه نوعی از درتی تاک به تحریک پارتنر شما کمک میکند.
پارتنرتان از گفت و گوی مستقیم و افعال قوی خوشش میآید؟ این نوع از گفت و گو را در سکسی صحبت کردن خود به کار گیرید. «اووووووه اون کیر قدرتمندتو به من بده!» یا «کونمو بخور» او را تحریک خواهد کرد.
پارتنرتان بیشتر به زبان لطیف، تشبیه و کنایه و لبخند علاقه دارد؟ روشی شاعرانه را در پیش بگیرید. «می خواهم عطر باغ رمزآلودت را تنفس کنم» یا «نوک سینههای تو منو به یاد گیلاس میندازه، میخوام شیرینیشونو روی زبونم حس کنم.»
پارتنرتان از کمی اصطلاحات بامزه در فرهنگ عمومی و کتابهای کامیک خوشش میآید پس از آن استفاده کنید. «میخوام مثل هالک اون کیر بزرگ تو توی خودم حس کنم تا جر بخورم» یا «میخوام مثل بتمن امشب کت وومن خودمو بگام»
ممکنه چیزی که برای یک نفر کارآمد است برای شخص دیگر اینگونه نباشد. هرچقدر بهتر موارد تحریک کننده پارتنر خود را انتخاب کنید، اثر سکسی صحبت کردن خود را بهتر مشاهده میکنید.
سه: درتی صحبت کردن را تمرین کنید
اگر با درتی تاک احساس راحتی نمیکنید، تمرین کنید. وقتی خودارضایی میکنید یا در حمام هستید، حرفهایی را که ممکن است در گفتنشان به پارتنر خود احساس بدی داشته باشید تمرین کنید. بلند بلند گفتن عبارات و کلمات به خودتان و تکرار آنها به عنوان امری ضروری میتواند کمک کند با گفتنشان در زمان مناسب احساس راحتی بیشتری داشته باشید.
چهار: دایره لغات خود را گسترش دهید
من اروتیک مینویسم. «بده بکنیم» باید چندشترین واژه در این ژانر باشد. برخی افراد دوست دارند از این واژه استفاده کنند، برخی دیگر از آن متنفرند. در واقع، وقتی با افراد زیادی در این مورد صحبت میکنم، واژههایی مثل «بده بکنیم، زید منی» حس و حال سکسی بودن را از بین میبرد. پس کاری که باید برای درتی تاک انجام دهد چیست؟ افزایش دامنه لغات. واژههای درتی تالک بسیار زیاد هستند. پیشنهاد میکنم مقالههای سکس چت را مطالعه کنید.
پنج: چیزهای سکسی بخوانید
همه ما به منبع الهام نیاز داریم. خواندن مطالب اروتیک، چه در کتاب و مجلات و چه در سایتها و وبلاگها به ما کمک میکند متوجه شویم چگونه از زبان استفاده کنیم که سکسی باشد. نویسنده اروتیک مورد علاقهتان میتواند به شما کمک کند بفهمید زبان در زمینه سکس و فانتزیهای شما چگونه استفاده میشود. این روش میتواند کمک کند تا دانش خود را در چگونگی استفاده و حرفهای سکسی در زندگی روزمره افزایش دهید. سایتهایی در زمینه داستانهای سکسی وجود دارند که محبوبترین داستانهای آنها به شما کمک زیادی میکند.
همچنین خواندن میتواند از حرفهای سکسی ناشیانه پیشگیری کند. برای سرگرم و شکه شدن از این که چگونه بعضی مردان سعی میکنند به شکل احمقانهای سکسی بنویسند، نمونه مثالهای این نوشته را به زبان انگلیسی بخوانید! اگر فکر میکنید اینها ذهنیت و تفکرات واقعی مردان نیست، لطفا مردی را به خاطر بیاورید که سعی میکند صداهای سکسی از خود دربیاورد. یکبار فردی به من گفت «می خواهد همه سوراخ هایم را بکند و نمیتواند برای گاییدن سوراخ راست بینی ام صبر کند.»!
شش: زمان شناسی ضروری است
مثل جک تعریف کردن، سکسی صحبت کردن نیز کاملا به زمان بستگی دارد. استفاده از آن در زمانی نامناسب میتواند حرکتی را بکشد یا افتضاح به نظر برسد. به همین شکل استفاده از آن در زمان مناسب بشدت میتواند ارتباطات فیزیکی و احساسی را تقویت کند.
یک راه برای سکسی صحبت کردن به عنوان بخشی از معاشقه طولانی پیش از سکس است. اگر وقتی بعداز ظهر پارتنر خود را میبینید به سکس فکر میکنید، سعی کنید طی روز کمی پیامهای سکسی برای او بفرستید. حواستان باشد که در آن لحظه او ممکن است مشغول چه کاری باشد و پیامهای شما را با دنیای فعلی او هماهنگ کنید. مثلا اگر قرار است برای چک آپ نزد پزشک رفته و معاینه شود، دریافت پیام و سیخ کردن دقیقا قبل از معاینه ممکن است حس خوبی نداشته باشد. به هر حال اگر او با وسایل نقلیه عمومی در مسیر خانه است، تحریک او با پیام «نمی تونم برای امشب دیدنت و دراوردن شرتت با دندون هام صبر کنم» میتواند حس سکسی خوبی ایجاد کرده و کمک کند او حالی بهتر داشته باشد.
اگر بیشتر از شیوههای طنز در سکسی صحبت کردن بهره میگیرید، انجام دادن این کار در لحظهای که پارتنرتان نزدیک ارگاسم است میتواند همه چیز را از بین ببرد. من یکبار تصادفا هنگام سکس به کتاب کمیک سکسیای اشاره کردم که باعث شد پارتنرم به قدری شدید بخندد که به کل کیرش بخوابد – چیزی که هدفم نبود.
هفت: زرنگ باشید
بسیاری از افراد ترکیب یک تعریف با حرفهای سکسی را خیلی موثر میدانند. چیزی مثل «اوووووه! از این که کیرت منو پر میکنه خیلی خوشم میاد!» یا «کست بوی خیلی خوبی میده!» هم میتوانند تعریف باشند و هم سکسی. مهم است هنگام نظر دادن درباره بدن پارتنر خود یا تعریف کردن از او زرنگ باشید.
بسیاری از ما درباره بدن خود خیلی حساسیم، خصوصا وقتی که پای سکس و صمیمیت در میان باشد. این بدان معنی است که وقتی افراد در برابطه به بدن ما و جنبههای فیزیکی آن اشاره میکنند، حساسیت ما برای بد برداشت کردن بیشتر است. اگر تعریفی سنجیده نباشد، بسیاری از ما فورا آن را طعنه برداشت میکنیم و همه چیز خراب میشود.
به عنوان مثال من در دستانم آرتریت دارم. هند جاب جزو نقاط قوت سکسی من نیست و نمیتوانم حرکات ظریفی در این کار داشته باشم. اگر پاتنرم سعی کند از هندجاب من تعریف کرده و به صدای تق تق مفاصلم اشاره کند، اصلا برای من سکسی بنظر نرسیده و خیلی بیجا خواهد بود. این موضوع میتواند از حال سکسی ما کم کند. وقتی میخواهید با سکسی صحبت کردن از پارتنر خود تعریف کنید، از منظور خود اطمینان حاصل کنید.
صحبت کردن تحریک آمیز و سکسی (Dirty Talk) مقدمه نمایش مهارت شما در سکس است. هرچند بلد نبودن آن منکر مهارت کسی در سکس نیست اما اگر میخواهید پیش از عریان شدن خودنمایی کنید، بهترین شیوه استفاده از کلمات و لحن بیان برای تحریک روان طرف مقابل است. شاید بد نباید این کار را را ارسال چند پیام متنی اروتیک یا حتی پیام صوتی سکسی شروع کنید!
اونتاشگال . شهریور ۱۴۰۰ – تصاویر از عکاس روس، Anna Shvets
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
سرانجام به همسرم گفتم میخواهم در تخت بر من سلطهگری کند. به خودم جرات دادم از او خواستم زمانی که به تخت میرویم برای سکس، صاحب و ارباب من باشد. «او از من پرسید آیا باید قلاده یا چنین چیزی برایم بخرد: من گفتم هنوز نه!»
از زمان اکران فیلم فیفتی شید، BDSM رواج بیشتری پیدا کرده است. از باندیج فشن گرفته تا کلاسهای آموزش کینک، در نهایت علاقه جنسی نهفته اکنون پذیرفتهتر شده است. اما این بدان معنی نیست که سابمیسو بودن ساده است. برای برخی زنان، شناخته شدن با شاخص سابمیسیو میتواند علیه ایدهآلهای فمنیستانه بنظر برسد؛ برای برخی دیگر ممکن است کل مسیر عشق و رابطهشان را تحت تاثیر قرار دهد.
در این مقاله به بررسی واقعیت زندگی جنسی زنان میپردازیم، خانم رز (اسم مستعار)، ۴۰ ساله، روایتی از پس از ۷ سال بروز تمایلش به نیمه دامیننت بودن همسرش در یک رابطه BDSM را برایمان شرح میدهد. در انتها اونتاشگال تجربه خود از مواجه با زوجهایی که به دنبال ورود BDSM به رابطه هستند را میگوید.
مصاحبهای که مطالعه میکنید در دستهبندی سبک زندگی ارباب و برده قرار دارد و به صورت خلاصهشده در وبسایت ELLE انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
خانم رز: هنگامی که ۱۹ ساله بودم، اولین و ابتداییترین رابطه جنسیام را تجربه کردم. مردی که عاشقش شدم شخصیتی بسیار سلطهگر داشت، به نحوی که به من احساس مراقبت، دوست داشته شدن و امنیت میداد. او بسیار قد بلند بود و شانههای پهن و دستان بزرگی داشت که باعث میشد در برابر او احساس ریز و شیرین بودن کنم. وارد اتاق میشد و نگاهی سختگیرانه به من میانداخت که باعث میشد دلشوره گرفته و زانوهایم از شدت لرزش شبیه ژله شوند. میدانستم که نگاه کامل یعنی سخت گرفتن در پیش است و بشدت خیس خواهم شد. او ارگاسمم را تا زمانی که تقریبا اشک میریختم به تاخیر میانداخت و مرا مجبور میکرد تا هنگامی که اجازه نداده ارضا نشوم. اکثر اوقات هنگامی که ارگاسم میشدم حس میکردم بالای سرمان در هوا شناورم، اندامهایم کرخت میشد و حس میکردم نزدیک است از حال بروم.
من لذت دادن به او را میپرستیدم، دائما و بدون تغییر. این کار باعث میشد احساس دوست داشته شدن و سرزندگی کنم. او از بازی با شمع لذت میبرد و دوست داشت مرا با شالهای زیبای ابریشمی ببندد، اما هرگز چیزی شبیه به «شلاق» وارد صحنه نکرد. بدون شلاق، بدون زنجیر، بدون هرچیزی که در آن زمان فکر میکردم اساس یک رابطه BDSM است. هرآنچه که بود، من عاشقش بودم. او سلطه زیادی بر من داشت و تنها با یک نگاه میتوانست ذهن و بدن مرا کنترل کند.
هنگامی که او پس از چندسال به رابطه مان پایان داد، من کاملا ویران شده بودم. به ندرت میتوانستم عملکردی داشته باشم، تمام زندگیام پیرامون لذت دادن به او بنا شده بود. پس از آنکه دیگر در زندگی او جایی نداشتم، خیلی افسرده شده و به دنبال رابطه آنلاین با مردانی که هرگز ملاقات نکرده بودم، رفتم. ساعتها زمانم را صرف صحبت کردن با آنها میکردم تا به من بگویند دوست دارند چه کاری با خودم انجام دهم که لذت ببرند. اگر چه هرگز در واقعیت با هیچ یک از آنها نبودم، اما کاملاً تحت کنترل محبت آمیز آنها ولو از راه دور بودم. اما هنوز نفهمیده بودم که این کارها از من یک سابمیسیو ساخته است.
سپس دوست پسری پیدا کردم که به نظر میرسید خیلی دامیننت است. من شدیدا توسط شخصیت ساکت اما قوی او تحریک میشدم. اما به زودی متوجه شدم او آن دامیننت دوست داشتنی نیست که من میخواستم. رفتارهای سادیسمی داشت. او از سواستفاده از من لذت میبرد. دردی که به من تحمیل میکرد توافقی نبود. او خشمگینانه به اوج میرسید؛ چیزی که روزی به او لذت میداد روز بعد خشمگینش میکرد. قوانین هیچ معنایی نداشت، من دائما در آستانه تنبیه شدن بودم و به ندرت علتش را میدانستم. احساس ترس و گم شدن میکردم. هنگامی که باهم بودیم نمیتوانستم ارگاسم شوم. سالها ادایش را در میآوردم و فقط هنگام تنهایی و با خودارضایی میتوانستم ارضا شوم.
سرانجام شرایط برای من خطرناکتر شد. به یک پناهگاه زنان عزیمت کردم و مجبور شدم به مشاوره بروم. طی جلسات تراپی تمایلم به پیدا کردن شخصی دامیننت را پذیرفتم. به من گفتند این به معنای اعتیاد به کنترل شدن است و احتمالا چیزی است که ریشه در کودکی من دارد. گفتند این موضوع از من طعمهای برای متجاوزین ساخته و برای بهبود یافتن باید بر این خواسته غلبه کنم. بنابر این من ساعتها زمان صرف تراپی کردم و به نفع خودم تصمیم گرفتم تمایلم به کنترل شدن توسط مردان را کنار بگذارم.
سپس همسر فعلیام را ملاقات کردم. درباره رابطه ناجوری که داشتم به او گفتم و او خیلی شیرین و مهربان برخورد کرد. سکس با او اصلا هیجان انگیز نبود اما من به آن تعهد داشتم زیرا هنوز در حال بهبود از رابطه قبلی خود بودم. هنوز نفهمیده بودم علت این کمبود هیجان این است که او نقطه مقابل دامیننت است. هنگامی که حالم بهتر شد متوجه شدم هوس، شهوت و میل این گرایش باز میگردد. اما همچنان که زمان پیش میرفت، این اتفاق رخ نداد و نیازهای من ارگاسم نشدند. تصور میکردم هورمونهایم به هم ریختهاند. شاید به خاطر بالا رفتن سن بود؟ نمیدانستم. اگر همسر فوق العادهام سکس میخواست من میپذیرفتم، برای لذت دادن به او ادای ارگاسم در میآوردم و سپس به سمتی چرخیده و میخوابیدم.
رمان فیفتی شیدز آف گری
سپس در سال ۲۰۱۲ رمان پنجاه سایه آقای گری (Fifty Shades of Grey) منتشر شد. هربار که یک نسخه از آن را در اطرافم میدیدم، قلبم محکم در سینه میکوبید. حس میکردم همزمان با خواندنش، در حال فرار از آن هستم. برای مدت طولانی خود را از کتابها دور نگه میداشتم. سرانجام حدود یک سال پس از شروعی اعتیادآمیز، تسلیم شده و به کتاب صوتی آن گوش دادم.
پس از شروع گوش دادن کتاب، اتفاقی وحشتناک سحرآمیزی برایم رخ داد. احساس کردم قفسه سینهام سنگین است، انگار که شخصی روی آن نشسته بود. با گیجی دور خود راه میرفتم، صورتم قرمز شده و کاملا منگ بودم. صحنههای شامل درد و سختگیری بیش از همه مرا جذب میکرد. خوابهای سکسی در شب شروع شد؛ واقعا دلم میخواست در بیداری خود را ارگاسم کنم. خیلی سریع بشدت به کتابهای با موضوع سلطهگری و سلطه پذیری اعتیاد پیدا کردم.
