سوال در مورد دنیای سادومازوخیست یا BDSM همچنان وجود دارد و بسیاری به دنبال شناخت بیشتری از آن هستند. اما برای افرادی که به تازگی میخواهند با آن آشنا شوند، مکس توبین به سراغ میسترس کارینا در لیورپول رفت تا با دنیای روابط ارباب و برده بیشتر آشنا شوید.
در این ویدئو مکس برای اولین بار خود را در اختیار دامیننتریکس یعنی ارباب با جنسیت خانم، قرار میدهد و در ادامه از دلایل لذت بردن از درد در انسانها در طول قرنها میگوید.
این ویدئو توسط باتلر ترجمه و از وبلاگ اونتاشگال منتشر میشود. اگر مشکلی در پخش دارید، در reels اینستاگرام و یا کانال تلگرام تماشا کنید.
چگونه در دنیای BDSM و سکس از کنترل گردن و خفگی لذت ببرید و همچنان ایمنی را حفظ نمایید؟ در این مقاله به نکات ایمنی بسیار مهم و همچنین پژوهشها در خصوص این علاقه میپردازیم.
مصاحبه با میسترس کاترینا و انجام یک تجربه اسلیوی برای مردی که هیچوقت اسلیو نبوده است. ویدئو مصاحبه مکس توبین و آشنایی بیشتر با دنیای روابط سادومازوخیستی
افراد ماهر در BDSM به نوعی آرامش روانی در انجام فعالیتهای خود اشاره میکنند. این بار محققین به دنبال اثبات این موضوع رفتهاند و کشف کردهاند که تا چه اندازه مدیتیشن و سادومازوخیسم به یکدیگر نزدیک هستند.
شنیدن «اسپنک درمانی» برای افراد وانیلا که از خارج گود به این موضوع نگاه میکنند ممکن است عجیب، خشن و غیرقابل درک باشد، اما این کار به آرامش من کمک میکند و من تنها کسی نیستم که این را میگوید.
بسیاری از افراد پس از انجام بی دی اس ام، به یک آرامش خاص میرسند. دلیل این آرامش و سلامت روان پس از درد و لذتی عجیب چیست؟ چرا برخی از کسانی که در جامعه قدرتمند هستند، در خلوت به دنبال درد میروند؟
برای کسانی که هیچ آگاهی ندارند رابطه ارباب و برده، نوعی تجاوز است! اما در واقع BDSM رابطه اعتماد و گفتگو است. در این مقاله به پاسخ سوالهای خود در مورد این گرایش میرسید.
خانم ریان پفیوفر میسترس و نویسنده موضوعات سکسی هستند که پس از گذراندن یک دوره کلاس سکس و فمدام برای میسترسها به اشتراک تجربه خود پرداختهاند. دورهها و کلاسها آموزشی برای دامیننتها، به ماهرتر شدن این افراد کمک بسیار زیادی میکند. در این یادداشت ۱۰ نکته مهم که در کلاس فمدام میآموزید و در هر رابطهای به دردتان میخورد را به شما میگوییم.
مقالهای که مطالعه میکنید در دستهبندی آموزش مهارت در رابطه ارباب و برده قرار دارد و در وبسایت Kinkly انتشار یافته است. ترجمه توسط ماتیلداصورت گرفته است و در وبلاگ اونتاشگال منتشر میگردد.
ریان پفیوفر: در سال گذشته به حرفه سکس آنلاین پرداختم. صرف نظر از پیشه نویسندگی سکسی، خیلی بخش مهمی از زندگی حرفهای من نبوده است. اما همه چیز بهتر از تصوراتم پیش رفت. من خیلی آدم کمالگرایی نیستم، اما میخواهم بهترین تجربه ممکن را به مشتریهایم بدهم. من از کمک گرفتن از افراد حرفهای ابایی ندارم و صرف هزینه برای یادگیری خوشحالم میکند.
چندین سال در جامعه کینکیها بودم اما میخواستم بیاموزم چگونه قدرتم را به شکل زنی قوی و صاحب اختیار بروز دهم. خصوصا هنگامی که اشخاص جدیدی را در فضای مجازی هدایت میکنم، جایی که فانتزیهای زن سالاری و فمدام بسیار پر طرفدار است و درخواستهای زیادی برای آن وجود دارد.
