آیا میشود با فردی که به گرایش سادومازوخیسم یا BDSM علاقه دارد، ازدواج کرد و یا یک رابطه طولانی را تجربه نمود؟
پیامهای زیادی از طرف شما مخاطبین محترم در خصوص مشاوره در موضوعات مختلف برای من ارسال میشود. تصمیم گرفتم از این پس به این سوالات که جنبه عمومی هم دارند با عنوان «پیام شما» در وبلاگ پاسخ دهم. برای حفظ حریم خصوصی اطلاعات نام و مشخصات تغییر داده شدهاند.
پیام: ازدواج با فرد بی دی اس امی
در صورتی که کسی گرایشات BDSM داشته باشد چطور و با چه کسی باید ازدواج کند؟ آیا حتما باید با کسی با گرایش مشابه ازدواج کند؟ آیا می تواند با کسی که این نوع گرایش ندارد ازدواج کنه؟ در صورت اول در کشور ما که نگاه به مسائل جنسی بسته هست و کمتر اطلاع دارند چطور زوج مناسب خود را باید پیدا کند؟
پیام ارسالی از آقای کیوان
پاسخ یک: آیا گرایش BDSM بیماری است؟
پیش از اینکه به مبحث ازدواج و رابطه بپردازیم، باید دید آیا کسی که به روابط بی دی اس ام علاقه دارد، بیمار است یا خیر؟ تا بیست سال پیش که تحقیقات زیادی در این زمینه انجام نشده بود، عموما تصور بر این بود که افراد دامیننت یا سابمیسیو بیمار هستند و به دنبال کشف و علل میرفتند. اما همانطور که با قاطعیت همجنسگرایی از دایره بیماریهای روانی در سال ۲۰۱۳ خارج شد، محققین در زمینه رابطه BDSM نیز به نتیجهای مشابه رسیدند.
پس از نبردی طولانی و دشوار، فهرست DSM-5 (راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی که در 2013 منتشر شد) کینک را از معیارهای تشخیصی حذف کرد و توضیح داد که کینک به تنهایی دلالت و نشانه بیماری ذهنی نیست. مطالعات بی شمار و مدارک محکمی جمع آوری کردند که کینک اگر هر چیزی باشد، یک ناسازگاری عادی در تمایلات جنسی انسان است و حتی میتواند سلامت ذهنی را نشان دهد. افراد کینکی امتیاز بالاتری از همتایان «وانیلا» در رضایت و لذت جنسی، تجربه پذیری، خود آگاهی، شادی و رهایی از کشمکش در روابط خود کسب کردهاند [منبع گزارش]. همچنین، طرفداران BDSM میزان بالاتری از افسردگی، تمایل به خشونت، پارانویا، عزت نفس کم، پریشانی یا استرس پس از سانحه را نسبت به وضعیت طبیعی جامعه نشان ندادهاند.
تحقیقات نشان میدهد که افراد با تمایلات BDSM اگر نه کمتر اما بیشتر از عموم مردم هم دارای مشکلات روانشناختی نیستند و هیچگونه اختلال روانی منحصر به تمایلات کینکی در خود ندارند. درواقع، نتیجه تستهای روانشناختی استانداردی که توسط یک محقق لس آنجلسی روی صدها فرد با تمایلات BDSM انجام شد نشان میدهد که تمام آنها از نظر روانی سالم هستند.
در تحقیق دیگری، محققان استرالیایی تعداد ۱۹۳۷۰ نفر در محدوده سنی ۱۶ تا ۵۹ سال را مورد بررسی قرار دادند. در بین ۲.۲ درصد از مردان و ۱.۳ درصد از زنانی که خود را متعهد به BDSM دانستهاند ، همگی از نظر روانشناختی سالم بوده و هیچ سابقه نامتناسبی از سواستفاده جنسی در دوران کودکی یا هرگونه آسیب جنسی نداشتهاند.
با وجود تعداد کم تحقیقات در زمینه سلامت روانی کسانی که گرایشات BDSM دارند، مدارکی وجود دارد که نشان میدهد این افراد از نظر روانشناختی سالمتر از افراد دیگر هستند. دکتر آندریاس ویسمیر در تحقیقات سال ۲۰۱۳ بر روی ۹۰۲ شخص شرکت کننده در جلسات BDSM و ۴۳۴ شخص با گرایش سکس نرمال، متوجه شدند که در مقایسه با گروه کنترل، انجام دهندگان BDSM خود را کمتر عصبی و کمتر حساس به رد شدن و بیشتر برون گرا و پذیرا برای تجربیات جدید (ریسکپذیر) و حتی با وجدانتر نشان دادند.
این موضوع به خصوص برای کسانی که خود را دامیننت توصیف کرده بودند درست بود و این افراد از نظر روانشناختی سالمتر از سابمیسیوهای همتای خود بودند؛ اما حتی کسانی که خود را سابمیسیو توصیف کرده بودند نیز از نظر سازگاری روانشناختی از حیث عمومی بالاتر بودند.
این مطالعه یکی از بسیار مواردی است که نشان می دهد افرادی که گرایشات BDSM دارند لزوما از بیماری روانشناختی رنج نمیبرند. هرچند که لذت درد یک هدف ابتدایی در بسیاری از جلسه های سادومازوخیسم است اما آسیب و اهانت کردن، هرگز هدف نیست!
این مساله یکی از مهمترین موضوعات برای شروع هر رابطهای است. آیا شما میخواهید برای سکس یا رهایی از تنهایی ازدواج کنید یا دنبال رسیدن به هدفهای خود به شیوهای دیگر هستید؟ نیاز به بقا در بشریت باعث شده است که مهمترین اولویت برای ازدواج در همه زمانها حفظ نسل و ادامه آن باشد. در اینجا از بررسی این موضوع عبور میکنیم و مخاطب ما افرادی هستند که جدای از مساله بقا، به دنبال داشتن پارتنر و تجربه زندگی همراه با یک شریک، هستند.
ازدواج هم مانند هر قرارداد و توافق دیگری باید با مذاکره و گفتگو پیش برود. طرفین مذاکره اگر نتوانند به خواستههای خود برسند و در عین حال خواستههای طرف مقابل را تامین نکنند، این معامله یا شکل نمیگیرد یا اگر بگیرد به سرعت به خرابی میرود. خوشبختانه در سالهای اخیر بیشتر در مورد مسائل جنسی پیش از ازدواج صحبت میشود. بازتر شدن این فضا به بهتر شدن کیفیت رابطه و ازدواجها میرسد و نتیجه این مباحث چارچوبها، اصول و بنای رابطه شما با فردی دیگر میشود. اگر شما نتوانید فانتزیها و علایق خود را بیان کنید، هیچگاه با ورود به ازدواج نمیتوانید از آنها عبور نمایید.
بسیاری از افراد ازدواج را نوعی محدودیت تعریف میکنند. محدودیتی از جنس تغییر شیوه زندگی، تغییر رفتار، تغییر عادات و بازسازی کامل شخصیت. متاسفانه فراموش میکنیم که شخصیت یک انسان یک روزه و یک ماهه ساخته نمیشود که با یک مراسم و فرایند به نام ازدواج تغییر کند. اصولا تغییری در شخصیت افراد به وجود نمیآید مگر با صرف زمان بسیار زیاد و کمک مشاورین خبره. بنابراین در رابطه به دنبال تغییر کسی نباشید و صرفا به بیان نظرات در مورد آداب و شیوه زندگی پارتنر خود بسنده کنید. به کسی فشار وارد نکنید و اگر واقعا رابطه برای شما مشکل است و به هیچ نحوهای نمیتوانید مسائل پیش آمده را حل کنید، بهترین و سالمترین راه، جدایی است.
پاسخ سه: اهمیت سکسولوژی بر رابطه/ازدواج چقدر است؟
همانطور که اشاره شد، در سالهای اخیر راحتتر در مورد مباحث جنسی صحبت میشود. به حتی خوشبختانه پیش از امضای هر سند و قراردادی برخی زوجها با هم رابطه جنسی را تجربه میکنند. موضوعی که پیش میآید نه صرفا رابطه سادومازوخیسم بلکه نحوه بیان و مواجهه با آن هست. متاسفانه بسیاری از افراد علایق خود را به شکل منزجرکنندهای بیان میکنند. این شیوه بیان و نمایش گرایشها حتی افرادی که به BDSM علاقه دارند را از این افراد دور میکند.
مساله بعدی بر سکسولوژی، نزدیکی و هماهنگی علایق و خواستهها هست. اگر پیش از ازدواج یا در طول رابطه متوجه اختلاف سلیقه و علایق هستید، بهتر است رابطه را ادامه ندهید. همچنین بسیاری از افراد هستند که با پیش داوری و ذهنیت منفی به این مسایل نگاه میکنند. تغییر نگاه در این افراد نیازمند خواست خود آنها است. هرچقدر شما تلاش بکنید و فکتهای علمی برای آنها بفرستید، تا زمانی که این دسته افراد خود آمادگی پذیرش چنین گرایشی را نداشته باشند، به دیده نفرت به آن نگاه میکنند.
اما اگر شما با کسی ازدواج کردهاید و او هیچ علاقه و میلی به چنین روابطی ندارد، دو حالت وجود دارد. یا واقعا علاقه ندارد یا ترس از بیان دیدگاهها دارد. در مورد اول به هیچ عنوان نباید با زور و فشار اقدام کنید. پیامهای زیادی از طرف مردان متاهل دریافت میکنم که به دنبال ایجاد علاقه در همسر خود برای رابطه گروهی و موارد مشابه هستند. این رفتار نوعی تجاوز به علایق و حقوق پارتنر است و اصلا نباید ادامه پیدا کند.
اما افرادی که خجالت میکشند یا ترس از قضاوت شدن دارند، نیازمند زمان و صداقت در گفتار هستند. فرقی ندارد پارتنر شما مرد باشد یا زن، شما باید فضای امن برای بیان امیال شخصی را به وی بدهید. بسیاری از زوجها با من تماس میگیرند و تصور میکنند اگر یک بار به پارتنر خود فرصت «دامیننت» بودن در سکس را بدهند به معنی تغییر سبک زندگی فعلی و برده همیشگی شدن برای همسر است! تا زمانی که طرفین صادقانه در مورد BDSM و کلا سکس صحبت نکنند، به ارگاسم روانی و جسمی نمیرسند.
در نهایت اینکه تداوم و خوشحالی در رابطه صرفا به سکس یا رابطه بی دی اس ام، وابسته نیست اما گرایشهای جنسی یکی از عوامل مهم است.
اصلا مهم نیست شریک زندگی که انتخاب میکنید به BDSM گرایش داشته باشد یا نه. شما باید صادقانه امیال و فانتزیهای خود را بیان کنید و اگر علایق ایشان با علایق شما هماهنگ بود، به مرحله بعد و شروع رابطه در زیر یک سقف بروید.
اونتاشگال . خرداد ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
آیا بی توجهی به اسلیو اصل اساسی و پایهای رابطه ارباب و برده است؟ سلامت در رابطه BDSM چیست؟
پیامهای زیادی از طرف شما مخاطبین عزیز در خصوص مشاوره در موضوعات مختلف برای من ارسال میشود. تصمیم گرفتم از این پس به این سوالات که جنبه عمومی هم دارند با عنوان «پیام شما» در وبلاگ پاسخ دهم. برای حفظ حریم خصوصی اطلاعات نام و مشخصات تغییر داده شدهاند.
سلام، وقتتون بخیر…ممنون بابت فعالیت چندسالهی کانال. امیدوارم پیاممو بخونید،تو اوج استیصال دارم این پیامو میدم. من زهرا، ۲۶ سالمه و ارشد جامعه شناسی هستم. تا حالا هر نوع رابطهی عاطفی یا جنسی داشتم. از دبیرستان به BDSM علاقهمند بودم، دربارهاش سرچ میکردم، میخوندم. اهل پورن نیستم، ولی هرازگاهی اگرم میدیدم پورنای عادی اصلا تحریکم نمیکنه و نمیکرد، فقط اونایی که BDSM بود.
گذشت تا اینکه چندماه پیش با کسی از طریق اینترنت اشنا شدم، از شهر خودمون. گفتم علاقه دارم، گفتند باید آموزش ببینی و قبول کردم.
من از همون اولین جملات اشناییم تاکید داشتم که فقط میخوام تجربه کنم، نه اینکه رابطه مداوم داشته باشیم و تو زندگی هم باشیم. اول خیلی مقاوم بودم در برابر گفتن یه «چشم» حتی، سخت بود برام، آروم آروم اموزش دیدم. دو بار حضوری همدیگه رو دیدیم. بار سوم رفتم خونشون. (اسپنک با دست و کمربند و سیلی و سکس بود تا جایی که یادمه.)
یه بار کامل از زندگی هم بیرون رفتیم، ولی دوباره برگشتم من. نمیشد از فکر این رابطه بیام بیرون. اون اوایل من کار و زندگیم برات اولویت بود، ولی انقدر با من حرف میزدن نه وقت میکردن کتاب بخونم، نه پادکست، نه فیلم، نه بیرون، هیچی… گله هم میکردم میگفتن اربابتم، باید وقت بذاری.
تا حدودای الان.
الانی که این پیامو میدم قضیه برعکسه، بعضی وقتا واقعا نیاز دارم باهاشون حرف بزنم، جواب نمیدن. یا بعد دوتا جمله حرف زدن میگن گورتو گم کن… از دیروز تا حالا (۲۴ ساعت) به خواست خودشون من هیچ پیامی ندادم، ولی گفته بودن احوالپرسی رو بکن… پیام دادم ارباب خوبید؟ جوابی ندادن، پیام دادم نمیخوام مزاحمتون بشم،فقط خواستم حالتونو بپرسم، هستین؟ فقط دوتا کلمه نوشتن.
این مثالی که از امشب زدم یه مثال کوچیک از حالتای الان رابطمونه. ولی وقتی حضوری پیششونم (که کم هم نیس…) میگن اربابت بهت اهمیت میده و مهمی برام و از این حرفا. حسی که دارم تحقیر نیس، دلشکستگیه. آرامش ندارم دیگه. من متوجهم که جایگاهها تو این رابطه فرق داره، ولی حس میکنم حتی به عنوان یه برده، یه سگ هم هیچ ارزشی ندارم واسشون. گاهی با خودم فک میکنم کاش میشد یه ارباب دیگه رو هم تجربه کنم ببینم مشکل از شخصه، یا همه همینجورن.
سوالی که دارم اینه که آیا این مدل حرف زدن به صورت مداوم، این مدل بیتوجهی، عادیه تو این رابطه یا نه؟
توجه کنید که شما در ابتدا در رابطه با یک انسان هستید و سپس شیوه رابطه خود را سادومازوخیسم یا وانیلا مشخص میکنید. رابطه با یک انسان جنبههای مختلفی دارد که «رابطه صرفا برای سکس» نیز میتواند یکی از شیوههای آن باشد.
در مقالات زیادی به اهمیت گفتگو برای رابطه اشاره کردم. مساله اصلی این است که آیا شما در هنگام شروع رابطه BDSM با این مستر و دامیننت، به صورت شفاف و دقیق تمایل به تجربه BDSM را گفتید یا به دنبال یک رابطه عاطفی نیز بودید؟ با توجه به نوشته شما و اشاره به این صحبت که «فقط میخوام تجربه کنم، نه اینکه رابطه مداوم داشته باشیم و تو زندگی هم باشیم.» مشخص میشود که شما شفاف خواسته خود را مطرح کردید.
اگر پس از بیان این خواسته، پارتنر شما به شیوهای دیگر عمل کرد و به دنبال ایجاد یک رابطه عاطفی رفت، شما حق اعتراض دارید. اگر خود شما مایل بودید که رابطه به سمت عاطفی شدن و اصطلاحا «در زندگی هم بودن» پیش برود، لازم است مجددا در مورد شیوه رابطه خود و ادامه آن گفتگو کنید. در صورتی که در ابعادی دیگر این مکالمات صورت نگرفته است لازم است برای بهبود رابطه با یکدیگر صحبت کنید.
پاسخ ۲: تعرض روحی و روانی با فشار آوردن
تحت فشار قرار دادن یا Force کردن در واقع نوعی تعرض به شما است. این تعرض هم میتواند روحی باشد هم جسمی و هم روانی. در اینجا صرفا به تعرض روحی و روانی میپردازیم. همانطور که گفتید در صورت مخالفت با پاسخ «گله هم میکردم میگفتن اربابتم، باید وقت بذاری» رو به رو میشدید. این رفتار نوعی تعرض و Force کردن است.
تعرض به حریم خصوصی شما به عنوان یک انسان یکی از شایعترین اشتباهاتی است که افراد مستر و میسترس دچار آن میشوند. آیا در تعاریف رابطه محدودیت همه جانبه لحاظ شده است؟ با توجه به صحبتهای شما فکر نمیکنم چنین چیزی باشد پس گرفتن زمان شما برای رسیدگی به امور شخصی، نوعی تعرض به حساب میآید و باید در ابتدای رابطه آن را با پارتنر خود (یا حتی بعدی) به صورت شفاف بیان کنید.
به صورت کلی یک مستر و میسترس زمانی میتواند در زندگی خصوصی شما مانند مطالعه کتاب، فیلم دیدن و موارد مشابه دخالت کند که در ابتدای رابطه چنین توافقی کرده باشید.
پاسخ ۳: آیا مزاحم هستید؟
نکته مهم خواسته شما از رابطه است. شما به عنوان یک ساب میسیو و کسی که میخواهد ساعاتی در اختیار دامیننت باشد، آیا رفتاری دارد که به نوعی مزاحمت برای دامیننت باشد؟ همانطور که گفتید تمایل به رابطه به صورت جلسهای و صرفا جلسات کینکی است. در این صورت صحبتهای زیاده و اضافی و خارج از حرفهای اصطلاحات «مشترک» نوعی مزاحمت تلقی میشود.