پس از چندماه، ناگهان چیزی فهمیدم. متوجه شدم تمام روابطی که از لحاظ جنسی واقعا مرا تحریک کردهاند، چه به صورت واقعی چه اینترنتی یا تلفنی، با مردانی بوده که قدرت جادویی تحت سلطه درآوردن مرا داشتند. این که هیچ تمایلی به رفتن به سیاهچاله (dungeon) و حضور در یک جلسه پابلیک با دامیننتم ندارم، بدان معنی نیست که من سابمیسیو نیستم. ساب بودن به این چیزها نیست؛ ساب بودن میل به تمنا کردن است. میل به کنترل شدن شدن است. تسلیم کردن قدرت به دیگری برای لذت خود است و من همواره اینگونه بودم.
رسیدن به آرامش با شناخت گرایش
بخشی از من احساس میکرد سرانجام به آرامش رسیده است و بخش دیگری از من احساس خودخواهی، حسادت و ترس بود. هنگامی که از این موضوع مطمئن شدم چیزی به همسرم نگفتم. میترسیدم فکر کند مشکلی دارم. همچنین از این که به او بگویم روابط جنسی پیش از ازدواج برایم لذتبخشتر بود مضطرب بودم. نمیخواستم به احساساتش آسیب رسانده و مردانگیاش را زیر سوال ببرم.
سرانجام به قطعیت رسیدم که نیاز دارم چیزهایی را درباره خود به او بگویم. به او درباره فانتزیهایی که هنگام خودارضایی دارم، انواع مردانی که درباره آنها فانتزی میسازم و از کارها و گفتههای آنها گفتم. سپس گفتم: «بالاخره فهمیدم که من سلطهپذیر جنسیام و به یک دامیننت نیاز دارم. میخواهم آن دامیننت تو باشی. سکسی که الان داریم برای من لذتی ندارد. میخواهم که داشته باشد، اما ندارد. تمام این سالها تظاهر به ارگاسم شدن را درمیآوردم. واقعا متاسفم که باهات صادق نبودم، اما شاید بتونیم درستش کنیم؟ من میخوام امتحانش کنم، نظر تو چیه؟»
هنگامی که پس از مکثی طولانی به سادگی گفت: «اره، حتما. باید امتحانش کنیم.» شکه و هیجان زده شدم. یکدیگر را بغل کردیم و من احساسی شامل «رهایی شدید و حس گناه» داشتم.
خوشحالی امروز ما به عنوان یک زوج بی دی اس امی
ما این کار را شروع کردیم. اما چیزی که الان برای من سخت است این است که او تلاش میکند بیشتر دامیننت باشد اما نمیداند چگونه و من او را به عنوان دامیننت نمیبینم، لذا هنگامی که تلاش میکند، خندهام میگیرد و از این بابت بشدت متاسف میشوم. واقعا برای دامیننت دیدن او باید سیم کشی مغزم را به نوری جدید تغییر دهم. او هنوز فعالیتهایی که من رویایشان را دارم خوب درک نمیکند. در لحظات صمیمیمان ناگهان شروع میکند به فریاد زدن و مرا فاحشه و خیلی سطح پایین خطاب میکند. اما چیزی که مرا تحریک میکند مردی است که شخصیت آرام دارد و به نرمی دستورات را در گوشم زمزمه میکند. حس میکنم او کلیشههایی را تصور میکند که لزوماً درست نیستند.
واقعا دلم میخواهد روزی او را به شکل دامینت ببینم. هنوز نمیتوانم. من عادت کردهام او را شیرین، مهربان و شیرین ببینم، اما نه واقعا احساسی و به طرز دلچسبی جدی. مجبورم برنامه ذهنم را تغییر دهم و مطمئنم او نیز این کار را میکند. او از من پرسید آیا لازم است قلاده یا چنین چیزی برایم بخرد. من گفتم هنوز نه. بنابر این میخواهیم روی خودمان کار کنیم تا یکدیگر را در نور جدید ببینیم تا شاید روزی او بیاموزد چگونه دامیننت من باشد و من نیز او را خواهم پذیرفت.
تجربه اونتاشگال در مواجه با این زوجها
نخستین تاثیرگذاری یا First Impression از اساسیترین موضوعات و پایه هر نوع رابطهای چه کاری و چه عاطفی است. خانم رز در ابتدای رابطه و ازدواج، شخصیت دامیننت را در همسر خود ندیده است و بعد از مدتها از او درخواست یک تغییر دارد. این تغییر کاملا شدنی است اما نه یک شبه و در مدت زمان کم و البته ایشان جذابیت اولیهای که در دیگر دامیننتهای خود میدیدند، در همسر پیدا نکردند اما به دلایلی که گفته شد، با خوشحالی ازدواج کردند.
زوجهای مختلفی از من درخواست مشاوره برای این موضوع را میکنند. پس از اینکه مطمئن شدن آنها رابطه با یکدیگر و ازدواجشان را دوست دارند، اولین پیشنهاد من به آنها، جدا شدن و دوری برای یک مدت کوتاه است. برای مثال دو هفته یا یک ماه کاملا دور از همدیگر و حتی در خانههایی جدا زندگی کنند. این جدایی خود خواسته است و ممکن است برای اولین بار پس از سالها زندگی مشترک رخ داده باشد. در این جدایی بدون هر نوع ارتباط، نیازهای حسی و عاطفی در یک تلاش خودخواسته، تا حدی سرکوب میشوند. اینکه شما بخواهید صدای معشوقه خود را بشنوید اما سختی و فراق آن را تحمل کنید، کار آسانی نیست. اما انجام دادن آن، به تقویت قدرت و دامیننسی در شما کمک میکند.
به طرف سابمیسیو هم پیشنهاد نوشتن نامه را میکنم. در طول این مدت تمام احساسات و نیازها و دلتنگیها در قالب نامه ذخیره شود و هیچگاه مستقیم ارسال نمیشود. این برنامه طولانی و دقیق است اما پس از مدتی که میخواهند یکدیگر را ببینند، ملاقات در یک رستوران یا کافه شیک و به صورت یک قرار Date انجام میشود.
حسی که دو طرف دارند، شبیه حس جوانی ۲۵ ساله است که میخواهد تمام جذابیتها را برای طرف مقابل خود ایجاد کند. در واقع آن مرد میخواهد دوباره نظر همسر خود را جلب کند آن هم سالها پس از ازدواج! اینجاست که طرف سابمیسیو (چه مرد چه زن) کاملا آمادگی یک جنبههای جدید شخصیتی را دارد. اگر یک ماه قبل طرف دامیننت به او با «چشم غره» نگاه میکرد و یا حتی محکم دستور میداد، احتمالا دعوا و ناراحتی پیش میآمد. اما پس از این جدایی موقتی، کاملا آمادگی دستور شنیدن و «چشم» گفتن را دارد.
از اینجا به بعد میتواند به آرامی چاشنیهای مختلف سادومازوخیسم را وارد زندگی کرد. عیار دامیننت بودن اینجا مشخص میشود. اگر به سراغ سواستفاده از قدرت و عقدهگشایی برود، مشخص میشود که پارتنر سابمیسیو مورد نظر، هیچگاه توانایی دامیننت شدن را ندارد.
همیشه به اهمیت گفتگو و مکالمه در رابطه اشاره کردهایم. وجود مشاورها برای بهبود کیفیت رابطه خود را دست کم نگیرید. شما میخواهیم به یکدیگر لذت بدهید و به دنبال آزار هم نیستید. پس به جای سختگیری، با آرامش و اطمینان اجازه استفاده از چشم بند را بدهید.
اونتاشگال . مرداد ۱۴۰۰ . تصاویر از عکاس آلمانی Sven Bischoff
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
گرایش BDSM و مدیتیشن بیشتر از چیزی که فکرش را بکنید با یکدیگر ارتباط دارند! شلاق، دستبند، چشم بند، طناب، تازیانه زدن، اسپنک کردن از فعالیتهای شاخص سادومازوخیسم هستند. احتمالا اینها فعالیتهایی نیستند که شما آنها را در تنهایی و خلوت عرفانی خود وارد کرده و با مدیتیشن، آرامش، مراقبه و آگاهی ذهن مرتبط بدانید. اما اگر از کسانی که با رضایت دوطرفه BDSM میکنند بپرسید (براساس تحقیقات BDSM و در زمینه سکس ذهنآگاهانه) به نظر میرسد بین این دو فعالیت ناهمخوان، ارتباطاتی وجود دارد.
به هر حال در عصر حاضر، تحقیقات BDSM در حال پیدا کردن شباهتهایی میان BDSM و ذهنآگاهی (mindfulness) و سایر انواع مدیتیشن است، خصوصا در زمینه افزایش آگاهی و آرامش بخشیدن به حالات ذهنی جدید و دگرگونی که پیش میآید. مدارک علمی در حال اثبات و پشتیبانی از چیزی هستند که بسیاری از افراد ماهر و باتجربه BDSM ذاتا میدانند: BDSM بشدت میتواند آرامش بخش باشد و با تاثیرات روانی مثبت فراتر از صرفا یک رضایت جنسی عمل کند. در این مقاله به بررسی نزدیکی و ارتباط مدیتیشن، آرامش ذهنی و روانی با سادومازوخیسم میپردازیم. این یادداشت پیرامون دیدگاه ذهنآگاهی در روانشناسی است.
ذهنآگاهی یعنی: شما باور داشته باشید که از تفکرات، امیال، احساسات و علایق خود آگاه هستید. در واقع ذهنآگاهی یعنی شما احساسات درونی و افکار خود را در شرایط مختلف به خوبی حس کنید و بفهمید.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی پژوهش قرار دارد و در وبسایت Mashable انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
برای افراد تازه وارد و کم تجربه، این تصور که BDSM را به عنوان یک موضوع شهوانی، بی نظم و خطرناک بدانند، رایج است. از فیلم فیفتی شید آف گری ممنونیم که BDSM را به عنوان امری بیمارگونه، پَست و ناسالم به جامعه نشان داد. آنها چیزی کاملا متفاوت از واقعیت جامعه بی دی اس ام نشان دادند. نمیدانند که که رضایت مشتاقانه، صداقت و امنیت را افراد کینکی در اعمالی جای دادهاند که اغلب شامل درد شدید اما کنترل شده هستند!
روانکاوان معاصر نظیر زیگموند فروید BDSM را چیزی بیشتر از یک اختلال روانی نمیدانند. اما تحقیقات جدید بارها و بارها نشان میدهند افراد فعال در این زمینه از نظرسلامت روانی کاملا مشابه افراد دیگرند. حتی برعکس، مطالعهای [منبع] نشان داده است که این افراد به نسبت سایرین سطوح پایینتری از اختلالاتی نظیر افسردگی، اضطراب، PTSD، سادیسم و مازوخیسم بیمارگونه، پارانویا و اختلالات مرزی دارند، بر اساس مطالعهای دیگر [منبع] آنها حساسیت کمتری نسبت به رد شدن داشته و کمتر عصبی بودند، همچنین برای تجربیات جدید پذیراتر و با وجدانتر بودند و در مجموع رتبه well-being بالاتری نسبت افراد وانیلا یعنی بدون گرایشات کینکی گرفتند.
هرچه بیشتر ارتباط بین BDSM، ذهنآگاهی، سایر انواع مدیتیشن و درد را بررسی میکنیم، فواید BDSM، خصوصا در زمینه استرس و اضطراب، برایمان عیانتر میگردد. حتی BDSM میتواند برای برخی به صورت بالقوه تجربهای معنوی و متعالی باشد.
از آنجایی که کلیت جامعه BDSM به ایدئولوژی مذهبی یک دین خاص پایبند نیست، تمرین کردن و تلاش عرفانی، نقطه اشتراکی با سنتهای مدیتیشن به وجود میآورد و از میان این باورها، درد یکی از آنها است. هردو باور، پذیرش درد یا حتی یافتن آرامش و لذت در درد را در بر میگیرند.
کارا دانکلی (Cara Dunkley)، روانشناس رسمی کتابخانه سلامت جنسی دانشگاه بریتیش کلمبیا (UBC)، عضوی از یک گروه تحقیقاتی است که دههها زمان صرف «تحقیقات ذهنآگاهی بر پایه تمرین مدیتیشن» به عنوان درمانی برای مشکلات جنسی گوناگون کرده است. این پژوهشها از درد مزمن همراه سکس گرفته تا اشتیاق آسیبزا و میل جنسی پایین را شامل میشوند.
او میگوید: «ذات و هسته ذهنآگاهی، توانایی تمرکز، استقرار و هدایت توجه است و به همین دلیل است که مزایای فوق العادهای در بهبود احوالات، افسردگی، اضطراب، درد، فعالیت جنسی و همهی این چیزها دارد.»
سکس آگاهانه به خوبی میتواند توجه شما را از افکار منفی، خاطرات، حسهای جسمی و درد، به سمت پذیرش بدون واکنش دادن به آنها ببرد. در عوض اینگونه میتوانید به خوبی روی لذت تمرکز کنید. تمرینات عمومی بر پایه ذهنآگاهی به خوبی به عنوان درمان مدیریت دردهای مزمن گوناگون پذیرفته شدهاند. اما مطالعهای در UBC [منبع] دریافت که آموزش اضافه کردن ذهنآگاهی در سکس به بیماران، به بهبود درد واژینال مزمن آنها کمک کرد.
اشخاص کمی هستند که بهتر از فعالان BDSM بفهمند چگونه میتوان درد را به لذت تبدیل کرد. به همین دلیل دانکلی تحقیق بر چگونگی این کار را شروع کرد و تئوریهای گوناگونی را در زمینه مهمترین حقایق بازی منتشر کرد. او اولین مطالعه موجود با موضوع «BDSM واقعا به پرورش ذهنآگاهی کمک میکند» را منتشر کرد. نتایج امید بخش بوده و نشان دادند افرادی که BDSM میکنند واقعا امتیاز بالاتری در اکثر زمینههای مرتبط با ذهنآگاهی روزانه، به معنای آوردن آگاهی لحظهای به کارهای عادی، مثل غذا خوردن، به جای مدیتیشن رسمی و نشسته، کسب کردند.
دانکلی معتقد است ذهنآگاهی در پنج مهارت خلاصه شده است و هر کدام از اینها در BDSM میتواند برنامه و حالت اجرایی متفاوتی داشته باشد:
مشاهده کامل و همه جانبه
توصیف صادقانه
واکنش آگاهانه
قضاوت نکردن
واکنش ندادن به تجربیات درونی
در جامعه BDSM عبارت «باتم – bottom» شخصی را توصیف میکند که از نقش سابمیسیو لذت میبرد و آماده پذیرش دستورات و فعالیتهای مازوخیستیک است. در مقابل، افراد «تاپ – top» کسانی هستند که در جلسه BDSM جایگاه دامیننت را دارند و دستورات را صادر کرده و درد میآفرینند.
برای هر دو نقش، تجربه اصول ذهنآگاهی میتواند تعیین کننده رابطه و تجربهای امن برای داشتن حسی مثبت باشد.
به گفته دانکلی: «روش ذهنآگاهیِ مشاهدهای، به توانایی توجه به تجربیات درونی و بیرونی مربوط میشود. تجربیاتی نظیر لمس کردن، احساسات، افکار را شامل میشود. افراد باتم و اسلیو باید از تجربیات درونی و وضعیت عاطفی خود در لحظه به لحظه یک جلسه BDSM آگاه باشند. این آگاهی درباره حسهای جسمی نیز صادق است زیرا آنها باید میان درد امن و دردی که میتواند منجر به آسیب واقعی شود تمایز قائل شوند. همچنین افراد تاپ و ارباب نیز باید با تمرکزی بسیار کنترل شده توجه خود را از بیرون معطوف به واکنشهای احساسی و جسمی شخص باتم کنند و کارهای خود را به صورت کاملا آگاهانه اعمال کنند تا لذت خود را از دست ندهد.»