من موسسه pan-eros را پیدا کردم. یک مرکز محلی برای سکس مثبت، دورهای مجازی را پیشنهاد میکرد. دوره «فمدام مدرن – ساخت روابطی بر پایه هدایت زنان با تدریس خانم مادام پوش» را دیدم و فورا ثبت نام کردم. در ادامه نکات مهمی که من در این کلاس آموختم و میتواند به شما و پارتنرهایتان کمک کند تا رابطهای بهتر و سالمتر چه در داخل چه در خارج تخت خواب داشته باشید را برای شما نوشتهام.
یک: ایجاد ارتباط نیازمند تلاش است
مادام پوش میگوید روابط کینکی ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته، فقط بازی و سرگرمی نیست.
«حدودا ۱۵٪ زمان صرف بازی و جلسات کینکی میشود، ۸۵٪ باقی مانده به مهارتهای ارتباطی اختصاص دارد.»
بزرگترین وظیفه یک میسترس، کمک کردن به دیگران است، به نحوی که هر روز حس بهتری درباره خود داشته باشند.
دو: با نقشها به شیوهای احترام آمیز بازی کنید
میسترس پوش پیشنهاد میکند به جای آن که انحصارا در قالب یک زن یا مرد به نقشها نگاه کنید، بینشی مشارکتی داشته باشید. درست است که شخصیت پارتنرتان بیشتر زن یا بیشتر مرد است (و دوست دارد با همان عنوان شناخته شود)، اما مهم است که تمام وجههای شخصیت او را در نظر بگیرید.
بازی کردن با نقشها به شیوهای احترام آمیز ایرادی ندارد از آزاردهنده بودن، پرهیز کنید.
سه: برای اصل خود فضایی ایجاد کنید
پوش پرسید: «فمدام مدرن چیست؟»
و پاسخ داد: «این دقیقا همون چیزیه که میخواهید باشید.»
«ما مجبور نیستیم با هر تیپ شخصیتی منطبق باشیم. فمدامی باشید که خودتان میخواهید.»
این موضوع در سایر روابط نیز صدق میکند. به گفته میسترس پوش: «فضایی که ایجاد کنید که در آن میتوانید اصالتا خودتان باشید. شما میتوانید روابطی داشته باشید همانگونه که خودتان میخواهید.»
چهار: روابط موردعلاقه تان را تعریف کنید
مادام پوش دوست دارد ویژن برد یا همان تابلوی تجسم بسازد. او پیشنهاد میکند: «روابط موردعلاقه خود را تعریف کنید. سپس بازگردید و با دید واقع نگرانه چیزهایی که میتوانید در زندگی حقیقی خود بیان دارید را فیلتر کنید.»
پیش بروید و عکس بیانسه و آنجلینا جولی را بر تابلوی خود بچسبانید. ممکن است جنبههای متفاوتی از شخصیت آنها وجود داشته باشد که میخواهید در شخصیت خود داشته باشید. همچنین در کتابها و وقایع تاریخی جستجو کنید.
او میپرسد: «انرژی که از این کتابها یا وقایع تاریخی میخواهی چیست؟» برای رابطهای که میخواهید تصویر سازی کرده و نقشه ترسیم کنید.
پنج: خودتان را دوست بدارید
مادام پوش میپرسد: «آیا امروز به خودتان ابراز علاقه کردهاید؟»
«اگر خودتان فکر نکنید که به درد نخور هستید و مستحق قضاوت شدن، دیگران چگونه جرئت میکنند چنین کاری انجام دهند؟»
او پیشنهاد میکند یادداشت و آلارمی در گوشی خود تنظیم کند. بارها و بارها به خودتان یادآوری کنید که خود را دوست دارید. حتی بیشتر پیش رفته و با صدای بلند این را بگویید. «من فکر میکنم اظهار داشتن موضوعات بسیار اهمیت دارد.»
شش: خود را اولویت قرار دهید
مادام پول یادآوری میکند: «اگر فنجان شما پر نباشد نمیتوانید از آن به کسی ببخشید.»
«به عنوان یک دامیننت وظیفه شما نسبت به سابمیسیو این است که خود را اولویت قرار دهید. شما باید از خود مراقبت کنید تا بتوانید مراقب دیگری باشید – این مراقبت هم شامل موارد روحی و معنوی می شود و هم به لحاظ جسمی اهمیت دارد.