گاهی اوقات بهتر است به جای تلاش برای صحبت کردن به هر بهانهای، به دنبال رسیدگی به امور شخصی پرداخت.
پاسخ ۴: شخصیت شما کجاست؟
«حسی که دارم دلشکستگیه»! نکته مهم در این رابطه همین است. شما در ابتدای رابطه در مورد ابعاد آن صحبت نکردید. طبیعتا چون اولین تجربه است احتمال خرابکاری و مشکل زیاد میشود. وقتی در این رابطه شخصیت خود را نمیبینید پس برای چه هدفی ادامه میدهید؟ به نظر من بهتر است به جای تلاش برای بهبود رابطه به هر قیمتی، به بررسی جنبههای مختلف شخصی خود بپردازید. در مقالات دیگر هم اشاره کردهام که زمانی یک رابطه سالم را میتوانید آغاز کنید که برای خود به اندازه کافی انرژی گذاشته باشید و عاشق خود شده باشید.
نتیجه کلی این که هر گاه احساس کردید یک رابطه شما را بیشتر ناراحت میکند، بهتر است از آن خارج شوید. جایگاه شما به عنوان یک سابمیسیو نباید بهانهای برای پذیرش تعرض به شخصیت شما شود. همچنین به عنوان یک مستر یا میسترس هیچ حقی برای سو استفاده از شخصیت اسلیو ندارید. همه چیز باید توافقی باشید چرا که هدف از این رابطه لذت بردن و آرامش روان است.
این نصیحت را از من گوش کنید. اگر رابطه خود را با کسی به پایان رسانید، آن فرد را از زندگی خود حذف کنید و دیگر هیچوقت به دنبال شروع مجدد رابطه با وی نباشید. احتمال اصلاح شدن و به وجود نیامدن مشکل بسیار پایین است. سعی کنید با خودتان صادق باشید.
اونتاشگال . اردیبهشت ۱۴۰۰
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
در چنین بعد از ظهر سرد ماه فوریه بود که در حال نوشیدن قهوه به فعالیتهایی که در زمینه BDSM به زبان فارسی داشتم، فکر میکردم. به صورت ناگهانی تصمیم به راهاندازی مجدد کانال تلگرام و حساب اینستاگرام اونتاشگال گرفتم. اما بسته شدن اکانتها به دلیل قوانین اینستاگرام و تلگرام، من را از این تصمیم منصرف کرد. به یاد سرویس دلنشین وردپرس افتادم و تصمیم گرفتم از این بستر برای وبلاگنویسی استفاده کنم. جرقه اصلی اینگونه زده شد.
و پنجشنبه ۶ فوریه ۲۰۲۰ با بیدار شدن از خواب، فعالیت وبلاگ اونتاشگال را آغاز کردم.
گزارش آماری یک سال فعالیت
در اینجا شما گزارش فعالیت یک سال اخیر را مطالعه میکنید. این وبلاگ به شوق و حمایت مخاطبین زنده است. جهت تبلیغات، اسپانسرینگ و بیان دیدگاه، نظرات و پیشنهادات خود در صفحه تماس به ما پیام بدهید.
تعداد کاربران و مخاطبین
گزارش فعالیت یک ساله – بازدید و مخاطبین
در این یک سال تقریبا هر کاربر ۲ صفحه از مطالب وبلاگ اونتاشگال را مطالعه کرده است.
ورودی از گوگل
گزارش فعالیت یک ساله – جستجو در گوگل
بیش از ۲ میلیون بار نام وبلاگ اونتاشگال در نتایج جستجوی کاربران نمایش داده شده است.
منابع ورودی کاربران
گزارش فعالیت یک ساله – ورودی به سایت از منابع مختلف
بیشترین ورودی از طریق جستجو در گوگل بود. کاربران توییتر در میان شبکههای اجتماعی بیشترین ورودی و فعالیت را داشتهاند.
کشورهای مخاطبین
گزارش فعالیت یک ساله – کشورهای مخاطبین
کاربران از کشورهای مختلفی وارد سایت اونتاشگال میشوند. با بررسی، تحلیل و حذف مخاطبینی که از فیلترشکن استفاده میکنند، به نتایج بالا رسیدیم. کاربرانی که از ایران وارد سایت میشوند تنها با فیلتر شکن امکان دیدن صفحات را دارند.
همکاران و مترجمین
گزارش فعالیت یک ساله – مترجمین و همکاران
در این مدت با ۸ نفر برای ترجمه همکاری شد. بهترین و بیشترین تعداد ترجمهها از طرف دوست عزیزم، ماتیلدا است.
موضوعات مطالب
گزارش فعالیت یک ساله – موضوعات مطالب
در یک سال اخیر ۱۱۰ مطلب و مقاله نوشته شد. بیشتر مطالب به آموزش رابطه ارباب و برده، سپس یادداشتهای شخصی و در نهایت کانال چهارم، صداقت اختصاص دارد.
پس از دو مقاله معرفی سادیسم و دامیننت، به تفاوت شخصیتهای سابمیسیو و مازوخیسم میپردازیم. اینکه آیا این دو شخصیت بر یکدیگر همپوشانی دارند و آیا میتوانند کاملا مستقل از یکدیگر باشند؟ ابتدا به زبان ساده به معرفی هر دو شخصیت میپردازم:
مازوخیست: کسی که از درد کشیدن، تحقیر شدن، تحت کنترل بودن و محدود بودن، لذت میبرد.
سابمیسیو: کسی که دوست دارد پیرو باشد، به دنبال تصمیمگیری نیست و به حامی نیازمند است.
مازوخیسم یا مازوخیست از قرن ۱۷ میلادی وارد ادبیات شده است. نویسنده آلمانی اتریشی، لئوپولد فون زاخر-مازوخ در رمانهایی که نوشت شخصیتی را معرفی کرد که عاشقانه از درد کشیدن لذت میبرد. به احترام او چنین افرادی را مازوخیسم نامیدند که در فارسی میل به خودآزاری ترجمه شده است.
طیف علاقه به درد در شخصیتهای مازوخیست بسیار گسترده است. از میل به کشیده شدن مو گرفته تا تمایل برای پاره شدن بدن همه و همه شامل علایق مازوخیستی میشود. عدهای بسیار فراتر میروند و میل به جاری شدن شدید خون و دردهای فوقالعاده زیاد دارند. به نظر من تا حدی که درد به شما آسیب نرساند مشکلی ندارد اما برای موارد فراتر بهتر است با مشاور خود صحبت کنید.
رفتار مازوخیستی در واقع اعمالی هستند که با وجود آگاهی از ضرر و خطر آنها، هرچند کوچک یا بزرگ، میل به انجامشان وجود دارد. مازوخیست و سابمیسیو در بسیاری از موارد همپوشانی دارند. تمرکز این نوشته صرفا بر امیال مازوخیستی است. بسیاری از افراد ساب میسیو میل متفاوتی به مازوخیست دارند.
مازوخیسم و سابمیسیو صفتهای شخصیتی هستند
بر اساس DSM-3 (سال ۱۹۸۰)، این دو به عنوان ویژگی شخصیتی شناخته شدهاند. صفت و ویژگی شخصیتی یعنی در همه انسانها وجود دارد و از هر فردی به فرد دیگر متغییر است. اختلالهای روانی در بعضی افراد هستند و در بعضی نیستند برای همین نمیشود مازوخیست و سابمیسیو را در این دسته تقسیم کرد. در برابر سادیسم، مازوخیسم و در مقابل دامیننت، سابمیسیو را داریم. صفتهای شخصیتی بر اساس استاندارد روانشناس معروف ریموند کتل دارای یک بازه هستند. یعنی هر کسی دارای ۱۶ صفت است و در یک طیف مشخص از یک صفت قرار میگیرد و در طول زمان با عوامل مختلف تغییر میکند. سال ۱۹۹۴ که پنجمین ویرایش ۱۶ صفت شخصیتی (ویکیپدیا) منتشر شد، صفت چهارم به سلطه (Dominance) اختصاص پیدا کرد. امروزه پس از گذشت دو دهه، به خوبی تفاوت بین سادیسم و دامیننت را میدانیم.
به طیف بالا دقت کنید. نه صفر به معنی خوب بودن است و نه صد. استفاده از اعداد و نمودار، صرفا برای تعریف بهتر است. آقای کتل ۵۰ را حد میانه را در نظر گرفته است. هر چقدر صفت سلطه به سمت ۱۰۰ پیش میرود یعنی فرد شخصیت سلطهگرانهتری دارد و هر چقدر به سمت صفر میل کند، فرد تمایل بیشتری به سلطهجویی یا سابمیسیو بودن خواهد داشت. بازهم تکرار میکنم هیچکدام خوب یا بد نیست. جایگاه هر فرد در این طیف، توسط روانکاو و با انجام تستهای دقیق و درست تشخیص داده می شود.
در بالای نمودار شما یک بازه میبینید. از نزدیکی ۴۵ شروع میشود تا ۷۰. این یعنی صفت شخصیتی یک فرد در این محدوده قرار دارد و بیشتر میل به سلطه دارد. برای مثال در کار یک مدیر است، در خانواده یک فرد قدرتمند و در زندگی یک زن با توانایی بالای مدیریت خانواده. شخصیت سابمیسیو و مازوخیست بیشتر مایل است پیرو باشد.
مازوخیستها برای اصلاح رفتار به تنبیه خود دست میزنند. مثل سوختن دست و قرار دادن یک نشان روی بدن برای یادآوری اینکه دیگر نباید این کار را تکرار کنند.
صفات مشترک مازوخیستها
شناخت و کشف یک شخصیت مازوخیست واقعا سخت نیست. میل به مازوخیسم به افسردگی نزدیکی دارد برای همین گاهی افراد آن را با افسردگی اشتباه میگیرند. برخی از مهمترین ویژگیهای یک شخصیت مازوخیست:
توانایی نه گفتن بسیار ضعیف
میل به افراد کمالگرا و خودپسند
میل شدید به کمالگرایی در خود
قضاوت خود برای صفتهای منفی
میل زیاد به خیالبافی و رویا سازی
عدم تمایل به استقلال کامل فردی
احساس خود تحقیری به دلیل بدن و شخصیت درونی
برخی از صفات ذکر شده مثل عدم توانایی در نه گفتن بین شخصیت مازوخیست با سابمیسیو مشترک است. همچنین ممکن است افراد دامیننت به کمالگرایی میل داشته باشند. لزوما نباید با یک یا دو ویژگی شخصی را مازوخیست دانست.
خشونت ابزاری برای اثبات
فرد مازوخیست برای نمایش قدرت خود و جلب توجه دیگران به خشونت متوصل میشود. این فرد با کارهایی مثل خود زنی، تهدید مداوم و فریادها در بحثها و گفتگوها به دنبال اثبات حرف خود است. افراد مازوخیسم عموما به عنوان غیرتی شناخته میشوند. فرد غیرتی به با خشونت، فریاد زدن، محدود کردن به دنبال نمایش عشق و علاقه خود است.
افراد مازوخیسم در محیطی که ترس تنها شدن نداشته باشند، جسور میشوند. برای مثال در محیط خانواده و با همسر خود خشونت خود را به راحتی ابراز میکنند اما در محیطهای بیرون و در جمع دوستانی که به راحتی امکان ترد شدن آنها وجود دارد، آرامتر میشوند و خشم را درون خود ذخیره میکنند تا مجددا در محیط خانواده تخلیه نمایند!
افراد غیرتی در ضاهر سادیست هستند اما در واقعیت مازوخیسم میباشند. دلیل اصلی آن هم ضعف در صحبت کردن و تلاش برای قانع کردن است. سابمیسیوها راحتتر صحبت میکنند و آسانتر میپذیرند و چندان به دنبال بحث نیستند. اما مازوخیستها سعی در پنهان کردن ضعف خود با خشونت رفتاری دارند.
مازوخیست بیشتر میل به درد دارد تا تحقیر
افرادی که مایل به اسلیو بودند در BDSM هستند، در صورتی که مازوخیسم باشند بیشتر از درد لذت میبرند. رایجترین دردها شامل اسپنک و بازی با نواحی جنسی میشوند. عدهای نیز مایل هستند سوزش پارافین شمع را حس کنند. برخی دیگر به دنبال رد چاقو و خون روی بدن خود هستند. البته یک مازوخیست به تحقیر شدن هم علاقه دارد اما عامل اصلی لذت در او، تحقیر نیست. مازوخیست بیشتر دوست دارد غیرارادی تحقیر شود. در واقع در موقعیت تحقیر قرار گرفتن برای اون هیجان انگیزتر است.
مازوخیستها در روابط جنسی و عاطفی میل به درد نیز دارند. این افراد شیفته توجه هستند و به روشهای مختلفی به دنبال جلب آن میروند. در رابطه با یک فرد مازوخیست باید به خوبی آستانه تحمل او را کشف کنید. یک مازوخیست گاهی آمادگی زخم روی بدن خود را دارد و حتی ممکن است میل به فرو بردن نیدل و سوزن در بدنش او را تحریک کند.
افرادی که درجه مازوخیست بالاتری دارند، میل چندانی به تحقیر شدن ندارند. محدود شدن با روشهایی مثل باندیج و بازیهای خطرناک آنها را برانگیختهتر میکند. اگر با یک مازوخیست در رابطه هستید از اینکه به خون بازی اشاره میکنند، نگران نشوید. بیشتر افراد مازوخیست در سکس صرفا به دنبال فانتزی هستند و کمتر میل به انجام آن را دارند. حتی اگر اسپنک شدن تا حد کبودی را طلب میکنند، در عمل تحمل آن را ندارند.
رفتارهای مازوخیستی در سکس و BDSM تا جایی که مشکل جسمی و روانی شدیدی برای خود یا پارتنر به وجود نیاورند، ایرادی ندارند. حتما چه در جایگاه ارباب و چه برده، حد و حدود میل خود را بیان کنید و توجه داشته باشید هر نوع زور و فشاری بدون میل طرفین، نوعی تجاوز است. حتی اگر با یک مازوخیست شدید در ارتباط هستید، اجازه تجاوز به او را ندارید.
سیگار کشیدن یک مثال رفتار مازوخیستی در دنیا
در جوامع مختلف به خصوص ایران، مازوخیستها به شدت تحقیر میشوند و به نوعی بیمار طلقی میشوند. اما در واقع بسیاری از ما دست به کارهای مازوخیستی میزنیم. برای نمونه یکی از رایجترین رفتارهای مازوخیستی، سیگار کشیدن است! ضرر سیگار بر کسی پوشیده نیست اما به دلیل آرامش کوچکی که به فرد میدهد، نوعی رفتار مازوخیستی و آرامش بخش به حساب میآید.
رفتارهای این چنینی در زندگی ما بسیار زیاد هستند. با وجود اینکه از ضرر یک چیز خبر داریم اما میل به انجام آن وجود دارد. مساله مهم طیف انجام چنین رفتار مازوخیستی است. یک بار سیگار کشیدن در ماه مشکلی به حساب نمیآید اما ۳ پاکت در روز بدون شک بیانگر یک پریشانی روانی است.
سابمیسیو: کسی که دوست دارد پیرو باشد، به دنبال تصمیمگیری نیست و به حامی نیازمند است. چگونه کسی که میل به اطاعت و تسلیم شدن دارد را بشناسیم و او چه جایگاهی در گرایش BDSM دارد؟
مازوخیست: کسی که از درد کشیدن، تحقیر شدن، تحت کنترل بودن و محدود بودن، لذت میبرد. چگونه کسی که به خودآزاری علاقه دارد را بشناسیم و او چه جایگاهی در گرایش BDSM دارد؟
سادیست: کسی که از تماشای درد و فشار بر دیگران لذت ببرد. چگونه کسی که به آزار دیگران علاقه دارد را بشناسیم و او چه جایگاهی در گرایش BDSM دارد؟
آیا علت و دلیل میل به مازوخیست شدن مهم است؟ خیر، مهم این است اگر چنین علاقهای دارید، چه رفتار و عملکردی نشان دهید. به هر علتی اگر چنین میلی دارید، سعی کنید در رابطه بدون ترس از قضاوت آن را بیان کنید.
به مناسبت صدمین پست و نوشته وبلاگ تصمیم دارم علایق، شخصیت و فلسفه اونتاشگال نسبت به زندگی و عشق را برای شما خوانندگان محترم، بنویسم. اینکه دنیا را چطور میبینم و الان به موضوعات مختلف مانند زندگی، رابطه، عشق، مذهب، هنر، تجربه و دانش چگونه نگاه میکنم. در واقع چطور شد که من به آرامش رسیدم و پاسخ بسیاری از دغدغههای خویش را پیدا کردم.
در این ده ماه که از فعالیت وبلاگ میگذرد، افراد مختلفی نظر و دیدگاه خود را در مورد من گفتهاند. هرکسی از ظن خود شد یار من، دیدگاهی مثبت یا منفی در مورد شخصیت اونتاشگال داشت. البته من ضمن احترام به هر دیدگاهی به کار خودم ادامه میدهم. در هر صورت وقتی شما در یک جامعه فعالیت میکنید باید بالغانه انتظار هر واکنشی را داشته باشید. نباید فراموش کرد که در این بین بعضی بودند که کاملا داستانهایی وهمآمیز در مورد من ساختند که هنوز از این نبوغ داستانسرایی آنها تعجب میکنم!
به دلیل اینکه در مورد روابط باز و انواع سبک گرایشها مینویسم، مکررترین سوال که مطرح شده است، نحوه نگاه من به عشق است. اینکه در چه قالبی عشق را تعریف کرده و به آن نگاه میکنم. آیا واقعا کسی مثل من عاشق میشود و عشق چنین مردی چگونه خواهد بود؟
این نوشته کاملا شخصی است. حاصل سالها سفر، تجربه، رابطه و گفتگو با انسانها از هر فرهنگ و نژاد و قومی؛ دیدن عجیبترین نقاط جهان و خواندن انواع فلسفهها، ادبیات، کتابها و حاصل تلاش برای درک هنرهای گوناگون جوامع بشری است. این نوشته از قلب زندگی اونتاشگال میآید. با من همراه باشید.