اما ارتباط میان BDSM و ذهنآگاهی با درد در اینجا به پایان نمیرسد. همزمان که دانکلی تمرکز خود را به عنوان موضوعی که بیشتر مَد نظر دانشمندان غربیست بر ذهنآگاهی قرار داده، دیگران شواهدی یافتهاند که جذابیتی معنوی و متعالی نیز در BDSM وجود دارد، دقیقا مانند معنویتی که در سایر اشکال مدیتیشن شاهدش هستیم. شیوهها و سبکهای مختلفی از مدیتیشن وجود دارد، اما تنها بخش کوچکی از آن مثل ذهنآگاهی در آزمایشگاهها بررسی شده است و همچنان محققین برای مطالعات بیشتر بر روی مزایای سلامتی گوناگون در تلاشند.
شکلهای مختلف درد آگاهانه و آرامش در آن
برد ساگارین (Brad Sagarin)، پروفسور روانشناسی عمومی در دانشگاه ایلینوی شمالی و هدایت کننده گروه محققین علوم BDSM، میگوید: «مردم به دلایل مختلفی BDSM میکنند. برخی تنها برای ارضای میل جنسی معمول خود این کار را انجام میدهند. اما افرادی هستند که برای هیجان، هیجان محض و داشتن ارتباط عمیقتر با پارتنر خود و حتی رهایی از استرس به آن میپردازند. برخی حتی در ابتدا به دلایل معنوی BDSM را دنبال میکنند. در واقع، تیم محققین ما به دنبال وضعیتهایی از آگاهی گشتند که فعالیتهای BDSM میتوانند هم برای شخص باتم و هم تاپ مفید باشند.»
مطالعه آنها دریافت که هر دو نقش میتوانند وضعیت ذهنی منحصر به فردی را طی BDSM تجربه کنند. در واقع اشخاص باتم ورود به فضای ذهنی و خلسهای را توصیف میکنند که مشابه آن را مدیتورهای معنوی با سابقه زیاد تجربه کردهاند.
ساگارین میگوید: «این فضا که در محاوره تحت عنوان «Subspace» شناخته میشود و افراد باتم طی جلسه BDSM به آن دست مییابند به شکل لذت، حالتی از پرواز و شناور بودن است، وضعیتی که در آن مرز میان خود و دیگران، خود و جهان را گم میکنند به حس آرامش و یگانگی خاصی میرسند»
در ضمن، دامیننتها در فضای «Topspace» میتوانند وارد چیزی تحت عنوان «جریان» یا «وضعیتی عمیق از توجه و تمرکز شدید هنگام انجام عملی به شکل مطلوب» شوند. این واژه اساسا لیبل علمی برای چیزیست که قهرمانان سطح بالا و کارآفرینان آن را «در ناحیه یا Flow» بودن تعریف میکنند.
برای کسانی که تا به حال شعف و آرامش subspace یا ارتباط عمیقی که میان پارتنرهای کینکی رخ میدهد را حس نکردهاند، ممکن است تمام این حرفها عجیب به نظر آید. بدون شک میدانید در بسیاری از موارد تاریخی و فرهنگها، مناسک مذهبی و معنوی شامل درد شدید با هدف ابراز یگانگی با قدرتی بالاتر یا نیروی جهان انجام میشد.
شلاق زنی میان مسیحیان قرون وسطی عملی پذیرفته شده برای تطهیر، تنبیه و رستگاری بود. کاغذی با نوشته «درد مقدس» تشریفاتی مذهبی به نام Kuthu Ratheeb را توصیف میکند که در نواحی ساحلی مهم هند صورت میگرفت و طی آن افراد با ناخن، چاقو و چوبهای نوک تیز سوراخ میشدند تا «وارد خلسهای عرفانی شود و آگاهی نسبت به بدن خود را از دست داده و کاملا بر اتصال روح خود به خدا تمرکز کنند.» ساگرین خود شباهتهای میان تاثیرات فیزیولوژیکی و روانی درد در روابط سادومازوخیستیک را با تشریفات مذهبی شدید مثل راه رفتن بر روی آتش و سوراخ کردن بدن مشاهده کرد.
برخی از اعمال و فلسفههای مذهبی ناشی از مراقبه نیز عمداً با درد و رنج مقابله میکنند. راهبان بودایی که در زمستان وحشتناک کوههای تبت مدیتیشن میکردند و در پوششی از یخ میتوانستند دمای بدن خود را بالا ببرند و بدین ترتیب درد را از طریق سرما دریافت کنند.
نمونه مشابه مراسمهای مذهبی و دینی در کشور ایران که با درد و خون همراه است، وجود دارد و احتمالا شما متوجه شباهتهای این مراسمات مذهبی ایران با ادیان و کشورهای دیگر شدهاید.
مراقبه و مدیتیشن ذهنی در سادومازوخیسم
به گفته ساگارین: «کاری که درد میتواند انجام دهد این است که ذهن اشخاص را بر همان زمان و مکانی که در آن هستند متمرکز کند و شخص را دقیقا در لحظه حال قرار دهد، اینگونه آنها نمیتوانند به کارهای عقب افتاده یا کارهایی که تا هفته آینده باید تحویل دهند یا هر مسئولیت دیگری بیاندیشند. در واقع به شکلی متناقض تجربه منفی نرمال و عادی از درد در زمینه اعتماد و مثبت اندیشی میتواند به چیزی لذت بخش یا مفید تبدیل شود.»
این هیچ تفاوتی با مدیتیشن که به شما اجازه میدهد با رهایی از آنچه هستید و آنچه نیاز دارید باشید تا از یورش استرس روزانه فرار کرده و تنها به عنوان شخصی در لحظه حال وجود داشته باشید، ندارد. همان گونه که BDSM درد را برای دستیابی به آگاهی از لحظه حال به کار میگیرد. این درد خوشایند و ارادی است. تفاوت عظیمی است میان تراپیهای بر پایه ذهنآگاهی که برای مدیریت دردهای مزمن و بیمارانی استفاده میشود که کنترلی بر چه زمانی و چگونه تجربه کردن درد ندارد. با این وجود، هردو شامل توسعه مهارت توجه، پذیرش و رها ساختن احساسات منفی است که عموما به درد ربط دارند.
به بیان ساده، همانگونه که مدیتیشن و مراقبه به شما برای فرار از استرس روزانه کمک میکند، درد در BDSM نیز برای دستیابی به آگاهی در لحظه حال و فراموشی فشار و دردهای ذهنی کمک میکند. یک تجربه کاملا مشابه به دو شیوه متفاوت.
برای این که بتوانیم با قاطعیت بگوییم باتمها چگونه به احساس شناور و سرشار از آرامش Subspace دست مییابند، تحقیقات بیشتری نیاز است. اما به گفته دانکلی:« چند ناحیه مختلف از مغز نشان دهنده رابطه بین درد و ذهنآگاهی است»
ثابت شدهترین نظریه به چیزی اشاره میکند که هنگام دویدن یک دونده، استفاده از مخدرهای هالوسینوژن و مدیتیشن عمیق رخ میدهد. اساس نظریه این است که وقتی از نظر شناختی فعالیتی را انجام میدهید (مثل تنبیه شدن با درد ناشی از دویدن طولانی مدت) سایر نواحی مغز که کمتر به این موضوع ارتباط دارند خاموش میشوند.
به گفته دانکلی: «بنابراین احتمالا جلسات BDSM حاوی درد نیاز به جریان خون اضافی را برای نواحی مهمتر مغز افزایش میدهند. این منجر به هدایت خون از مناطقی از مغز میشود که تقاضای کمتری دارند، مانند بخشی که اساساً وظیفه خودخواهی را بر عهده دارد. بنابراین میتواند افکار و عواطف مربوط به خود را محدود کند و به طور بالقوه این تغییرات را در آگاهی دادن و خلق آرامش، ایجاد کند.»
اگر آن ناحیه از مغز که مسئول مدیریت عملکرد وظایف روزانه ماست طی BDSM خاموش شود، قابل درک است که باتمها Subspace را تحت عنوان گم کردن لذت بخش زمان، واقعیت و محدودیت توصیف میکنند. این حتی با نظریه دیگری که به تمام مزایای شناختی توصیف شده از نقش سابمیسیو در BDSM باور دارد، همخوانی دارد: به بیان ساده، این کار باعث میشود برای مدت کوتاهی از بار «کَسی بودن» جدا شوید.
تجربه BDSM میتواند به باتمها یک رهایی موقت از فشارهای اجباری در زندگی را هدیه دهد. ساگرین میگوید: «توصیفات اینگونه نشان میدهد که نوعی فرار شگفت انگیز با پردازشی سطح بالاتر است مشابه آنچه تمام ما به عنوان انسان همیشه انجام میدهیم. این واقعیت که کسی یک مدیر ارشد یا یک مادر است و همه مسئولیت های سنگین شخص دیگر را از روی دوشش برمیدارد. این تسکینهای موقتی میتواند به طور بالقوه منجر به عملکرد بهتر در زمانهای دیگر شود.»
با وجود این که ارتباط BDSM و مدیتیشن با Subspace کاملا واضح است، Topspace نیز جنبههای گوناگون ذهنآگاهی و مناسک معنوی را شامل میشود. به گفته ساگرین: «تاپها باید واقعا هوش و تواناییهای بالایی داشته باشند، اینگونه میتوانند این اطمینان را ایجاد کنند که با ایمنی و مراقبت کامل کارشان را انجام میدهند.»
با این حال وضعیت جریانی که در بدن سوراخکنهای مذهبی و تاپها در topspace توسط ساگارین مشهود بود، هردو نیازمند حضور در لحظه حال است. فقط به لحظهای بیاندیشید که هنگام انجام کاری که خودتان مدیریتش کردهاید در راس قدرت هستید، چه یک بازی ویدئویی و کامپیوتری باشد، چه شغل، چه کاری خلاقانه، در آن لحظه تمام چیزهای دیگر دنیا محو شده و تنها شمایید و کاری که در دست دارید.
به گفته دانکلی: «شواهد نشان میدهد که این topspace عالی حالتی روانی است که شامل چالش و استفاده از مهارتها، تمرکز شدید، حس دگرگونی زمان و از دست دادن خودآگاهی میشود و اشخاص تاپ میتوانند در جلسه BDSM به این موارد دست یابند که این مهم نیازمند تمرکز ذهنی شدید است. باتمها نیز ممکن است کمی از این حالت را تجربه کنند، مثلا هنگام حس درد ریتمیک شدید.»
هردو طرف در حال «مدیریت» درد در وضعیتهایی هستند که خارج از امر زندگی روزمره اما به شیوههای متفاوت قرار دارد. یکی با رسیدن به فضایی ذهنی که به او اجازه میدهد خود را کاملا تسلیم کند و اینگونه دردی جسمی را تحت عنوان فاقد شخصیت شدن یا حتی لذت تجربه کند. دیگری با فوق متمرکز بودن بر کمک به دیگری برای تجربه درد، وارد فضایی ذهنی ویژهای میشود.
برخلاف چیزی که به نظر میرشد، تاپها واقعا شخص باتم را «تصرف» نمیکنند، بلکه همه چیز تا زمانی است که باتم تمایل و توان دارد و هروقت که بخواهد میتواند با گفتن کلمه ایمنی یا Safeword همه چیز را فورا متوقف کند. در عوض، تاپها چالش منحصر به فرد راهنمایی باتمها برای تجربه دردی لذت بخش را تصرف میکنند.
درد بدون لذت
صادقانه بگویم، جنبههای بیشمار دیگری در BDSM وجود دارد که ارتباط کمتری به وابستگی و ذهنآگاهی دارند و همینها هم در رسیدن به این وضعیتهای لذت بخش کمک کنندهاند.
دانکلی میگوید: «پیش از تجربه درد در BDSM، حالت پیش درآمدی وجود دارد که شامل احساسات و روابط میان فردی، خاطرات تجربیات گذشته، احساس کنترل و اراده و احساس امنیت میشود. فاکتورهای متعدد مربوط به BDSM که کنار هم قرار میگیرند.زمینه احساسات و روابط میان فردی مثبت، تغییری نوروشیمیایی به واسطه تحریک جنسی که منجر به آزادسازی دوپامین و اکسی توسین میگردد، ارجحیت انتظارات مثبت از درد بر انتظارات منفی و احتمالا همین هاست که منجر به وضعیتی جدید از هوشیاری و ذهنآگاهی میگردد و در نهایت تاثیرش زمینهای را به وجود میآورد که در آن درد لذت بخش تلقی میشود.»
فارغ از چگونگی دستیابی به آن، در اینجا نتیجه اصلی این است که مردم راههای رسیدن به تعالی و آرامش درونی را از راههای مختلف فراوانی پیدا میکنند. لذتهای معنوی همه جا هستند و ممکن است صرفا به شکلی باشند که برای شما عجیب جلوه کند. پس ما چه کسی باشیم که بخواهیم روشی مثل BDSM یا سوراخ کردن بدن را قضاوت کنیم، آن هم در حالی که فعالان BDSM بسیاری از مزایای شناختی اینچنینی که مدیتیتورها از آن بهره مند هستند را گزارش میکنند. مزایایی نظیرکاهش استرس، بهبود حال و رهایی از درد.
در عین حال، مهم است که احتیاط کنید و واقعاً در نظر بگیرید که چه چیزی برای حضور مسئولانه درد به عنوان وسیلهای برای کاهش استرس یا صعود معنوی لازم است. هم ساگرین و هم دانکلی با این موضوع موافقند که، بدون رضایت، صحبت نکردن درباره لیمیتها و سایر پروتوکلهای ایمنی، انجام BDSM بیشتر به خودآزاری یا حتی شکنجه شباهت پیدا میکند. در واقع افرادی که با بریدن قسمتهایی از بدنشان خودآزاری میکنند نیز رهایی روانی مشابه و فرار از احساسات منفی به واسطه درد را گزارش میکنند، در حالی که هیچ روانشاسی این کار را پیشنهاد نمیدهد.
تفاوتهای زیادی بین خودآزاری و BDSM توافقی وجود دارد،
به گفته دانکلی: «برخلاف خودآزاری تفننی، مردم هنگامی BDSM میکنند که در وضعیت روانی مثبتی قرار داشته و حس خوبی نیز نسبت به خودشان دارند. بنابراین کسی که به عنوان یک فرصت تفریحی به BDSM میپردازد، شباهت بیشتری به کسی دارد که در باشگاه به سراغ استفاده از دستگاههای ورزشی مختلف از سر شوق میرود به جای آنکه صرفا به دنبال فراموشی حالتهای روانی منفی با تکرار مداوم یک تمرین باشد. سادومازوخیست تفریحی بیشتر به یک ماساژ بدن عمقی شباهت دارد که با وجود دردناک بودن همچنان حس خوبی داشته و ریلکس میکند.»
در پروتوکلهای صحیح BDSM، مرحلهای تحت عنوان «افترکر» وجود دارد که طی آن پس از پایان جلسه پارتنرها احساسات خود را با یکدیگر درمیان میگذارند، یکدیگر را بغل کرده و در آغوش میکشند، درباره حس خود نسبت به جلسه صحبت میکنند، این که آیا الان حالشان خوب است، آیا هرآنچه اتفاق افتاد را دوست داشتند، اگر نه، چه چیزی را دوست نداشتند یا هراحساس دیگری که وجود دارد. در مقابل، افرادی که با خودآزاری خود را رها میکنند اغلب پس از انجام کارشان درباره خود و کاری که کردهاند احساسات منفی دارند.
با این وجود، مخلوط کردن رهایی از استرس، معنویت و لذت با دردی عمدی قمار بزرگی است. به نظر میرسد که هیچ هماهنگی وجود ندارد، در حالی که این فعالیتها، چه در سنتهای مذهبی چه در BDSM، اغلب در بستر انجمنی قوی با قوانین بسیار سختگیرانه صورت میگیرد.