اولویت قرار دادن خود به معنای عدم مراقبت از دیگران نیست. این کار به خوبی کمک میکند تا بتوانید ورژن بهتری از خودتان باشید و آن را به دیگران نشان دهید.
هفت: گوش کنید، واقعا گوش کنید
هنگامی که به پارتنر خود گوش میدهید، سعی کنید از ریاکشنهای فوری و تکان دادن زانوی خود خودداری کنید. مادام پوش میگوید: «با تمام بدن خود گوش دهید.» خیلی از چیزها به زبان گفته نمیشود، به حرکات و زبان بدن او دقت کنید.
این فقط به گفتگوی شما کمک نمیکند، بلکه برای بهبود صمیمت و رابطه خود نیز لازم است. به لحن صحبت و تن صدایشان دقیق توجه کنید. او میگوید: «من میدانم که پارتنرم میتواند یک جمله را با سه تن صدای متفاوت بیان کند و میتوانم دقیقا به شما بگویم که هریک از این تنها چه معنایی دارد.» دلیل اغلب مشکلات در زندگی، عدم ارتباط صحیح است.
هشت: به دنبال پشتیبان در خارج از رابطه خود بگردید
مادام پوش تشویق میکند دوستانی داشته باشید که در کنارتان هستند و فضایی برای مشارکت فراتر از پارتنر خود. برای او این بدان معناست که مثلا عضو جمعیتهای مثل سیاه پوستان یک ناحیه و گروههایی شود که ویژگیهای مشترک دارند، بنابراین میتوانند درباره تجربیات مشابه صحبت کنند.
«گاهی نیاز داریم با افراد پشتیبانمان درباره پارتنر خود صحبت کنیم.» من اغلب شاهد این موضوع هستم، وقتی شخصی، چه ساب و چه دام، وارد جامعه میشوند، پارتنری پیدا کرده و خود را با آن ایزوله میکنند. اینگونه پس از پایان رابطه هیچ رابطه دوستانه با اشخاص دیگر نداشته و چند برابر بیشتر احساس تنهایی میکنند. این مسئله در تمامی روابط دیگر نیز صدق میکند.
نه: پذیرش سرویس
سابمیسیو دوست دارد به دامیننت سرویس دهد، دوست دارد احساس کند در کاری به او نیاز است. مادام پوش اشاره میکند در جامعه ما زنان به صورت پیش فرض نقش پرستار و مادر دارند. «این نقشها ریشه عمیقی در درون ما دارند و گاهی خروج از آنها سخت است.» گفتن جمله «من هیچ کاری برای تو انجام نخواهم داد» آسان است، اما مادام پوش شرط میبند که انجام میدهید. «من شرط میبندم شما بدون ان که خودتان بفهمید تمام این کارها را برای سابمیسیو خود انجام میدهید.»
«بنابراین، چیزهایی که ممکن است برای شما بیش از حد به نظر برسد، کارهایی است که پارتنرتان از انجام دادنش برای شما لذت میبرد.»
ده: در گفت و گو پیش قدم باشید
بجای آن که منتظر پیش آمدن فرصت باشید، تاریخی را در تقویم برای صحبت و بررسی تعیین کنید. در آخرین سه شنبه هرماه، او و پارتنرش با یدیگر شام خورده و آزادانه صحبت میکنند. «این روشی موثر برای دادن فضایی ایمن به پارتنرتان است تا درباره چیزهایی با شما صحبت کند که به آنها آگاه نبوده یا از لحاظ احساسی شرایط گفتنش را نداشته.»
اگر شانس شرکت در کلاسهای آنلاین آموزش BDSM را داشتید، حتما این کار را بکنید و با ما نیز به اشتراک بگذارید. هر چقدر از تجربههای دگیران استفاده کنیم، باز هم کم است. ماهرتر شدن نیازمند یادگیری و تجربه بیشتر است.