خاکستری، سیاه یا سفید؟
به نظر شما آیا همه انسانها خوباند یا بد، مگر خلاف آن ثابت شود؟ پاسخ به این سوال در جهانبینی شما نهفته است. عوامل زیادی مانند نگاه جامعه، نوع تربیت، تحصیلات کودکی و به تازگی رسانهها، در نگاه شما نسبت به دنیا موثر هستند. اگر همیشه به شما گفته شده که این عقیده دینی اشتباه است یا این کسوت و پیشه یعنی دزدی، شما به سادگی نمیتوانید آن را تغییر دهید. در واقع پذیرفتن چیزی که سالها در گوش شما گفته شده برای انسانها راحتتر است تا تلاش برای جستجو، درک و فهمیدن حقیقت مسائل مختلفی که در زندگی با آنها سروکار داریم.
بدین ترتیب شما دنیا را سیاه یا سفید میبینید و به سختی میتوانید بپذیرید کسی انسانها نه کاملا خوب هستند و نه بد. به سختی انسانها را با همه خوب و بدشان، چنان که هستند، قبول میکنید. این رفتار نوعی از کمالگرایی است. تصور کنید تصمیم به زندگی در یک شهر دارید. در عین حال که از منظره و نماهای زیبای آن لذت میبرید اما تحمل بارانهای گاه و بی گاه و پر شمار آن را ندارید. میخواهید همه چیز در بهترین حالت مورد نظر شما باشد. اما طبیعت و جهان هستی شیوه خود را دارد. بهترین و زرخیزترین خاک برای کشاورزی، خاک نواحی آتشفشانی است؛ اما ریسک زندگی و کار در چنین شرایطی نیز بالاست. حال بگویید کار در نواحی آتشفشانی بد است یا خوب؟ هیچکدام!
انسانها به واسطه علم و دانش میتوانند خلق ابزار کنند. پوشاک مناسبت به شما کمک میکند در قطب جنوب هم زندگی کنید. این دانش ذهن شما را به بررسی و کنجکاوی وادار میکند تا هرچیزی را بدون تحقیق نپذیرید و دنیا را دیگر سیاه و سفید نبینید. با چنین دیدگاهی میتوانید بسیاری از تفکرات مخالف خود را تحمل کرده و از آرامش بسیار بیشتری برخوردار باشید.
ساده بگویم لزومی ندارد به پاسخ هر سوالی برسید و برای هرچیزی یک علت و دلیل بیاورید. بسیاری اوقات کافی است مسائل را همانگونه که هستند بپذیرید و با آن کنار بیایید. برای مثال علت و ریشه همجنسگرایی چیست؟ همچنان پاسخهای مختلف و گستردهای به آن داده میشود. شخصا همجنسگرایی را میپذیرم و به دنبال ریشه آن نمیروم. هر علتی داشته باشد یک بخش وجودی جوامع بشری است و باید تعامل با آن را یاد بگیریم.
احترام به حقوق انسانها
فکر نمیکنم چیزی بدتر از تعرض به حق و حقوق انسانی در دنیا وجود داشته باشد. همیشه و در همه مقالات به این موضوع اشاره کردهام که هرچیزی و هر لذتی بدون رضایت همه طرفین، نوعی تجاوز است. تجاوز هم صرفا سکس بدون رضایت نیست. میتواند تحت فشار قرار دادن کسی برای انجام چیزی باشد که هدف آن صرفا خواسته شخصی از طریق سو استفاده است.
اما یکی از عادیترین انواع تعرض به دیگران، دروغ گفتن است. دروغ از ضعف میآید و به دنبال آن عدم احترام به خود. همین دروغ سبب میشود شما به اشکال مختلف به دیگران تعرض کنید. یکی از دلایل اصلی دروغ، جلب توجه است. اکثر افرادی که تجاوز میکنند نیز به دنبال نوعی از جلب توجه و دیده شدن هستند؛ یعنی اینکه در حاشیه هستند و از بابت آن ناراحت و دست به تجاوز (صرفا نباید جنسی باشد) میزنند تا به نوعی خودنمایی کنند. دروغ گفتن در کوتاه مدت ممکن است مفید باشد اما در بلند مدت شخصیت شما را نابود میکند. دروغگویی نوعی عدم احترام و یکی از نشانههای اصلی عدم عزت نفس است. اگر میخواهید به شما احترام گذاشته شود، ابتدا باید به خود احترام بگذارید.
برای احترام به حقوق دیگران باید عزت نفس خود را افزایش دهید. توهین کردن به اعتقادات، شهر، خانواده، ملیت و هویت شما هیچ چیز را تغییر نمیدهد! طبیعتا هرچقدر هم شما به دنبال رعایت حقوق دیگران و احترام به آنها باشید، باز ممکن است افرادی این رویه را در پیش بگیرند. بهترین کار اهمیت ندادن و بی توجهی است. آرامش درونی و فردی از هر چیزی مهمتر است.
نگاه مذهبی و دینی من چیست؟
پاسخ به این سوال بسیار سخت است. در واقع باید گفت من نسبت به هیچ چیزی تعصب ندارم و معتقد به نقد هرچیزی هستم. اگر سواد و دانش کافی برای نقد نداشته باشم، از نظرات منتقدین متخصص باانصاف استفاده میکنم که سالهاست روی یک موضوع خاص دینی و مذهبی تحقیق میکنند.
بحث احترام به ادیان یک موضوع قدیمی است که هیچوقت به نتیجه نمیرسد. با عدم تعصب به راحتی میتوان هرچیزی را مطالعه کرد و درباره هیچچیز جبههگیری نکرد. شما میتوانید هر باور دینی و مذهبی داشته باشید و در عین حال به نظر دیگران نسبت به باور خود اهمیت ندهید.
از آنجایی که در مورد شخصیتهای مذهبی حرف و داستان بسیار زیاد است، سعی میکنم مهمترین کارهای افراد را دنبال کنم. بسیاری از شخصیتهای مذهبی از جنبههای مختلف به خصوص اجتماعی برای من محترم هستند و تا حد ممکن به حواشی مربوط به آنها نمیپردازم. هر فردی در تاریخ میتواند برای ما نکات خاصی به همراه داشته باشد.
به قول عمادالدین نسیمی: «مسجد و میکده و کعبه و بتخانه یکیست / ای غلط کرده ره کوچه ما خانه یکیست»
صبر و تحمل در کنار عدم تعصب
ظرفیت و تحمل کردن ارتباط مستقیمی با سطح توقع دارد. هرچقدر شما توقع خود را نسبت به چیزی یا کسی بالاتر ببرید، صبر و تحملتان پایینتر میآید. ظرف خود را برای گنجایش هرچیزی زیاد کنید. صبر و تحمل هر دو عواملی بسیار مهم در زندگی بشری هستند. بسیاری از موفقیتها از همین تحمل و پشتکار در انجام کاری به دست آمده است. به قول سعدی: «بنشینم و صبر پیش گیرم، دنباله کار خویش گیرم»
زندگی بشری هیچگاه آسان نبوده است. در دنیای فناوری ما تلاش میکنیم با سرعت و تغییر خود را وفق دهیم در حالی که وجودمان نیاز به آرامش و ایستایی دارد! هر روز یک محصول و کالای جدید به بازار میآید و ما به سرعت به دنبال دریافت آخرینها هستیم. نکته کلیدی در دنیا استفاده از ابزارها است نه صرفا دارا بودن آنها. در مورد کالاها، برندها و ابزارها هم روی هیچ چیزی نباید تعصب داشت و باید با تحقیق، صبر و آرامش تصمیمگیری کرد.
تعصب نداشتن باعث میشود بهتر بتوانید انتخاب کنید. برندها به دنبال به دست آوردن تعصب شما هستند! هر گاه احساس کردید چیزی یا فردی بیش از اندازه افکار شما را تحت تاثیر قرار میدهد، از آن فاصله بگیرید و از زاویه دیگر به خود بنگرید. در این صورت احتمالاً متوجه یک فرافکنی در وجود خود نسبت به سوژه تعصب خواهید شد. من هیچ تعصبی نسبت به هیچ چیزی در هیچ زمانی نداشته و ندارم! هر کسی میتواند به هرچیزی از BDSM توهین کند. توهین کردن و تمسخر هیچکسی تاثیری در این فرایند، گرایش و رابطه ندارد.
عشق و محبت
عاشقی یکی از مباحث خارقالعاده بشری است که همچنان در مورد آن صحبتها و حرفها وجود دارد و از ابتدای زندگی بشر با او همراه شده است. هر کسی عشق را به نوعی فهمیده است. گروهی آن را مختص به خدا، عدهای مختص به معشوق زمینی و افرادی آن را از اساس انکار میکنند. من اما در این نوشته دیدگاه و بینش شخصی خود نسبت به عشق را بازگو میکنم.
با یکی از ابیات حکایتی از دفتر سوم مثنوی مولانا شروع میکنم: «عشق از اول چرا خونی بود؟ / تا گریزد آنک بیرونی بود!»
در واقع عشق از اول هم قرار نیست آسان باشد و با خون، سختی و درد همراه است. بهتر بگویم عشق قرار نیست به راحتی به دست بیاید. عاشقی و عشق یک مرحله از زندگی است که باید آن را تجربه کرد و آموخت.
خوشی و غم، آزادی و اسارت، مثبت و منفی، سیاه و سفید، آرامش و خون، آسانی و سختی، همه و همه یعنی عاشقی. به قول حافظ «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها». بسیاری صرفا بخش اول را عاشقی میپندارند و تلاشی برای حفظ و ادامه آن نمیکنند. عشق همزمان با فدا کردن و فنا شدن، غرور و خویشتنداری است. معجزه عشق همین پارادوکسهای عجیب است.
در عشق اول باید عاشق خود بود
عاشقی از خود شروع میشود. کسی که عاشق خود باشد و به خود توجه کند میتواند به دیگران نیز عشق بورزد. کسی که صرفا به دنبال عشق ورزیدن به دیگران است و خود را فراموش میکنند، در واقع عاشق نیست و تصور عاشقی را دارد. او از این بهانه برای ترحم عشق و خریدن توجه استفاده میکند. آدمی که عاشق خود باشد بدون توجه دیگران هم میتواند به خوبی زندگی کند.
عاشق خود شدن به سادگی به دست نمیآید. شما باید سرد و گرم روزگار را بچشید. باید آسیب ببینید تا به قلبی قوی دست پیدا کنید. بهترین راهنما برای یادگیری عاشقی، مطالعه آثار ادبی بزرگان جهان است. آثاری که امروزه در دست ما هستند و از میان کتابهای زیادی به یادگار ماندهاند و جاودانه شدهاند. شاعران زیادی هم عصر حافظ بودند و بعد از او آمدند و رفتند؛ اما دیوان اشعار حافظ جاودانه شد. جاودانگی بی دلیل نیست و به دنبال یک عشق بزرگ میآید. خالق اثر در ابتدا یک عشق خاص نسبت به خود پیدا کرده که در پی آن، عشق نیروی محرکه لازم برای خلق آن اثر شده است.
در زندگی و رابطه هم ماجرا همین است. شما تا زمانی که عاشق خود نباشید، به یک رابطه موفق و شاد و اصطلاحا موفق نمیرسید! رسیدن به رابطه صرفا برای رابطه یکی از اشتباهات رایج است. زمانی که شما هنوز خود را درک نمیکنید، نمیتوانید در یک رابطه به درستی پیش بروید. اگر طرفین یک رابطه عاشق خود باشند، به خوبی عشق را به دیگری تقدیم میکنند و این نیروی فوقالعاده سبب شادی و پایداری رابطه آنها میگردد. رابطهای که در آن کسی به دنبال حذف شدن دیگری نیست!
عاشقی کردن آموختنی است
باور کنید عاشقی کردن یادگرفتنی است. عاشقی یک هنر و مهارت است که باید آن را یاد بگیرید. نه کسی به به راحتی به شما یاد میدهد و نه از وقتی متولد میشوید با شماست. عاشقی یک هنر است که بخشی از آن به شخصیت شما بر میگردد و بخشی به جهانبینی شما. تک تک موزیکهایی که گوش میکنید، کتابهایی که میخوانید، فیلم و سریالهایی که میبینید و دوستانی که انتخاب میکنید، روی هنر و عشقورزی شما تاثیر میگذارند. پیشنهاد میکنم اگر در ابراز عشق مشکل دارید، سنت شکنی کنید و به جای گوش دادن به سبک موزیک همیشگی، یک سبک کاملا متفاوت از سلیقه خود را امتحان کنید. کتابها و داستانهای جدیدی بخوانید. سعی کنید بیشتر شنونده باشید تا گوینده. در مورد هیچ داستان و قصه و عشقی نظر ندهید و بگذارید فقط اطلاعات به ذهن شما وارد شود. این دگرگونی در یادگیری به بهبود مهارت عاشقی کمک میکند.
برای یادگیری عاشقی، شما باید تجربه کنید. از اشتباهات گذشته خود درس بگیرید و ترسی از تکرار دوباره آن نداشته باشید. عاشقیها ببینید و از انجام آنها ترس نداشته باشید. عاشقی را با سکس سریع با افراد مختلف اشتباه نگیرید. عشق بازی کنید و عاشقانه بخندید و از لحظههای خود لذت ببرید.
به قول سعدی « سعدیا دور نیک نامی رفت / نوبت عاشقیست یک چندی»
عاشقی یعنی توجه کردن
یک روزی دوستی به من در مورد عشق بین پدر و مادر خود گفت. پدرش به او گفته بود «عاشقی یعنی باور داشته باشی طرف مقابل بیشتر برای تو انرژی و زمان میگذارد و تلاش کنی آن را جبران نمایی». این نگاه به عشق برای من بسیار دلنشین و زیبا بود. این نگاه دنباله باوری است که به عشق دارم. عاشقی یعنی لطف!
زمانی که طرفین رابطه کارهای یکدیگر را وظیفه نبینند و به آن به چشم لطف باور داشته باشند، رابطه سالم و درست پیش میرود. جدای از یک رابطه عاطفی میتوانید این را در کار و شراکت هم ببینید. این نگاه که افراد برای انجام کارها لطف میکنند، واقعا حس بهتری به طرفین منتقل میکند. اگر مبنای دید شما به عملکرد طرف مقابل به عنوان یک لطف باشد، به دنبال جبران آن بر میآیید و به این لطفها توجه میکنید. اگر وظیفه ببینید، تلاشی برای جبران و در نهایت نشان دادن عشق نخواهید کرد.
بر اساس لطف جلو بروید و سعی کنید در رابطه توقعی نداشته باشید. اگر طرف مقابل کارهای شما را درک کرد و برای جبران آن تلاشی انجام داد، به راستی به دنبال نشان دادن عشق است؛ اما اگر هیچ واکنشی نداشت و کارهایتان را وظیفه شما دید، بهتر است در نگاه خود به معشوق تجدید نظر کنید!
زمانی که شما به فردی علاقهمند باشید در هر شکل و حالتی، به او توجه میکنید. بسته به جایگاه فرد با او ارتباط برقرار میکنید. اگر به یک فرد علاقه داشته باشید اما جایگاه او برای شما پایین باشد، برای مثال در هنگام بیماری به یک تماس کفایت میکنید اما اگر آن فرد یک دوست صمیمی باشد، جز به دیدار و عیادت حضوری راضی نمیشوید. نمیتوانید با یک پیام دایرکت اینستاگرام به صمیمیترین دوست خود، عشق و علاقه خود و اهمیت سلامتیاش را در نظرتان به او نشان دهید.
به قول حافظ: «عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید / ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی»
محدودیت یعنی تبدیل شدن به مرده متحرک
وجود انسان از محدودیت و کنترل شدن متنفر است. محدودیت نوعی در بند کردن است. این نوع محدودیت نباید با محدودیت خودخواسته در BDSM اشتباه گرفته شود. زمانی که با کسی در رابطه هستید، اولین مساله اعتماد است. اگر به هر دلیلی به دنبال ایجاد محدودیت هستید یعنی اعتماد وجود ندارد. محدودیت در هر حالتی برای شما مضر میشود. اجازه بدهید افراد آگاهانه تصمیم به انجام ندادن برخی کارها بگیرند.
اعتماد در زندگی و رابطه مانند پی و بستر یک ساختمان است. هرچقدر سستتر باشد، پی یک رابطه زودتر فرو میپاشد. برای همین است در بسیاری از مقالات مربوط به روابط باز و چند نفره به این موضوع اشاره میکنم و تاکید دارم تا زمانی که رابطه شما سالم و در آرامش نیست، به فکر سکس با افراد دیگر نباشید. اگر سنگبنای رابطه شما سست است و نمیتوانید در سادهترین حالت به یکدیگر اعتماد کنید بهتر است وارد مرحله بعد نشوید. به هیچ عنوان فکر نکنید با ازدواج کردن چیزی بهتر میشود.
عاشقی، خیانت، سکس و دلبرها
رابطه برای من یعنی اعتماد و ایمان متقابل داشتن. زمانی من وارد رابطه میشوم که فرد مقابل بدون هیچ ترسی به من ایمان داشته باشد. نوع نگاه من به عشق نیز، ایمان و اعتماد میباشد و صداقت ریشه اصلی اعتماد است. شما میتوانید به یک سوال پاسخ ندهید و بهتر است بگویید الان پاسخ نمیدهم تا اینکه دروغ بگویید. همیشه باید به یکدیگر فرصت تنهایی بدهید. زمانی که عاشق میشوید، ترسی از بیان آن نداشته باشید. مهم نیست جنسیت شما چیست. مهم این است حسرت ابراز نکردن عشق و علاقه خود را نخورید.