وقتی درباره ارتباط BDSM با ذهنآگاهی و رابطه درد با مدیتیشن صحبت میکنیم، سوالهای مهم زیادی هستند که بدون پاسخ باقی میمانند. اما آنچه واضح است این است که شما میتوانید آرامش مراقبهای را درهرجایی پیدا کنید: چه چهار زانو نشسته در میان رشته کوههای هیمالیا، چه در حال نوشیدن قهوه در دفترتان در حد فاصل بین چند ملاقات، یا حتی آویزان از سقف یک درمیان طنابهای باندیج و در دستان ارباب و صاحب خود باشید.
بسیاری از افراد مراسمهای مذهبی را با درد انجام میدهند. مثل دردی که به سینه، شانه و موارد مشابه وارد میکنند. اما آیا شما به دنبال ریشه علاقه آنها برای انجام چنین چیزهایی در کودکی میروید؟ همین دیدگاه را به BDSM وارد کنید. لزوما نباید علت بسیاری از چیزها کشف شود. تا جایی که کار شما به سلامت جسمی شما یا کسی آسیب وارد نکند، مشکلی در انجام آن نیست.
حافظ: ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند / در سر کار خرابات کنند ایمان را
در وبلاگ اونتاشگال درباره رضایت زیاد صحبت کردهایم و به این کار نیز ادامه خواهیم داد زیرا از نظر ما این یکی از دو قانون BDSM و تبادل قدرت در کنار قانون سوم ارتباط است. بدون رضایت شما BDSM ندارید، بلکه شما سواستفادهای دارید که برچسب BDSM بر آن خورده است.
گاهی (شاید اغلب اوقات) جواب «بله»، تشخیصش آسان است. اما ما کینکی هستیم و برخی از ما گاهی میگوییم «نه نه نه!»در حالی که منظورمان «وای آره! خواهش میکنم بیشتر و خیلی ممنون!» است. پس واقعا چگونه باید بدانیم که کی رضایت داریم؟ این نوشته مخالفتی با صحت و درستی No means No ندارد.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی آموزش رابطه ارباب و برده قرار دارد و جولای ۲۰۲۱ در وبسایت lovingbdsm انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
آخرین کاری که هرکس نیاز دارد انجام دهد، حدس رضایت طرف مقابل است. تا وقتی شک دارید توقف کنید. سریعترین و راحتترین راه پرسیدن است. ما اغلب برای حفظ امنیت دراین باره با یکدیگر صحبت میکنیم. اما برای بررسی رضایت، اهمیت دوچندان دارد.
آیا میتونم ادامه بدم؟
آیا اینو میخوای؟
بهم یه رنگ بده! این یکی مدل مورد علاقه آقای John Brownstone است. از رنگهای چراغ رانندگی استفاده میکنیم و او میداند وقتی رنگ سبز میدهم کاملا موافقم.
می خوام [همه جوره بگامت]. نظرت چیه؟
بهم بگو الان چی میخوای.
میتونم چیزی که میخوای رو داخل آنالت کنم؟
راههای خیلی متنوعی برای پرسیدن رضایت وجود دارد. میتوانید این موضوع را واقعی و بدون حاشیه بیان کنید یا میتوانید در جلسهای سکسی که برای یکدیگر ترتیب داده اید مطرح کنید. ما هر دو را پیشنهاد میدهیم، در واقع قبل از این که وارد فضای کینکی و جدی شوید رضایت را بگیرید و طی بازی نیز اطمینان حاصل کنید همچنان رضایت وجود دارد.
به زبان بدن توجه کنید
برخی افراد زبان بدن را واقعا خوب میخوانند و برخی نه و در حقیقت وقتی میتوانید به آسانی بپرسید و صحبت کنید، «خواندن» خیلی ایده جالبی نیست. اما اطلاعات زیادی در اشارههای ساکت افراد وجود دارد. خصوصا زمانی که برخی کینکیها (شامل بسیاری از سابمیسیوها) میگویند بله در حالی که آنچنان اشتیاقی ندارند – اغلب چون فکر میکنند بدون اهمیت به احساس خود، باید با هرچیزی که دامیننتشان میخواهد موافقت کنند.
همانگونه که ما از کلماتی برای برای بیان رضایت استفاده میکنیم، حرکات افراد هم میتواند پیامهای خوبی داشته باشد. هرچه بیشتر با پارتنر خود بوده باشید، بیشتر این نشانهها را درک میکنید.
ساکت شدن شخصی که خیلی پرحرف است
برقرار نکردن ارتباط چشمی ( نه به علت قوانین جلسه)
پس زدن شما
آرامتر از حالت عادی حرکت کردن
نشان دادن تردید به هر نحوی
دلایل مختلفی وجود دارد که ممکن است کسی این زبان بدن را به نمایش بگذارد و همه آنها به اشتیاق و رضایت ارتباط ندارند. اما مهم است که وقتی چنین حرکاتی در کسی دیدید توقف کرده و بپرسید. درباره احساسش به شفافیت برسید. اگر در چیزی تردید دارد، آن را پیدا کنید. گاهی به خاطر جدید بودن چیزی اضطراب وجود دارد. گاهی ذهنیتها تغییر کرده و گاهی نیز هیچکدام از اینها نیست و شاید او با آن لحظه کینکی مشکل دارد.
مطمئن شوید که هردو در یک فضا هستید
این روزها بخش عظیمی از صحبتهای پیرامون رضایت به تمرکز بر روی رضایت مشتاقانه و آگاهانه تمرکز دارد. درباره اشتیاق نیز صحبت میکنیم، اما بگذارید اول به اگاهی بپردازیم. به جای کورکورانه رضایت کامل دادن، هردو (همه) اشخاص حاضر باید بدانند درباره چه چیزی توافق میکنند. مثلا شما میگویید «میتونم اسپنکت کنم؟» و پاسخ میگیرید «بله میتونی اسپنکم کنی.» در حالی که پیش از این باید اطلاعاتی میان دوطرف بیان شود.
این چجور اسپنکی خواهد بود؟ با دست؟ پدل؟ شلاق؟
ساب در چه پوزیشنی خواهد بود؟ روی پا؟ ایستاده؟ خم شده روی تخت؟
اسپنک چقدر طول خواهد کشید؟ تا تعداد ضربه مشخص؟ تا زمان حرکتی مشخص(مثل گریه کردن)؟
آیا درباره عوارض مرتبط با این نوع اسپنک صحبت کرده اید؟ کبودی ها؟ ردها؟ تعیین سیف وورد؟
هرچه مدت طولانی تری با یکدیگر رابطه داشته باشید ، کوتاهتر برای به اشتراک گذاشتن این اطلاعات بدون نیاز به مکالمه طولانی مدت زمان میگذارید. اما تا وقتی به آن سطح برسید، دائما برای یک دیگر بازگو کنید. این کار میتواند به همان میزان سکسی باشد که میخواهید.
«می خوام رو پاهام بخوابونمت و با پدل تا حدی که گریه کنی اسپنکت کنم دختر کوچولو.»
می توانید این مکالمه را با یک سوال ادامه دهید یا به پارتنر خود برای واکنش دادن زمان و فضا دهید. اگر واکنشی نشان نداد که رضایتش را واضح بیان کند، با سوالی مثل «نظرت در این باره چیه؟» یا «این چیزی هست که میخواستی؟» ادامه بدید.
چقدر اشتیاق لازم است؟
یک پارتنر برای دادن رضایت کامل چقدر باید اشتیاق داشته باشد؟ این همیشه به آسانی «اونا باید در مشتاقترین حالت تو کل زندگیشون باشن» نیست. در واقع، لطفا هربار در انتظار آن نفس خود را حبس نکنید. مثل همه چیزهای دیگر، اشتیاق میتواند در درجات گوناگونی حس شود. به شخصه برای من، این موضوع که چقدر هیجان و اشتیاق دارم اهمیت کمتری داشته و این که چقدر قاطع و مطمئن هستم مهمتر است. من میخواهم درباره انجام دادن کار مورد نظر ۱۰۰ یا حداقل ۹۵ درصد باشم. حتی ممکن است هنگامی که خسته ام و دلم خواب میخواهد بگویم بله، نه چون خیلی برای سکس کینکی هیجان دارم بلکه چون میخواهم این کار را برای جان بروانستون انجام دهم.
اشتیاق گاهی پیچیده میشود. من میتوانم بگویم «آره حتما» و فوق العاده مشتاق باشم. شخص دیگری نیز ممکن است بگوید «بله فکر کنم» و احساس تردید کند. این از لحظات مهمی است که نیاز است بررسی صورت گیرد.
حد پایین اشتیاق: اگر نمیدانید پارتنرتان به این کار علاقه دارد یا نه، توقف کنید، بررسی کنید، مستقیما بپرسید و تا وقتی هرگونه شکی بر رضایت هرکدام وجود دارد ادامه ندهید. همچنین لزوما همیشه لازم نیست یک پارتنر از شور و شعف لذت بالا پایین بپرد تا رضایت خود را نشان دهد.
فرصت «نه گفتن» را فراهم کنید
رضایت دادن یک چیز است. احتمال از دست دادن رضایت نیز وجود دارد. هردو پارتنر باید همیشه آزادی و توانایی ترک رضایت را داشته باشند. این کار میتواند با یک سیف وورد یا با گفتن « نه» یا «نمی خواهم» ساده رخ دهد. با وجودی که این کار صحیح است، همه با انجام دادنش احساس راحتی نمیکنند. چگونه نه گفتن را امن کنیم؟ دوباره، هیچ راه مشخصی وجود ندارد و تمام آن به اشخاص درگیر رابطه بستگی دارد اما صحبت کردن امر کلیدی است.
به پارتنر خود یادآوری کنید هر زمان نیاز داشت میتواند نه بگوید یا از SafeWord خود استفاده کند.
درخواست رنگ کنید. این فقط تست اشتیاق نبوده و همیشه راهی برای سنجش تمایل است. قرمز به معنای توقف است و گاهی گفتنش، وقتی پرسیده میشود، راحتتر است.
وقتی پارتنرتان نه گفته یا از سیف وورد خود استفاده میکند آرام و فهیم باشید.
بعدها هیچوقت شرایط را به روی پارتنر خود نیاورید. «می تونستیم کلی خوش بگذرونیم اما تو گفتی نه!» گفتن این حرف واقعا ناشیانه است.
در صورت نیاز رضایت خود را کنار بگذارید. مثالی بسازید که این کار میتواند با امنیت رخ دهد.
به پارتنر خود توضیح دهید که اگر بعدا بفهمید نمیخواست کاری را انجام دهد، از رضایت نداشتن او چه حسی پیدا میکنید. جان بروانستون اخیرا به من گفت اگر بفهمد در حالی جلسه را ادامه داده که من رضایت کامل نداشتهام بشدت ناراحت خواهد شد.
از همه مهمتر، در روشهایی که برای ایجاد امنیت نه گفتن استفاده میکنید استوار باشید. چیزی که بیشترین تاثیر را بر شخصی میگذارد چیزی نیست که یکبار میگویید، چیزی است که بارها و بارها تکرار کرده و انجامش میدهید.
نه گفتن در هنگام نیاز ایمن است، این کار بله گفتن در سایر اوقات را آسان میکند.
هیچوقت به دنبال فشار آوردن برای انجام کاری نروید. رضایت و لذت در هر شرایطی حال هر دو شما را خوب میکند. باز هم در مورد اهمیت رضایت در کینک و BDSM مینویسم تا تصور جامعه نسبت به «عمل متجاوزانه بودن BDSM» از بین برود. متن عربی روی پای مدل و عکس عنوان: كفاية خلاص یعنی کافیه، بس کن!
خانم کیت اسلوان، نویسنده مطالب سکسی در دیلی میل و گلامور به ما میگوید: برای بسیاری از افراد «می خوای بزنمت؟» یک تهدید، یک تحریک خشونت آمیز و دعوت به دعوا در در یک مکان عمومی است. اما برای من تفسیر و مفهوم آن دیگری است، دوستم جورجیا با شیرینترین لحن صدا و در حالی که صورتش مملو از نگرانی بود این سوال را پرسید، مثل وقتی که سرما خورده ام و نظرم را درباره کمی سوپ مرغ میپرسد.
من گریان سرم را تکان دادم، ایستادم و روی مبل جورجیا خم شدم. این اولین باری نیست که جورجیا این پیشنهاد را میدهد، اخرین باری هم نخواهد بود که من قبولش میکنم. او پدلش را دست میگیرد و اولین ضربه با صدایی بلند و طوفانی بر باسنم مینشیند.
در چند مقاله به شرح جامعی نسبت به اسپنک یا درکونی زدن جنسی پرداختیم. در این مقاله شما از زبان یک نویسنده سلامت سکسی از تاثیر اسپنک بر زندگی شخصی او و کمک به بهبود سلامت روان وی، میخوانید.
این مقاله را از پادکستاونتاشگال بشنوید.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی پژوهش قرار دارد و در وبلاگ کیت اسلوان انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
کیت اسلوان (Kate Sloan) ادامه میدهد: من تمام بعداز ظهر را بی وقفه در حال گریه بودم. بعد از ظهری که قرار بود دورهمی شادی باشد بخاطر من و روز افسردهام، به مجلس همدردی تبدیل شد. من گوش دوستانم را با صحبت کردن از روابطی که به انحراف کشیده شد، عقب ماندگیهای شغلی و دعواهای خانوادگی پر کردم، اما حقیقت این است که من ناراحتم چون مغزم برای ناراحت بودن تنظیم شده است. تیپ شخصیتی بایپولار یا دو قطبی من مثل خیلی اوقات دیگر بیدار شده و امشب خود را به شکل اشکهای بی پایان و میل به اسپنک کونم تا حد کبودی نشان میدهد.
همزمان که جورجیا با پدل به کونم ضربه میزند، دوستی دیگر دستان مرا نگه میدارد و یکی دیگر از دوستانم نیز به آرامی زیر گوشم میگوید «تو دختر خوبی هستی و به خوبی داری اسپنکت رو تحمل میکنی». دوستان من به خوبی با روش عجیب غریبی که من برای رهایی از ناراحتی و به دنبال آن افسردگی و اضطراب ترجیح میدهم، کنار آمدهاند و خیلی خوب میفهمند چیزی که حتی ذرهای کمک کند، ارزش انجام دادن را دارد.
زندگی با برنامه اسپنک
از سال ۲۰۱۴ (۲ سال پیش از نوشتن این مقاله) اسپنک جزئی از کینک موردعلاقه من، به عنوان مقدمه بازی یا رفتاری تحریک کننده شده است. اما در چند ماه اخیر هنگام ناراحتی و اضطراب به عنوان یک عمل و فعالیت حال خوب کن نیز از آن بهره بردم. اینگونه اسپنک شدن برای من کاربردی چندگانه دارد.
درد تمرکز مرا از ذهن رقابتیام بر بروی بدنم میبرد و از نظر روانی حس این را دارد که به خاطر افکار بدی که درباره خود داشتم دارم تنبیه میشوم. انگار تمام شک و نگرانی همراه با اشک یکباره از من خارج میشوند. شنیدن «اسپنک درمانی» برای افراد وانیلا که از خارج گود به این موضوع نگاه میکنند ممکن است عجیب، خشن و غیرقابل درک باشد، اما این کار به آرامش من کمک میکند و من تنها کسی نیستم که این را میگوید.
پژوهش در مورد اسپنک درمانی
مطالعه جدیدی که اخیرا از دانشگاه ایلینوی شمالی (Northern Illinois University) منتشر شده [خرید و تهیه] موضوعی را که بسیاری از کینکیها میدانند، تایید کرده: شرکت در فعالیتهای BDSM لذتی به وجود میآورد که شرایط روانی و ذهنی را تغییر میدهد. محققین پژوهش هفت زوج را از گروههای کینک محلی انتخاب کردند و به صورت تصادفی نقش «تاپ» یا «باتم» را در یک جلسه BDSM به آنها دادند. با توجه به علایق و شخصیت افراد این جلسات شامل فعالیتهای کینکی نظیر محرومیت حسی، باندیج و انواع مختلف درد مثل اسپنک میشد.