اونتاشگال . شهریور ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
میسترس آبان به ما میگه که چرا فول اسلیو یا سابمیسیو بدون لیمیت و محدودیت برای ایشون به عنوان یک میسترس و ارباب جذاب نیست؟
من آبان هستم و این دومین باریه که دارم اینجا به عنوان نویسنده مهمان مینویسم. همونطور که در نوشته قبلی متوجه شدید، من دامیننت هستم که میسترس صدا زده میشه. خیلی وقتا برام پیش اومده که در شروع آشناییها افراد به عنوان یک امتیاز عنوان میکنن که فول اسلیو هستن و این رو امتیازی میدونن که انگار روی انتخاب شدنشون تاثیر مثبت میگذاره. این موضوع برای من شدیدا دافعه ایجاد و نظرم رو منفی میکنه. تصمیم دارم به شرح علت این انزجار بپردازم.
شما نیز در زمینههای مختلف گرایش BDSM مطالب خود را بنویسید تا با ذکر نام همراه با لینک اینستاگرام یا توییتر به عنوان نویسنده مهمان منتشر شود. کافیست در صفحه تماس یا با ایمیل Work[@]untashgaal.com مقالات و نوشتههای خود را ارسال کنید. مطالب منتشر شده در این صفحه تایید یا رد نمیشوند و مسئولیت آن با نویسنده است.
من از نوجوانی به دیدن صحنههای تنبیه یا کلا تنبیه کردن بقیه علاقهمند بودم و مغز کودکانهام با این استدلال که این فرد کار بدی کرده پس باید تنبیه شود، این لذت رو برای خودش توجیه میکرد. یادم میاد که اون سالها مجموعه کاملی داشتم از صحنههای تنبیه در کارتونها و کتابهای کودک و نوجوان و البته نمیدونم چرا اون زمان چنین صحنههایی هم زیاد بود و در بازی باربی هم پسرها همیشه داشتن تنبیه میشدن. این حس لذت از دیدن تنبیه و علاقه به فرد تنبیه شونده با من بود و همین جور ادامه پیدا کرد. هیچ وقت حسی از جنس خشم یا نفرت نسبت به فرد تنبیه شونده نداشتم بلکه انگار دیدن هر صحنه تنبیهش علاقه من بهش رو بیشتر میکرد. این موارد رو میگم تا بدونید که این دوگانگی همیشه در من وجود داشت.
اصول بی دی اس ام
دوگانگی که دربارش صحبت کردم با من بود و این سوال که «چرا من باید از دیدن درد کشیدن کسی که برام جذابه لذت ببرم؟» همیشه توی ذهنم بود تا اینکه به صورت حرفهایتر با اصول و دنیای علمی بی دی اس ام آشنا شدم و گرایشم رو کامل شناختم و فهمیدم که توی این حس تنها نیستم. توی مسیر فهمیدن این موضوع این رو هم متوجه شدم که این حس اگر که در یک سیستم و قالب خاص، با رضایت و توافق دو طرفه، امن و عاقلانه باشه نه تنها از دید هیچ مرجع علمی ای بیماری یا اختلال شناخته نمیشه بلکه میتونه جاهایی باعث خوشحالی بیشتر افراد و اعتماد بیشترشون هم بشه.
شناختن این اصول و اینکه بدونی میتونی این کار رو اصولی انجام بدی و مطمئن باشی که همه چی داره خوب پیش میره، برای من و احتمالا خیلی از کسان دیگهای که چنین حسی دارن، اهمیت زیادی داره به خصوص وقتی پارتنری داری که باهاش رابطه عاطفی هم داری و دوسش داری. اینکه خیالت راحت باشه که تو از آزار دیدنش لذت نمی بری برای خودت و ممکنه که برای پارتنرت موضوع مهمی باشه.
برای اثبات حرفم در مورد اختلال نبودن بی دی اس ام به نسخه ۵ کتاب DSM که مرجع کل اختلالات روانی و تشخیص آن هاست و توسط انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر می شه مراجعه کنید. در وبلاگ اونتاشگال مقالات با این موضوع نوشته شده:
شاید این حرف خیلی کلیشهای به نظر برسه ولی گاهی کلیشهها به دلایل منطقی وجود دارن. اینکه تو از دیدن آزار دیگری یا از آزار دادنش لذت ببری احتمالا توی هر رابطهای حس ناخوشایندی داره، اما اینکه شما با هم توافق کنین که کارهایی رو انجام بدین که در مسیرش هر دو لذت ببرین یک موضوع کاملا متفاوته و شاید حتی دیگه محتوای اون توافق خیلی اهمیت خاصی نداشته باشه و این نکته میتونه در طولانی مدت روی رابطهها خیلی موثر باشه. اون پارتنر غرغرویی که توی جمع طرف مقابلش رو تحقیر یا مسخره میکنه و حس بدی حتی به بینندهها هم میده هم ممکنه سادیست باشه ولی هیچ شبیه فانتزی محبوب پارتنر شلاق به دست توی اتاق خواب نیست.