از نظر من خیانت یک تعریف کاملا ساده دارد. استفاده از دیگری در جهت رسیدن به اهداف شخصی و له کردن او زیر پای خود!مرحله بعدی خیانت برای من دروغ گفتن است. سکس با یک فرد اصلا اهمیتی ندارد. مساله مهم دروغ گفتن است. اعتقاد دارم یک رابطه به هیچ شکلی نباید طرفین را محدود کند به خصوص در سکس. اینکه افراد انتخاب کنند با کسی خارج از رابطه سکس نکنند یک لطف دو طرفه باید باشد نه وظیفهای که بر روی دوش آنها سنگینی کند.
به سختی از مرحله BDSM خارج و وارد حالت سکس و معاشقه میشوم. برای من دیدن لذت سابمیسیو و هیجان او آرامشبخشتر است تا صرفا دخول و سکس. هر آدمی در زندگی میتواند عاشق چند نفر شود یا همزمان چند نفر نسبت به او ابراز علاقه کنند. لازم است هدف رابطه با هر فرد به خوبی مشخص شود. اگر کسی به شما علاقه دارد اما شما ندارید باید مستقیم به او بگویید. سکس با فرد جدید هیجان دارد اما نباید به قیمت از بین رفتن آرامش خود شما تمام شود.
عاشقی من بر اساس احترام، فرصت شنیدن و گفتن، توجه دو طرفه، اعتماد بی چون و چرا و صداقت بدون ترس است. در عشق ابتدا باید عاشق خود بود. زمانی که عاشق خود باشید میتوانید عشق را ابراز کنید. هر فردی در جایگاه خود میتواند از عشق شما بهرهمند شود و عشق صرفا سکس نیست. کسی که شایستگی ویژهای داشته باشد، لایق قلب شما میشود. بدن و جسم و جان شما میتواند به هر شکلی استفاده شود. در رابطه صداقت را در پیش بگیرید و اگر به دنبال رابطه با چند نفر دیگر هستید، حتما به افراد درگیر در رابطه بگویید. سکس با کسی که به شما آرامش نمیدهد، عذاب درونی به همراه دارد.
به قول مولانا: «شمس الحق تبریزی از خلق چه پرهیزی / اکنون که درافکندی صد فتنه فتانه»
زندگی، مهربانی و خشم
زمانی به شدت به دنبال پول بودم و تمام تمرکز و توجهام متوجه پول بود. در این دوره خشم و عصبانیت من افزایش پیدا کرده بود. دقیقا اولویت اصلی زندگی من پول شده بود. تقریبا یک سال بعد از شروع پول جمع کردن و کار زیاد، خیلی ناگهانی در یک گالری هنری متوقف شدم. به یاد آوردم که تمام اهداف و آرمانهای خودم را فراموش کردهام. در واقع برای پول خود و علایقم را فراموش کرده بودم. نکته جالب اینکه هر پولی هم جمع شده بود، به یک بهانهای خرج شد. در واقع آن پول با شادی و لذت به دست نیامده بود پس با لذت هم مصرف نشد.
پس از این ماجرا به زندگی و پول درآوردن تغییر کرد. لذت و آرامش شخصی اولویت اصلی شد. باید بدانید بعد از این تغییر، هم دوستان بهتری پیدا کردم، هم روند کاریام رشد بسیار بهتری پیدا کرد و هم خیلی بهتر از زمانی که ۲۰ ساعته کار میکردم، در ۱۰ ساعت درآمد کسب کردم.
زندگی دقیقا یعنی رفتن به دنبال رویا و چیزی که به آن علاقه دارید. زمانی که لحظههای شما با رویاها و علایقتان بگذرد، بیشتر آرامش میگیرید و کمتر بهانه برای خشم پیدا میکنید. برای آرامش خود باید کار کرد نه برای پول در آوردن!
تجربهگرایی
من کاملا تجربهگرا هستم. دانش و علم نیز تجربه بشری است که صورت مکتوب و مستند در اختیار ما قرار گرفته است. از این رو تجربهگرایی را یک گام فراتر از مستندات میبینم. شما با تجربه میتوانید به یک درک جدید برسید که در هیچ جایی به شیوه شما مستند نشده است.
در تجربه گرایی شما بالغتر میشوید. سعی کنید هر چیزی را امتحان کنید. از خانواده و دیگران بخواهید اجازه و فرصت امتحان کردن را به شما بدهند. قرار نیست لزوما برای انجام هر کاری که میخواهید، با انبوهی از تحلیل مواجه شوید. تمایل به کار کردن دارید؟ امتحان کنید. بدون شک هیچ محیط و محلی برای کار در بهترین حالت نیست. پس به دنبال کمال مطلق نباشید و امتحان کنید.
هنر، ادبیات و دانش
فرهنگ از مهمترین مقولههای بشری است که آدمی را از جایگاه فعلی به حرکت وادار میکند. هر جامعهای چه کوچک چه بزرگ فرهنگ و آداب خاص خود را دارد. شناخت و یادگیری این خردهفرهنگها یکی از جذابترین لذتهای زندگی من است. شما با آداب و رسوم مردمان مختلف آشنا میشوید و به باز شدن دیدتان نسبت به زندگی کمک بسیار زیادی میکند.
از بزرگترین مصداقهای فرهنگ، هنر (ART) است. هر جامعهای در یک هنر برای خود سرآمد میشود. اگر به دنبال باله هستید باید به سن پترزبورگ بروید و اگر تئاتر برای شما مهم است هیچ جایی بهتر از پاریس برای درک آن وجود ندارد. هنر به زندگی رنگ میبخشد و زمانی که شما در آستانه فروپاشی ذهنی و روانی هستید، با مراجعه به آن به زندگی باز میگردید.
ادبیات جنبه داستانی و ماجراجویانه فرهنگ است. از طریق ادبیات شما میتوانید آداب و هویت یک جامعه را شناسایی کنید. بررسی مفهوم ریاکاری در ادبیات فارسی با اروپا در دوران قرون وسطی نشان دهنده اهمیت این موضوع در ایران نسبت به اروپا است. آثار ادبی شما را به سرزمینهای جادویی وارد میکند و به کمک آن میتوانید با هویتها و فرهنگها، چه مربوط به گذشته، چه جوامع دیگر، آشناتر شوید. ادبیات مهمترین پناهگاه من برای آرامش است.
زمانی که به دنبال یک هیجان جدید هستم به سراغ دانش و علم میروم. این مقوله میتواند شما را با آخرین معجزات بشری آشنا کند. تصور اینکه شما هم میتوانید بخشی از آن باشید، بسیار هیجانانگیز است و به من نیروی کافی برای دنبال کردن آن را میدهد. فرقی ندارد دانش فیزیک باشد یا علوم اخترشناسی یا کامپیوتر، زمانی که شما به دنبال رفع نیاز خود باشید، به سراغ علم میروید و با تلاش برای ساخت محصولات جدید، نیاز خود را برطرف میکنید. هیچگاه خود را دست کم نگیرید.
چرا عصبانی نمیشوم و چگونه خشم را کنترل میکنم؟
پاسخ یک عبارت است: پایین آوردن سطح توقع! از زمانی که دیدن دنیا را شروع کردم، با مردم مختلف آشنا شدم و متوجه شدم که چرا آسمان همه جای دنیا یک رنگ است، تصمیم گرفتم سطع توقع خود را نسبت به انسانها پایین بیاورم. انتظار خاصی از کسی ندارم و همین کمک بزرگی به کنترل خشم و عصبانیت من کرد.
مدت زیادی است که از کسی انتظاری ندارم. زمانی که به کسی یک وظیفه یا کار را میدهم، اگر درست انجام داد که عالی، اما اگر به دنبال معطل کردن و وقتکشی بود، به سراغ فردی دیگر میروم. در نهایت به جای منتظر ماندن برای کسی دیگر، از راهحلهای جایگزین استفاده میکنم.
مهارت کنترل خشم یکی از مهمترین ویژگیها برای BDSM است. تا حد امکان سعی میکنم با عصبانیت، خشم و خشونت وارد یک جلسه BDSM نشوم. نمایان کردن یک خشونت خودخواسته بسیار بهتر از یک عصبانیت واقعی است زیرا شما در خشم کنترل کاملی بر روی افکار و اعمال خود ندارید و این امر میتواند منجر به اتفاق غیر قابل جبرانی شود.
آیا من به شما نیاز دارم یا شما به من؟
از زمانی که خودم را شناختم تصمیم گرفتم به شیوهای زندگی کنم که دیگران به من نیاز داشته باشند، نه من به آنها. بدون شک من هم به دیگران نیاز خواهم داشت اما نحوه بیان این نیاز و مطرح کردن آن بسیار مهم است. وقتی کسی کاری برای شما انجام میدهد بدون شک باید برای او جبران کنید چرا که مدیون وی میشوید. پول یک ابزار بسیار خوب برای جبران لطفهای دیگران است.
در روابط و به خصوص BDSM من این موضوع را به صورت شفاف مطرح میکنم. کسی که تصمیم میگیرد سابمیسیو من برای چند روز باشد به خوبی میداند که او به من نیاز دارد و نه من به او. البته من هم لذت میبرم اما هیچوقت التماس رابطه را نمیکنم. به نظرم به عنوان سابمیسیو هم نباید التماس رابطه را بکنید. با یک غرور کافی درخواست خود را مطرح کنید. به کسی که مستقیم نیاز خود را مطرح میکند و از بیان نیاز خود به من ابایی ندارد، بیشتر اهمیت میدهم و احترام میگذارم.
و در نهایت، دنیا فوقالعاده زیباست
دنیا بسیار زیبا است و افراد درون آن خوب هستند، مگر خلاف آن ثابت شود. انسانها با هر باوری محترم هستند و اهمیت ندارد به چه چیزی اعتقاد دارند چرا که شما اشخاص را میپذیرید نه لزوما باورهای آنها را. صادقانه با انسانها رفتار کنید و از بیان باورهای خود ترسی نداشته باشید. باید عاشق شد و در بیان عشق کوشا بود. هر گرایش و حسی که داشته باشید بدون ترس از قضاوت آن را بیان کنید و لذت خود را با کسی که لیاقت شما را دارد، تقسیم کنید.
با کسی وارد رابطه شوید که نه به دنبال تغییر دادن او باشید و نه او چنین چیزی را هدف رابطه بداند. رابطه باید برای شما آرامشبخش باشد. بسیار بگردید و انسانها را بشناسید تا به فردی برسید که کاملا یکدیگر را درک کنید. زندگی کوتاه نیست پس فکر نکنید تنها همین امروز و دیروز برای شما وجود دارد. به دنبال رویاها و آرزوهای خود بروید و استعدادهای درونیتان را شکوفا کنید.
در روابط و گرایشهای جنسی، حتما موارد ایمنی را رعایت کنید. برای رسیدن به آرامش در سکس شما اولویت اصلی هستید. سعی در آرامش بخشیدن به خود کنید و به هیچ عنوان برای سکس کسی را فریب ندهید. شرافت را معیار زندگی و روابط خود قرار دهید. اگر چیزی را نمیخواهید مستقیم بیان کنید و به خواستهها و تمایلات دیگران احترام بگذارید.
در حال حاضر چند سالی است که با یک خانم زیبا و دلبر در رابطه باز هستم و با او زندگی میکنم. ایشان فوقالعاده باهوش، بالغ و مهربان هستند و به خوبی انگیزهها و اهداف خود را در زندگی میدانند. رابطه با ایشان یکی از مهمترین نقاط زندگی من بوده است. مهمترین نقطه قوت برای ما، گفتگو و صحبت در مورد مسایل مختلف و مورد اختلاف است؛ و از همه مهمتر پذیرفتن باورها و نظرات یکدیگر بدون تلاش برای ایجاد تغییر است. همزمان اسلیو هم تربیت میکنم و کسانی که جلسههای موقت بیدیاسام میخواهند، به من مراجعه میکنند.
هرچقدر شما زیباتر با دنیا و مردمان آن برخورد کنید، دنیا به شما بیشتر محبت میکند. راه رسیدن به خود و خدا، از میان انسانها میگذرد.
اونتاشگال . آبان ۱۳۹۹ . نوامبر ۲۰۲۰ . لندن
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
در سال ٢٠٢٠ هستیم و نسل زد که تقریبا از سال ٢٠٠٠ به بعد متولد شده است، در آستانه بیست سالگی و عبور از مرحله نوجوانی و بلوغ قرار دارد. این نوجوانان که در ایران به دهه هشتادی معروف هستند، با نسل قبلی خود بسیار متفاوت هستند. سرعت تغییر معادلات در دنیا بسیار زیاد شده است. ۵ قرن پیش تغییر آداب و رفتار از یک نسل به نسل دیگر حداقل ١٠٠ سال طول میکشید. امروزه این تغییر آداب و اخلاق به کمتر از بیست سال یعنی در حد یک دوره نسلی کم شده است.
بسیاری از پدر و مادرها نه فقط در ایران که در سراسر دنیا به عدم درک نوجوان و فرزند خود اعتراف میکنند! فرزندانی که پر توقع هستند، بیشتر هویت مستقل میخواهند و به راحتی به هر بزرگتری چشم نمیگویند. به یاد بیاورید زمانی که این دهه هشتادیها میتینگ کوروش راهانداختند، همه انگشت به دهان مانده که چقدر این بچهها شجاع هستند و هیچ چیزی جز خودشان برای آنها مهم نیست. واقعیت هم همین است. دنیا تغییر کرده و این نسل به دنبال هویت مستقل خود میگردد.
موضوع مهم، نحوه رفتار والدین، جامعه و شمایی که از ٢۵ سال عبور کردید با این نسل هست. آیا به دیده تحقیر به آن نگاه میکنید یا یک فرصت؟ آیا همه چیز را از دست رفته میبینید یا یک مرحله جدید و فرهنگ نو؟ مطالعه این نوشته را هم به دهه هشتادیها پیشنهاد میکنم هم والدین آنها. به نظر بهتر است متولدین ۱۳۷۶ به بعد را دهه هشتادی نامید.
بستر توانمند برای نسل زد چیست؟
نسل زد یا دهه هشتادیها، با اینترنت بزرگ شدهاند. یک رسانه و شبکه ارتباطی که بدون هیچ حد و مرزی به شما در مورد نحوه زندگی یک پسر یا دختر همسن در کشورهای مختلف میگوید. به راحتی چند کلیک میشود از سبک زندگی یک دختر ۱۴ ساله در آمریکا، چین، ایتالیا و مصر با خبر شد. برای این نسل محدودیت جغرافیایی بسیار بی معنی است و زندگی مانند بالاشهری با لباسهای برند را حق خود میدانند.
پر توقع بودن از ویژگیهای بارز این نسل است. شخصا پر توقع بودن را یک ویژگی مثبت میدانم اما در اینجا صرفا به شرح ویژگیها پرداختم و در این نوشته به قضاوت آن نمیپردازم. قانع کردن این فرزندان بسیار سختتر است چرا که دنیای آنها بسیار بزرگتر از دنیایی است که پدر و مادرها نوجوانی خود را در آن سپری کردند.
نسل زد فرزند اینترنت است. فرزند ارتباطات که شبکه افراد مورد نیاز را خود میسازد و برای گفتگو با دوستان لزومی برای رفتن به منزل یکدیگر نمیبیند! همه چیز در گوشی خلاصه شده است و به راحتی با جستجو در مورد هرچیزی، مثال نقض برای حرفها پیدا میکند.
یک نکته جالب برای نسل قبلی زد، تاثیرپذیری آنها است. یعنی کسانی که در ۳۰ سالگی هستند نوع نگاه و تفکر آنها نسبت به مسائل و مقایسه خود با دیگر جوامع، به نسل زد شبیه میشود. شاید در بسیاری از موارد به باورهای خود پایبند باشند، اما در چنین موضوعاتی، عمدتا تغییر کردهاند.
رومیناها در خانه پدری
خرداد ماه امسال بود که یک دختر ۱۳ ساله توسط پدر خود به قتل رسید. انگیزه قتل هم فرار ایشان توسط دوست پسر و تلاش برای زندگی بود که میخواستند بسازند. از محکومیت و دردناکبودن چنین قتلی بگذریم، ماجرایی مهمتر چرایی این شکاف بین پدر و فرزند است. اینکه یک پدر هیچ درکی از رفتار فرزند دهه هشتادی خود ندارد و وقتی او را خارج از مرزهای ذهنی مشخص شده خودش میبیند، اقدام به قتل میکند. با تفکری پیش میرود که برای همنسلان پدر در دوره نوجوانی، کاملا ستایش برانگیز بود اما در این دوره کاملا محکوم و غیرقابل پذیرش.
دخترها و پسرهای نوجوان زیادی هستند که رابطه مورد نظر را خود مشخص میکنند. هرچقدر شکاف بین والدین و فرزندان بیشتر میشود، این نوجوانان از گوشی و اینترنت برای پر کردن تنهایی و خلوت خود استفاده میکنند. در اینجا منظور من محدود کردن فرزند به استفاده از گوشی نیست، بلکه به اهمیت صمیمیت و اعتماد بین فرزند و والدین اشاره میکنم.
رومینا و دیگر فرزندان این نسل که با محدودیت شدید خانوادهها در هر موضوعی رو به رو میشوند، مهمترین قربانیان این نسل هستند. هویت مستقل این فرزندان نسبت به دهه ۶۰ و ۷۰ تغییر کرده است و لازم است خانوادهها برای این تغییرات آماده شوند. ای کاش در مدارس و رسانهها، چنین موضوعاتی آموزش داده میشود.