پژهش ترکیبی از خودگزارش دهی، تستهای شناختی و آنالیز شیمیایی نمونه بزاق شرکتکنندگان را به کار گرفت تا وضعیت روانی افراد ارباب و برده را قبل، حین و بعد از جلسه بررسی کند. محققین دریافتند با وجود این که سادومازوخیسم باعث افزایش هورمون کورتیزول آنها میشود که نشان دهنده افزایش استرس فیزیولوژیکال است، شرکتکنندگان در پژوهش بعد از جلسه BDSM احساس شادی روانی بیشتر و استرس کمتری را نسب به قبل از شروع جلسخ گزارش کردند. همچنین به سختی متوجه شدند هم افراد تاپ و هم باتم پس از جلسه به چیزی تحت عنوان «جریان یا Flow» نمره خیلی بالایی دادند.
به گفته روانشناس، میهالی سیکسسِنتمیهالی (Mihaly Csikszentmihalyi)، «جریان» وضعیتی روانی است که تحت عنوان «درون محدوده» نیز شناخته میشود. این وضعیت، حالت ذهنی فوق العادهای ایست که تا حدی با تمرکز روی وظیفه انجام شده و از دست دادن خودآگاهی و تحریف در تجربه زمان مشخص میشود. این «جریان» توسط موسیقیدانان حرفهای، نخبگان ورزشی، یوگیهای باتجربه که حرفهای مدیتیشن میکنند و هرکسی که در کاری که انجام میدهد آنقدر خوب است که خود را در آن گم میکند، مشاهده و گزارش شده است. این مطالعه جدید ادعا میکند از آنجایی که افراد کینکی اصطلاحات و واژههای مخصوص خود را برای شدت تجربیات یک جلسه دارند. یعنی بسته به انتخاب آنها، «فضای ساب subspace» و «فضای دام domspace » و شاید این نیز تنها نسخه و حالتی از همان «جریان» افسانهای است.
به گفته دکتر سیکسسِنتمیهالی، جریان مود و خلق و خوی افرادی که مرتب آن را تجربه میکنند بهبود میدهد. احتمالا به این دلیل است که افراد کینکی از مزایای سلامت روان بهره میبرند. مطالعهای در سال ۲۰۱۶ [تهیه و خرید] نشان داد افرادی که BDSM میکنند نسبت به افراد دیگر کمتر دچار افسردگی، اضطراب و دوقطبیتی میشوند. مطالعه دیگری در سال ۲۰۱۳ [مطالعه خلاصه] دریافت افراد کینکی در مقیاسهای معاشرت پذیری، وجدان، پذیرش تجربیات جدید و حال خوب عمومی نمرات بالاتری نسبت به افراد وانیلا کسب کردند. گفته میشود [منبع] احتمالا این فعالیتهای ارباب و بردهای باعث افزایش خودآگاهی و خودپذیرشی افراد کینکی شده است.
به هرحال، این که علاوه بر شناخت تمایلات جنسی خود، آن را بخواهید و تجربه کنید اعتماد به نفس و روح جویی بی حسابی میطلبد. اما احتمالا «جریان» آرامش بخشی که حین و پس از جلسات BDSM تجربه میشود دلیل دیگری باشد که افراد کینکی از این اثرات جانبی سالم لذت میبرند.
در اینجا مهم است اشاره کنم که کینک به خودی خود جایگزینی برای اعمال درمانی یا درمان مشکلات سلامت روان نیست. اما برای برخی افراد Neurodivergent که از کینک نیز لذت میبرند، BDSM و درمان باهم کمک کنندهاند.
عاشقان اسپنک، تنها نیستند
جیلیانکینان، نویسنده کتاب «سکس با شکسپیر» ارتباط میان عشقش به شاعر و فتیش اسپنک در طول زندگیاش را شرح میدهد. از آنجایی که افراد محدودی بی پرده درباره وسواس همه گیرشان نسبت به اسپنک نوشته اند، میتوان گفت تعداد افراد علاقه مند به اسپنک یا به اصطلاح اسپنکوفیلها خیلی کم نیست: حدود ۱ میلیون نفر از اعضای کینکی سایت Fetlife اسپنک را در لیست علاقه مندیهای خود نشان دادهاند. کینان به من گفت او به کینک خود به عنوان تمایل جنسی احترام میگذارد و این دقیقا مشابه کنترل هر تمایل جنسی دیگری میباشد. به گفته او: «یک شخص دگرجنسگرا ممکن است متوجه شود سکس به افسردگی و اضطرابش کمک میکند، در حالی که برای شخص دگرجنسگرای دیگر اینگونه نیست.»
این موضوع درباره افراد فتیش و اسپنک دوست نیز صدق میکند: همه نمی توانند برای حفظ مود خود از سکس استفاده کنند. برای افرادی مثل من کینک میتواند مانند یک سکس «استاندارد» صمیمی و تاییدکننده زندگی باشد. حتی اگر از دید افراد وانیلا اسپنک خشن و ترسناک بنظر بیاید. گاهی وقتی به یک دوست به معنای واقعی وانیلا، یا حتی یک تراپیست رسمی، میگویم که اسپنک اضطراب و افسردگی من را کم میکند، خیلی چپ چپ نگاهم کرده و میپرسند «اساسا این کار یک آسیب رساندن به خود نیست؟»
استیفن بیگز (Stephen Biggs)، روانپزشک در زمینه کینک، به من گفت اسپنک حتی اگر خیلی شدید انجام شود، با خودآزاری تفاوت دارد، زیرا در زمان اسپنک شما تنها نیستید. خوب است، BDSM توافقی با پارتنری شکل گرفته که میخواهد به شما لذت داده و حمایت کند، نه این که مشابه زمانی که به دنبال افسردگی دست به خودآزاری میزنید شما را نابود یا تنبیه کند. بیگز استدلال کرد که کینک باید مشابه هرگونه فعالیت هیجانی دیگری که برای اشخاص لذت بخش است دیده شود. او گفت: «این موضوع به نوعی برای قضاوت جالب به نظر میآید، برای من به عنوان یک تراپیست، شخصی که به دنبال یک اسپنک شدید است به اندازه افراد کوهنورد، بوکسور و چترباز قابل قضاوت است. به نظر میرسد که با موضع اخلاقی خاص فرد میتواند بسیار مغرضانه عمل کند.»
بیگز کینک خود را با مراجعینش به اشتراک میگذارد و برخی نیز حتی چیزی بیشتر از آن میخواهند. تمرین بر مبنای A D.C که «اسپنک برای حال خوب» نام دارد، پیشنهاد میکند «گوش دادن فعال و حمایت، اسپنک و ماساژ در افترکر و ایمنی، راهی غیرجنسی است برای کسانی که این کار را برای رشد و حال خوب خود مفید میدانند.» سرویس دهنده اصلی آنها، خانمی به نام Rev. Fisher، معاون و مشاور معنوی منصوب است که خود را «متعهد به کمک به افزایش آگاهی مردم از مزایای قدرتمند تحول و شادیهای اسپنک» میداند.
من از اول میدانستم که اسپنک شدن میتواند علائم سلامت روان مرا رهایی بخشد، اما بعد از صحبت کردن با دوستانم درباره این موضوع، متوجه شدم همانگونه که تحقیقات Ambler تایید میکند، اسپنک کردن نیز برای برخی افراد تاثیرات مشابه دارد. دوستم تیلور جی. میس (Taylor Mace)، یک عکاس پورن و نگهبان است و او متوجه شد «top space» (وضعیت روانی ک افراد بالادست هنگام اسپنک کردن تجربه میکنند یا به بیان دیگر دامیننت بودن در جلسه BDSM) به او در کنار آمدن با اضطراب و نگرانیهایش کمک میکند. او به من گفت: «در آن فضا عوامل حواس پرت کن خارجی خیلی کمتر هستند و این برای ذهن من که همیشه همزمان در هزارجاست خیلی خوبه.» او این حالت را با حس غرق شدن در یک کار مقایسه میکند، مثل آپدیت وبلاگش یا تمیز کردن خانه و در این حالت ذهن تنها معطوف به یک چیز میشود و تنها و تنها بر آن تمرکز میکند. به بیان دیگر او هنگام اسپنک کردن شخصی دیگر «جریان یا Flow» را تجربه میکند.
اسپنک پارتی با دوستان
من تیلور را اخیرا در جشن تولد بهترین دوستم بکس، در حال فعالیت دیدم. بکس (Bex) مازوخیست مغرور – که جنسیت مشخص نداشته و از ضمیر they/them استفاده میکند – برای تولد ۲۵ سالگی خود درخواست یک اسپنک پارتی داد. هر مهمان، از جمله من و تیلور، باید افتخار زدن ۲۵ ضربه به باسن میزبان را با هر ابزار دلخواه شامل انواع پدل، شلاق و ترکه که در بوفهای چیده شده بود، به او میدادیم. بکس اسپنک را به عنوان مرهمی بر اختلال اضطراب فراگیر خود میشناسد. او گفت:«هنگامی که اضطراب حس ناتوانی در انجام دادن هرکاری را به من میدهد، اسپنک شدن باعث میشود حس کنم میتوانم کاری شگفت انگیز انجام دهم. ممکن است برای بسیاری از اشخاص تحمل کردن این درد از سمت من بیش از حد یا دردناک به نظر بیاید، اما این کار برای من مایه تسلی بوده و بهم حس خفن بودن میدهد.»
و واقعا او مانند یک شخص خفن و باحال تولد اسپنکی خود را برگزار کرد. در مجموع آن بعدازظهر ۳۵۰ ضربه اسپنک و همزمان کمی قلقلک شد و خندید. وقتی ضربات تمام شد، دوستان او را روی نیمکت بغل کردند، با مهربانی سرش را نوازش کردند و به او شکلات دادند. «من احساس کردم آنها دوستم دارند، با خودم میگم: نگاه چقدر این آدما دوستت دارن که دارن این کارو باهات میکنن. فکر میکنم از جایگاه افراد وانیلا این موضوع خیلی عجیب به نظر برسه که که بگیم اونا خیلی منو دوس دارن که دارن منو میزنن! اما این احساسیه که من دارم. حس میکنم دیگران دارن عشق و توجهشون رو نثار من میکنن.»
اسپنک ابراز احساسات من درباره مسائل است. وقتی برای رهایی احساسی درخواست اسپنک میکنم و شخصی این کار را انجام میدهد، انگار دارد ماساژ، ارگاسم یا وعده غذایی خانگی بهم میدهد. میزان یکسانی از عشق، مراقبت و توجه در اسپنک دخیل است. اگر شخص دیگری از بیرون فکر کند این کار عجیب است، خب آنها مجبور نیستند به جمع ما بپیوندند. من هنوز اینجا خواهم بود، نفسم را حبس میکنم، باسنم کبود میشود و صورتم با آرامش شیرین subspace میدرخشد.
افرادی که در دنیای BDSM نیستند، ممکن است با اسپنک در حین سکس آشنا باشند اما هیچوقت به اسپنک به صورت مستقل و جدای از سکس و جذابیت جنسی فکر نکرده باشند. اسپنک تراپی با همین هدف دنبال میشود. به عنوان یک دامیننت، گاهی اوقات صرفا مایل به اسپنک کردن اسلیو هستم و نه انجام هر نوع رابطه جنسی. اسپنکی که به خاطر اشتباه اسلیو و به عنوان تنبیه برای وی در نظر گرفته شده است. با آرامش و لذت، اسپنک بکنید و اسپنک شوید!
اونتاشگال . خرداد ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
یک اسپنک لذتبخش چگونه است؟ اروتیک، دردناک، تحریک کننده؟ اینها کلماتی هستند که ممکن است با آنها اسپنک را توصیف کنید. اما درمانگر؟ این ایده پشت اسپنکتراپی است. در این مقاله اسپنک تراپی دو استاد BDSM توضیح میدهند اسپنک تراپی مستلزم چه چیزهایی است و چرا مردم به آن علاقه دارند. در واقع اسپنک جدای از بی دی اس ام، آیا میتواند به آرامش روانی و تغییر سبک زندگی کمک کند؟
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی آموزش رابطه ارباب و برده قرار دارد و سپتامبر ۲۰۲۰ در مجله HealthLine انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
از آن جایی این کار همیشه شامل ضربه زدن به کون میشود، این که چه چیزی به آن کیفیت میبخشد جای بحث دارد. برای مثال، به گفته کوری مور، سکس وورکر و مربی سکس، اسپنکتراپی تقریبا در هر جلسه BDSM وجود دارد. چون هر جلسه اسپنک با رضایت و آگاهی دو طرف مزایای درمانی خواهد داشت.
لاتیف تیلور، آموزشگر کینک غیر معمول و لذت محور، میگوید تفاوت بین یک جلسه اسپنک عادی و اسپنک درمانی در هدف است. او میگوید: «مانند تمام درمانهای دیگر، برای این که اسپنکی را درمانی به حساب بیاوریم، باید با هدف تغییر موضوعی خاص به آن پرداخته شود.»
صرف نظر از این که شما چه مترادفی برای این کار انتخاب میکنید، اسپنکتراپی استفاده از اسپنک با این اهداف است:
ایجاد احساس رهایی
تجربه بازی قدرت و تسلیم
درمان آسیبهای روحی
رهایی از احساسات منفی
فهمیدن پتانسیلهای کامل خود
چه کسی این کار را انجام میدهد؟
تیلور میگوید:« اسپنکتراپی با تفننی سیلی زدن روی کون تفاوت دارد.» به بیان دیگر، اسپنکتراپی به مهارت نیاز دارد و این چیزی نیست که شما بتوانید مثلا در جلسات مشاوره ازدواج بیاموزید. اسپنکتراپی را نمیتوان با رجوع به یک روانشناس معمولی آموخت.
پس چه باید کرد؟ یک سکس وورکر
یک ملاقات با یک سکس وورکر و کارگر جنسی حدود ۲۰۰ تا ۴۰۰ دلار هزینه دارد (به ازای هر ساعت یا هر جلسه) و بیمه نیز آن را پوشش نمیدهد. مور میگوید: «فقط مراقب باشید و از جملات رایج استفاده کنید. مثل هر سوشال مدیا یا شبکه اجتماعی دیگر آن جا نیز افراد جالبی وجود دارند.»
اگر پروتکلهای فاصله گذاری اجتماعی اجازه دهند، سکس پارتیها نیز گزینه فوقالعادهای هستند. برای این که یک سکس پارتی در نزدیکی خود پیدا کنید و بفهمید چگونه باید در آن شرکت کنید، از کارمندان سکس شاپهای محلی پرس و جو کنید – آنها معمولا اطلاعات دارند.
در آخر، اگر در حال حاضر با جلسات BDSM آشنایی دارید، حرف زدن وسیلهای کارآمد است! کینکیها گروهی وابسته به سخن هستند. اجازه دهید برخی بدانند که شما به دنبال شخصی مسلط به اسپنک درمانی هستید، حرف و خواسته شما پخش خواهد شد.
چرا مردم به این کار علاقه دارند؟
اسپنک کردن به این شهرت دارد که تنها درباره درد و تنبیه است. خانم کوری مور میگوید:« اما وقتی اسپنک به صورت کنترل شده و با رضایت دو طرف صورت گیرد، میتواند به طرز شگفت انگیزی اروتیک، آزادی بخش و قدرتمند باشد. وقتی احساس میکنید زیر فشار زندگی له شدهاید، اسپنکتراپی میتواند راهی باشد تا کمال انسانیت و لذت زندگی را به شما یادآوری کند.» به قول معروف «اسپنکتراپی شما را به آتش درونی خود باز میگرداند.»