وقتی که شما دارین با پارتنر احتمالیتون صحبت میکنین برای اینکه شناخت بیشتری از هم در حین رابطه داشته باشین معمولا لیستی از علایق و محدودیتهاتون رو به هم میگید. معمولا مرسومتره که سلطه پذیرها کارهایی رو که دوست ندارن روشون انجام بشه رو توی این لیست عنوان کنند، توی بعضی مواقع این محدودیتها به دستههای سافت و هارد هم تقسیمبندی میشن که سافتها محدودیتهایی هستند که ممکنه دامیننت به مرور زمان بخواد که ازشون رد بشه اما هاردها خط قرمزهای جدی هستند که سلطهپذیر نمیخواد هیچ وقت از اونا عبور کنه.
پس در واقع حالا که بحث توافق رو هم مطرح کردیم و از اون به لیمیت رسیدیم، میتونیم اینطور نتیجهگیری کنیم که لیمیتها خطوط قرمز و اصلی هستند که چهارچوب یک بازی رو براساس توافق میسازند و به طرفین این حس اطمینان رو میدن که اون چیزی که قراره در بازی یا جلسه رابطه اتفاق بیوفته قطعا بر اساس توافق هر دو خواهد بود. ممکنه حالا این سوال پیش بیاد که خب در روابط SafeWord یا کلمه امن وجود داره که با گفتنش بازی همون لحظه متوقف میشه، پس چه نیازی به این لیمیتها هست؟ درسته که کلمه امن وجود داره ولی اینکه رابطه به جایی برسه که بخواد از کلمه امن استفاده بشه خیلی حس ناخوشایندی برای هر دو طرف خواهد داشت، همچنین ممکنه بازی زودتر از انتظار و خواسته هر کدوم تموم بشه و هم اینکه وقتی ارباب هستی و احساس مسئولیت میکنی، از اینکه به جایی رسیدی که کار به کلمه امن بکشه و نتونستی از سابت خوب مراقبت کنی، حس خیلی بدی خواهی داشت و بسیاری از سابها هم از اینکه نتونستن اندازه توقعات دامشون قوی باشن و تحمل کنن، حس بدی میگیرن.
پس اگه بخوایم مثالهایی بزنیم شاید بشه گفت که لیمیتها خطوط ترسیم کننده مسیر هستند که راه رو به ما نشون میدن و کلمه امن در واقع ترمز قطاره، در شرایط نیاز باید حتما ازش استفاده کرد ولی باید توجه کرد که استفاده ازش ممکنه که بهم ریختگیهایی ایجاد کنه ولی نهایتا از اتفاقات بد بعدی جلوگیری میکنه.
کارکرد لیمیت
اصولاً این لیمیتها برای هر یک از طرفین رابطه چه کارکردی داره؟
وقتی شما به عنوان یک ساب یا سلطه پذیر وارد یک رابطه میشین به خصوص در رابطههای اولی که با کسی دارین، در حین ارتباط ممکنه که ذهن شما خیلی درگیر پیش بینی و حدس زدن حرکات طرف مقابل باشه، اما شما برای اینکه به اون نقطه اوج لذت در این نقش برسین نیاز دارین که ذهنتون رو خاموش کنین و در اون فضا رها باشین و بدون هیچ نگرانی خودتون رو در اختیار طرف مقابلتون قرار بدین و مطمئن باشین که اون مواظب شما هست. وجود محدودیتها و صحبت کامل درباره اونا به شما این اطمینان رو میده که طرف مقابلتون شما رو کامل می شناسه و نقاط حساسیت شما رو هم بلده پس میتونین راحتتر و با آرامش بیشتری خودتون رو رها کنین و از رابطه لذت ببرید.