رپ دهه هشتادیها
یکی از اتفاقات تلخ، ویدئو طنزی بود که سروش رضایی تهیه کننده سوریلند برای رپ خواندن نوجوانان دهه هشتادی ساخت. در این ویدئو به تمسخر این فرزندان پرداخته شد. بدون شک از نظر کیفی محتواهای تولید شده کاملا ضعیف بودند اما علت و انگیزه برای ساخت چنین رپهایی چیست؟
نگاه این فرزندان محدود به یک کشور نمیشود. یکی از معروفترین خوانندگان این نسل، بیلی ایلیش میباشد که از ۱۵ سالگی فعالیت هنری خود را شروع کرده است. او در سن ۱۸ سالگی سبک پوشش خود را دارد و طرفداران وی نوجوانان بسیار زیادی از سراسر دنیا را شامل میشود. تصور کنید ۱۵ سال دارید و خود را با چنین فردی مقایسه میکنید. چرا شما نباید معروف و مشهور و پولدار باشید؟
شخصا پیشنهاد میکنم اگر نوجوان شما در سن بلوغ تمایل به انجام کاری داشت، مهم نیست چقدر آن کار بیهوده باشد، حمایت کردن شما باعث رشد و بلوغ او میشود. اگر از نظر شما صدای او خوب نیست و رپ خوانی وی بی معنی است، بهتر است از او حمایت کند. در زمان مناسب این فرزند راه خود را پیدا میکند. یا به درستی خوانندگی را یاد میگیرد یا کنجکاوی وی ارضا شده و به دنبال کشف استعداد واقعی خویش میرود.
نسل زد دنیای سریع خود را دارد
همه چیز برای این نسل سریع است. به سرعت معروف شدن، به سرعت پولدار شدن،به سرعت پارتنر پیدا کردن، به سرعت سکس کردن و به سرعت دوستان را جایگزین کردن. صبر و بردباری در انجام کاری برای این نسل به خوبی تعریف نشده است. امروز یک هنرمند معروف میشود فردا کسی دیگر الگوی وی قرار میگیرد. از جانب خانواده این فرزندان به خوبی با مفهوم مسئولیت پذیری و تلاش برای به دست آوردن بیشتر، آشنا نشدهاند. دلایل و ریشههای چنین چیزی در جامعه ایران بسیار زیاد است. به نظر من مهمترین آنها، فراهم کردن رفاه و آرامش زیاد توسط خانواده و عدم انگیزه سیاسی و اجتماعی در جامعه است.
به همین دلیل است که این نسل به دنبال راحت پولدار شدن میگردد. مقایسه خود با افرادی که پلههای زیادی از او فاصله دارند، سبب افسردگی یا ایجاد انگیزه برای زندگی میشود!
هویت طلبی و برچسبسازی
نوجوانی آغاز انتخاب استقلال و هویت طلبی است. یک نوجوان خود را عضو یک گروه، دسته، سبک زندگی، گرایش دینی، گرایش جنسی و جایگاه اجتماعی میکند. بهترین راهکار برای والدین، آزاد گذاشتن و اطلاعات دادن به نوجوان است. اینکه یک دختر ۱۴ ساله دوست دارد رفتار مذهبی یا غیرمذهبی داشته باشد، باید محترم شمرده شود و به او حق انتخاب داده شود.
اما متاسفانه این استقلال طلبی ممکن است گاهی با خطاهای زیادی همراه شود. خطاهایی که به دلیل نو بودن هر یک از این موارد به وجود میآید. برای نمونه نوجوانان زیادی را میبینم که خود را آسکشوال یا بیجنسگرا میدانند. درک چنین چیزی نیازمند آزمایش، تحقیق روانشناسی و پزشکی است و صرفا انتخاب این برچسب به دلیل باحال بودن و منحصر کردن، فایدهای برای فرد ندارد. باز هم تکرار میکنم در چنین وضعیتی بهترین کار عدم قضاوت از جانب خانواده و بیان اطلاعات به فرزند است. به زودی خود نوجوان با آنچه که در وجود او درست است، آشنا میشود.
به عنوان یک پدر یا مادر، از فرزند نسل زد خود در هر شرایطی حمایت کنید. او آینه آرزوهای شما نیست. یک فرد مستقل است که باید به دنبال استعدادهای خویش برود.
در حال حاضر گرایش سادومازوخیسم و BDSM بسیار جذاب است. بسیاری از افراد نوجوان به این سبک رابطه علاقهنشان میدهند. اما تجربه کردن در این سن برای آنها میتواند خطرناک باشد.
نظر و تجربه شخصی که در گفتگو با نوجوانانی که چنین گرایشی را تجربه کردهاند میگوید، متاسفانه به دلیل ناآگاهی و بازی با احساسات توسط پارتنر بزرگتر، این افراد در این سن دچار ضربههای روحی میشوند. ممکن است استثنا وجود داشته باشد اما من در مورد کلیت ماجرا صحبت میکنم.
پسرها و دخترهای زیادی هستند که در این به دلیل نیاز به همصحبت به دنبال سابمیسیو بودن میروند. این افراد اگر با پارتنر مناسب رو به رو نشوند، به نوعی مورد سواستفاده قرار میگیرند. در بعضی از کشورها فرد برای رابطه BDSM باید بالای ۲۱ سال باشد. یکی از علتهای اصلی آن کاملتر شدن بلوغ جنسی و درک بهتر شرایط است. سعی کنید برای تجربه کردن عجول نباشید.
پیشنهاد اونتاشگال برای خوانندگان زیر ۲۰ سال وبلاگ
پیامهای بسیار زیادی از نوجوانان و فرزندان نسل زد برای من ارسال میشود. از کسی که تمایل به پت گرگ بودن دارد تا کسی که هر روز به پاهای خانمهای مختلف فکر میکند! اولین نکتهای که یادآور میشوم این است که «دنیا بسیار بزرگ است و قرار نیست شما در ۳۰ سالگی بمیرید». پس عجله نکنید. اگر با کسی دوست هستید و او تمایل به جدایی دارد، فکر نکنید آخرین پسر یا دختر روی زمین بود. همیشه میگویم تجربه کنید اما با یک شرط: عجول نباشید!
بزرگتر ها افرادی نادان نیستند. هر فردی که از شما بزرگتر باشد روزی سن شما را تجربه کرده است اما به شیوهای متفاوت. بهتر است با احترام با آنها رفتار کنید و مخالفت خود را محترمانه بیان کنید. اگر در رابطه، طرف مقابل شما را اذیت کرد به خانواده خود پناه ببرید. اگر فکر میکنید خانواده برای شما خطرناک است، به یک دوست صمیمی یا فرد مورد اعتماد بگویید. اجازه ندهید از شما سواستفاده شود. اگر کسی به شما تعرض جنسی کرد حتما آن را بیان کنید.
به دنبال هدفی که هستید بروید. گرایشهای جنسی خود را سرکوب نکنید و سعی کنید با آن کنار بیایید. خودارضایی هیچ ضرری برای شما ندارد فقط بهتر است کنترل شده باشد. سعی کنید با خانواده خود صمیمیتر شوید و خواستههای استقلالطلبانه خود را با ملایمت به آنها بگویید. اگر هم فکر میکنید به هر یک از بخشهای BDSM گرایش دارید، به اندازه مطالعه کنید و در زمان و سن مناسب با فرد درست آن را تجربه کنید.
عزت نفس یعنی شما به آنچه که هستید افتخار کنید. سعی کنید برای خودنمایی جلوی دوستان، شخصیت و هویت خود را تغییر ندهید! اصلاح و تغییر شخصیت باید با میل و خواسته شخص شما باشد.
اونتاشگال . شهریور ۱۳۹۹
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
آیا خانمها، موجودات دائم تحریک شدهای هستند که با هر مرد هیکلی میخواهند سکس کنند؟
آیا خانمها با دیدن هر مرد قد بلندی، تمایل دارند پوزیشن سکس بگیرند و پای خود را باز کنند؟
آیا زنان هر وقت با یک مرد تنها شوند، به دنبال لخت کردن او میروند؟
یا بگذارید اینطور بپرسیم؟
آیا مردها ماشینهای سکس آماده به خدمت برای تلمبه زدن هستند؟
آیا مردها هر زنی را ببینند، تمایل به همبستر شدن با او را دارند؟
به نظر شما اگر یک مرد با زن تنها باشد، حتما میخواهد لباس او را در بیاورد، حتی به زور؟
محصول سالها تلاش جنبشهای فمینیستی آموزش این نکته به مردم بود که پاسخ سوالهای اول «خیر» است. اما جوامع همچنان تسلیم «کلیشه ذهنی» مرد موفق-قوی به سوالهای دوم پاسخ «بلی» میدهد.
اما چرا چنین «کلیشه ذهنی» در مورد مردان از دیرباز در ذهن مردم شکل گرفته و نسل به نسل به رغم تمامی پیشرفتهایی که در تعریف مفهوم حرف خصوصی٬ اصل شخصی بودن سکس و موارد این چنینی میشود٬ باز تولید شده است؟ موضوع این مقاله مثالهای تقضی نیست که ممکن است الان به خاطر شما برسد٬ بلکه دقیقا کلیشههای جنسی است که انتظار دارند مردها ماشین سکسی همیشه در حال آمادگی برای استارت خوردن باشند.
دی ماه سال ۱۳۹۶ بود که با مقاله فوقالعاده خوب وبسایت ماچولند مواجه شدم. مقاله «مردها، زیر فشار رختخواب» که حاصل یک تحقیق روانشناسی جامع در آلمان بود و آقای امید رضایی بسیار عالی آن را ترجمه کردند، بهانهای شد تا من هم این مقاله را با توجه به تجربههای شخصی در تکمیل آن بنویسم. اصل مقاله حاصل یک تحقیق جامع و علمی در آلمان توسط کارولین هائنتیس است.
شما که این مقاله را میخوانید فرقی ندارد زن باشید یا مرد، خواه ناخواه باور دارید که یک مرد در هنگام سکس باید پر قدرت باشد، ماهرانه عمل کند و به هیچ عنوان کم نیاورد و البته هر زمان که زن تمایل داشت مرد آماده برای لخت شدن و تملبه زدن باشد! در واقع این تعریفی است که امروزه در جوامع بشری از مردان داریم. این تعریف تا قبل از فعالیت جنبشهای فمینیستی برای زنان نیز وجود داشت. در گذشته و متاسفانه هنوز در برخی جوامع بشری، زن یک وسیله و موجود برای لذت دادن است. یک ماشین جوجه کشی که وظیفهای جز تولد فرزند شوهر و مرد ندارد! در این نوشته به برخی از این کلیشهها، البته برای مردان، میپردازیم.
مردها عاشق دستمالی توسط هر زنی هستند!
شما به عنوان یک خانم از لمس شدن توسط یک غریبه بیزار هستید. حتی اگر این غریبه، همجنس شما باشد. همین حالت برای مردها هم وجود دارد. هیچ مردی از لمس شدن توسط یک خانم غریبه احساس آرامش و امنیت نمیکند. اما به دلیل افسانهها و تخیلاتی که وجود دارد، مردها حق اعتراض ندارند! یعنی اصولا مردها باید از لمس شدن توسط هر خانمی لذت ببرند و اجازه چنین کاری را بدهند.
یک شب دیگر در یک بار دیگر اشتفان به من گفت که این اتفاق زیاد برایش میافتد و این واکنشی باورنکردنی و خشمگین و ترسناک به این است که او به عنوان یک مرد دگرجنسگرا، نمیخواهد فوری و باقاطعیت لباس زنانی را که ملاقات میکند، از تنشان بکَنَد. بعد از آن او بارها نقش بازی کرده است. حتی کلی تمرین کرده است تا بتواند طوری بازی کند که زنان زندگیاش پی نبرند که او یک «ورزشکار حرفهای سکس» نیست. اشتفان میگوید: «راستش در آن لحظه علاقهای به خوابیدن با آنها نداشتم. ولی اعتراف به این موضوع… میدانی… سخت است دیگر.»
واقعیت را بخواهید خیلی از مردها نمیخواهند با شما سکس کنند! به خصوص در اولین دیدار. اما فکر میکنند اگر این کار را انجام ندهند، خانم مقابل تصور میکند که او ضعیف یا ناتوان است. برای همین در این دو راهی، نمایش قدرت را انتخاب میکنند و در ماشین یا منزل یا هرجایی دیگر، از دستمالی کردن فراتر میروند!
افسانه قدرت و کم نیاوردن
در بخشی از مقاله اصلی میخوانیم:
این، آن فهمی از مردانگی است که از قدرت و اقتدار تشکیل شده است. به عبارت دیگر: از توان جسمی و جنسی. زوفکه میگوید: «میدانید، اولین قانون مردانگی این است: تو حق نداری کم بیاوری. و نکته دردناک در سکسوالیته مردان این است که ‘گند زدن و ناکامی’ کاملا مشهود و قابل لمس است.» چنین ناکامیای میتواند به یک بحران جدی در فهم فرد از مردانگی خودش ختم شود. این روانکاو اضافه میکند: «مثلا میتوانم به یکی از مراجعهکنندگانم اشاره کنم، مرد ۴۵ سالهای که برای مشاوره نزد من آمد، چون فقط یک بار دچار نعوظ نشده بود. فقط یک بار!»
زوفکه، روانکاو آلمانی
اصولا مرد به عنوان یک آلت آماده و سیخ آماده کردن شناخته میشود! خبر خوب یا بد این که این اصلا درست نیست. من در مورد مردانی که وظیفه خود را مزاحمت ایجاد کردن برای دیگران میدانند، صحبت نمیکنم! چنین خانمهایی هم هستند که در حالتهای مختلف به دنبال تحریک و شیطنت با مردان آن هم از طریق نوازش متعارضانه هستند. این افراد اصلا در فهرست شخصیتیهایی که صحبت میکنم، قرار ندارند. مزاحمت در هر حالتی، محکوم است.
من دوستان خانم زیادی داشتم که وقتی با من تنها شدند، چنین ترسی به سراغشان آمد. این ترس که قرار است من به آنها تعرض کنم برای من هم زجر آور بود! بیشتر از اینکه بخواهم به همبستر شدن با آن خانم جذاب و زیبا فکر کنم، به آرامش روان خودم اهمیت میدهم. اما آن خانم اگر تمایلی به رابطه برقرار کردن داشته باشد، زمانی که این عدم تمایل به سکس را از من میبیند، تصور میکند من دچار مشکل یا ناتوانی یا موارد این چنینی هستم. در حالی که من هیچ ضعف و مشکلی در امور جنسی ندارم بلکه به آرامش بعد از سکس خودم، اهمیت میدهم.
آرامش و لذت بدون سکس!
اویلو (Evilo)، پسر جوان ۲۶ ساله میگوید: «من احساس میکنم با تمام مردها فرق دارم. برای من موضوع فقط سکس نیست. این هم برایم مهم است که بتوانیم همدیگر را خوب بشناسیم و چیزهای مشترکمان را پیدا کنیم. وگرنه مناسبات جنسی با هیچ اشتیاقی همراه نیستند. بله، روشن است، میتوان با کسی فقط بهخاطر سکس به رختخواب رفت. اما بعد چه؟ این چه چیزی برای من دارد؟ یک بوسه مشتاقانه میتواند از هر سکسی باحالتر باشد.»
پورن تصور ما را از سکس تغییر میدهد. بخشی از مقاله اصلی ماچولند
بهتر است به عنوان یک مستر و دامیننت این اعتراف را بکنم. در بسیاری از جلسات BDSM که داشتهام در بیش از ۱۰ سالی که این گرایش را در خود کشف کردهام، بارها شلوار من درآورده نشد! در واقع جلسه BDSM بدون دخول و سکس انجام میشد. البته در این جلسات، اسلیو خانم به اوج لذت و ارگاسم کامل میرسید اما همچنان لباسهای من به تنم بود. شاید شما هم مثل برخی از سابمیسیوها فکر کنید من مشکل جنسی داشتم! در واقع خیر. ارگاسم واقعی برای من روانی و ذهنی است تا جسمی و جنسی.
باید به یاد داشته باشیم هدف از رابطه و سکس، آرامش شخصی و لذت درونی است. اینکه هر یک از طرفین سکس به خوبی به دنبال ارگاسم نیازهای خود در کنار تلاش برای ارگاسم نیازهای دیگری با شناخت از گرایشها و سلیقهها، پیش برود، نتیجهای جز یک رابطه جنسی فوقالعاده عالی و به یادماندنی ندارد.
در ۶ ماه اخیر بیش از ۳۰ مورد پیام از طرف خانمهایی داشتم که تصور میکردند پارتنرشان به دنبال سکس با دیگری است! یا افرادی که فکر میکردند دلیل عدم تمایل به سکس شوهر با آنها، علاقه به زن دیگری است. خیلی وقتها مردها هم نیاز به استراحت و بی توجهی به سکس دارند.
این نوشته به مردانی اشاره داشت که به هر علتی یک روز یا یک هفته تمایلی به سکس ندارند اما اگر نه بگویند، به ضعف جنسی متهم میشوند. یکی از عوامل اصلی عدم تمایل جنسی، بحرانهای اجتماعی هستند. در روزگار کرونا و شرایط بد اقتصادی، عموم جامعه چه مردان و چه زنان، تمایل زیادی به سکس ندارند، چرا که بقا خویش را در خطر میبینند.
اونتاشگال . تیر ۱۳۹۹
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
مدت زیادی برای افزودن این دستهبندی به وبلاگ، با خودم کلنجار رفتم. روابط چند نفره، تک پر بودن، خیانت کردن، هیزی، بی غیرتی، عشق خدایی، عشق بدون سکس و موارد این چنینی در میان آدمها بیشتر دیده میشود. صد سال پیش رابطه فقط سه مورد بود. یا یک عشق یا چند همسری یا فقط خدا! در همان زمان گرایشهایی مانند کاکولدیم یا بیغیرتی وجود داشت اما به صورت عمومی کسی چیزی نمیگفت. به واسطه اینترنت امروزه بیشتر در این مورد صحبت میشود و زوجها با آن آشنایی دارند.
از آنجایی که باور دارم ازدواج و رابطه داشتن به معنی محدودیت خودخواسته نیست، تصمیم گرفتم فعالیت موضوع جدید وبلاگ با عنوان «کانال چهارم، صداقت» را آغاز کنم. مفهوم «چهارم» به دو دلیل انتخاب شد:
انتخاب چهارم: نه به «عدم رابطه، تک پارتنری و خیانت» بلکه صداقت
شبکه ۴ سیما: مفیدترین و علمیترین محتوا در سازمان صدا و سیما در شبکه ۴ منتشر میشود. به احترام کسانی که با تمام محدودیتها کودکی و نوجوانی من و خیلیهای دیگر را زیبا کردند!