پس چرا مردم به این کار علاقه دارند؟ چون اینها (موارد فوق) احساسات قدرتمند فوق العادهای هستند.
مزیتش چیست؟
بسته به هدف شما میتواند مزیتهای خیلی زیادی داشته باشد، مثل:
رهایی از استرس
لذت
قدرت (یا تسلیم قدرت)
تسکین آسیبها
تربیت و تغییر رفتار
چگونگی رخ دادن این تاثیرات طی اسپنک مربوط میشود به آزاد شدن هورمونهای حال خوب کن مثل اندورفین، اکسی توسین، دوپامین و آدرنالین.
آیا این کار همیشه جنسی است؟
آقای تیلور میگوید:« نه! قطعا صمیمیتی بین دو طرف وجود دارد، اما این صمیمت لزوما جنسی نیست.» برای درک بهتر اینگونه فکر کنید که: «شما هیچوقت برای سکس پیش پزشک خود نمیروید، شما نزد او میروید چون به نوعی رهایی [از بیماری] نیاز دارید.»
بنابراین اگرچه دقیقا همین نوع از تماس، لمس و ارتباط میتواند در زمان خودش سکسی باشد، اما در طی جلسه تراپی اینگونه نیست.
آیا اسپنک احساسی مشابه سکس برای شما به همراه دارد؟ آیا سکس تنها با ارتباط ژنیتال رخ میدهد؟ آیا اگر باسن شخص مورد اسپنک برهنه باشد، اسپنک میتواند نقش سکس را ایفا کند؟ اینها سوالاتی هستند که تمام اسپنک کنندهها و اسپنک شوندهها باید بر سرشان به توافق برسند.
چگونه انجام میشود؟
اکثر اوقات باسن تنها قسمتی از بدن است که طی جلسه اسپنکتراپی نواخته میشود. چرا؟ چون کاملا گوشتی است.
چگونه باید باسن کسی را اسپنک کنید؟ تصور کنید که هر لوب باسن از چهار قسمت مساوی تشکیل شده. یک چهارم پایین-داخل حساسترین قسمت است. این ناحیه ایست که اسپنک کننده برای گرفتن قویترین پاسخ هدف قرار میدهد.
اما پیش از شروع جلسه و در ابتدا باید بدن و باسن شخص را گرم کنید.
در واقع به گفته مور این موضوع یک پرچم قرمز است، اگر شخصی بدون گرم کردن اسپنک را شروع کرد، باید از رابطه خارج شوید. اگر میخواهید پیشرفتهتر شوید، میتوانید از پدلها نیز استفاده کنید که حسهای متفاوتی برایتان خواهند داشت. مثلا یک پدل سیلیکونی برابر است با حس سوزش در حالی که پدل چوبی برابر است با درد محکم.
به گفته تیلور:« ریتم مهمترین قسمت است، سرعت میتواند تغییر کند، اما شما از اسپنک کننده میخواهید ریتمهای مختلفی را امتحان کند.»
در حقیقت کم و بیش تمام جلسات باید از ساختار عمومی یکسانی پیروی کنند. در یک جلسه حرفهای شما به عنوان دامیننت به دنبال رسیدن به اهدافی هستید که پیشتر در مورد آن به صورت شفاف صحبت کردهاید.
شروع: مذاکره
امیدوارید که جلسه چه نتیجهای داشته باشد.
هر محدودیت فیزیکی یا آسیبی که دارید.
کلمات ایمنی و سیف ووردهای بیانی یا حرکتی
باسن برهنهای خواهید داشت یا پوشیده.
می خواهید جلسه چگونه پایان یابد (مثلا تا تعداد مشخصی اسپنک یا تا هنگامی که به احساس یا واکنش خاصی برسید؟)
هرچه قبل از شروع جلسه بیشتر گفت و گو کنید، نتیجه جلسه به انتظارات شما نزدیکتر خواهد بود.
میانه: اسپنک کردن
اینجاست که «جادوی درمانی» ذکر شده رخ میدهد. اسپنکر شما هرچقدر بیشتر تمرین کند، ماهرتر میشود. در ادامه به شرح نحوه اسپنک کردن پرداختهایم.
پایان: افترکر
مور میگوید:« افترکر شامل این میشود که هردو چیزها را با یکدیگر چک کنید و آرام از هجوم هورمونهایی که ممکن است طی جلسه رخ داده باشد پایین آمده و مقابل یکدیگر بنشینید.» افترکر به آرامش سابمیسیو کمک بسیاری میکند.
چگونه میتوانید این کار را با پارتنر خود انجام دهید؟
دوباره تکرار میکنم: اسپنک کردن نیازمند مهارت است. بی پرده بگویم، شاید شما به عنوان دامیننت یا پارتنر شما هنوز این مهارت را نداشته باشد. تیلور اضافه میکند:«همانگونه که دوست ندارید با پارتنر خود مانند تراپیست صحبت کنید، بهتر است اسپنکتراپی را نیز با پارتنر خود در صورتی که تازه کار است، انجام ندهید.»
پس، آیا میشود این کار را با پارتنر خود انجام داد؟ اگر به دنبال کاهش استرس و لذت هستید قطعا بله، اما هر دوی شما باید یاد بگیرید:
چگونه ایمن اسپنک کنید
چگونه ارتباط موثر داشته باشید
چگونه یک جلسه را صورت دهید
یکی از بهترین راهها برای یادگیری استخدام یک سکس وورکر یا دامیننت حرفهای است که در آموزش اسپنک کردن تخصص دارد!
او میتواند این موارد را به خوبی مشخص کند و به شما بیاموزد:
کدام ناحیه باسن برای اسپنک کردن امن است
چگونه یک جلسه اسپنک را شروع کنیم
چگونه با استفاده از ابزاری مثل پدل شخصی را اسپنک کنیم
سکس پارتیها نیز گزینه مناسبیاند. خیلی از اسپنک کنندههای حرفهای از شو آف و نشان دادن مهارتهایشان لذت میبرند.
اسپنک تراپی بیشتر از اینکه به دنبال سکس و کنترل کردن باشد، با هدف رفع تنش و آرامش روانی انجام میشود. اگر با کسی برای اسپنک تراوپی قرار میگذارید، حتما در مورد جنبههای مختلف آن صحبت کنید و بیشتر و بیشتر یاد بگیرید.
اونتاشگال . اردیبهشت ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
دو مجری وبسایت buzzfeed برای تجربه بهتر اسپک تراپی و اسپنکینگ جهت ترک برخی عادات خود به سراغ میسترس کین که دامیننتریکس است میروند. تجربه اسپنک برندا و سارا را با زیرنویس فارسی از اونتاشگال ببینید.
اما چه شما یک اسپنکر تازه کار باشید و چه مستری قدرتمند که میخواهد رد دستش روی بدن برده بماند، هرچند که انجام اسپنک امری کاملا نرمال و جالب است، همچنان دارید به شخصی ضربه وارد میکنید. در این مقاله میگوییم که چگونه آن را با احترام و سکسی انجام دهید.
اسپنک تراپی چیزی فراتر از دنیای BDSM است. نوعی تنبیه خودخواسته که به شما در ترک عادات کمک میکند. پیش از شروع آن سعی کنید بیشتر در مورد اسپنک تراپی بدانید و با پارتنری آن را تجربه کنید که به خوبی به احساسات و خشم خود کنترل دارد.
اونتاشگال . اردیبهشت ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
عذرخواهی کردن آداب ویژهای دارد. هر انسانی ممکن است عمدا یا سهوا با رفتار خود فرد دیگری را ناراحت کند. شیوه عذرخواهی و جبران کردن اشتباه بسیار مهم است. از آنجایی که در روابط بین افراد و به خصوص گرایش BDSM اشتباهات بسیار رخ میدهد، شیوه معذرتخواهی و پوزش طلبیدن اهمیت زیادی دارد. در این مقاله شما را با زبان عذرخواهی کردن آشنا میکنیم و ۵ راهکار برای آن پیشنهاد میدهیم.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی کانال چهارم، صداقت قرار دارد و در نوامبر ۲۰۲۰ در مجله معروف Cosmopolitan انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
مشابه زبان عشق، معذرتخواهی نیز زبانی دارد: چگونگی گفتن و شنیدن «متاسفم و عذر میخواهم». از آن جایی که احتمالا تا به حال هرگز با دقت به این موضوع فکر نکردهاید، باید بگویم درک و فهمیدن چگونگی معذرتخواهی از پارتنر خود به شدت مهم است. خصوصا که هرکس برای گذشتن از یک دعوا به چیز متفاوتی نیاز دارد.
این مسئله به این دلیل است که انسانها با یکدیگر تفاوت دارند. ممکن است برای شما شنیدن کلمات «متاسفم، حق با شماست» پس از دعوا کارآمد باشد. اما برای شخصی دیگر «اگر ناراحتت، متاسفم» احساس تهی بودن و گذشتن سطحی از وقایع را داشته باشد.
پس برویم که همه چیز را درباره زبان معذرتخواهی بیاموزیم، چون به همان میزان که من زبان عشق را دوست دارم، زبان معذرتخواهی را نیز به عنوان یکی از کلیدهای مهم رابطه میشناسم.
زبان معذرتخواهی چیست؟
زبان معذرتخواهی هنگامی به رسمیت شناخته شد که گری چاپمن با همکاری جنیفر توماس در کتاب «پنج زبان معذرتخواهی» درباره آن نوشت. (همچنین او کتاب پنج زبان عشق را نیز نوشته است) چاپمن میگوید به صورت کلی:
زبان عشقورزیدن: چگونگی گفتن یا نشان دادن این که شخصی را دوست دارید.
زبان عذرخواهی: چگونگی گفتن یا نشان دادن این که شرمندهاید.
در مجموع پنج زبان معذرتخواهی مختلف وجود دارد:
ابراز پشیمانی: از این که بهت آسیب زدم احساس شرم میکنم.
پذیرش مسئولیت: نباید این کارو باهات میکردم، کارم اشتباه بود.
توبه خالصانه و اصلاح: میتوانم متصور شم که باعث چه دردی شدم، متاسفم. دیگه انجامش نخواهم داد. دفعه بعد کار متفاوتی خواهم کرد.
جبران کردن: اینجوری از دلت درمیارم.
طلب بخشش: منو میبخشی که مایوست کردم؟
چرا شناخت زبان معذرتخواهی خود مهم است؟
فرض کنیم شما میخواهید رابطهای که دارید واقعا درست و کارآمد باشد، زبان معذرتخواهی همه چیز است.
روانپزشک، لیلا مگاوی، میگوید: «آنها (زبانهای معذرتخواهی) به افراد اجازه میدهند تا با بهبود تواناییشان در تسهیل بخشش، روابط خود را تقویت کنند. فهم درست زبان معذرتخواهی پارتنر خود میتواند به اشخاص کمک کند به گونهای پشیمانی خود را ابراز کنند که هر دو طرف احساس شنیده شدن و ارزشمند بودن داشته باشند.»
اگر هدف نهایی این است که با پارتنر خود از یک بحث و دعوا عبور کنید، که امیدوارم همین باشد، اگر پارتنرتان برای احساسی بهتر خواهان جبران مسئله توسط شما باشد، صرفا ابراز پشیمانی و پذیرش مسئولیت تغییری ایجاد نمیکند.
امی اولسون، متخصص رابطه میگوید: «مردم به شیوههای مختلفی معذرتخواهی میکنند و فهم آنها نه فقط برای درک عمیق پارتنر خود بلکه حتی برای شناخت خود نیز لازم است. اگر شما و پارتنرتان زبان معذرتخواهی متفاوتی داشته باشید ممکن است بدفهمی به وجود بیاید. تنها راه اجتناب از این بدفهمی، شناخت یکدیگر و کار کردن روی آن هنگام نیاز است.»
بنابراین اگر زبان معذرتخواهی متفاوتی با پارتنر خود دارید چه باید بکنید؟
توافق. توافق. توافق. بگذارید ابتدا از زبان عشق مثال بزنم: اگر بدانید زبان عشق پارتنرتان لمس فیزیکی است (برخلاف این که زبان شما کلمات تاکیدی است)، شما بازهم برای قدردانی از یک روز سخت او را در آغوش خواهید گرفت، درست است؟ و شما این کار را انجام میدهید، با وجود این که زبان عشق شما کلمات تاکیدی است.
درباره زبان معذرتخواهی نیز دقیقا چنین است: سکس تراپیست و روانشناس بالینی، جنت بریتو میگوید:«به دنبال فهم زبان یکدیگر بوده و آن را به عنوان وسیلهای برای نزدیک شدن و التیام یکدیگر تمرین کنید.» اگر میخواهید به شکل موثری «اصلاحات ایجاد کنید، آسیبها را ترمیم کنید و با یکدیگر رشد کنید» این کار بسیار تعیین کننده است.
حتی اگر ممکن است با درخواست بخشش کردن یا پذیرش مسئولیت خطا احساس غریبگی کنید، هنگام خاتمه دادن به یک دعوا نیازهای پارتنرتان باید رسیدگی شوند (دقیقا به اندازه نیازهای شما) و با ارتباط و صحبت کردن این اتفاق به میزان خوبی رخ میدهد دوستان من.
خب، حال چگونه بفهمیم زبان معذرتخواهی ما چیست؟
چاپمن آزمون سادهای در وبسایت خود طراحی کرده است. پاسخ دادنش کمتر از ده دقیقه زمان میبرد و در انتها ایدههای جالبی هم به شما میدهد. ورود به صفحه آزمون به زبان انگلیسی
اما علاوه بر آزمون، دکتر مگزی پیشنهاد میکند کاوش کنید یا با یک تراپیست صحبت کنید تا کمک کند زبان معذرتخواهی ویژه خود و هرآنچه از یک پارتنر انتظار دارید را بشناسید.
به علاوه، همانگونه که قبلتر اشاره شد، صحبت کردن واقعا یک کلید است، پس از پارتنر خود و افرادی که دوستشان دارید بخواهید زبان معذرتخواهی خود را بیاموزند – یا حتی باهم آزمون فوقالذکر را بدهید. این دانش از تخریب روابط جلوگیری کرده و شکستگیهای کوچک را التیام میبخشد.
اشتباهات به هر علتی رخ میدهد. برای یک رابطه سالم باید علت ناراحت شدن و منطق عذرخواهی به صورت شفاف بیان شود. جملاتی مانند «اگر ناراحتت کردم ببخشید» یا «چقدر بچهای که ناراحت شدی» و موارد مشابه، هیچگاه نوعی پوزش طلبیدن به حساب نمیآید. اگر میخواهید در رابطه خوشحال باشید حتما در مورد ۵ زبان معذرتخواهی صحبت کنید.
اونتاشگال . فروردین ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
اگر به خاطر علاقه به بستن شخصی یا بسته شدن احساس انحراف میکنید، باید بدانید که شما واقعا منحرفتر از اکثریت مردم نیستید. با استناد به گزارشی از جاستین لمیلر برای کتابی که نوشته «به من بگو چه میخواهی:علم تمایلات جنسی و چگونگی کمک آن برای بهبود زندگی جنسی» ۹۳٪ مردان و ۹۶٪ زنان فانتزیهایی درباره BDSM گزارش کردند.
بله، از نظر تکنیکی BDSM مخفف و نماد عبارات باندیج و دیسیپلین، سلطهگری و سلطهپذیری، سادیسم و مازوخیسم میباشد، اما باندیج بر سایر کلمات مقدم است و بسته به آن که شما تا چه حد پیش بروید، میتواند تمام عبارات دیگر را شامل شود.