اما وجود این محدودیت ها فقط برای سلطهپذیر اهمیت ندارد، طرف دامیننت رابطه هم از طریق لیمیتها و صحبت درباره جزییات آنها شناخت بهتری از ساب پیدا میکنه و بهتر ترسها و نقاط تیره بازی رو پیدا کنه و میتونه از اونا دوری کنه. همون طور که قبلا هم اشاره کردم برای من به عنوان یک دامیننت خیلی مهمه که پارتنرم رو آزار نداده باشم و در چهارچوبی که اون هم رضایت و اشتیاق داره باهاش بازی رو پیش ببرم. لیمیتها دقیقا به من کمک میکنند که بدونم دارم چی کار میکنم و حتی از کاری که می کنم لذت بیشتری ببرم چون در واقع من هم رهاتر هستم.
من وقتی لیست بلند بالایی از همه حساسیتها و لیمیتهای هارد و سافت پارتنرم دارم، میدونم کجاها باید با دقت عمل کنم و از پارتنرم مراقبت اضافه تری بکنم پس در بقیه مواقع راحت هستم و تمرکز بیشتری روی لذت میگذارم، اما وقتی لیمیتها مشخص نباشن من تمام طول بازی باید محتاطانه عمل کنم و با دقت طرف مقابل رو زیر نظر داشته باشم تا خودم بفهمم که چه چیزهایی ممکنه براش ناخوشایند باشه. این همه دقت به طرف مقابل و مواظبت از او، لذت رابطه رو برای من کاهش میده. پس در واقع لیمیت ها برای من به عنوان سلطهگر هم مفید هستند زیرا بهم نشون میدن که کجاها میتونم خیلی راحت و رها باشم و نگران چیزی نباشم چون همون جور که قبلا گفتم برای من و احتمالا برای دامیننتهای زیاد دیگهای اهمیت داره که از سابشون مراقبت کنن و همه چیز در قالب بازی خوشایند باشه و باعث اذیت واقعی اون نشن و این لذت مشترک همراه با توافق، تبدیل به آزار نشه.
وجود لیمیت ها تا حد زیادی تضمین میکنه که همه حرکات بازی قبلا توافق شدهاند و به من این اجازه رو میده که بتونم خارج از اونا با قدرت بیشتری عمل کنم و برنامه ریزیهای خلاقانهتری داشته باشم. در واقع لیمیتها به من این آرامش رو میده که همیشه خیالم راحت باشه که باعث آزار واقعی طرف مقابلم و کسی که دوسش دارم نیستم و هرچی که هست در همون قالب بازیه.
اسلیو فول
با مواردی که گفتم، کسی ادعا می کنه که هیچ لیمیت و محدودیتی نداره برای من تو ذهنم دو تا حالت پیش میاره. گروه اول کسی هست که اینقدر تازه کاره که خودش رو نمیشناسه و نمیدونه که چه چیزهایی براش مناسب نیست و حتی مطالعه کاملی هم در این زمینه نداره و اصولش رو هم نمیدونه که پس به این معناست که بودن باهاش یعنی هر روز درگیری و یاد دادن چیزهای جدید و نیاز به مراقبت صد برابر داره. من باید همیشه نگرانش باشم و چون حس میکنم که حتی از نظر تئوری هم مهارتها و سواد لازم رو نداره و وقتی از چیزی خوشش اومده حتی نرفته کمی درباره اون اطلاعات کسب کنه، جذابیتش برام خیلی کم میشه و اصلا دلم نمیخواد با کسی که نمیدونه چه خبره و باید چی کار کنه، وارد هیچ آشنایی بشم. چون مطمئنم که خیلی خسته کننده خواهد بود و انرژی خیلی زیادی از من میگیره و نهایتا هم ممکنه که هم به خودش و هم به من آسیب بزنه چون با خودش تکلیف روشنی نداره.