در کانال چهارم، صداقت چه چیزهایی میخوانید؟
شاید شما که این مقاله را مطالعه میکنید ذرهای علاقه برای به اشتراک گذاشتن پارتنر خود داشته باشید و یا حتی چنین پیشنهادی از جانب همسر خود دریافت کرده باشید. سوال اصلی اینجاست چرا برخی افراد چنین علاقهای دارند و آیا باید به چنین هوسهایی اهمیت داد؟
در این سری یادداشتها به راهنمایی شما بر اساس آخرین مقالهها و راهکارهای روانشناسی و سکسولوژی میپردازیم. شرح واقعیت ماجرا به انتخاب بهتر کمک میکند. ممکن است رابطه شما با انجام چنین کاری کاملا فرو بریزد و شاید بهتر شود. همه چیز بستگی به خود شما و شناخت از نوع رابطه و اهداف آن دارد. در این مقالهها بدون جانبداری از یک گرایش خاص، به معرفی آنها میپردازیم.
هدف هر رابطهای، آرامش و لذت است. در سایه صداقت شما به آرامش و لذت میرسید و رابطه پایدار میشود. هرچقدر صادقانه از علایق و گرایشهای خود بگویید، رابطه لذت بخشتر میشود و هرچقدر یکدیگر را کمتر قضاوت کنید، بیشتر به آرامش میرسید.
متاسفانه بسیاری از افراد جرات مطرح کردن چنین گرایشی را با زن یا شوهر خود ندارند. نه تنها به شریک زندگی نمیگویند که حتی در مراجعه به روانشناس، چنین گرایشی را مخفی میکنند. افرادی دیگر هستند که برای آزاد کردن خود از هر تعهدی به روابط باز یا ازدواج باز رو میآورند. در حالی که «چند همسری» نوعی دیگر از روابط است، افراد این گرایش را با روابط «گروهی و سه نفره» اشتباه میگیرند! هدف این مقالهها بیان تعریف صحیح چنین گرایشهایی است.
اینجا به دنبال این نیستم که بگوییم چگونه به زور شریک زندگی خود را به رابطه باز، چند نفره و موارد دیگر قانع کنید. بلکه هدف شناخت گرایش (در صورت وجود) در خود است و در کنار آن، چگونگی نحوه بیان اینکه به این گرایشها علاقهدارید و یا در رابطه باز هستید. من نمیخواهم شما ازدواج و رابطه را به کابوس تبدیل کنید.
چگونه به یک نفر بگویید که در رابطه باز هستید و پارتنر شما از بودن با فردی دیگر، ناراحت نمیشود؟
چه روابطی خوب و چه روابطی بد هستند؟
هر رابطهای که به سلامت روان شما آسیب بزند و شما را از اهداف شخصی دور کند، بد است و هر رابطهای که به شما آرامش دهد و شما شخصیت و استقلال خود را در آن حفظ شده ببینید، یک رابطه خوب است.
در واقع خوب و بد تعریف جامعی ندارد و تعریف بالا صرفا سادهسازی سلامت در رابطهها بود. آیا رابطه همسر با یک مرد دیگر بد است؟ آیا دختر بازی شوهر خوب است؟ آیا ضربدری سکس کردن مشکلی دارد؟ آیا دعوت یک نفر سوم به تخت خواب برای شما مفید است؟
پاسخ همه این سوالها، به شخصیت و رابطه شما بستگی دارد. برای برخی زوجها کاملا سم است و برای بعضیها پادزهر! همیشه توجه کنید که برای حفظ سلامت یک رابطه هیچوقت نباید زور بگویید. حتی قهر کردن و لوس کردن هم نوعی زورگویی و اجبار است.
برای یادگیری بیشتر در این مورد و شناخت بهتر گرایشها و علایق جنسی در رابطه، مجموعه مقالات «کانال چهارم، صداقت» را دنبال کنید.
کاکولدینگ در سادهترین تعریف یعنی لذت بردن یک نفر از این که شریک عاطفیاش با فرد دیگری رابطه جنسی برقرار کند. این لذت میتواند صرفا دیدن باشد، یا شنیدن و حتی فقط تخیل و گفتوگو درباره آن. نکته کلیدی این است که همه چیز بر پایه رضایت، گفتوگوی شفاف و مرزهای روشن شکل میگیرد. تا…
عاشق مزاحم به رفتاری اطلاق میشود که فردی خاص را هدف قرار میدهد و موجب ترس یا ناراحتی شدید در دیگران میشود. این مقاله به بررسی شخصیت و نشانههای استاکرها، از جمله رفتارهای معمولی، رایج بودن این پدیده، و استاکرهای سایبری میپردازد. همچنین، به تأثیرات روانی این رفتار بر قربانیان و روشهای محافظت از خود…
مجبور هستم بیشتر وارد سکسولوژی شوم. چرا که افراد زیادی از جامعه دارای گرایش بیدیاسام، با این مساله درگیر هستند. اصولا نمیدانند خودارضایی خوب هست یا بد. عوارض دارد یا باعث سلامت روان میشه؟ اصلا آیا میتواند برای تحقیر اسلیو به کار برود؟
لطفا تمام تخیلاتی که در نوجوانی در مدرسه و جاهای دیگه در مورد خودارضایی خوخواندهاید را دور بریزید. کور شدن چشم، فلج شدن، پیری زودرس. چروک شدن صورت، مشکلات استخوانی و هر چیزی دیگه که شنیدید. در این مقاله خیلی ساده و خلاصه به فواید ارگاسم و اهمیت آن بر آرامش روان و بدن میپردازم.
تعریف سکس سالم و ایمن
از نظر روانشناسی و پزشکی سکس سالم و ایمن هست که شما هم از نظر بهداشتی امنیت داشته باشید هم روانی! یعنی برای استفاده از کاندوم ترسی نداشته باشید، از بابت سلامت جسمی طرف مقابل اطمینان داشته باشید و در کنار آن بدانید از سکس به آرامش میرسید. این به آرامش رسیدن مهمترین نکته است. آیا شما سکس یا BDSM میکنید که به لذت و حال خوب برسید یا به دنبال اذیت کردن دیگری هستید؟
اگر در شرایطی قرار دارید که فرد مورد اعتماد وجود ندارد. برای مثال در سفر هستید و نیاز به تخلیه جنسی دارید. یا پارتنر شما در کنارتان نیست و به دنبال رابطه با فردی دیگر نیستید. بهترین و سالمترین راه برای آرامش و لذت، خودارضایی است. تحقیقات زیادی در دنیا برای یافتن میزان افرادی که خودارضایی میکنند وجود دارد. من به صورت میانگین بالای ۷۰٪ برای مردان و ۵۵٪ برای خانمها را در نظر میگردم. این درصدها، افرادی هستند که به صورت متوسط خودارضایی را تجربه کردهاند و به صورت مرتب انجام میدهند.
اهمیت سکس برای بدن
یکی از پایهها و اصلهای زندگی هر موجودی، اصل بقا است. اصل بقا به ما میگوید که به غذا، سرپناه، خانواده، سکس و امنیت نیاز داریم. سکس به منظور نیاز به حفظ نسل و موجودیت در هر جانداری وجود دارد و به نوعی این غریزه هر موجودی در دنیا است. سکس نه تنها نیاز ما به بقا را ارضا میکند بلکه سبب تخلیه روانی و آرامش ذهنی و به دنبال آن شادابی و نشاط بیشتر میگردد. دقیقا حسی که با غذا خوردن به دست می آوریم، باید با سکس هم به دست بیاوریم.
اما اگر چنین حسی به شما دست نمیدهد، باید به جمله اول مراجعه کنید. تمام تخیلات و توهمات که در کودکی، مدرسه، جامعه و محیطهای دیگر برای نهی سکس گفته شده است، را دور بریزید. البته اگر با شریک زندگی خود آرامش جنسی ندارید بهتر است به یک مشاور مراجعه کنید.
ارگاسم نشدن موجب بروز خشم میگردد
همانطور که گرسنگی به خصوص از نوع بیش از حد، باعث بروز خشم میشود، عدم ارگاسم جنسی هم چنین حالتی در شما ایجاد میکند. شاید بگویید «نه من کار میکنم و با ورزش خودم را سرگرم» اما در واقع در حال سرکوب نیاز خود هستید. آیا واقعا لزومی برای وارد کردن این حجم از فشار بر بدن وجود دارد؟
فروید به خوبی یکی از دلایل اصلی خشمهای انسانها را عدم برآورده شدن نیازهای جنسی دانسته بود. متاسفانه این وضعیت در جوامع اسلامی بیشتر دیده میشود چرا که حریم امن برای ارگاسم ساده جنسی وجود ندارد. یعنی مسیر ارگاسم و لذت جنسی باید از ازدواج بگذرد! و متاسفانه این وضعیت برای خانمها بدتر هم هست!
خودارضایی چرا خوب است
اگر شما به هر دلیلی نمیتوانید سکس کنید، بهترین پیشنهاد خودارضایی است. خودارضایی میتواند مثل یک مسکن طبیعی عمل کند و فشارهای روانی شما را تخلیه کند. تنها کافیست با یک دید مثبت به آن نگاه کنید. حتی اگر متاهل هستید، این کار میتواند برای شما مفید باشد! فواید پزشکی خودارضایی بسیار زیاد هستند که به یک مورد اشاره میکنم:
یک مطالعه از آقای دکتر سینا زرینتن در دانشگاه علوم پزشکی تبریز نشان داد که خودارضایی، تورم عروق خونی بینی را کاهش میدهد و راه را برای تنفس طبیعی باز میکند. مکانیسم این عمل از طریق تحریک ماندگار دستگاه عصبی سمپاتیک است. نویسنده مقاله پیشنهاد کرد که: «می توان هر از چند گاهی [خودارضایی] کرد تا احتقان بینی بهبود یابد و بیمار میتواند تعداد مقاربتها یا خودارضاییها را بر حسب شدت علائمش تنظیم کند.» – منبعNew Scientist
همچنین خودارضایی نوعی سکس ایمن هست. در مقالههای مربوط به سکس چت در مورد خودارضایی به کمک اینترنت بیشتر نوشتهام.
با توجه به درخواستهای شما مخاطبین محترم، در مورد سبک زندگیهای جدید و انواع روابط در کنار BDSM بیشتر مینویسم.
اونتاشگال . اردیبهشت ۱۳۹۹
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
از ایام قدیم کمالگرایی ستایش شده و برای افراد بسیار جذاب است. آدمی همیشه به دنبال اوج کمال هست و دلش میخواد بهترین و عالیترین رو به دست بیاره. هیچکس به کم قانع نیست و دنبال بالاترین و بهترین در هر چیزی هست. حتی میتونید بین فامیل ببینید یک عده صرفا برای داشتن بهترین پز و خودنمایی، بالاترین و گرون قیمتترین گوشی رو میخرند بدون اینکه از ٩٠ ٪ امکاناتش واقعا استفاده کنند. حالا براتون میگم کمالگرایی چطور میتونه شما رو تا نابودی و افسردگی در زندگی پیش ببره. به خصوص کمالگرایی در سکس و روابط BDSM
ارزش زمان
وقتی به چیز جدید یا هیجان جدیدی فکر میکنید، اوج و حد نهایت اون رو در نظر میگیرید. ساعتها و روزها به این لحظه و کار رویایی فکر میکنید و حتی با شوق برای دیگران تعریف میکنید. شما با کمالگرایی رویاهای جذابی خلق میکنید اما متوجه نیستید زمان و انرژی رو دارید از دست میدید. در علم اقتصاد به چیزی که قابلیت تولید ندارد و نایاب است، ارزش بسیاری میدهند. چند میلیون سال یکبار در اثر فعالیت کهکشانی و انفجار اخترک، طلا تولید میشود. به همین دلیل طلا یک عنصر نایاب است و اگر همه طلای استخراج شده را جمع کنیم کلا به اندازه ۳ استخر المپیک میشود. اما با ارزشتر از طلا، زمان است.
زمان قابلیت خرید و فروش ندارد! به همه افراد به میزان یکسان تعقل گرفته است و هیچ کس نمیتواند کیفیت زمان خود را بیشتر از دیگری کند! اما ساخت ارزش برای زمان به عهده خود افراد است. افرادی هستند که زمان خود را به پول تبدیل میکنند و برای یک ساعت چند میلیون تومان و هزاران دلار میگیرد. کمالگرایی و رویابافی برای به دست آوردن آن پول، این زمان را در شما میکشد. ببینید ارزش ریالی و مالی زمان شما چقدر است، به همان میزان هرچقدر صبر کنید و رویا بسازید و منتظر باشید، ثروت از دست میدهید!
تاثیر کمالگرایی در غریزه آدمی
در فرهنگ ایرانی اوج نمونه کمالگرایی در ازدواج و رابطه زناشویی وجود دارد! اینکه یک خانم یا آقا خودش رو باکره نگه داره برای شب ازدواج و زفاف! به صورت طبیعی پس از بلوغ، انسان هم مانند هر جانوری باید مراحل ارضای جنسی خود را آغاز کند. این یعنی همانطور که شما به غذا، آب و امنیت نیاز دارید، به سکس هم نیازمند هستید.
از بدو تولد کسی به شما در مورد کمالگرایی در غذا چیزی نگفته است. هرچی هست باید بخوری. اگر غذا نباشه جسم شما رشد نمیکنه و در نتیجه مغز نمیتونه فعالیت کنه تا استعدادهای شما شکوفا بشه! اینجا با پرخوری کاری نداریم و در حد تعادل صحبت میکنیم. حالا برای بحث رابطه جنسی و سکس چه برای پسر و چه دختر، این نیاز اصلی محدود شده است و همیشه منتظر شاهزاده یا شاهدخت با لباس سفید هستیم! نتیجه این کمالگرایی در علایق و گرایش جنسی، مشکلات روانی و عدم تعادل فکری میشه. دختران و پسرهایی که به هر بهانهای این نیاز رو از خودشون محروم میکنند، دچار افسردگی بیشتری میشن و پیشنهاد میکنم این تصورات رو دور بریزید و لذت ببرید، چرا که تنها شما مسئول بدنخودتون هستید. شاید خودارضایی حداقل رسیدن برای برآورده کردن این نیاز باشه!
کمالگرایی در زندگی
حتما با خودتون ایدههای خیلی خفنی ساختید و فکر کردید تنها شما این ایده رو دارید. دقیقا مثل رویاهایی که برای سکس میسازید و دوست دارید اولین رابطه با پارتنرتون رویاییترین حالت باشه. این کمالگرایی باعث میشه شما مدت زیادی فقط فکر کنید و دست آخر که هیچ نتیجه عملی نمیبینید، بی انگیزه بشید!
متاسفانه نه در مدرسه نه در خانواده به شما کار از کوچکترین چیز یاد داده نشده! فکر کنید میخواهید یک کتاب بنویسید. وقتی شروع کنید و روزی فقط ۳ صفحه بنویسید، بعد از یک ماه ۹۰ صفحه و در پایان دو ماه ۱۸۰ صفحه تموم کردید. حتی برای فروش یک محصول در اینستاگرام، انقدر درگیر فالوور و رقابت میشید که اصلا یادتون میره خودتون رو نشون بدید تا مشتری بیاد! یا مثال سادهتر، هیچوقت به دنبال یادگیری زبان انگلیسی نمیرید چون براتون کاملترین محل شده آموزشگاه زبان! منابع یادگیری انگلیسی انقدر زیاد هستند که کلاس میشه آخرین گزینه!
متاسفانه در کشور ما کمالگرایی در ظاهر و زیبایی به شکل فاجعهباری در حال رشد هست. گویی فقط یک الگو برای بالاتنه خانمها وجود داره و اون هم سایز سینه بزرگ، سفت و محکم هست! یا حتی برای مردان حتما باید آلتهای بزرگ و عجیب غریب پورناستاری داشته باشند! امیدوارم این رویاهای احمقانه کمرنگتر بشه، عزت نفس افزایش پیدا کنه و کمتر شاهد تغییرات پلاستیکی باشیم!
همین رو هم وارد BDSM یا سکس کنید. یک مستر که میخواد سریع و در جلسه اول همه فانتزیهاشو اجرا کنه و اسلیوی که اگر همه چیز رو ارباب انجام نده حس میکنه مستر قوی نیست! بهتره به جای حرف زدن زیاد در مورد رویاها و علایق و گرایشها، برید سر قرار و اعتماد کنید. اگر از اصولی که گفته شد طرف تجاوز کرد و حس خوبی نداشتید، پا پس بکشید اگر نه برید برای لذت. کسانی که چندین بار تجربه سکس دارن، دیگه تک تک سکسها یادشون نمیاد. صرفا مهمترین و جذابترین رو به خاطر میسپارن. مثل زمانی که در مورد غذا و رستوران با دوستان صحبت میکنید و فقط رستورانهای خاطره انگیز به یادتون میاد!
فعالیت وبلاگ اونتاشگال یک نمونه علیه کمالگرایی
این وبلاگ اوایل فوریه فعالیت خودش رو شروع کرد. با طرح رایگان WordPress.com و یک قالب پیشفرض! بعد از نوشتن ده مطلب تصمیم گرفتم موارد پایین وبسایت رو اضافه کنم. وقتی به ۲۰ نوشته و ۱۰۰۰ بازدید رسید و دیدم تبلیغات نمایش داده میشه، یک مبلغی هزینه کردم و آدرس untashgaal.com رو ثبت و امکانات بیشتری دریافت کردم. هر روز نوشتم و اجازه ندادم بیشتر از ۲ ساعت از وقتم رو بگیره. بعد از انتشار به دنبال اصلاح خیلی از صفحهها و نوشتهها رفتم!
نتیجه اینکه الان که شما این وبلاگ رو در اواخر مارس یعنی دومین ماه فعالیت میخونید، نزدیک ۵۰۰۰ صفحه خوانده شده و ۲۰۰۰ نفر به وبلاگ مراجعه کردند و ۳۰۰ مشترک دارد! فکر کنید خودم را بزرگترین سایتها در این زمینه مقایسه میکردم و تصمیم میگرفتم همیشه بهترین و عالیترین امکانات رو بیارم، هیچوقت این وبلاگ ساخته نمیشد! خوشبختانه در این دو ماه فعالیت با همراهی دوستان و مترجمین عزیز مثل ماتیلدا، وبلاگ با نظم و به خوبی فعالیت کرده و به اندازه کافی توجه روزانه بهش شده و من هم از تمام ابعاد کاری زندگیم عقب نیفتادم.
یادتون باشه اگر قرار بود شما هر کاری میکنید هیچ نقصی نداشته باشه و از هر جهت و ابعادی عالی باشه، خالق بودید نه مخلوق!
صمیمانه میگم اگر کسی به شما میخواد پروژه و کار بده و خودش رو با بزرگان اون صنعت مقایسه میکنه، اول کمالگراییشو تخریب کنید. با ۱۰ میلیون تومان هزینه نمیشه به اندازه ۲ میلیارد امکانات و خدمات خواست! همانطور که صرفا با یک جلسه BDSM نباید انتظار کشف همه ابعاد و بخشهای زندگی و قدرت ارباب رو داشت.
برای شروع یک رابطه آیا سکس و شهوت رو اولویت قرار میدید یا شخصیت طرف مقابل رو؟ شاید هم شخصیت طرف میتونه حس شهوت و سکس رو در شما بیدار کنه. در این رابطه به دنبال لذت هستید یا هدفی مشخص کردید و اصلا هدف در رابطه چی هست؟ پیشتر در یک نظرسنجی از کاربران ردیت پرسیده بودم که آیا در اولین قرار به طرف مقابل در مورد گرایش به رابطه ارباب و برده صحبت میکنید؟ هدفم از این سوال این بود که نوع رابطه رو چطور شروع میکنید. آیا سکس و شهوت براتون اولویت هست یا صمیمت و دوستی و علاقه؟ میخوام در مورد نحوه شروع رابطه صحبت کنم. اینکه آیا شما به یک نفر دلبسته میشید یا وابسته؟
تغییر روابط پس از سالها سال
من به ماجرای تکامل و ناخودآگاه خیلی اعتقاد دارم. این یعنی در گذشته در طول چند هزار سال چیزی شکل گرفته، که به راحتی از وجود انسان پاک نمیشه. به راحتی تغییر نمیکنه و لازمه تغییر عبور از چند نسل است. برای مثال برای سالها سال زنان تحقیر شدن و درجه دو شناخته شدند. تازه صد ساله جنبشهای برابری حقوق و فمینیست فعالیت میکنند و موفقیتهایی هم به دست آوردند. اما برای نهادینه شدند در کل بشریت هنوز زمان لازمه. به صورت طبیعی شاید هزار سال اما به لطف اینترنت و رسانهها خوشبینانه میتونیم بگیم صد سال دیگه زمان لازم داریم. یادتون باشه من مردونه زنونه صحبت نمیکنم. مواردی که میگم هم برای آقایان کاربرد داره هم خانمها.
با این حساب تغییر دادن سبکهای رفتاری و ارتباطی خیلی آسون نیست. الان گوشی و ارتباطات اینترنتی نقش پر رنگی در رابطه آدمها ایفا میکنن. البته این فناوری ٢٠ سال هست در دنیا همهگیر شده. در گذشته نهایت فهمیدن خبر بین دو نفر در دو شهر دور از طریق نامه یا کسی بود که شاید چند ماهی یک بار پیامی میآورد. خیلی جلوتر برین، تلفن بود که بعد از قطع شدن باز نمیدونستی طرف مقابل چند ساعت از شب رو بیدار بوده. الان به ثانیه نرسیده میتونی خیابانی که طرف داره توش قدم میزنه رو پیدا کنی. متاسفانه این حجم اطلاعات باعث شده ما در روابط به اسم عشق، سادیستتر بشیم!
سادیست در رابطه و عاشقانه
این سادیسمی که ازش صحبت میکنم، شاید یک ذره و برای مدت کوتاهی شیرین باشه اما از یک جایی به بعد میتونه زندگی شما رو به نابودی بکشونه. اینکه باید برای هرچیزی و هرکاری که میکنید پاسخ بدید. چند نمونه رو مثال میزنم:
چرا بعد از شب بخیر گفتن، آنلاین بودی؟
عکس بفرست ببینم واقعا پیش مامانتی یا نه
برام همین الان نود (عکس عریان) بفرست میخوام ببینمت
لوکیشن زنده بده بدونم هنوز شرکتی و جایی نرفتی و پیش دختری نیستی
اگر منو دوست داشتی وقتی بیدار میشدیم اولین کار پیام دادن به من بود
این جملات حتما براتون آشناست و یادتون میاد که فقط باعث آزار میشد. حس اینکه یک دوربین پشت سرتونه عدم امنیت و آرامش رو میرسونه. صرفا محدود به دو عاشق و معشوق هم نمیشه. بین مادر و فرزند، پدر و دختر حتی دو دوست و حتی کارمندان و مدیر هم شکل میگیره. «دیدم آنلاینی بهت زنگ زدم ولی جواب ندادی، با من مشکلی داری» انگار باید برای تک تک کارهایی که میکنیم به دیگران پاسخ بدیم.
این کارها یک نوع عمل سادیستی است. فردی که سادیسم داره قدرت و نفوذ رو در دونستن از طرف مقابل حتی به صورت نامحسوس میدونه. از اینکه طرف همیشه خودشو بهش پاسخگو بدونه، لذت زیادی میبره و وقتی بعد یک مدت این پاسخگویی رو نبینه، به خیانت متهم و به دنبال جدایی میره.
در یک جمع بودیم یکی از دوستم پرسید، دوست پسرت کجاست تلفن منو جواب نمیده. اونم گفت از کجا بدونم شاید پیشش نیس گوشی. همه گفتن مگر قهر کردید. و پاسخ داد قهر چیه چرا فکر میکنید هر لحظه باید بدونیم اون یکی کجاست؟ این یک نوع رابطه و رلیشن سالم است.
اگر به مثال آخر دقت کنید، دو طرف در یک رابطه کاملا رضایت بخش هستند. هیچکس به دیگری دروغ نمیگه و کسی ترسی از بیان واقعیت خودش نداره. چنین رابطهای بر اساس دلبستگی شکل گرفته و رابطهای هست که هدف داره و تو میدونی برای چه هدفی با پارتنرت هستی. منظور از هدف ازدواج نیست. هدف یعنی اون فرد تا حدی معیارهای شما رو ارضا کنه. اما برگردیم به شروع رابطه. خیلی از افراد در اینترنت و اینستاگرام با هم آشنا میشن. چت کردن هر روزه با همدیگه نوعی وابستگی هست نه دلبستگی و صرفا عادت کردید با یک نفر هر روز صحبت کنید. در فضای BDSM این مسأله خیلی پررنگتر هست و عموم افراد به سرعت به دنبال رفتارهای سکسی و اروتیک وارد میشن.
نمیشه از تاثیر بسیار زیاد سکس و علایق جنسی در ایجاد رابطه و احساس بین افراد چشم پوشی کرد. موضوع اینه افراد گرایش و علایق همدیگه رو کشف میکنند و مرحله وابستگی شروع میشه. خیلیا بیشتر از این نمیرن. یعنی در حد وابستگی سکسی میمونن. شناخت وابستگی و دلبستگی میتونه به نحوه ادامه رابطه شما کمک کنه.
کسانی که دامیننت هستند و میتونن راحت صحبت کنند، یا رابطه رو شفاف میکنند و در حد سکس محدود و یا کلا از ادامه رابطه جلوگیری میکنند. کسانی که سابمیسیو هستند، علایق و احساسات خودشون رو ابراز میکنند و به بیان آرزوها میپردازند. یادتون باشه منظور شخص اسلیو و مستر نیست. منظور کسی هست که صفت سلطه رو در خودش قویتر میکنه یا قویتر میبینه.
با توجه به مواردی که ذکر کردم، دلبستگی چیزی فراتر از وابستگی هست. دلبستگی از هدف میاد و کشف هدف به زمان نیاز داره و دو طرف باید همدیگه رو بشناسند و به هم زمان بدن. رابطههایی که با دلبستگی شکل میگیره خیلی صداقت داره و لحظههای شادتر و آرامش بیشتری درش نهفته است. اما در وابستگی بیشتر جاذبههای سریع و معیارهای اولیه مطرح هستند. سعی کنید تو مرحله وابستگی رابطه رو جدی نکنید. توهم ازدواج و معرفی همسر مورد علاقه اونم تازه دو ماه پس از آشنایی بر ندارید. در مرحله وابستگی میتونید سکس رو هم تجربه کنید ولی لزومی نداره بعد از هر سکس به ازدواج و این چیزا فکر کنید.
در رابطه ارباب و برده وقتی تو مرحله وابستگی هستید باید مراقب باشید از لذت به مزاحمت نرسید. هر لحظه پیام دادن و اطلاعات خواستن و پرسیدن از دیگری و کلا گیر دادن، میشه مزاحمت. به شمای مستر، میسترس و حتی اسلیو ربطی نداره چرا کسی که باهاش آشنا شدید و بهش وابسته، آنلاین هست و پیامی نمیده!
از من در مورد ازدواج بین ارباب و برده زیاد میپرسند. هیچ مشکلی نداره و راحت میشه انجامش داد. مساله اصلی هدف رابطه هست نه نوع گرایش افراد. در نوشتههای بعدی بیشتر در موردش مینویسم.
به این باور رسیدم که اگر شما درد زیادی بهتون وارد بشه و بسوزید، از یک جایی به بعد ققنوس وار آتش میگیرید و دوباره از دل خاکستر زنده میشید. این یک موضوع و حرف جدید نیست. چندین قرن پیش هم مولانا بهش اشاره کرده و میگه اگر این وجود خودتون رو تخریب کنید و دوباره بسازید، سماوات میگیرید.
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
خموشید خموشید خموشی دم مرگست هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید
خداوندگار عرفان، مولانا
در این چند ساله دوستان بسیار زیادی دیدم که بعد از شکستها و مشکلات تونستن خودشون رو پیدا کنند. معروفترین نمونه هم خانمها یا آقایانی هستند که بعد از طلاق و جدایی خودشون رو پیدا کردن و با ایمان به خودشون توانستند مسیری برن که همیشه دنبالش بودن. کسانی که بعد از جدایی نتونستن این مسیر رو پیشببرند، به نظرم هنوز این مساله حل نشده و دنبال سوال هستند و اینکه چرا این وضعیت رخ داد. باید زودتر به پاسخها برسند.
آیا سابمیسیو میتواند دامیننت شود؟
بله. کاملا امکان پذیر هست. در نوشته معرفی شخصیت سادیستبه صفت شخصیتی قدرت اشاره کردم. در اینجا دوباره از این نمودار استفاده میکنم. یک شخص بر اساس محیط و موقعیتی که در آن قرار داره و همچنین شخصیت فردی و خانواده، طیف قدرت براش تغییر کنه. در نمودار پایین میبینید فرد بین ۴۵ تا حدودا ۷۰ قرار داره. افراد سابمیسیو پایینتر هستند ولی میتونند این بازه رو تغییر بدن.
یک مثال: شما یک آقا یا خانم با ظاهر رسمی، شیک پوش، با لباس سکسی، قد بلند و چارشونه و با جذابیت ظاهری و آراسته میبینید در کنار این فرد یکی نفر با ظاهر غیر رسمی و بی توجه به آراستگی میبینید. به صورت غیرارادی به فرد دوم حس سلطه گری و به فرد اول حس سلطه پذیری میگیرید. اینکه خود و دیگری رو همرده کنید و در مورد ظاهرش قضاوت نکنید، یک مهارت ارتباطی هست.
شخصیت سابمیسیو تا یک حدی میتونه زور و سلطه رو تحمل کنه. از یک جایی به بعد کاملا منفجر میشه و این انفجار درونی باعث میشه احساس قدرت کنه و از فضا بخواد خارج بشه. عموما در جداییها چه از طرف مرد و چه زن سابمیسیو چنین وضعیتی رخ میده. خیلی مراقبت باشید اگر به پارتنرتون زیاد فشار میارید و زور میگید و هیچی نمیگه، هر لحظه ممکنه صبرش لبریز بشه!
با این حساب حتی اگر خودتون رو سابمیسیو معرفی میکنید بدونید که حدی از قدرت و سلطه در وجود شما هست که کافیه بهش توجه بشه.
ایجاد تغییر دو منبع درونی و محیطی داره. اگر شما نمیتونید از درون تغییر کنید و رشدی که میخواهید رو برای خودتون ایجاد کنید، بهترین کار تغییر محیط هست. محیط یعنی فضا و محتوایی که بر شما تاثیر میگذاره. از خبرهایی که میخونید تا دوستانی که باهاشون در ارتباط هستید تا موزیک و فیلمی که دنبال میکنید. همه این موارد میشه شرایط اولیه محیطی. موضوعاتی مثل سیستم جامعه و کشور، وضعیت خانواده و موارد این چنینی لایه بعدی شرایط محیطی هستند. ما فقط به شرایط اولیه کار داریم.
پیشنهاد میکنم فیلمهایی ببینید که اصلا بهشون علاقهندارید! موسیقی گوش کنید که همیشه ازش فرار میکردید و اشعاری بخونید که باهاش مخالف بودید. این یک نوع درد خودخواسته هست که ضرری برای هیچ کسی نداره و اگر ازش به خوبی عبور کنید، به توانایی و مهارت عدم قضاوت شما و پذیرش شرایط کمک بسیاری میکنه. بعد از این مرحله هست که میتونید به سمت دامیننت بودن پیش برید.
متاسفانه خیلی از سابمیسیوها فکر میکنند با تغییر کلی شرایط، میتونن به قدرتی که میخوان برسن. یعنی به سرعت میخوان شرایط کشور، شرایط خانواده، شرایط دنیا و خیلی چیزهای دیگه تغییر کنه تا خودشون به آرامش برسن! واقعا نمیشه. اگر در خودتون این تغییر و رشد رو ایجاد نکنید، ممکنه عمر شما به تغییر دنیا قد نده! وقتی تاریخ زندگی مردمان در نقاط مختلف دنیا رو بخونید، بیشتر به این باور میرسید که همه دورهها، عمده مردم از حاکم خودشون بدشون میاومد!
با توجه به مواردی که ذکر کردم، شروع تغییر باید از خود باشه. یا اطلاعاتی که خوراک ذهنتون میشه یا نوع تفکرتون به دنیا. من پیشنهاد میکنم خوراک ذهنی رو تغییر بدید تا به رشد تفکر هم برسید.
از زمانی که خود را شناختم متوجه معنی زندگی و زیبایی آن شدم. معنی واقعی جهان را درک کرده و به این نتیجه رسیدم زیبایی این دنیا بسته به نگاه هر کسی متفاوت است و هیچ محدودیتی در این تنوع اشکال، امیال و نیازها دخیل نیست. به حدی گستردگی وجود دارد که آدمی میتواند هر بخش و هر شکلی از اون را انتخاب کند و من تصمیم دارم از انتخاب گرایش سادومازوخیسم یا BDSM بگویم.
بسیاری از افراد دنیا را تکبعدی میبینند. به نظر چنین شخصیتهایی اگر شما قرار است دیندار باشید، باید ۱۰۰٪ مواردی که در مورد یک دین میدانید و گفته میشود را رعایت کرده و انجام دهید. اگر قرار است برای مثال برنامهنویس شوید، باشد ۱۰۰٪ اطلاعات و دانش آن زبان برنامهنویسی تا بدانید تا شروع به کار کنید. و اگر قرار است آهنگساز شوید، باید ۱۰۰٪ فعالیت شما در این زمینه باشد و به تمام اصول و شیوههای موسیقی به بهترین شکل ممکن، مسلط باشید و حق ندارید در مورد هیچ موضوعی دیگر خارج از تخصصی که انتخاب کردهاید صحبت کنید!
من به این دسته افراد میگویم تک بعدیهای افراطی! این شخصیتها در کارهای ورزشی، برنامهنویسی و کلا هرچیزی که تکرار و تداوم شرط اصلی آنها است، عالی عمل میکنند. اما نمیتوانند بپذیرند که میشود فقط ۱۰٪ یک دین را داشت و هیچ شخصی توانایی رسیدن به تکاملی مانند پیامبر آن دین را ندارد. میشود در مدیریت ۵٪ مانند استیو جابز عمل کرد و قرار نیست تمام جنبههای شخصیت او را کپی کرد و البته میشود ۳۰٪ آگاهی لازم در مورد یک زبان برنامهنویسی را داشت و با آن کار کرد و موفق شد تا اینکه ۱۰۰٪ آن را دانست ولی هیچ کار عملی انجام نداد.
البته این را بگویم که من برنامهنویسها، ورزشکاران و مدیران موفق زیاد دیدهام که تک بعدی هم نبودند. بسیاری از این دوستان زمانی به دنیا تکبعدی نگاه میکردند تا اینکه به دلایل مختلف متوجه این فشار روی خود شدند و تصمیم به تغییر رویه گرفتند و الان به آرامشی که لازم داشتند، رسیدند.
در زندگی و رابطه بی دی اس ام نیز همین وضعیت حکمفرما است. این افراد فکر میکنند زمانی که ازدواج میکنید یعنی کلا زندگی مجردی تمام شده و ارتباط با دوستان آن دوره باید قطع شود. به همین ترتیب افرادی که رابطه BDSM را با فردی آغاز میکنند، تصویر میکنند باید تمام ابعاد زندگی و رابطه بر همین محور بچرخد. واژه احمقانه فول اسلیو از همین تفکر و نگاه میآید. واقعا چه معنی دارد تمام جنبههای زندگی یک انسان در اختیار کسی دیگر باشد؟ اگر عشق را اینگونه معنی میکنید و خود را مثلا تا این حد عاشق میپندارید، به جنبه مازوخیسمی درون خود و زندگیتان بیشتر توجه کنید!
برای اطمینان از اینکه آیا در این دسته قرار دارید یا خیر یک آزمایش ساده میتوانید انجام دهید. یک روایت تاریخی یا یک ماجرا را بشنوید. سعی کنید طرف هیچکس را نگیرید. اگر توانستید بدون قضاوت ماجرا را درک و روایت کنید یعنی به توانایی عدم قضاوت رسیدهاند. اما اگر هر چیزی را چپ و راست، صفر و صد، درست و غلط دیدید، بدانید به شکل تک بعدیهای افراطی زندگی میکنید.
وبلاگ اونتاشگال
از اواسط بهمن ۱۳۹۸یعنی ماه فوریه ۲۰۲۰ فعالیت این وبلاگ را آغاز کردم. در این مدت به جز پنج روز، هر روز یک مطالب نوشته شد و این سی و نهمین نوشته وبلاگ است که تا تاریخ ۲۱ مارس به ۳۰۰۰ بازدید رسیده است. این مسیر ادامه پیدا میکند و وبلاگ فعالیتهای خود را متوقف نخواهد کرد.
هماکنون وارد سال ۱۳۹۹ شدیم. امیدوارم مسائل و مشکلات هرچه زودتر حل شوند هرچند میدانیم به آسانی امکانپذیر نیست. من انتخاب کردهام که ابتدا به خود سپس خانواده و در مرحله بعد به جامعه، اهمیت بدهم. تلاش برای تغییر دنیا بدون ایجاد تغییر و رشد در خود به جای درستی نمیرسد. اگر فکر میکنید تغییر چیزی در قدرت و توان شما نیست یا برای تغییر باید زمان بسیار زیادی از عمر خود را فدا کنید، ابتدا به خود بیندیشید. افرادی که وارد این وبلاگ میشوند اگر بتوانند اصول یک رابطه و گرایش را به خوبی یاد بگیرند، به زودی با یک جامعه BDSM آگاه و مطلع رو به رو هستیم که میتواند به دیگران درک این موضوع را بیاموزد. به نظر شما اگر تعدادی متجاوز در جامعه باشد، آیا کل فلسفه سکس و رابطه جنسی و میل به فرزند زیر سوال میرود؟ طبیعتا خیر چون در طول سالها و قرنها چنین نگاهی تغییر کرده است. امروزه به لطف اینترنت و رسانه، بسیاری از نگاهها را میشود تغییر داد، کافیست خود را اصلاح کنیم!
دو سال مانده به پایان قرن ۱۴ خورشیدی پس از هجرت. به امید آرامش برای همه ما!
اونتاشگال . فروردین ۱۳۹۹
نوشتههای روزمره، خاطرات و مطالب بیشتر از اونتاشگال را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
کسانی که به تازگی با BDSM آشنا میشوند تصور میکنند سادیسم و دامیننت یکی هستند و هر دامیننتی باید سادیسم باشد و یا برعکس. در این نوشته به دنبال تعریف دامیننت هستم. در ابتدا به سادهترین شکل ممکن به تعریف این دو میپردازم:
سادیست: کسی که از تماشای درد و فشار بر دیگران لذت ببرد.
دامیننت: کسی که از در اختیار گرفتن و کنترل دیگران لذت ببرد.
ابتدا مطالعه کنید:معرفی شخصیت سادیسم، چرا سادیست و دامیننت صفت شخصیتی هستند؟
دامیننتها چطور فکر میکنند؟
افراد دامیننت یا سلطهگر در زندگی به دنبال هدایت افراد و راهنمایی آنها هستند. این افراد گاهی تا جایی پیشروی میکنند که میخواهند شما را هر جور شده به بهشت ببرند! شخصیت دامیننت خودش را آگاهتر از دیگران میداند. به این آگاهی افتخار میکند و به راحتی وارد بحث با دیگران میشود. در ذهن دامیننت، قانع کردن دیگری بسیار مهم است. صحبت میکند، بحث میکند، منطقی میشود، استدلال میآورد و همه کاری میکند تا طرف مقابل بگوید «بله، شما درست میگویید».
دامیننت خود را شکارچی میداند و دوست دارد هر چیزی را که میخواهد، به دست بیاورد.هم میتواند در زمینه کاری و تجاری باشد و هم روابط عاطفی و احساسی و عاشقانه. و البته دامیینت با اخلاق و بی اخلاق وجود دارد. بعضی بر روی اصول و ادب و اخلاق جلو میروند و عدهای هیچ چیز جز به دست آوردن و رسیدن برای آنها مهم نیست. اینجاست که دامیننت میتواند به سمت سادیست متمایل شود!
کلا نگاه دامیننت به دنیا، از بالا به پایین است. دامیننت یا سلطهگر برای تاثیر گذاری بر روی دیگران بسیار تلاش میکند و یکی از نقاط عجیب این شخصیت، نیاز داشتن به تایید و حمایت از جانب دیگران است! شاید این را بشوند به عنوان نقطه ضعف دامیننت تعریف کرد.
دامیننت با عزت نفس
عزت نفس یا Self Esteem، با اعتماد به نفس متفاوت است. اعتماد به نفس به این معناست که میتوانی راحت حرف بزنی، خودت را نشان بدهی و کم نیاوری، اما عزت نفس یک تفاوت دارد. شخص با عزت نفس، به آن چیزی که هست و آنچه که دارد افتخار میکند و از بیانش نمیترسد!
عزت نفس میتواند کمک بسیاری به حس قدرت و دامیننت شدن در زندگی بکند. عزت نفس به این معناست که اگر شخصی به شما هزاران توهین کند، به سادگی به او بگویید «اوکی ، روز خوش»! عزت نفس یعنی ترسی نداری از گفتن اینکه ماشین نداری. چرا؟ به هر علتی، مهم نیست. عزت نفس یعنی بتوانی به راحتی کوله خود را برداری و به هر نقطهای برای گردش بروی البته بدون آنکه نیازی به توضیح دادن باشد یا از آنچه که ممکن است اتفاق بیوفتد ، بترسی! عزت نفس ، یکی از پایه های قدرت و دامیننت شدن است.
قدرت واقعی از تسلط بر خود حاصل می شود. از اینکه نسبت به آنچه هستی ، احساس شرم نکنی. قدرت یعنی بتوانی شخصیتِ خود را از هر چیزی تفکیک کنی و به دیگران نشان بدهی که هرکس مسئول خودش است. یعنی تو فقط مسئول خودت هستی و با قدرت کامل ، مسئولانه زندگی میکنی.
در اینجاست که شخص دامیننتِ دارای عزت نفس، به نقطه اوج قدرت و سلطهگری میرسد.قدرتی که از شکنجه، توهین، زور و فشار بر دیگران نیامده است.اصطلاحا گفته میشود که قدرت واقعی و مدیریت ، یعنی کنترل بر قلبها! دامیننتِ با عزت نفس، کاریزماتیک میشود و دیگران برای او ارزش قائل خواهند بود. این شخصیت دامیننت، به دنبال قانع کردن دیگران نیست. حرفش را میزند، به خودش باور دارد و به تصمیمات و کارهای دیگران (تا جایی که به زندگی خودش و افراد یا چیزهایی که برای او مهم هستند، خدشهای وارد نکنند) اهمیتی نمیدهد.
چنین شخصیت دامیننتی در خانواده، همان داماد جذاب، عروس با جنم، برادر قدرتمند و خواهر مستقل و توانمند است. همانطور که گفتم، هر شخصیتی نقطه ضعفی دارد. نقطه ضعفِ شخصیت دامیننت با عزت نفس، غرور بیش از حد و اطمینانِ زیاد به در کنترل بودن وضعیت است!
لذت دامیننت از سلطهگری در چیست؟
بر خلاف شخص سادیست که از زجر و التماس دیگران لذت میبرد، شخص دامیننت به دنبال ستایش شدن و دیدنِ لذت بردنِ دیگری از خودش است. دامیننت از اینکه حس خوبی در دیگران ایجاد کند، خوشحال میشود. معلم دوست داشتنی، پدر حامی، مادر مشوق، دوستهای همراه و پشتیبان نمونههایی از شخصیتهای دامیننت در اطراف ما هستند. دامیننتها دنبال منفی بافی و بیان مشکل نیستند. شخصیت دامیننت نگاهش به مسائل و مشکلات، حل مساله است.
دامیننت برای حل مشکلات یا راهی پیدا میکند یا راهی میسازد. ارگاسم روانی دامیننت در کشف مسائل و حل کردن آنهاست. مخصوصا مسائل عاطفی و احساسی. این شخصیت از دیدن اینکه با مشاورهها و پیشنهاداتاش باعث حال خوبِ شما و بهتر شدن زندگیتان شده است، آرامش میگیرد. به محض اینکه دامیننت متوجه شود مخاطبش توجهی به او نمیکند ، یا دچار سادیسم میشود و با زور و فشار پیشروی میکند، یا همه چیز را رها میکند. میتوان گفت دامیننت حتی میتواند گاهی اوقات خودش را ساب میسیو کند به این معنی که به راحتی بگوید «خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن» و به کل همه چیز را رها کرده و خودش را نجات دهد.
اگر دامیننت هستید و این مقاله را مطالعه میکنید، پیشنهاد میکنم به شما پیشنهاد میکنم برای آنکه همیشه حالتان خوب باشد، یک سری کارهای کوچکِ روزانه که از انجامشان حسابی لذت میبرید مشخص کنید مانند من که هر روز یک پست در وبلاگ مینویسم و خوشحال از بالا رفتن عدد بازدید روزانه وبلاگم هستم!
دامیننت در رابطه BDSM
در رابطه ارباب و برده و این سبک زندگی، با دو مدل و سبک دامیننت رو به رو هستیم:
مدل اول، کسی که با یک پارتنرِ ساب میسیو رابطه دارد و میخواهد در سر تا سرِ زندگی، سلطه و دامینیشن داشته باشد.
مدل دوم، کسی که قدرت را صرفا برای سکس و پیرامون مسائل جنسی میخواهد.
وقتی در رابطه با یک خانم یا آقای دامیننت هستید، باید با خودتان رو راست باشید. اینکه آیا میخواهید مدیریت و مسئولیت هر چیزی با ایشان باشد یا خیر، تنها گاهی اوقات چشم بگویید. باید بگویم این مدل شما وارد یک رابطه مرد/زن سالارانه میکند. وقتی یک دامیننت تصمیمی میگیرد و برای انجامش روی حرف شما حساب کرده است، اگر پاسخی ندارید، مسئولیت انجام کار را کاملا به او بسپارید در غیر این صورت، این مسئله میتواند تأثیر زیادی بر رابطه شما بگذارد. برای مثال او میگوید «برای خرید به فلان پاساژ برویم؟» و شما در پاسخ میگویید «نمیدونم» که باعث خشم یا سرافکندگی او میشود! اگر ایدهای ندارید، پس مسئولیت را به او بدهید و مستقیما بگویید «هرچی شما بگی». دامیننتها از اینکه ندانند دقیقا قرار است چه کار کنند، به شدت آشفته میشوند!
در رابطه ارباب و برده و تخت خواب، دامیننت باید به بهترین شکل ممکن خودش را کنترل کند. عصبانیت و خشم اصلا برازنده یک دامیننت نیست. یک دامیننت، باید به جای داد زدن، با چشمانش اسلیو را به زانو در بیاورد. در واقع با کنترل کردن و تحقیر کردن اسلیو، به او لذت میدهد. من به دامیننتها پیشنهاد میکنم در جلسات BDSM، تا حد امکان لباسهایشان را در نیاورند. یک ستِ کت و شلوار مشکی با تکه کوچک کروات یا دستمال قرمز، شما را به شدت جذابتر نشان میدهد. در مورد خانمهای دامیننت نیز، کفش پاشنه بلند چرمی مشکی با ته قرمز میتواند بسیار تحریک کننده باشد.
در رابطه ارباب و برده، دامیننت موفق کسی است که به after care اهمیت زیادی بدهد. ممکن است در یک جلسه BDSM، خودِ دامیننت به انزال نرسد و فقط ارگاسم روحی روانی شود اما قطعا اسلیو اش را به ارگاسم روحی، روانی و جسمی می رساند!
شناخت شخصیتهای دامیننت خیلی راحتتر از شخصیت سادیست است. انتخاب داریوش به عنوان یک شخصیت دامیننت، صرفا به خاطر پادشاه بودن وی نبود. بلکه علت این انتخاب، پایه گذاریِ یک سیستم مدیریتی توسط او است که تا به امروز هم در دنیا ادامه دارد. هرچند در مورد نحوه انتخاب داریوش به عنوان پادشاه، هنوز هم سؤالاتی است اما او توانست پس از تاجگذاری و به عنوان شاه شاهان در نخستین اقدام، تمام شورشها را سرکوب کند. رفتاری سادیسمی (زیرمجموعه دامیننت) که در کتیبه بیستون (ویکیپدیا) به خوبی آن را تعریف کرده است.
داریوش و وزرای او برای مدیریت بر ۲۴ منطقه که دارای تنوع قومی، زبانی، مذهبی و فرهنگی مختلف بودند، ساختار و نظام ایالتی را راهاندازی کرد. هر ایالت دین و آداب فرهنگی مستقل خودش را داشت و در تمام امپراتوری به آن احترام گذاشته میشد. هدف سیستم ایالتی، مدیریت بهتر و یکپارچهتر در کنار دادن مسئولیت به هر شخصیت و حس مدیریت بر سرنوشت خود در هر یک از ایالتها، بود. یکی از رفتارهای مهم دامیننتها، اختیار دادن و پاسخگو کردن هر مسئول است. داریوش نظام مدیریتی درختی از بالا به پایین را از تمدن عیلام به خوبی یاد گرفت و آن را به شکل پیشرفتهای ارتقا داده و در نظام هخامنشی راهاندازی کرد.
سیستم مدیریتی که هخامنشیان راهاندازی کردند به این شکل بود که هر ایالت یک ساتراپ (استاندار) داشت. برای نظارت بر استاندار یک نماینده ویژه با اختیارات نظارتی کامل در آن ناحیه بود که نامههایی مستقل از نظر استاندار مینوشت و اگر این دو نامه اختلافی داشتند، استاندار احضار میشد. برای اطمینان از درستی حرف نماینده و استاندار، در هر ناحیه نیروهای اطلاعاتی و جاسوسی که در حکم گوش و چشم شاهِ شاهان بودند، وجود داشتند که به صورت مستقل اطلاعات ساتراپی یا ایالت رو به داریوش میفرستادند. برای سرعت عمل دادن به این ارتباطات، سیستم چاپار و جادههای پیشرفته و امن راهاندازی شد. این سیستم قوی مدیریتی که بر مبنای دامیننت و سلطه خالص است، پس از ۲۵۰۰ سال هنوز در دنیا اجرا میشود.
دامیننتها از دیدن رضایت و آرامش مردم لذت میبرند. این ماندگاری نام نیک و ستایش شدن برای دامیننت از هر چیزی رضایت بخشتر و لذتبخشتر است. برای همین داریوش با تمام انرژی و علاقه، پادشاهی و مدیریت کرد و در نواحی تحت امر خود، توسعه ایجاد نمود. متاسفانه این مدیریت در پادشاهان بعدی به خوبی ادامه پیدا نکرد و با دخالت مذهبی و افراطگرایی، زوال امپراتوری شروع شد اما هنوز تاثیر این سلطهگری و قدرت در دنیا وجود دارد.
نتیجه نهایی اینکه، یک دامیننت میتواند گاهی اوقات سادیست باشد اما سادیستها لزوما دامیننت نیستند.
در این دو مقاله سعی کردم خارج از دنیای BDSM به معرفی شخصیت سادیست و دامیننت بپردازم. امیدوارم این تعاریف به درک بهتر گرایش سادومازوخیسم منجر شود.
این مطلب به دو دسته تقسیم میشود. موزیکهایی که برای هیجان انگیزتر کردن جلسه BDSM مناسب هستند و موسیقی و موزیک ویدیوهایی که کلا فضا و حالت سادومازوخیسمی دارند. پیشتر پست فیلمهای با موضوعیت رابطه ارباب و برده را نوشتم. در این پست به معرفی این موزیک ویدئوها میپردازم. فایل دانلود هر موسیقی در کانال تلگرام اونتاشگال قرار دارد.
کوئین: Body Language – زبان بدن
به احترام فردی مرکوری، با کوئین شروع میکنیم. سال ۱۹۸۲ در زمانی که همه این کارها بیماری و روانپریشی خونده میشد، با جرات تمام چنین چیزی ساختند. به احترام کوئین کلاه از سر بر میداریم.
موضوع میسترس، مستر، اسلیو، همجنسگرایی . دانلود فایل صوتی از تلگرام . ترجمه متن به فارسی
بریتنی اسپیرز: Toxic – زهر
اون موقع تازه لتکس و فاز سکسی بازی توی موزیک ویدئوها زیاد شده بود. قدیمی هست و جالب
من عاشق بیدیاسام بازیهای این دختر هستم. موزیک ویدئوهای زیادی با این فضا و تم داره. این یکی خیلی باحاله
موضوع مستر، میسترس و اسلیو . دانلود فایل صوتی از تلگرام . ترجمه متن به فارسی
محبوب، ترتی سکندز تو مارس: Hurricane – توفان
و موزیک ویدئو مورد علاقه من با خوانندگی و بازی جرد لتو هست. وقتی کلا میخوام از عالم جدا بشم با دقت بهش نگاه میکنم. تمام جنبههای سادومازوخیسمی منو تحریک میکنه.