باندیج ارتقای تجربه با کمک یکدیگر است. وقتی شخصی بسته میشود، خود به خود موارد اعتماد، کنترل، ارتباط و تردید را تجربه میکند. آنجا آزادی و خلاقیت تنها در در آرام و مطیع تجربه بودن و یا کنترل تمام اجزای مورد علاقه شماست. همچنین به اشتراک گذاری یک فانتزی با پارتنر خود بسیار هات تحریک کننده است.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی آموزش رابطه ارباب و برده قرار دارد و سپتامبر ۲۰۲۰ در مجله Cosmopolitan انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
وقتی صحبت از اعتماد و رضایت دوطرفه است عجول نباشید – اهمیتی ندارد که چقدر شدید چنین چیزی را طلب میکنید، آرام باشید.
میشا ازا، آموزگار سکس در تانترای دختر سیاه میگوید:«حال که من و همسرم به یکدیگر اعتماد کردهایم، تجربه زیبایی برای هردومان به وجود آمده است. ارتباط متقابلی میان شخصیت تاپ و باتم وجود دارد که عمیقا زیبا، قابل احترام و ملموس است. من میتوانم تسلیم شوم یا اجازه دهم ترس کنترل را در دست گیرد. این تبادل قدرت، این نوع از باندیج ما را رها میسازد.»
برای اطمینان از آن که زمان خیلی خوبی را سپری کرده اید و همه چیز خوب پیش میرود، کلمه امنیتی مشخص کنید و چند قانون پایه تعیین کنید. مطمئن شوید لوازم باندیجی که دارید ایمن هستند( مثلا جوراب شلواریهای شیشهای میتوانند بیش از حد محکم شده و جریان خون را قطع کنند) و برای شرایط اضطراری نیز چند قیچی در نزدیکی خود داشته باشید.
یک: عروسک کهنه
حتی بغل کردن قاشقی نیز میتواند با چاشنی کمی باندیج کینکی شود. مچ و ساعد قاشق کوچیکه در جلو به هم بسته میشوند. قاشق بزرگه میتواند لگن قاشق کوچیکه را کمی جا به جا کند تا روی دیلدو، ویبراتور یا کیر خود قرار بگیرد. اسپنک کردن هم یک گزینه عملی است.
دو: فاکتور X
فقط کافیه نقطه درست را در میان منطقه تحریک شونده احتمالی پیدا کنید و «کمک! روشی بسیار حملهپذیر!» با پارتنر خود در یک پوزیشن صورت پایین. پایین بودن صورت احساس برهنگی کمتر و امنیت بیشتر به دنبال دارد اما از آن جا که صورت شخص در معرض دید نیست، کمی احتیاط آمیز است. یک دست خود را به زیر بدن برده و تحریکش کنید، اگر بخواهید میتوانید با دست دیگر نیز با کونش بازی کنید.
سه: مال من هستی
مچ دست پارتنرتان را به دست خود ببندید( دستبندها برای این کار بهتر هستند، مگر این که بخواهید با بستن خودتان یک چالش مسابقه گونه با سه پای بسته به وجود بیاورید) و به او اجازه دهید منحرف شود. شما میدانید که در مرحله بعد چه رخ میدهد. دست او را بالای سرش بکشید و بر او برانید یا او را به کنار گردانده و به شیوه ای که دوست دارید دستش را روی بدن خود بکشید.
چهار: از طناب مخملی بگذر
برای راحتی در ناراحتی بسته بودن، یک پوزیشن ایستاده را با استفاده از محدودکنندههایی که به بالای در متصل میشوند امتحان کنید. (حتی میتوانید مچ دست هایش را به دستگیره در ببندید.) صورت او میتواند مقابل شما باشد و ببیند چه چیزی در انتظارش است، یا به سمت در باشد و بازی هیجانانگیزتر گردد. سعی کنید تنها از دهان خود برای لمس او استفاده کنید تا توجه او بر هر لمس کوچکی متمرکز شود.
پنج: روی صندلی و چهارپایه
پارتنر خود را روی یک چهارپایه ببندید، مچ دستها و پاها به پایههای چهارپایه بسته میشوند. میتوانید به آرامی (یا نه خیلی آرام) او را شلاق بزنید یا به هر شیوه دیگری با زبان خود، اسباب بازی، یا قول دخول در صورت التماس زیاد و کافی او را آزار دهید.
شش: بچه خوک کوچک
اگر میخواهید پوزیشن باندیج کلاسیک هوگ-تای را امتحان کنید اما هنوز خیلی حرفهای نیستید، میتوانید با کمی تقلب و امتحان یک سیستم محدودکننده که مناسب شماست این کار را انجام دهید. بردهتان در حالی که ساق و ساعدش را پشت بدنش خم میکنید روی شکم دراز میکشد. با وجود این که او همچنان در حرکاتش بسیار محدود خواهد بود، محدود کنندهها این موقعیت را کمی راحتتر کرده و از سختی اش میکاهند. با کمی مالیدن کس/کیرش رفتار خوبش را پاداش دهید.
هفت: نشستن سکسی و داغ
او را بر روی صندلی صافی نشانده و مچ هرکدام از پاهایش را به یکی از پایهها و دست هایش را در پشت ببندید. چشمهایش را ببندید تا بیشتر به اتفاقاتی که اطرافشان رخ میدهد توجه کنند. برخی افراد دوست دارند با تکهای یخ و گرمای همزمان دهان شما آزار ببینند. بقیه ممکن است چیز سختتری مثل یک سیلی ناگهانی یا ضربهای محکم و شلاق مانند روی رانها را طلب کنند. این قسمت برای شماست تا با قوانین زمین خود در آن بازی کنید.
هشت: مرا در بالا و پایین ببند
با طنابهای ساده پشمی برای بستن مچ دستها به یکدیگر در بالای سر شروع کنید. مچ پاها را نیز به یکدیگر ببندید، او را به پشت خوابانده و در جای خود ثابت کنید، به او بگویید تا وقتی اجازه ندادهاید حق تکان خوردن ندارد.
نه: روی طنابها
کمی در طنابهای باندیج عمیقتر شوید. (اول امنیت: خیلی محکم گره نزنید. در نزدیکی خود قیچی داشته باشید.) هنگام باندیج نمیتوانید گفت و گوی زیادی داشته باشید، پس طی آن از پارتنر خود بپرسید چه حسی دارد. او با صورت خود روی زمین زانو زده و کون را هوا میکند، مچ دستها به مچ پاها بسته میشوند. یک انگشت خود را در کونش کرده و کمی بمالیدش. البته اول بگذارید کمی برایش التماس کند.
ده: مارک
هرگز کسی بیشتر از آن که به پشت خوابیده و کاملا در جریان اتفاقاتی که رخ میدهد باشد، احساس امنیت نخواهد کرد. به او بگویید (دستور دهید یا او را بیندازید) به پشت روی زمین بخوابد و پاهایش را برایتان باز کند. ساعدها زیر زانو رفته و طرف خارجی ساق، مچ دست و پا به یکدیگر بسته میشوند. این یک پوزیشن باندیج سنتی برای زنان است، اما میتوانید آن را روی مردان هم اجرا کرده و پارتنر خود را مجبور کنید شما را در حال لمس کردن خودتان تماشا کند.
یازده: از خود بی خود شده
به او بگویید مثل عقابی که بالهای خود را گشوده دراز بکشد، هر یک ازاندامها را به یکی از گوشههای تخت بندید. (می توانید از انواع دستبندها و سیستمهای محدود کننده استفاده کنید.) در حالت بی دفاعی کامل با کمی سکس اورال آتشین زجرش دهید.
برای انجام باندیج از طنابهای با کیفیت و نرم با جنس کتان استفاده کنید. در صورتی که به طناب دسترسی ندارید از شال، روسری یا کمربند هم میتوانید کمک بگیرید. نکات ایمنی را رعایت کنید و سال جدید را با سکسهای هیجانانگیزتر شروع کنید.
اونتاشگال . فروردین ۱۴۰۰ – تصویرسازی از Lucie Caron
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
پیشتر در مورد برت توضیح دادیم. اینکه شخصی خود را ساب میسیو بداند اما نخواهد کاملا آن را نشان دهد! تا حدی چنین رفتاری برای یک سابمیسیو قابل قبول است. اما اینکه یک دامیننت نیز خود را برت بداند، کاملا عجیب است! در گفتگویی که با دوست عزیزم راژان دامینری در خصوص برتها داشتم، ایشان به صورت جدی به تحلیل و بررسی برتها به خصوص برت تیمر (برت رامکننده) پرداختهاند و ترجمه یک مقاله را برای شما منتشر میکنیم.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی سبک زندگی ارباب و برده قرار دارد و در وبسایت Dominant Desires انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
اینجا سوالی از یک سابمیسیو داریم که کمی با دوست پسرش مشکل دارد، دوست پسر دامیننتی که خود را برت تیمر (Brat Tamer) مینامد. ماجرا را در زیر بخوانید:
من و دوست پسرم دعوامون شد و او هی بدجنستر و بدتر شد. او خودش را ۱۰۰٪ یک برت تیمر میداند و مرا بدون هیچ دلیلی، حتی وقتهایی که تنها میخواهم سابمیسیو و مطیع باشم تنبیه میکند. او از مطیع بودن من خوشش نمیاد و میگوید حوصلهسربر است.
من سعی کردم با کمی گستاخ بودن، شیطونتر وسرکشتر باشم و حال او دائما القابی را به من اختصاص میدهد. بارها به او گفتهام وقتی مرا احمق یا کودن صدا میزند واقعا به احساساتم لطمه وارد میکند و من اصلا رضایت ندارم. وقتی ناراحت میشود هیچ چیزی نمیگوید و فقط فحش میدهد. میگوید جنده بودن با برت بودن تفاوت دارد، اما این اولین باری نیست که این القاب را بر من نام نهاده.
او عاشق بازی تنفس، باندیج، لاتکس، چرم و تحقیر است، همچنین از سرکش بودن نیز لذت میبرد. من به او گفتم با چرم و لاتکس موافقم به شرطی که سرم پوشیده نباشد و تنها در حالتی که با دستانش نفسم را کنترل کند با بازی تنفس موافقم زیرا اینگونه میتواند دقیق متوجه وضعیتم شود، من به کیفها و وسایل اینچنینی اعتماد ندارم. به او گفتم اصلا به چستیتی علاقهای ندارم اما دیروز یک عدد چستیتی برایم خرید، هرچند به او گفتم این از حد گذشتن بزرگی بود نمیدانم چه باید بکنم.
آیا باید با او به هم بزنم؟ با وجود این که قبلا صحبت کردهایم و به او گفتهام این مسائل مرا آزار میدهند؟
خب… بله. بله تو باید با او به هم بزنی. اما من به جای این که فقط تو را از آن رابطه بیرون کنم، دلیل حرفم را برایت توضیح میدهم. اگرچه مطمئنم میدانستی این کار را انجام خواهم داد. خب، شروع میکنیم.
برت تیمرها وجود حقیقی ندارند
تو گفتی او خودش را ۱۰۰٪ یک برت تیمر میداند و با توجه به حرف من، این دیگه چه کوفتیه؟ اوه بله، برت تیمر یکی از عبارات احمقانه ایست که یکسری افراد احمق برای تطابق خود با موقعیتی که به آن تعلق نداشتند ایجاد کردند و این عبارت برای اشخاص احمق مشابه دیگر نیز جور درآمد. مثل خود عبارت برت. از آنجایی که شما تا به حال عقیده من درباره برتها را نشنیدهاید: برت موقعیتی برای شخص سابمیسیو است که در عین حال خود را سابمیسیو نمیداند. یک صفت مزخرف.
دوباره تکرار میکنم: برتها به دلایل زیر به وجود آمدهاند: (و این مسئله اتفاقی ناگهانی برای شما یا کس دیگری نیست)
افراد تازه وارد به این لایف استایل نمیدانستند که این فقط کینک است و هیچ کس ایراد آنها را اصلاح نکرد (احتمالا چون آنها خود را نمیشناختند).
سایت فت لایف آپشن مزخرفی برای بیشتر دیده شدن توسط تماشاچیان فراهم کرد (می توان گفت اتفاق مشابه در هجوم افراد به نقش ددی دامیننت در چندسال اخیر بود).
پارتنرهای دامیننتی که این افراد داشتهاند میخواستند با دادن اجازه شیطنت و گستاخی به برده خود برای خوب مراقبت نکردن از او بهانهای داشته باشند و در انتها بگویند:«اوه، خیلی دختر شیطونی بودی، نتیجهاش رو خواهی دید.»
دامیننتهای فوق الذکر که واقعا چیزی از وظایف و نقش یک دامیننت نمیدانند، همچنین سابمیسیوهایی که آگاهی کافی ندارند.
این کار و رفتار به شدت اشتباه است.
با توجه به پیام تو، اشتباههای خیلی زیادی در هرچیزی که به آن اشاره کردی وجود دارد. آنقدر زیاد که حتی نمیدانم از کجا باید شروع به توضیح دادن کنم. لذا از همان ابتدا شروع میکنم.
می گویی او بدون هیچ دلیلی تو را تنبیه میکند. خب این یک شمشیر دولبه است، چون اگر او تو را برای چیز مشخصی تنبیه میکرد (در واقع موردی که از قبل دربارهاش صحبت و قوانین تعیین شده)، در این صورت متاسفانه باید انتظار این تنبیه را میداشتی.
آن محرکهای که شامل رفتار سابمیسیو و برت در روی اعصاب رفتن میشود، چیزیست که فقط در تخت خواب جواب میدهد چرا که هیچ دامیننتی مایل نیست خارج از تخت با چنین رفتاری کنار بیاید.
به هر حال، اگر او فقط با هدف تنبیه کردن تو را تنبیه میکند، یا تنبیه با خطایی که انجام دادی همخوانی ندارد، این مثالی از سواستفاده از جایگاه دامیننت در توانایی تنبیه سابمیسیو است، که اشتباه است و اصلا نباید آن را تحمل کرد.
یک دامیننت برت؟ این دیگه چه کوفتیه؟
در ادامه، تو اشاره کردی که او یک برت است. این چه اسمی است دیگه؟ دامیننتهای واقعی اصلا برت نیستند. چند لحظه پیش به عقیدهام درباره برتها اشاره کردم که اصلا رفتار صحیحی برای یک سابمیسیو نیست. اما یک دامیننت برت؟ افتضاحترین است. آیا اصلا به نظر میرسه این وضعیت بتونه کمترین حسی ایجاد کنه؟ قبل از این که هرکدام از شما بخواهد با بیان این که BDSM استنتاجی است، BDSM غیرعینی(Subjective) است(به نوعی صحیح است) یا BDSM هر کوفتی است که میخواهید با آن خود را قانع کنید. من مودبانه میگویم خفه شید و بعد از صحبت کردن با کسی که از سال 1997 بخشی از این لایف استایل بوده و میفهمد منظورتان چیست با من حرف بزنید.
سرزنش کردن کافیست
اول از همه، یک سابمیسیو واقعا سابمیسیو است. این موضوع کاملا در عنوان او ذکر شده و مشخص است. دوم، اگر او اسم خود را یک دامیننت میگذارد (راستش را بخواهید، احتمالا او تنها کسی است که خود را اینگونه صدا میکند.) دامیننتها سابمیسیو دارند. اگر غیر از این باشد، آنها فقط تاپ هستند و نه دامیننت و باید این موضوع را تنها در شرایط خاص ابراز کنند و نه همیشگی. در نهایت، اگر او (فرضا) قوانین خونی وضع میکند و نوع تبعیت شما را شکل میدهد، فقط دارد حوصله خود را سر میبرد، درست است؟
شکستن لیمیتها تنها در فانتزیهای نهایی به کار میآید
با توجه به چیزی که گفتی، به نظر میرسد تو درباره هارد لیمیتهای خود صحبت کردهای اما او هنوز به شکستن آنها ادامه میدهد (اتفاقی تنها در موقعیتهای خیلی محدودی پیش میآید، اما به صورت کلی نباید رخ دهد) یا سعی میکند تو را تحت فشار قرار دهد تا کاری انجام دهی که قبلا گفته بودی به آن علاقه نداری (تفاوت زیادی است بین مجبور کردن و تحت فشار قرار دادن).
در خصوص تحقیر، او به تحقیر کردن نیز علاقه دارد، یا بر این عقیده است باید داشته باشد، این موضوع به خوبی مشخص میکند چرا تو را به القاب تحقیرآمیز صدا میکند. اما با این وجود تو به وضوح به او گفتهای که اینگونه خطاب قرار گرفتن به احساساتت لطمه وارد میکند و تحقیر یکی از هاردلیمیتهای توست و او بدون توجه این کار را انجام میدهد. راههای زیادی وجود دارد تا بدون فحاشی و تحقیر به شخصی نشان دهید کاری را اشتباه یا خارج از رضایت شما انجام میدهد (مگر این که شما یک بچه باشید).
هیچ کدام از کارهایی که او انجام میدهد به کینک ارتباطی ندارد و به سادگی به نظر میرسد او از مذکر بودن لذت میبرد.
چیزهایی هستند که فکر میکنم باید به طور جدی دربارهشان فکر کنی: آیا این شخص واقعا، واقعا شخصی است که بتوانی به کارها و حرکاتش اعتماد کنی، یا کسی است که بتوانی به عنوان یک رهبر او را بپذیری؟
به هرحال، اگر این چیزی است که تو از رابطه با او میخواهی (و من هیچ دلیل برای این که چرا چنین چیزی میخواهی پیدا نمیکنم)، باید دوباره واضح با او صحبت کنی و محدودیتهایت را تعیین کنی. اگر فحش خوردن و بی دلیل تنبیه شدن برایت محدودیت است و او همچنان به محدودیتهایت اهمیتی نمیدهد، دیگر واقعا باید کاملا جدی به این رابطه پایان بدهی.
نتیجه گیری
در انتها، شما پارتنرهای نامناسبی برای یکدیگر هستید و برای این گفتهام دلایل زیادی وجود دارد. اول این که با این عقیدهای که او درباره BDSM و KINK دارد به نظر میرسد پارتنرت تجربه اندکی در این سبک زندگی داشته باشد و تنها چیزهایی از فیلمهای پورن یاد گرفته است. دوم این که به نظر میرسد او ترجیح میدهد به جای یک گفت و گوی واقعی و جدی تنها مثل یک کون کن رفتار کند. باز هم میگویم، طبق این دلایل تو واقعا باید این رابطه را به پایان برسانی.
در صورتی که مایل هستید در مورد رابطه و علایق خود مشاوره عمومی دریافت کنید، در صفحه تماس با ذکر تمام موارد پیام خود را ارسال کنید.
اونتاشگال . اسفند ۱۳۹۹. تصاویر از Tim Rise
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
واژه BDSM شامل فعالیتهای جنسی باندیج، سلطهگری و سادومازوخیسم میشود. بسیاری از افراد فانتزیهایی دارند که شامل درجاتی از BDSM میشود یا تجربیاتی از این دست داشتهاند.
اما در BDSM چیزی در جریان است. فانتزیها با واقعیت تفاوت دارند و واقعیت لزوما به یک لایف استایل و سبک زندگی ختم نمیشود. غالبا کسانی که سادومازوخیسم را امتحان میکنند و کسانی که گاهی در بی دی اس ام شرکت میکنند یا حتی این روش را در سبک زندگی رابطههای خود گنجاندهاند و همچنین کسانی که درگیر روابط دنبالهدار و سریالی هستند، همه و همه زیر یک چتر جمع میشوند. البته این میتوانند گیج کننده باشد، خصوصا برای افرادی که مایل هستند بدانند به کدام یک از این دستهها تعلق دارند.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی پژوهش قرار دارد و در وبسایت مجله روانشناسی انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
گرایش BDSM عموما در بسیاری از نشریههای معتبر «عالی و نرمال» جلوه داده شده و کسانی که چنین سبک زندگی یا روابطی دارند افراد سالمی شناخته میشوند. طرفداران BDSM عموما به مطالعهای برای اثبات این موضوع استناد میکنند (Wismeijer،2013). این مطالعه در هلند صورت گرفت و اثبات کرد «افراد حاضر در یک رابطه ارباب-بردهای کمتر عصبی هستند، باوجدانترند، برای تجربیات جدید پذیراترند، برونگراترند، سطوح بالاتری از سلامتی دارند، رد کردنهای حساس کمتر، در عین حال توافق پذیری کمتری دارند (این مورد اختصاصا درباره اشخاص با نقش دامیننت است). پژوهشگر از پنج ویژگی شخصتی اساسی (روان رنجورخویی، برونگرایی، پذیرای تجربه بودن، وجدان و سازگاری) و سایر سنجههای گزارش شده نظیر حساسیت به رد شدن، دلبستگی در رابطه و شادی برای استنتاج نتایج استفاده کرده است.
اگرچه مطالعه ویسمیجر به صورت روتین رفرنسدهی شده است، اندکی هم به محدودیتهای مطالعه هلندی (Dutch) اشاره کرده (McGreal, 2013). محققین به صراحت درباره محدودیت مطالعه خود و نتایج جهت دار آن صحبت میکنند. آنها میگویند شرکت کنندگان تحقیق همگی اعضای یک وب سایت هلندی عمومی بودهاند. گروه کنترل شرکت کنندگان اغلب زنانی انتخاب شده از یک مجله زنان معروف بودند. محققین میگویند: «سلامت فیزیولوژیک این ۴۳۴ نفر، اکثرا خانم، نمیتواند بازتابی از یک جامعه وانیلی باشد.»
این مسئله که BDSM طیف وسیع و مختلفی از فانتزیها را شامل میشود، به خوبی پذیرفته شده است، بنابراین به نظر میرسد سلامت روان این افراد هم میتواند تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشد. با وجود محدودیتها تحقیقات قابل اطمینانی در ژورنالهای بالینی در دسترس است اما تعداد اندکی از آنها به درک موضوع اصلی کمک میکنند. (Dunkley 2018)
بر اساس پژوهشی(deNeef 2019) صفات شختصیتی (مثل سطوح بالایی از پذیرش یا برونگرایی) و وقوع یک اختلال شخصیتی با سطوح بالای علاقهمندی به BDSM ارتباط دارند، هرچند که مدارک برای یک اختلال شخصیت واضح محدود هستند. همچنین به نظر میرسد سطوح احساس طلبی و تکانشگری در این مسئله دخیل باشد زیرا احتمالا این تمایلات اشخاص را به کاوش چیزهای جدید، بهتر، شدیدتر و دنیایی نامحدود راهنمایی میکنند.
مطالعات بر روی سواستفاده جنسی و BDSM نشان داد که شیوع گزارشات تجاوز جنسی در کودکی برای کسانی که بی دی اس ام میکنند (۸ درصد مردان و ۲۳ درصد زنان) در مقایسه با جامعه عادی (۳ درصد مردان و ۸ درصد زنان) بیشتر بود (Nordling 2000).
روابط BDSM بر اساس رضایت دو طرف شکل گرفتهاند و پارتنر سابمیسیو (ساب) با کمال میل اختیار خود را تمام و کمال تسلیم دامیننت (دام) میکند. ساب فرمانبردار امیال، پروتکلهای جنسی و دستورات دیگری است. مطمئنا سلطه پذیری محض لذت زیادی برای سابمیسیو به ارمغان میآورد؛ دامیننت نیز معمولا از این کنترل کردن لذت میبرد. بر اساس مطالعات، قدرت هسته اصلی روابط BDSM است؛ درد، باندیج و تحقیر ابزارها یا روشهایی برای دستیابی به آن وضعیت تقابل قدرت دوطرفه میباشد. (Cross 2018)
تمایلات جنسی انسان پیچیده است
هماهنگی جنسی میان زوجها رابطه را تحکیم کرده و صمیمیت مابین آنها را تقویت میکند. چه کسانی که روابط BDSM دارند و چه غیر از آن، اغلب این موضوع را تایید میکنند.
با این وجود بسیاری از اشخاص و زوجها هم با صمیمیت جنسی و هم احساسی یکدیگر در جدالند. اغلب این دو پروسه همزمان شده و در نقاط مختلفی در طول یک رابطه به یکدیگر برخورد میکنند. بیحوصلگی، خستگی، فقدان هیجان، خشم یا ضعف برقراری ارتباط، موازی پروسه یک رابطه داخل و خارج تخت خواب هستند. روابط جنسی اغلب حقیقت یک رابطه را بیان میکنند؛ اما گاهی نیز اینگونه نیست. بسیاری از زوجهایی که رابطه BDSM دارند، خارج از رابطه جنسی کاملا متفاوت هستند و تصدیق میکنند زندگی شان خارج از سکس کاملا بر مبنای اشتراک قدرت میان دوطرف است و نه برتری قدرت.
گاهی اشخاص در زندگی جنسی خود رفتاری را، خصوصا از سر بیرحمی انجام میدهند که باعث میشود احساس پوچی، هوس زیاد و بیزاری از خود داشته باشند. در حال حاضر تحقیر جنسی در دسترس است و حتی در دسترستر از الکل و شکلات؛ راه حلهای سریع در اطراف ما. این مسئله اغلب فرسودگی است، افسردگی عمیقتر و تقلیل هیجانی که سرانجامش خواستن فهم آن است که چه چیزی باعث میشود شخصی به سمت سکس پی در پی، بی پایان یا اجباری برود. این مشکلات میتواند در میان جامعه BDSM نیز ظهور کند.
یکی از مشکلات مهم و دور از چشم، وابسته به میزان علاقه و نیت دوطرف برای ورود به یک رابطه BDSM است. در واقع از آن جا که فعالیتهای BDSM کمی ریسکی بوده و احتمال آسیبی نهفته را در دل خود دارند و اجباری هستند، به اندازه رفتارهای شخصی که از رو بیپروائی یا به اجبار به فعالیتهای جنسی سنتی میپردازد «غیرنرمال» هستند.
بگذارید یک مثال فرضی بزنیم: جان، مدیرعامل شرکتی بزرگ در یک موسسه مالی محافظهکار و بینالمللی در اواخر میان سالی، یک دامیننت است. مکررا در یک وبسایت به دنبال علاقهمندان به BDSM میگردد و با استخدام نیروی جدید، همکاران و کارمندان فرمانبردار مشابه علاقه مندان به BDSM، محدودیتها را کنار میگذارد. او روزانه حداقل یک رابطه دارد و با افتخار درباره کسانی که سرویس او را طلب میکنند و زنانی که «خار و خفیف» شان میکند حرف میزند. او از سابمیسیوهای خیلی جوانتر از خود عکس میگیرد و با ادعای آن که اجازه این کار را گرفته، برای دوستانش میفرستد. او میگوید به عنوان یک دام «کارهای مهمی برای انجام دادن دارد» و زنان و زوجهای زیادی به دنبال رابطه با او هستند.
اما اگر فعالیتهای BDSM با یک زندگی جنسی مرتبط درهم آمیخته باشد چه؟ مثالی دیگر: دنیل و کارن زوجی در میانه ۳۰ سالگی هستند. هردوی آنها جزو هیئت رئیسه شرکت هستند. به مدت ۵ سال Solid Marriage داشتهاند، اهل گفت و گو هستند و میخواهند فانتزیهای کینکی خود را به زندگی جنسیشان وارد کنند. به کلابهای BDSM میروند و با چشم چرانی اندکی تحریک و فریفته میشوند. آنها از یک سکس شاپ لوازم BDSM میخرند. با نقشهای سنتیتر نیز احساس راحتی بیشتری میکند – دنیل دامیننت است و کارن ساب. در شرایط گوناگون دنیل کارن را میبندد، چشم هایش را با چشم بند میپوشاند، از گگ بالها استفاده میکند و با اسپنک ملایمی با یک پدل، تحریک همزمان کلیتوریسش و توقف کار هرزمان که کارن به ارگاسم نزدیک میشد، خود و او را تحریک میکند. در پایان اگر یکی یا هردو طرف ارگاسم نشده باشند جلسات BDSM خود را با سکسی سنتی به پایان میرسانند یا در آغوش یکدیگر دراز کشیده و درباره تجربه، لذت و رضایت خود از آن جلسه صحبت میکنند. گاهی فانتزیهای جدیدتری که آنها را به وجد میآورد را با یکدیگر به اشتراک میگذارند، گاهی فیلمهای سنتی یا پورن BDSM تماشا میکنند.
جان، در مثال اول، استخراجی از همکاران و زیردستان است و احتمالا نقش دامیننت کاوری برای نارسیسیسم (خودشیفتگی) اوست، انشار عکسهای یک ساب برهنه و باندیج شده میان دوستان نیز تاییدی بر این موضوع است. او احساس نیرومندی و کنترل را تجربه میکند. او میتواند زمینههای کم ارزش بودن و احساس عمیق عدم کفایت خود را زیر این مانوورهای دفاعی پوشانده و از بین ببرد.
دنیل و کارن دوست دارند به عنوان زوجی سالم، عاشق و اهل گفت و گو که به دنبال گسترش محدوده سکشوال خود هستند شناخته شوند. همانگونه که محققین میگویند، اختلاف قدرت در کنار شهوت و لذت جنسی میتواند هسته ی اصلی هیجان رابطه دنیل و کارن باشد. چون رابطه آنها بر پایه اعتماد و امنیت شکل گرفته، آنها به صورت روتین فانتزیهای خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند و میتوانند آنها را در فعالیتهای جنسی حقیقی خود دخیل کنند.
انجمنهای تحقیقاتی و بالینی به مقدار زیادی از تعریف فروید از سادو مازوخیسم به عنوان یک انحراف جنسی فاصله گرفتهاند. بیشتر شدن آزادی به بسیاری از افراد اجازه داده تا فانتزیهای شهوانی و موردعلاقه خود را در رابطه و زندگی جنسی به واقعیت بدل کنند. اما، مثل خیلی چیزهای دیگر در زندگی، آزادی با مسئولیت همراه است و نیازمند صداقت است.
نیاز به درک اهداف اعمال جنسی که ممکن است بیش از حد باشد یا به طور سیستماتیک برای پرکردن خلاءهایی از احساس کم ارزشی یا نیاز به بهره برداری و سواستفاده، محدود به جامعه جنسی عموم نیست و علاقهمندان به BDSM نیز باید در این مسائل آگاهی پیدا کنند.
منابع
* Cross, P. & Matheson, K. Understanding Sadomasochism. Journal of Homosexuality. Volume 50, January 2006, pages 133-66. * DeNeef, N. , Coppens, V. et. Al. Bondage-Discipline, Dominance-Submission and Sadomasochism (BDSM) From an Integrative Biopsychosocial Perspective: A Systematic Review. Sexual Medicine. Volume 7, Issue 2, June 2019, pages 129-144. * Dunkley, C. & Brotto, L. Clinical Considerations in Treating BDSM Practitioners: A Review. Journal of Sex & Marital Therapy. Volume 44, Issue 7, May 2018, Pages 701-712. * Luo, S. & Zhangb, X. Empathy in female submissive BDSM practitioners. Neuropsychologia. January 27, 2017. * McGreal, S. BDSM, Personality & Mental Health. psychologytoday.com Blog Post July 25, 2013. * Nordling N. & Sandnabba, K. & Santilla, P. The prevalence and effects of self-reported childhood sexual abuse among sadomasochistically oriented males and females. Journal of Child Sexual Abuse, Volume 9, Issue 1, August 2000, pages 53-63 * Wismeijer, A., & van Assen, M., Psychological Characteristics of BDSM Practitioners. Journal of Sexual Medicine. August 10, 2013, pages 1943-1952.
امور جنسی را بسیار پیچیده نکنید. این بخشی از غریزه ما است که برای بقا به آن نیاز داریم. سعی کنید با زاویه بازتری آن را نگاه کرده تا لذت بیشتری ببرید.