گروه دوم اما کسایی هستند که تجربه هم دارن و می گن که ما هیچ لیمیتی نداریم و واقعا هم ممکنه که به کارهای خیلی عجیب و سختی تن بدن این گروه هم برای من جذاب نیستن چون در درجه اول به من این حس رو میدن که برای خودشون ارزش کمی قائلن و مراقبتی از خودشون و جایگاهشون نمیکنن و این برای من به شدت از جذابیتشون کم می کنه. در واقع من حس می کنم کسی که ادعا می کنه که هیچ لیمیتی نداره چیزی برای از دست داده نداره در صورتی که کسی که جایگاه مناسب شغلی و اجتماعی داره و آدم موجهیه همیشه باید نگران جایگاه و شرایطش باشه و سعی کنه که ازش مراقبت کنه. اینکه با کسی باشی که هیچی برای از دست دادن نداره براش قابل قبوله که هر رفتاری باهاش بشه برای من جالب نیست و از جذابیت اون آدم به شدت کم میکنه. همچنین این نگرانی رو به من القا میکنه که این فرد ممکنه که در شرایط سالم و با اصول درست، بی دی اس ام رو نخواد و مرزهای حس مازوخیسم بیشتر از اون حدی باشه که در یک سیستم امن بگنجه، برای همین تمام طول رابطه با چنین آدمی اگر هم که شکل بگیره من در یک اضطراب خواهم بود که مواظب رفتارش باشم و مرزهایی رو باهاش چک کنم تا مطمئن بشم همه چی در چهار چوب امن داره شکل می گیره و این هم یک فشار روانی بسیار زیادیه که به من میاد و دلیلی هم براش وجود نداره. کنار هم قرار گرفتن این شرایط و نگرانیها باعث میشد که توضیح اینکه «من فول اسلیو هستم» از طرف یک ساب، برای من بسیار ناخوشایند باشه و اون آدم رو غیر جذاب ببینم.
حالا که بحث لیمیت رو تا این حد بازکردیم خوبه که این الگوی غلط (البته از نظر من) رو هم بهش اشاره کنیم که بعضی از دامها حالا چه مستر چه میسترس به عنوان تنبیه ممکنه که بخوان لیمیتهای ساب رو بشکنن و این خیلی چیز عجیبیه. طبق تعریف اساسی که وجود داره لیمیتها در واقع جزئی از اصول و قواعد بازی BDSM هستند و شما نباید اصول رو عوض کنین. مثل این میمونه که شما در یک بازی فوتبال یهو تعداد بازیکنها یا ابعاد زمین رو تغییر بدین. البته این به این معنی نیست که خود سلطه پذیر نمیتونه به مرور با بیشتر شدن شناختش بعضی از محدودیتهارو تغییر بده ولی اینکه این موضوع از بیرون بهش تحمیل بشه از نظر من کار کاملا غلطیه.
جمعبندی و نتیجهگیری
همه این اتفاقها و خوشیها وقتی امنتر و سالمترن که هر دو طرف خودشون رو خوب بشناسن، با هم خوب و سالم گفت و گو کنن و به شرایط و مرزهای هم احترام بذارن. یکی از جذابترین چیزهایی که به نظر من در فضای BDSM وجود داره، همینه که بتونی با یکی راحت و بدون دغدغه همه حرفات رو بزنی و یک بازی جذاب طراحی کنی و هیچ همبازی برای این بازی مناسبتر از کسی نیست که اون هم به خوبی خودش رو میشناسه و میتونه باهات همراه واقعی باشه و نیازی نباشه که تو همه حرفاش رو بخوای بررسی عجیبی بکنی. کسی که خودش رو میشناسه و برای خودش ارزش زیادی قائله و با این شناخت میخواد که تحت سلطه دیگری باشه، میتونه اون دیگری رو به اوج هیجان و لذت برسونه. خودتون رو خوب بشناسین، حدودتون رو دقیق بفهمین و با صداقت با پارتنرتون حرف بزنین. مطمئن باشین که یک تجربه واقعی در یک محیط امن و صمیمی خیلی جذابتر از اینکه که شبیه یک سناریوی پورن زندگی کنین.
واژه Full Slave تقریبا هیچ معنی در دنیای سادومازوخیسم ندارد. Full Time Slave یعنی کسی که میخواهد مدت طولانی و روزهای زیادی اسلیو باشد اما Full Slave هیچ معنی ندارد! امیدوارم به زودی این واژه از ادبیات BDSM فارسی، حذف شود. بهترین معادل برای برده بدون محدودیت، No limits slave میشود و همانطور که خانم آبان توضیح دادند، بی معنی است.
اونتاشگال . تیر ۱۴۰۰ . تصاویر به صورت اختصاصی برای وبلاگ اونتاشگال ارسال شدهاند.
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید